بخشی از مقاله
چکیده
مادر کانون پیوند در خانواده است. آنجا که سخن از تربیت و انسانسازي محور همه توجهات، تنها یک واژه و معناست و آن مادر است. در بحرانهایی که گریبانگیر جوامع کنونی شده ناشی از ضعف و سستی کانون خانواده است که محور و نقطه سقل آن مادر است و تا آنجا که به احیاي نقش سازندة وي رجعتی نگردد، هیچگاه اعضاي دیگر این کانون مقدس نخواهند توانست در عرصههاي مختلف خوش بدرخشند. اکنون مکاتب و معاهدات نتوانستند مسئله مادري را مرتفع نمایند و این وجود ارزشمند را در جایگاه اصلی خود قرار دهند و تعارضات این نقش مهم را حل نمایند. در این مقاله سعی بر بررسی نقطه عطف زن یعنی مسئله خطیر مادري در پارادایم مقاصد شرعی است.
با توجه به اینکه جایگاهی که شرع اسلام براي مادري و تأثیرگذاري مادر در کل حیطههاي تجلی انسان قائل شده و براي غیر او مد نظر قرار نداده بر شرح رسالت مادر در مصالح ضروري پنجگانه تأمل نمودهایم؛ در عین حال، بررسی جایگاه مادر در معاهدات و مکاتب بینالملل را که نگرههاي فمینیستیمحور به مبحث مادري داشتهاند بررسی کردهایم. نتیجه بررسیها آن است که مکتب اسلام با اهمیت برجستهاي که براي نقش مادر قائل شده است، بر حسب این جایگاه حتی هویت زن را از بدو تولد بر مبنایی استوار سامان میبخشد، که اگر جمهوري اسلامی ایران ضمانت اجرایی قانونی بر این مبانی مبذول نماید، گام بلندي در عرصه جهانی در راستاي توانمندي وجودي زن و مادر برداشته است.
مقدمه
از تجلیات ارزشمند زن در جهان خلقت، نقش مادري اوست. وجودي در دنیاي پهناور هستی نیست که از چشمه پر مهر و بخشندة مادر ننوشیده باشد و دستهاي نوازشگر او بر آلام و دردهاي او تسکین نداده باشد. مادر معماي پیچیده و شیرین زندگی، شاهکار آفرینش، همتاي مرد و همان نفس انسانی است که با تمام ویژگیها و اوصاف خود اعجوبه خلقت بهشمار میآید. در عالم هستی هر کجا صحبت از رحمت، عشق، مهر و محبت به میان آید نام مادر میدرخشد، زیرا هر کدام از این واژهها نمادي از مادراناند که مفهوم خود را از حضرت حق دریافت کرده است.
گرچه تمام افکار و اندیشه ها به نوعی تلاش کردهاند تا چهرة مادر را در قالبی از شعر و نثر، نمایش و تئاتر، نقاشی و پیکرتراشی، خط و موسیقی متجلی سازند، اما واقعیت آن است که هیچیک نتوانستهاند حقیقت را آنگونه که هست ادا کنند، چون ابزارهاي فوق، گنجایش بزرگی و شکوهمندي چنین معنایی را ندارد. عظمت مادر و زوایاي پیچیدة روح و جان او باعث شده تا هیچکس به مقام و شأن او نرسد. ابعاد عاطفی و محبت مثالزدنی او به خانواده، خصوصاً نسبت به فرزندان، محبت مشروط و اکتسابی نیست.
رحمت و مهربانی او پرتویی از رحمت و لطف الهی است که با نافرمانیهاي مقطعی و سطحی به عقوبت نمیانجامد. اما آنجا که بشر در گذار از زندگی سنتی به مدرن پیوسته خواسته در طریق تسهیل زندگی گام بردارد و در جایگزینی وسایل به پیشرفتهایی دست یابد، لیکن در این گذار به خطاهایی دست زده که آسیبهاي فراوانی را فرا روي زندگی بشر نهاده است و این بحرانهایی که گریبانگیر جوامع است حتی ناشی از عدم توجه لازم به مسئله مادري است .
درواقع، تحولات در جایگاه اجتماعی زن موجبات آن را فراهم آورده که حقیقت مادري در جامعه بشري به فراموشی سپرده شود. امروز ما شاهد مرگ تدریجی خانواده در جهان هستیم، خانواده حائز کارکردهاي جایگزین ناپذیري است، کارکردهایی همچون تولید مثل و بقاي نسل، تأمین طبیعی نیازهاي عاطفی و روانی اعضا، تربیت و رشد فطرت آحاد، مراقبت از اعضاي خردسال و حمایت از اعضاي کهنسال، تحکیم ارزشها ، انتقال فرهنگ و تلقین و تعلیم فرهنگپذیري و جامعهپذیري، که احیاي دوبارة خانواده مگر با رجعت به رسالت مادري زن میسر نخواهد بود.
لذا در سیستم قانونگذاري اسلامی، که تفاوتها در تبیین و تقسیم وظایف به اعتبار رعایت جایگاه و تکالیف مرد و زن قابل بررسی است، زن نیز به تناسب جایگاه نقش و رسالت مادرياش بسیار مورد اکرام بوده و در آن چیزي بهنام اغماض و نادیدهانگاري نقش مادري زنان همانکه در مکاتبی چون فمینیسم و اومانیسم که بر مبناي اصالت فرد بنا شده وجود ندارد. از جمله مهمترین تعارضاتی که میان تفکر لیبرالیستی غرب و سیستم قانونگذاري اسلامی وجود دارد نوع نگرش این دو مکتب به مسئله زن و نقش مادري وي میباشد.
قانونگذاري اسلامی براي زن در حیطه نقش مادري کارکردهاي حفظ خانواده، حفظ نسل، حفظ کرامت و نفس و حفظ دین را هم در همسر و هم در فرزندان میشناسد، حال آنکه در کمتر معاهده یا اسناد بینالمللی به این مهم توجه شایستهاي شده است، تفکرات حاکمه بر این اسناد، کیان زن را در کیان خانواده ذوب شده نمیداند و بدین وجه راه بهجایی نبرده و نتوانسته مشکلی را حل و بحرانی را مدیریت کند.