بخشی از مقاله

چکیده

هدف پژوهش حاضر مطالعه رابطه نگرش افراد نسبت به حجاب با سلامت روانی آنها در دو بعد روانی و جسمانی است. پژوهش از نوع توصیفی بوده و برای بررسی همبستگی اجرا شده است. جامعه آماری عبارت است از: دانشجویان دختر ساکن خوابگاه در دانشگاه ملایر که در سال ًُ-َُ مشغول تحصیل بودند. روش نمونهگیری تصادفی خوشهای بوده و نحوه گزینش نمونههایی که از خوابگاهِ برگزیده شده انتخاب شدند، کاملا ً تصادفی بوده است. ابزار پژوهش رسشنامه نگرش نسبت به حجاب - با سه خرده مقیاس پوشش ظاهری، پیامدهای فردی و پیامدهای اجتماعی - بود که اعتبار آن به روش آلفای کرونباخ ٌَِ/ً محاسبه شد و روایی آن توسط متخصصان به تأیید رسید. همچنین، پرسشنامه سلامت روانی MHC - با دو مقیاس سلامت روانی و سلامت جسمانی - برای بررسی سلامت روانی آزمودنیها مورد استفاده قرار گرفت. در مجموع تعداد دانشجویانی که اطلاعات پرسشنامهها را کامل کردند ٌَْ نفر بود. نتایج نشان داد میان سلامت روانی کلی و شاخص سلامت روانی بطور خاص با نگرش کلی افراد نسبت به حجاب و هر یک از شاخصهای نگرشسنج مورد استفاده - پوشش ظاهری، پیامدهای فردی و پیامدهای اجتماعی - رابطه معناداری وجود ندارد. بعلاوه، میان شاخص سلامت جسمانی پرسشنامه سلامت روانی و نگرش افراد نسبت به حجاب رابطه منفی معناداری بدست آمد. نتایج بدست آمده لزوم باز تبیین مفهوم حجاب، عفاف و تبرج را در جامعه دانشجویان نشان میدهد.

واژگان کلیدی: حجاب، سلامت روانی، سلامت جسمانی، پیامدهای فردی حجاب، پیامدهای اجتماعی حجاب

ٌ- مقدمه

پوشش به عنوان یکی از مظاهر شرم و حیا و عفت، برای تأمین سلامت روح و روان فرد و جامعه، از اهمیت بالایی برخوردار است و در طول تاریخ، هر جا انسان در مسیر فطرت خدایی خویش قرار داشته، اهمیت آن را احساس کرده و آن را به کار بسته است ]ّ.[ حکم وجوب حجاب، یکی از پیشرفتهترین احکام آیین رهایی - بخش اسلام، و نشاندهنده این واقعیت تردیدناپذیر است که اسلام به عنوان آیینی الهی، در تعالیم خود توجه همهجانبهای به تمام جهات زندگی بشر داشته و در هر حکمش، به همه جنبهها توجه کرده است. برای مثال در قانون پوشش هم به حقوق عمومی زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه، و هم به حقوق عمومی خانواده به عنوان واحدی اجتماعی، و هم به نسل آینده به عنوان گروهی که پایههای سعادت مادی و معنوی آنان در گرو نوع روابط اجتماعی امروز است، توجه شده است. حجاب زن از آن نظر اهمیت دارد که نه تنها حافظ اخلاق و تجسم تقوا و عفت در سطح جامعه است، بلکه وجود چنین حکمی در اسلام، نوعی بزرگداشت زن مسلمان است. عدم پوشش و ستر زنان عامل بسیاری از فسادها و تباهی هاست ]ِ.[

حجاب تنها در دین اسلام مورد توجه نبوده است بلکه تمامی ادیان آسمانی و تمدنهای بزرگ بشری به نوعی بر اهمیت حفظ حریم انسان به کمک حجاب تأکید داشتهاند. از تعالیم مسیحیت و یهود گرفته تا زردتشت و از تمدنهای پارسی، ماد و اشکانیان تا تمدن بزرگ یونان هر یک به نوعی بر رعایت مفهوم حجاب تأکید کردهاند ] ٍ ّ.[بدون تردید حجاب و پوشش، تأثیرات بسیار مثبتی بر روح و روان زن دارد. عفاف و پوشیدگی برای زنان، همچون سد و حفاظی است که زن در سایه آن از هر ذلّت و تحقیری در امان میماند. دین اسلام با واجب کردن حجاب، نمیخواهد زن بازیچه دست شهوتپرستان شود و ارزش او به میزانی پایین بیاید که تنها وسیلهای برای برطرف ساختن شهوتها باشد  ]ٌ.[

یکی از اثرات مثبت حجاب احساس امنیت است. امنیت، یکی از طبیعیترین و ضروریترین نیازهای بشری است. به نظر مزلو - ًٌُْ- ًٌَُ - ، پدر معنوی جنبش انسانگرایی در روانشناسی، نیاز به امنیت از نیازهای زیربنایی برای رشد و شکوفایی شخصیت انسان است که در صورت ارضا نشدن، رشد شخصیت مختل میشود. بنابراین، اگر انسانها در زندگی روزمره خود و در کوچه و خیابان و محل کار و تحصیل و حتی داخل منزل احساس امنیت نکنند و همواره در ترس و دلهره باشند، به تدریج دچار اضطراب میشوند. در این میان، زنان به دلیل ویژگیهای عاطفی و ضعف قوای جسمانی در مقابل مردان، آسیبپذیری بیشتری دارند و طبعاً نیاز به تأمین امنیت برای آنها بیشتر احساس میشود؛ زیرا در بین جوامع بشری، همیشه مردانی که به دلیل نداشتن تربیت صحیح انسانی، به دنبال فرصتی هستند تا زنان را مورد سوء استفاده قرار دهند، یا دست کم مردانی که زمینههای انحرافی در آنها دیده میشود و به تعبفِیر قرآنَلبِهِ» مَرَضٌ؛ یعنی بیمار دل هستند« وجود دارند که با دیدن کوچکترین صحنه برانگیزاننده، عنان اختیار از کف داده و به زنان بیحرمتی روا میدارند.

یکی از نتایج مهم حجاب و پوشیدگی که در سلامت روانی زن تأثیر مستقیم دارد، بلوغ و تکامل روانی و شخصیتی زن است. یکی از روانشناسان بین نتایج حجاب و عوامل بلوغ روانی در زن مطالعهای انجام داده و در کتاب خود مینویسد: زنانی که به مرحله تکامل و بلوغ روانی رسیدهاند، زنانی سازنده، دانشمند، ایثارگر و خدمتگزارند و در زندگی و سلوک اجتماعی به مراتب از دیگر زنان، سادهزیستتر بوده و شخصیت بالغ آنها اسیر جلب کردن دیگران نیستآنها. لباسهای جلف نمیپوشند، کمتر از دیگران در انظار آرایش میکنند و عموماً در زندگی خانوادگی موفقاند. »هر چه زنان و دختران در استفاده از وسائل آرایش و زیبایی بیشتر افراط کنند، عطش آنها در خودنمایی و جلب توجه دیگران بیشتر میشود، و وابستگی و بیارادگیشان شدیدتر میگردد. روشن است که این روند به خودی خود نفاق، کرنش، ازخودبیگانگی، بیتفاوتی به دیگر مسائل انسانی، سطحی بودن در اندیشه و عمل، احساس دلتنگی و بالاخره در روزگار میانسالی و پیری، اندوه و رنج پایان ناپذیری را به ارمغان خواهد آورد و با سپید شدن هر تار مو و آشکار شدن هر خطی بر چهره، گویی ذخیره حیاتی این گونه زنان پایان میپذیرد؛ زیرا از تنها وسیله دلگرمی و امید برای زندگی، چیزی باقی نمانده است« حجاب ضمن اینکه گوهر وجودی زن را با ارزشتر کرده و از عواطف انسانی او حمایت میکند، ساختار خانواده را نیز مستحکم میسازد ]ِ.[

معناشناسی حجاب حکایت از آن دارد که حجاب معانی متفاوتی را در خود جای داده است. اما آن چه فهم عرفی را به خود اختصاص داده، معنای فقهی حجاب یعنی پوشش خاص زنان است ]َ.[ معنای اصطلاحی این واژه، عبارت است از پوششی که زن در برابر نامحرمان باید استفاده کند و از جلوهگری و خودنمایی بپرهیزد ]ْ.[ ناگفته پیداست که حجاب به عنوان یک مفهوم دینی، مورد توجه علمای اسلامی بوده و اصل آن امری ضروری و مؤکد است و سلامت روانی جامعه و شخصیت حقیقی زن را پاسداری میکند . در عین حال افراد در انتخاب نوع و رنگ آن تا جایی که به حدود و شرایط معین آن آسیب نرساند، مخیرند. حجاب فقهی مورد عنایت ویژه آیات قرآن و روایات معصومان بوده، چنان که هم اهمیت آن و هم حدود آن مورد تصریح قرار گرفته، هرچند که از لفظ حجاب استفاده نشده است ]َ.[

نکته بسیار مهمی که نباید آن را از نظر دور داشت آن است که حجاب در دنیای امروزی و با مختصات جدید بار معنایی وسیعی را در خود جای داده و در واقع به نماد اسلامی و شاخص و تمایز زن مسلمان از دیگر افراد بدل گردیده است؛ نه اینکهصرفاً حکمی شرعی در کنار دیگر احکام دینی باشد. نکته قابل توجه دیگر آن که وجود چنین حکمی در اسلام نشان از آن دارد که این دین برای حضور انسانی زن و فعالیت او در اجتماع اهمیت خاصی قائل شده است. در تحلیل معناشناختی دو واژه حجاب و عفاف و تبیین رابطه میان این دو مفهوم وجوه افتراق بسیاری وجود دارد؛ اگرچه در یک بینش سطحی، تلقی یکسانی از این دو واژه وجود دارد. عفاف به عنوان یک فضیلت اخلاقی متوجه نوع انسان بوده و جنسیت بردار نیست و به همه زمانها و مکانها متعلق است، عرف نیز در تعیین حد و مرز آن تا اندازهای دخالت دارد.

حال آن که حجاب تکلیفی شرعی است که تنها هنگام وجود نامحرم مصداق پیدا میکند؛ حد و مرز آن هم از سوی شرع به صورت واضح و متمایز بیان شده است و عرف جوامع در حد آن تأثیری ندارد، هر چند که مکلفین در انتخاب رنگ و نوع آن مختار و مخیرند. تمایزات این دو مفهوم نشان میدهد که رابطه تلازم میان این دو منتفی است و وجود یکی ما را از پرداختن به دیگری بینیاز نمیکند . در واقع این دو حقیقت متمم و مکمل یکدیگرند. این مسأله ضرورت توجه و عنایت به هر کدام را به صورت جداگانه تأکید و تبیین مینماید ]َ.[ در میان پژوهشهای انجام شده غروی نائینی و عامری - ٌََّ - در پژوهشی با عنوان »پویشی در معنا و مفهوم حجاب« به تببین مفهوم حجاب در فقه، روایات، عرف، اخلاق و عرفان و بررسی رابطه معنایی حجاب، عفاف و تبرج - آشکار نمودن زینت به قصد جلب توجه و تحریک مردان - پرداختند. همچنین، زروندی - ٌََّ - در مطالعهای با عنوان » بررسی تطبیقی حجاب در اقوام و ادیان الهی« ضمن مرور اجمالی بر بحث پوشش زنان در اقوام و ملل مختلف، به بررسی تطبیقی این بحث در میان ادیان مطرح شده و به نقش اسلام در تعدیل آن پرداخته است.

ٍ- تعاریف نظری

حجاب: حجاب، حائل میان دو چیز است که مانع تلاقی آن دو یا اثرگذاری آن دو بر هم میشود . حال این دو چیز میتوانند مادی باشند یا معنوی، یا اینکه یکی مادی و دیگری معنوی. آن مانع هم میتواند مادی باشد یا معنوی ]َ.[

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید