بخشی از مقاله

چکیده:

از مسائل مطرح در مباحث مدیریتی می توان به مساله رتبه بندی واحدهای سازمانی اشاره کرد. یکی از روشهای علمی و پرکاربرد در تحلیل عملکرد سازمانهای قابل قیاس، تحلیل پوششی داده ها - - DEA می باشد که یک روش غیر پارامتری به منظور تعیین کارایی واحدهای تصمیم گیرنده - - DMUاست که از ورودی های متعدد برای تولید خروجی های متعدد استفاده می کنند. از جمله اهداف چنین ارزیابی هایی رتبه بندی DMU ها می باشد.

از طرفی در بسیاری از مسائل عملی و کاربردی واحدهای تصمیم گیرنده به صورت گروهی عمل می کنند یعنی واحدها در گروههای مشخصی قرار می گیرند و شرایط مشابهی را به لحاظ سیستم مدیریتی تجربه می کنند. در این مقاله با استفاده از مدل الگویابی درون گروهی مشترک به عنوان مدل هدف ثانویه در ارزیابی کارایی تقاطعی، به رتبه بندی واحدهای تصمیم گیرنده گروه بندی شده پرداخته خواهد شد.

1    مقدمه

تحلیل پوششی داده ها - DEA - 1، واحدهای دخیل در فرآیند تولید را ارزیابی می کند. در این مقوله اگرچه ممکن است واحدهای تصمیم گیرنده موقعیت و شرایط منحصربفرد خودشان را داشته باشند، اما قابل مقایسه فرض می شوند. به ویژه DEA از طریق وزن های خاص نظیر ورودی ها و خروجی های واحدهای تصمیم گیرنده، وجود شرایط خاص برای آنها را مجاز می شمارد. معمولا اینگونه بحث می شود که گذشته از فاکتورهای موثر بر عملکرد و کارایی واحدها که در تحلیل کارایی در نظر گرفته می شوند، اختلافات قابل ملاحظه ای در اهداف، سیاست ها و غیره در میان واحدهای تصمیم گیرنده - DMUs - 2 وجود دارد که همین امر می تواند اختلاف وزن ها را برای یک فاکتور یکسان توجیه کند.

به هر حال در بسیاری از کاربردهای DEA، واحدهای تصمیم گیرنده شرایط مشابهی را تجربه می کنند و بنابراین تلقی کردن آنها به عنوان واحدهای مستقل ممکن است مناسب نباشد. این بدان معنی است که استفاده از وزن های ورودی و خروجی که اساسا در میان این DMU ها متفاوت است، ممکن است تضمین نشود.علاوه بر نیاز به یک ارزیابی نسبتا خوب و منصفانه، از این منظر که به هر متغیر در ارزیابی همه واحدهای تصمیم گیرنده وزن یکسانی نسبت داده شود، به این مطلب باید اشاره شود که برخلاف روشهای کلاسیک در DEA، روش مجموعه مشترک وزن ها - CSW - 3 رتبه بندی همه واحدها رانیز مجاز می شمارد.

همچنین این حقیقت که DEA از وزن های متفاوت در ارزیابی DMU های متفاوت استفاده می کند، رتبه بندی واحدها را بر پایه ی اندازه های کارایی حاصل، ناممکن می سازد. علاوه بر این قدرت تمایز ضعیفی در ارزیابی کارایی توسط مدل های کلاسیک DEA مشاهده می شود زیرا بسیاری از واحدهای تصمیم گیرنده در رده ی کارا طبقه بندی می شوند یا اینکه مقدار کارایی آنها بسیار نزدیک به ماکزیمم نرخ کارایی برآورد می شود، که این ضعف ها توسط به کار گیری روش مجموعه مشترک وزن ها کاهش می یابد.

تحت شرایط و توضیحات فوق الذکر مدلی توسط رویز و همکاران1 به منظور الگویابی و رتبه بندی مشترک اراِئه شد که برای ورودی ها و خروجی های تمامی واحدها تحت یک مدل، یک مجموعه مشترک وزن ها تولید می شود و به توسط آن یک الگویابی مشترک صورت می گیرد و همچنین می توان با استفاده از همین اوزان به تعیین کارایی کلاسیک واحدها به صورت نسبت مجموع وزن دار شده ی خروجی ها به مجموع وزن دار شده ورودی ها پرداخت.

توسعه مدل رویز و همکاران[1]، ارائه مدلی برای الگویابی درون گروهی مشترک توسط کوک و همکاران[2] می باشد که به الگویابی و هدف گذاری واحدهای تصمیم گیرنده ای می پردازد که به صورت گروهی عمل می کنند، یعنی واحدها با توجه به شرایط حاکم بر عملکردشان در گروه های مشخصی قرار می گیرند و شرایط مشابهی را تجربه می کنند. در نتیجه با استفاده از مدل اخیر نظیر هر گروه از واحدهای تصمیم گیرنده یک مجموعه مشترک اوزان تولید می شود که بحث اصلی پژوهش حاضر رتبه بندی چنین DMU های گروه بندی شده ای توسط روش ارزیابی کارایی تقاطعی می باشد.

در حالت کلی ارزیابی کارایی تقاطعی، یک مجموعه منحصربفرد از وزن های ورودی و خروجی را برای هر DMU تعیین کرده و سپس کارایی های هر واحد را با استفاده از تمام مجموعه های وزنی محاسبه می کند. بنابراین به هر DMU امتیازات کارایی متعدد،اما مختلفی نظیر خواهد شد، که میانگین آنها، عملکرد کلی آن را بازتاب می کند. بر اساس میانگین کارایی تقاطعی، می توان واحدهای تصمیم گیرنده را مقایسه و دسته بندی کرد.

ارزیابی کارایی تقاطعی، به علت قدرت تشخیص قوی در تحقیقات DEA کاربرد گسترده ای یافته است. اما مساله ای که در این روش مطرح است غیر منحصر بفرد بودن وزن های تولید شده به عنوان جواب های بهینه مدل های مورد استفاده است که برای حل این مشکل دویل و گرین[3] استفاده از مدل های اهداف ثانویه را مطرح کردند و پس از تحقیق آنها مدل های اهداف ثانویه ی بسیاری مطابق بااین پیشنهاد مطرح شد که از آن جمله می توان به مقاله وو و همکاران[4] اشاره کرد. در مقاله حاضر توسط الگویابی درون گروهی مشترک به عنوان مدل هدف ثانویه در ارزیابی کارایی تقاطعی، به رتبه بندی واحدهای تصمیم گیرنده ی گروه بندی شده پرداخته خواهد شد.

2    مدل الگویابی درون گروهی مشترک

الگویابی و هدف گذاری می بایست بهترین نمونه ها را برای واحدهای تحت ارزیابی معین کنند که نه تنها به لحاظ تکنیکی قابل دسترس بوده بلکه از دیدگاه مدیریتی و نظر کارشناسان نیز مطلوب باشد. در مسائل کاربردی DMU ها در گروه های مشخصی قرار می گیرند که اعضای آنها شرایط مشابهی را تجربه می کنند. در این موارد باید با DMU های واقع در یک گروه به لحاظ تخصیص های ضرایب به یک شکل برخورد شود. کوک و همکاران[2] یک رویکرد مبتنی بر DEA را پیشنهاد می کنند که عمدتا بر الگوبرداری و تعیین هدف متمرکز است و در آن یک مرز بهترین نمونه مشترک برای یک گروه از DMU ها شناسایی می شود. مدل مورد بحث و مفروضات آن به قرار زیر است.

3 ارزیابی کارایی تقاطعی و رتبه بندی واحدها با در نظر گرفتن مدل اهداف ثانویه

ارزیابی کارایی تقاطعی به عنوان یک شیوه موثر برای ارزیابی و رتبه بندی واحدهای تصمیم گیرنده در حوزه های مختلف مدیریتی به کار رفته است. مساله عدم منحصر بفردی وزن های بهینه ی تخصیص داده شده به داده ها و ستاده ها که به منظور تعیین مقداری برای کارایی DMU ها مورد نیاز است، سودمندی این روش را کاهش داده است که مدل های اهداف ثانویه در جهت رفع این مشکل مطرح شده اند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید