بخشی از مقاله

چکیده

علم، کشف اسرار طبیعت و تبیین فعل الهی را برعهده دارد و دین، قول حق تعالی در مقام بیان برآیند ظاهری و باطنی اعمال انسان در دنیا و آخرت است. اخلاق جزئی از دین و غایت آن همان غایت حقیقی دین و حقیقت غایی هستی است. اگر علم، که توان کشف رموز طبیعت و سلطه انسان بر آن را دارد، در سایه محاسن اخلاق قرار گیرد، سعادت، رفاه، آسایش و امنیت دنیوی را تامین خواهد کرد؛ اما اگر در سایه مکارم اخلاق قرارگیرد، سعادت، آرامش و امنیت اخروی و ابدی را به ارمغان خواهد آورد . بنابراین، علم در سایه اخلاق الهی، معبر سعادت ابدی انسان است. اضلاع این سخن در آثار علامه طباطبایی»ره« مبتنی بر نگاه به علم، به دیده علم آیه ای و نگاه به اخلاق به دیده مکارک اخلاق است؛ همان که در اندیشه ایشان »اخلاق الهی« نام دارد.

مقدمه

»نسبت علم و اخلاق«، از یکسو با مبحث »نسبت دین و اخلاق« و از سوی دیگر با مبحث »علم و دین« مرتبط است. نسبت دین و اخلاق، یکی از مباحث فلسفه دین است و از سوی متفکران پرشماری مورد بررسی قرار گرفته است. از منظر حکمای مسلمان، دین و اخلاق، نه تعارض دارند و نه تباین؛ بلکه اخلاق، بخشی از دین میباشد و دین، خاستگاه اخلاق است.

علم - - Science نیز مجموعهای از معرفتهای منسجم و هدفدار و حاصل تلاشهای بشر برای کشف اسرار آفرینش است. حاکمیت اخلاق در ابعاد مختلف حیات دنیوی، آرامش و امنیت را، از راه تحفظ بر ارزشهای اخلاقی در مناسبات انسانی، در پی دارد. اگر اخلاق علاوه بر ارتباطات انسانی، عرصه علم را نیز در بر گیرد و تمکّنهای مضاعف حاصل از یافتههای علم را راهبری کند، علم اخلاقی، یعنی علم همسو با فضایل اخلاقی تحقق یافته است. نتیجه طبیعی این امر، ارتقاء کیفیت زندگی انسان همطراز با یافتههای علمی خواهد بود.

سخن از ارتباط متقابل میان علم، دین و اخلاق، در آثار بسیاری مورد بحث بوده و پیشینه آن به درازنای اندیشههای مضبوط بشری است. پرسش از نسبت دین با اخلاق، اخلاق با علم و علم با دین در سیرتاریخی خود، از مبحثی منفرد، وارد عرصه فلسفه دین گشته و با موضوعات و مسائل پرشمار دیگری مواجه شده است

در فرهنگ اسلامی، علم، هم به معنای عام و هم به معنای مورد بحث - - Science مورد توصیه است. اخلاق نیز به عنوان بخشی از مضمون و محتوای دین، در قرآن و سنت معصومین - ع - مورد توجه بوده و در کلام پیامبر اکرم - ص - ، هدف والای بعثت ایشان معرفی شده است.

نوشتار حاضر در صدد تبیین ارزش و اهمیت همسویی علم با اخلاق از دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی»ره« است. همسویی علم با »اخلاق انسانی«، نتایج دلنشینی برای بشر در پی دارد؛ اما گام برتر، تبیین ارمغان همسویی علم با »اخلاق الهی« است؛ همان که در اندیشه علامه طباطبایی»ره«، برآمده از متن وحی و در جایگاه والای »مکارم اخلاق« است.

.1 علم

واژه »علم«، کاربردهای متعدد و به تبع آن، معناهای متمایزی دارد. گاهی علم، به معنای مطلق آگاهی مدنظر است که در این صورت، موضوع دانش معرفتشناسی - - Epistemology و شامل همه اقسام علم - Knowwledge - و رشتههای علمی که مجموعه منسجمی از گزارههای ناظر به یک موضوع معین و دارای دیسیپلین، مانند تاریخ، اخلاق، ریاضیات و...، از مصادیق آن خواهد بود. علم، در کاربرد دیگر، به معنای مجموعه یافتههای بشری، با منشأیت حواس ظاهری است. این معنا امروزه با اصطلاح «Science» نامبردار است که خود در رشتههای متعددی مانند فیزیک، شیمی، طب و... تبلور دارد.

علم - - Science در نظامهای حیات و اندیشه بشری سهمی عمده یافته و قلمروی بسیار وسیع و دقتهایی حیرتآور به خود گرفته است؛ به طوری که تاثیر آن بر مناسبات انسانی و ابعاد مختلف ارزشی و هنجاری جوامع انسانی قابل انکار نیست. در جهان دنیوی کلانشهر صنعتی شده مدرن، تاثیر علم بر وجوه فکری، سیاسی، اجتماعی و فناورانه زندگی مقاومتناپذیر است

این هیمنه همراه با دقت، موجب تلاشهایی عمیق و گسترده از سوی متفکران پرشمار با رویکردها و تعلّقات مختلف به حقیقت و ابعاد ذاتی علم بوده و پیدایش عرصهای به نام فلسفه علم، محصول این کنکاشها و جستجوهای دامنهدار بوده است. گفتنی است: تبیین توان علم در نمایاندن زوایای طبیعت، منبعث از موضع واقع گرایی معرفتی است. در این نگاه، انسان با واقعیتهای خارج از متن وجود خود روبروست و میتواند این واقعیتها را با استفاده از حواس خود، شناسایی کرده و بشناساند.

نسبت به علم، دو نگاه قابل تصور است. در یک نگاه، علم به کشف خواص و آثار موجودات عالم طبیعت میپردازد و دستاوردهای آن در خدمت پیشرفت کیفیت زیست و برداشتن گامهای بعدی در خود علم قرارمیگیرد. در این نگاه، دانشمند، در متن واقع و واقعگرایانه حرکت میکند. اما در نگاهی دیگر، محقق به چگونگی، چرایی و بررسی قوانین، علل، منشأ و ارزیابی ابزارهای فرایند کشف واقع می پردازد. در این نگاه است که »فلسفه علم« تولید میشود.

امروزه، فلسفه علم،خود به دانشی گسترده تبدیل شده است - ر.ک: کاپالدی، 25 :1394و. - 30 در این نگاه است که علم، مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد و دیدگاهها و مواضع مختلفی بروز می کند که گاه توافق میان آنها حداقلی یا در حد تعارض است.

علم، در یک بررسی دیگر، گاه متعارض با دین، گاه متباین با آن و گاه موافق و همراه آن شناسایی شده است. دیدگاههای مختلف در این عرصه، مبحث گسترده علم و دین را پدید آورده است

مسأله کانونی این مبحث، نقش خدا در تحقق، خواص و آثار موجودات و پدیدههای هستی است. تاریخ علم و دین، شاهد نظریههای بسیاری در این مسأله است. در این سیر تاریخی خدا، گاه مدیر بیبدیل هستی و گاه مبدع اولیهای که هستی را به خود وانهاده و گاه محروم از هر نقش و تاثیری در هستی معرفی شده است

اما در نگاه دانشمندان متدین، هستی با همه ظرافتها و اسراری که هنوز به علم بشری رخ ننموده است، فعل خداست و انسان موظف است با ارج نهادن به طبیعت و بهرهوری از ابزارهای ادراکی، به کشف ابعاد فعل خداوند بپردازد. به گفته برخی مورخان فلسفه غرب، »علم جنون پرومتهای است، کوشش برای یافتن نقشه خدای خیر برای عالَم و ستجوی راز عالَم

در نگاه برخی دانشمندان، علم ذاتا اجتماعی است و مهم نیست در مخالفت با آن چه سُخَنی در میان باشد و این کلیسا یا آن کلیسا درباره آن چه بگویند و گاه نیز علم را »دینی طبیعی« خوانده اند 

علم، در اندیشه متفکران اسلامی، ارجمند است؛ زیرا پرده از فعل خدا میافکند و بنابراین، ذاتا دینی است؛ زیرا غایت ذاتی آن قرب خدای تعالی است - جوادی آملی، - . این، منافاتی با واقعنمایی علم ندارد. زیرا ابزارهای ادراکی انسان معتبر بوده و تفکر رئالیستی اسلامی و نیز فرهنگ قرآن ابزارهای ادراک ظاهری و باطنی انسان را ارزشمند و کارآمد و معرفت به دست آمده از آن راهها را معتبر می داند. قرآن، محسوسات و مدرکات ظاهری را بارها در قرآن به آیات آفاقی وصف کرده که با حواس ظاهری شناسایی میشوند. این نشان ارزش و اعتبار ادراکات حسی است.

قرآن کریم در چندین آیه، به مظاهری از طبیعت قسم یادکرده است. این بدان معناست که امکان معرفت نسبت به هستی مادی، به عنوان منبع معرفت و نیز کارآیی ابزار معرفت، یعنی حواس ظاهری، در کسب معرفت از طبیعت، در فرهنگ قرآن، امری پذیرفته است چندان که این نوع علم، نشان و معبری است برای نیل به معرفت برتر از هستی و آن معرفت به مبدء هستی است.

نگاه شکاکانه یا نسبیگرایانه به علم، ناشی از مادیانگاری صرف و نقصانهای معرفتشناختی در ارزیابی حواس و مدرکات حسی است . این نگاه، راه معرفت به واقعیتها، اعم از ظاهری و باطنی را مسدود و حقایق غیرمادی را انکار می کند؛ در حالی که به گفته آناتول فرانس:

»این تصور که حقیقتهای علمی متفاوت از حقایق کلی میباشند، اشتباه محض است. حقایق علمی از دقت برخوردارند؛ اما محدود به ظاهر اشیاء هستند و راهی به کنه و جوهر آنها ندارند . دیده مسلح به دیدهبان، دیده انسانی است و حقیقتی که توسط دیده بان رویت میشود همان است که دیده آن را میبیند . دانشمند، امکان افزایش ارتباط انسان با عالم طبیعت را فراهم میآورد اما نمیتواند در این ارتباط تغییری ایجاد کند. این که از دانش، انتظار نتیجه اخلاقی داشته باشیم، خطاست

اما در نگاه توحیدی به علم، ارزش یافتههای علمی پذیرفته است. علم بخشی از دین و کار علمی، به معنای کشف آثار صنع خداوند در طبیعت و رفع نیازهای مشروع بشر است و این خود یک عبادت - یعنی کاری دینی - است

علامه طباطبایی»ره«به علم ارزش و اصالت داده و در موضعی رئالیستی، عالَم طبیعت را منبع و حواس ظاهری را ابزار کسب معرفت میداند. برهان نظم، یکی از براهین اثبات وجود خداست که مقدمه آن، مبتنی بر برخورداری حواس و یافته های حسی از ارزش معرفتی است؛ مشاهده نظم بینظیر در عالم طبیعت، متکی به حواس ظاهری است

علاوه بر این که یافتههای علمی، میتواند موجب افزایش عمق و گستره معرفت دینی گردد. زیرا با کشف هرچه بیشتر دقایق و نظام حساب شده طبیعت، این معنا تقویت میگردد که ارادهای برتر از ماده و طبیعت وجود دارد که نظام طبیعت را بدین زیبایی و دقت و استحکام ایجاد کرده است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید