بخشی از مقاله

چکیده

موضوع رابطه ی اخلاق و دین از مباحث مهم در فلسفه ی اخلاق است که شناخت آن اثرات مفیدی را در عرصه های فکری و اجتماعی و اعتقادی در بر دارد. در این مقاله نسبت اخلاق با متون و منابع اسلامی شناسایی گردیده .یکی از جهات بررسی رابطه اخلاق و دین به لحاظ رفتاری است. مسئله این است که آیا دین تأثیری بر انجام عمل اخلاقی دارد یا خیر. طبق نظر مخالفان صرف تصدیق الزامات اخلاقی برای انجام عمل اخلاقی کفایت می کند و دیگر نیازی به دین برای این کار وجود نداردو طبق نظر موافقان به دلایل متعددی رفتار اخلاقی وابستگی هایی به دین و اعتقادات دینی عامل اخلاقی دارد.

کلمات کلیدی: اخلاق، دین، فلسفه، اخلاق اسلامی

.1 مقدمه

مسئله »رابطه دین و اخلاق« از جمله مباحثی است که هم در فلسفه اخلاق و هم در فلسفه دین مورد توجه فلاسفه قرار گرفته است.یکی از مسائل مهم وزیربنایی در فلسفهیاخلاق که تأثیر فراوانی در مباحث هنجاری و نظام اخلاقی بر جای میگذارد، موضوع رابطهی اخلاق با دین است. منظور ما از دین، معنای خاصی از این مفهوم است. بعضی ها دین را به گونه ای تعریف کرده اند که هر نوع باور به نیروهای ماوراء طبیعی را که همراه با حسی مقدس و مناسک متناسب با آن باشد در بر بگیرد. اما منظور از دین در این بحث، تنها ادیان الهی است که جنبهیوحیانی دارند و آموزههایی فراتر از یافتههای عقلانی را دربارهی نحوهیسلوک انسانی و حقایق هستی ارائه میدهند مااخلاق را مجموعهای از مفاهیم و بایدها و نبایدهای عقلی در زمینهی رفتار و حالات اختیاری انسان میدانیم.ادیان وحیانی برای دخالت و ارزشگذاری در رفتار و روحیه پیروانشان تلاش بسیاری کرده اند.

اهمیت اخلاق از غایت و نتیجه آن پیداست. تعادل روابط و سعادتمندی انسان هدف و غایت اخلاق است.[2] تکمیل مکارم اخلاق از اهداف مهم انبیا به خصوص حضرت محمد -صلی اللﱠه علیه وآله - است تا جایی که فرمود: بعثتُ» لاتمم مکارم الاخلاق.[3]« بحث رابطه دین و اخلاق از این حیث مهم است که میبایست روشن شود دین چه نقشی در رشد و شکوفایی اخلاق انسانها دارد و تا چه اندازه میتواند به زندگی انسان تعادل ببخشد؟ آیا خاستگاه اخلاق دین است یا آن که اخلاق هیچ ارتباطی با دین ندارد؟ در این رابطه دانشمندان غربی و امام خمینی به عنوان مصلح معاصر چه دیدگاهی در خصوص رابطه دین و اخلاق دارند.

.2 پیشینه رابطه اخلاق و دین

رابطه اخلاق و دین از پر سابقهترین بحثهای اندیشه دینی است. فیلسوفان دین و عالمان علم اخلاق در زمینه ترابط اخلاق و دین، اصالت دین یا اخلاق، ضمانت اجرایی اخلاق بهوسیله دین، سرچشمگی دین از اخلاق یا اخلاق از دین و سایروابستگیها و نیازمندیهای دین و اخلاق سخن گفتهاند. نقطه آغازین ترابط اخلاق و دین در گزارش افلاطون از گفتوگوی سقراط با اثیفرون نمایان است. سقراط از اثیفرون میپرسد: » آیا چون خدا به چیزی امر کرده است، آن چیز صواب است یا چون آن چیز صواب است، خدا به آن امر کرده است؟[1]«این گفت وگو، حکیمان و متکلمان را برانگیخت تا در زمینه اخلاق دینی یا استقلال اخلاق از دین حکم رانند. مسیحیت به عنوان دین رایج در مغرب زمین تا پیش از رنسانس بر همه شؤون زندگی مردم اعم از علمی، فرهنگی، سیاسی، حقوقی و اخلاقی حکومت میکرد؛ چنانکه احکام و ارزشهای اخلاقی از کتاب مقدس استخراج و استنباط و هماهنگی دین و اخلاق بهگونهای گسترده بود که اخلاق جزء دین مسیحیت تلقی شد.»اگوستین« و »آکویناس« از نیازمندی اخلاق به دین دفاع میکردند.

تحولات فکری و فرهنگی پس از رنسانس، حاکمیت سکولار بر همه شؤون زندگی مردم و جایگزینی انسان مداری به جای خدامحوری سبب پیدایش اخلاق سکولار و استقلال دین مسیحیت از اخلاق گشت. [2] رشد دئیسم و الهیات طبیعی و نظریه بسندگی عقل و تجربه، بستر جدا انگاری دین و اخلاق را عمیقتر کرد؛ بهگونهای که انسان معاصر بدون دینداری میتوانست با فضیلت قلمداد شود. [3]این گرایشهای الحادی و ضد دینی از سوی کسانی مانند: »مارکس«، »فویرباخ«، »آگوستکنت« و غیره به معنای فقدان گرایشهای اخلاق دینی در دوران معاصر نیست. مسأله رابطه دین و اخلاق، هنوز نیز از مهمترین دغدغه های فیلسوفان عصر جدید مغرب زمین است.متفکران اسلامی اعم از متکلمان، فقیهان و عالمان اخلاق در بحث از حسن و قبح شرعی یا عقلی از ترابط دین و اخلاق سخن گفتهاند. فرقه اشاعره از حسن و قبح شرعی در مقام ثبوت و اثبات؛ یعنی واقعیت و شناخت دفاع میکنند و بر این باور هستند که افعال و اعمال ذاتاً حسن و قبح نداشته و با امر و نهی تشریعی، حسن و قبح پیدا میکنند و با امر و نهی شرعی نیز حسن و قبح شرعی افعال، کشف میگردد.

با چنین رویکردی، پیوند دین و اخلاق، وٍثیق و ناگسستنی است و اخلاق در تاروپود دین حضور مییابد.فرقههای دیگر اسلامی مانند معتزله و شیعه به حسن و قبح ذاتی و عقلی افعال معتقد هستند؛ یعنی افعال و اعمال، ذاتاً حسن و قبح بردارند و کلیات آنها مانند حسن عدالت و قبح ظلم بهوسیله عقل بشر درک میگردند؛ براساس این دیدگاه، نقش دین تنها در کشف ارزش های جزیی ظاهر میشود.پس مسأله ارتباط در جهان نیز مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده است. [4] حتی شرط ایمان و دینداری، عمل اخلاقی، انجام اخلاق و دین احکام و فرایض شرعی و ترک رذایل و محرمات است. در میان فرقههای اسلامی، تنها فرقه مرجئه است که اعتقادات دینی را شرط ایمان دانسته و معصیت و اباحیگری در اخلاق و عمل را با دینداری و ایمان مردم منافی ندانسته است. این عقیده افراطی، واکنشی در برابر عقیده افراطی خوارج بود که مرتکب گناهان کبیره را کافر و محروم از ایمان میپنداشتند. روایات ائمهاطهار]ع[ مبنی بر ترکیبی بودن ایمان از معرفت قلبی، اقرار زبانی و عمل به ارکان است. [5]در زمینه وابستگی و نیازمندیهای دین و اخلاق نسبت به یکدیگر میتوان به نمونههای ذیل اشاره کرد:

الف. نیازمندیهای دین به اخلاق

نیاز خداشناسی به اخلاق: وجوب شکر منعم در کتابهای کلامی به عنوان یکی از دلایل ضرورت خداشناسی ذکر گردیده؛ یعنی حکم اخلاقی سپاسگزاری انسان از ولی نعمت، مقدمه ضرورت شناخت خدا بیان شده است.»کانت«، فیلسوف شهیر آلمانی پس از نقد براهین عقلی به براهین اخلاقی و عقل عملی تمسک میجوید و لازمه قوانین اخلاقی را اذعان به وجود خدا و خلود و جاودانگی نفس می داند. عدهای دیگر از طریق امر و نهی اخلاقی به وجود امر و نهی کننده، یعنی خداوند متعالی پی بردهاند.[13]

نیاز هدف دین به اخلاق: نمونه دیگر نیازمندی دین به اخلاق، نیاز هدف دین به اخلاق است. اداره زندگی فردی و اجتماعی انسان از اهداف دین بهشمار میآید و این هدف تنها در پرتو مجموعه خاصی از دستورات اخلاقی تأمینپذیر است؛ پس دین بدون اخلاق نمیتواند به اهداف خود دست یازد.

نیاز تبلیغ دین به اخلاق: کاراترین شیوه تبلیغ و ترویج دین، رفتارهای اخلاقی و ارزشی دینداران و متولیان دین است. خداوند سبحان نیز نرمخویی پیامبر را رحمت الاهی دانسته و تصریح میکند که اگر خشن و سنگدل بود، همه از اطراف او پراکنده میشدند. [14]

ب. وابستگی اخلاق به دین

بحث نیازمندی اخلاق به دین در مقابل اخلاق سکولار قرار دارد. اخلاق سکولار به نفی نیازمندی اخلاق به دین و استقلال قلمرو اخلاق از قلمرو دین حکم رانده است. طرفداران نظریه امر الاهی معتقد هستند که اخلاق در مقام ثبوت اوامر و نواهی اخلاقی و اثبات و تصدیق باورهای اخلاقی به دین حاجتمند است؛ افزون بر اینکه دین و اعتقادات دینی، پشتوانهای لازم برای اجرای احکام اخلاقی است.یکی از کارکردهای دین، این است که ارزشها، خوبی و بدی های اخلاقی را تبیین و تعیین میکند؛ یعنی به کمک آموزههای دینی و الاهی، ارزش های رفتاری و حدود افعال آدمی مشخص میگردد. [15]جزئیات اعمال اختیاری انسان بهگونهای است که عقل آدمی به تنهایی نمیتواند زشتی و زیبایی آنها را درک کند و تعیین ارزش آنها بهوسیله دین و گزارههای دینی میسر است.بنابراین، گرچه کلیات ارزش های اخلاقی که قلمرو حداقلی اخلاقی را تشکیل میدهد بدون گزارههای دینی تشخیصپذیر است؛ ولی بسیاری از مصادیق و جزئیات احکام اخلاقی به دین و آموزههای دینی نیازمند است.دین، علاوه بر شناسایی افعال خوب و بد، ضمانت اجرایی ارزشهای اخلاقی را بهعهده دارد. براساس روان شناسی انسان نیز میتوان گفت که بسیاری از انسانها با تشویق یا تنبیه، به انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد رغبت پیدا میکنند، دین در تعیین هدف والای اخلاقی نیز نقش تعیین کننده دارد.

.3 دین، خدا و اخلاق

اگر دین به رابطه انسان با خدا منحصر گردد و اخلاق تولیت روابط انسانها بایکدیگر را بهدست گیرد، اخلاق سکولار و جدا انگاری دین از اخلاق استنتاج میشود. اشکال اساتید نظریه تباین دین و اخلاق به تلقی نادرست طرفداران این دیدگاه از دین بازمیگردد. زیرا قلمرو اخلاق به روابط اجتماعی انسانها انحصار ندارد؛ صفات، ملکات نفسانی و رفتارهای انسانی را نیز شامل میشود. بنابراین، تمام رفتارهای آدمیان که مدح و ذمپذیر باشند در حوزه اخلاق مطرح هستند، خواه مربوط به رابطه انسانها با یکدیگر بوده یا به رابطه انسان با خدا یا انسان با خودش یا انسان با طبیعت اشاره داشته باشد. . دین اسلام، همه شؤون زندگی انسان را دربرمیگیرد و اختصاص به رابطه انسان با خدا ندارد؛ زیرا همه این امور در زندگی انسان نقش داشته و با تکامل آدمی ارتباط دارد؛ به عبارت دیگر، هر پدیدهای در این عالم از نظر دینی، دارای حکم و ارزشی خواهد بود.دیدگاه منطقی و مستدل این است که اخلاق، جزیی از دین بهشمار میآید؛ یعنی رابطه دین و اخلاق، رابطهای ارگانیکی مانند رابطه تنه درخت با کل درخت است.

دین به مثابه درختی است که ریشه آن، عقاید، تنهاش اخلاق و شاخ و برگش، احکام هستند، اخلاق بر دین توقفی ندارد؛ یعنی هر کس میتواند بدون پایبندی به اعتقادات یا دستورات دینی، این نظریه را بپذیرد؛ ولی شناخت کمال نهایی انسان و کشف رابطه میان افعال اختیاری با کمال نهایی به شدت به دین نیازمند است، پس اخلاق نیز به اصول و اعتقادات دینی و محتوای نبوت روحی نیاز دارد؛ زیرا هر شخصی ممکن است از کمال نهایی انسان تحلیلی ارائه نماید.عدهای کمال آدمی را در اعتدال قوای سهگانه غضبیه، شهویه و عاقله میدانند و دستهای سازگاری انسان با محیط و برخی لذت طلبی و غیره دانستهاند. اگر کمال نهایی انسان، تقرب به خداوند باشد، بیشک شناخت تقرب به خدا بدون دانستن اعتقادات دینی از جمله: اعتقادبهخدا، خلود، جاودانگی نفس و سایر احکام دینی میسر نیست؛ زیرا بین کمالات مادی و ابدی و ظاهر و باطن اعمال رابطه تکوینی وجود دارد که درک آن در کمال آدمی میسر است و آن مطلب بدون دینشناسی تحصیل

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید