بخشی از مقاله
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه ي باورهاي دینی و سلامت روانی با سازگاري زناشویی زوجهاي داراي فرزندان عقب مانده ذهنی شهرستان محمودآباد انجام شده است. .هدف از این نوشتار،که بر محورهاي گردآوري اطلاعات، تحلیل میدانی با مطالعات کتابخانه اي و تطبیق استوار است،به بررسی رابطه باورهاي دینی وسلامت روان باسازگاري زناشویی زوجهاي داراي فرزندان عقب مانده پرداخته شده است.لذا در اینجا،جامعه آماري کلیه والدین داراي فرزندان عقب مانده ذهنی شهرستان محمودآباد و نمونه تحقیق 120 زوج بودند که با روش نمونه گیري تصادفی ساده انتخاب شدند و به پرسشنامههاي باورهاي دینی - گلاك واستارك - ،سلامت - گلدنبرگ و هیلر - و سازگاري زناشویی - اسپانیر - پاسخ دادند.تجزیه و تحلیل داده ها از طریق آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه صورت گرفت. نتیجه آزمون همبستگی نشان دهنده رابطه مثبت معنی دار بین باورهاي دینی و سازگاري زناشویی و رابطه ي منفی معنی دار بین سلامت روانی و سازگاري زناشویی بود. از طرفی، نتیجه تحلیل رگرسیون چندگانه حاکی از این بود که سلامت روانی بیشترین قابلیت پیش بینی سازگاري زناشویی زوجین را دارد. بنابراین، با توجه به نتایج می توان گفت که باورهاي دینی و سلامت روانی نقش تعیین کننده اي در سازگاري زناشویی دارند.
کلمات کلیدي: باورهاي دینی، سلامت روان، سازگاري زناشویی، عقب ماندگی ذهنی
.1مقدمه
بدون شک، خانواده نخستین و مهم ترین بستر رشد همه جانبه اي انسان محسوب می شود و از دیرباز نقش ها و کارکردهاي خانواده مورد توجه روانشناسان، جامعه شناسان و متخصصان تعلیم و تربیت بوده است. زندگی زناشویی زن و مرد با ازدواج و تشکیل خانواده شروع می شود و رضایت زناشویی تضمین کننده سلامت روانی1 خانواده محسوب می شود [1]ازدواج محیطی مقدس، باصفا وبه زیباترین تعبیرقرآنی محل سکون وآرامش است. مهم تر از ازدواج، سازگاري زناشویی2 ورضایت از ازدواج است.سازگاري زناشویی وضعیتی است که درآن زن وشوهر دربیشتر مواقع احساس خوشبختی ورضایت از همدیگردارند.سازگاري از طریق علاقه متقابل ،مراقبت از یکدیگر،پذیرش ،درك یکدیگر وارضاي نیازها ایجاد می شود.سازگاري زناشویی را می توان شامل رضایت از زناشویی، توافق کلی و میزان مصاحبت دانست که داراي دوویژگی تداوم و خشنودي است.سازگاري زناشویی یکی از برجسته ترین موضوع هاي جامعه ي انسانی است که بر کارکرد شایسته ي خانواده اثر می گذارد. سازگاري زناشویی، پیوندي دوستانه همراه با تفاهم و درك یکدیگر و تعالی منطقی بین نیاز هاي مادي و معنوي همسران است [2]
توجه به مذهب یک رویکرد جدید نیست بلکه امري است که سالیان دراز توجه دانشمندان مختلف را چه در جهت تجزیه و تحلیل دلایل رويآوري به مذهب و چه در جهت و نحوه تأثیر آن بر رفتار به خود جلب کرده است. در عصر کنونی یک سلسله پرسشها و تردیدهایی نسبت به مسائل مذهبی در ذهن جوانان ایجاد شده که نتیجه مستقیم آن ایجاد شک و اضطراب و ناآرامی در میان این طبقه از جامعه شده است.روانشناسان معتقدند که تنها روزنهاي که میتواند به آرامی ناراحتیهاي حاصل را از بدن آدمی خارج سازد و یا آنها را خنثی کند داشتن ایمان به خدا و اعتقاد به یک مبدأ حقیقت است و یک قدرت مافوق انسانیت است، زیرا تنها نیرویی که میتواند بر مشکلات فائق شود نیروي الهی است.
آمار نشان داده است که بسیاري از بیماريهاي شایع روانی در کشورهاي پیشرفته و درحال توسعه زاییده عواملی هستند که خود انسان آنها را خلق میکند و گرفتار آن میشود. بیماريهاي روانی از زمان پیدایش بشر وجود داشته است و هیچ فردي در مقابل آن مصونیت ندارد. پیوند و ارتباط میان بهداشت روانی و باورهاي مذهبی3 افراد غیر قابل انکار است .[3]سلامت روانی یکی از مباحث مهمی است که در رشد و بالندگی خانواده و جامعه موثر میباشد [4]بنابراین باتوجه به اهمیتی که روان شناسان , جامعه شناسان و حتی همه مذاهب به خانواده و ارتباط وسازگاري زناشویی موثر می دهند و اینکه تشکیل خانواده جایگاهی براي نارضایتی وناسازگاري نیست این سوال به ذهن می رسد که چرا زوجین دچارناسازگاري ونارضایتی می شوند و چه عواملی می تواند برسازگاري آن تاثیر گذارد. در این پژوهش رابطه باورهاي مذهبی وسلامت روان با سازگاري زناشویی مورد بررسی قرار گرفته است.
.2 معلولیت ذهنی و مفهوم آن
معلولیت ذهنی،که قبلا عقب مانده ذهنی نامیده می شد.ممکن است دراثرانواع عوامل محیطی وژنتیک که به ترکیبی ازنقص هاي شناختی واجتماعی منجرمی شوندبه وجود بیابد.انجمن معلولیت ذهنی ورشدي آمریکا معلولیت ذهنی رااین گونه تعریف می کند:نوعی معلولیت که مشخصه اصلی آن عبارت است ازمحدودیت هاي معناداروقابل توجه هم درعملکرد ذهنی - استدلال ،یادگیري،حل مسئله - وهم دررفتار سازگارانه - مهارتهاي مفهومی،اجتماعی وعملی - که قبل از18سالگی ظاهر می شوند.پذیرش گسترده این تعریف باعث شده است درسطح بین المللی این توافق حاصل شودکه براي تعیین سطح معلولیت ذهنی هم به سنجش سازگاري اجتماعی وهم به سنجش هوشبهر نیاز است.ابزارهاي سنجش براي عملکردسازگارانه توانایی فرد درعملکرد اجتماعی،درك هنجارهاي اجتماعی واجراي تکالیف روزمره راارزیابی می کنندوابزارهاي سنجشی عملکرد هوشی - عقلی - روي توانایی هاي شناختی متمرکز شده اند.بااین که همه افرادي که یک سطح همشی یکسان به آنهاداده می شودازلحاظ سطح عملکرد سازگارانه مثل هم نیستند .داده هاي اپیدمیولوژیک نشان می دهندکه نرخ شیوع معلولیت ذهنی تااندازه زیادي توسط همش وسطح عملکرد سازگارانه که معمولا باتوانایی شناختی ارتباط نزدیکی دارد،تعیین می گردد [5]
.3 تعریف سازگاري زناشویی و ابعاد آن
سازگاري فرایندي است درحال رشد پویاکه شامل توازن بین آن چه افراد می خواهندوآن چه جامعه می پذیرد است به عبارت دیگر سازگاري یک فرآینددوسویه است .ازیک طرف فرد به صورت موثر بااجتماع تماس برقرار می کندوازطرف دیگراجتماع نیز ابزارهایی راتدارك می بیندکه فرد از طریق آن ها توانایی هاي بالقوه ي خویش راواقعیت می بخشد دراین نعامل فردوجامعه دستخوش تغییرودگرگونی شده وسازش نسبتا پایدار به وجود می آید.به طورکلی سازگاري به تسلط فرد برمحیط واحساس کنارآمدن باخوداشاره دارد هریک ازمابه محیط وتغییراتی که درآن روي می دهد پاسخ می دهیم ازاین روسازگاري مهارتی است که باید آموخته شود وکیفیت آن مانندسایرآموخته ها بستگی به میزان علاقه وکوشش فرد براي یادگیري آن دارد. محیط، خانواده، مدرسه و وسایل ارتباط جمعی درفراهم ساختن امکان یادگیري سازگاري بامحیط نقش ومسئولیت مهمی برعهده دارند.
سازگارشدن بامحیط مهم ترین منظوروغایت تمام فعالیت هاي ارگانیزم است.به طوري که تمام افراددرتمام دوران زندگی خوددر هرروز وهرساعت سرگرم آن هستند.درواقع زندگی کردن چیزي جزعمل سازگاري نیست [6]درلغت نامه دهخداسازگاري،موافقت درکار،حسن سلوك ودرمقابل ناسازگاري؛بدسلوکی،بدرفتاري وسازگاري نکردن معنی شده است.مک دونالد - 1999 - 4می گوید:وقتی می گوییم فردي سازگار است که پاسخ هایی که او رابه تعامل بامحیطش قادر می کندآموخته باشدوبه طریقی قابل قبول اعضاي جامعه خود رفتار کندتانیازهایی دراو ارضا شود.یک فرد دریک موقعیت اجتماعی خاص می تواندخود رابه طریق زیادي باآن موقعیت تطبیق وسازگاري دهد.ورشل وگونالز - 2005 - 2ضمن اعتقادبه پیچیده وسخت بودن ارائه تعریفی موردتوافق از سازگاري،درجایی بطورکلی چنین می نویسدکه :سازگاري ،عبارت است ازوظیفه روزمره مادرکنارآمدن باخود،محیط خویش وکسانی که باآنان درارتباط هستیم.درادامه این فرآیندپیچیده رامشتمل می دانند بر:
-1یادگیري ودرك کردن پیرامون خودومحیط اجتماعی ومادي خویش.
-2بگارگیري اطلاعات براي تنظیم اهداف واقعی.
-3استفاده ازتوانایی هایی جهت کنترل محیط وسرنوشت خود،تاآنجاکه بتوانیم به اهدافمان نائل آییم.
-4حساسیت داشتن نسبت به نیازها ودغدغه هاي سایرین،به گونه اي که نقش مثبتی درزندگی داشته باشیم.حال،باعنایت به توصیف فوق ونیزتوجه به محتوا واهداف تعالیم متعالی [7]