بخشی از مقاله

چکیده

کاهش و ریشه کن سازی فقر را می توان یکی از مهم ترین اهداف مندرج در اسناد بالادستی کشور دانست. بر این اساس در سال های گذشته تلاش های فراوانی در جهت دست یابی به این هدف شده که به نظر می رسد بسیاری از آن ها بر مبنای این دیدگاه صورت گرفته که رشد اقتصادی به تنهایی و بدون توجه به چگونگی توزیع منافع حاصل از آن قادر است فقر را از بین ببرد. این در حالی است که شواهد داخلی و بینالمللی فراوانی وجود دارند که نشان میدهند رشد اقتصادی با افزایش نابرابری های درآمدی نه تنها به کاهش فقر منجر نشده، بلکه آن را افزایش نیز داده است.

در راستای این مشاهدات مفهومی در ادبیات بین الملل موسوم به رشد حامی فقرا مطرح شده که به جنبه فقرزدایی رشد تاکید دارد. در این راستا مقاله حاضر، اقدام به معرفی شاخص فوق و مروری بر مطالعات پیرامون رابطه بین رشد و فقر در ایران کرده است. همچنین یک تحلیل آماری از روند متغیرهای مرتبط با شاخص مزبور ارائه شده است. مرور مطالعات داخلی انجام شده در این زمینه و بررسی روند متغیرهای مربوطه نشان می دهند که رشد اقتصادی سال های گذشته کشور در بیشتر مقاطع به نفع فقرا نبوده است.

مقدمه

مسأله فقر و کاهش آن در ایران همواره یکی از دغدغههای اصلی سیاستگذران کشور بوده است. اهمیت این موضوع را می توان به وضوح در اسناد بالادستی کشور مشاهده کرد. به عنوان مثال در اصل سوم قانون اساسی کشور، یکی از وظایف اصلی دولت، »پی ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی در جهت ایجاد رفاه و رفع فقر« عنوان شده است. همچنین اصل 43 این قانون، »ریشهکن کردن فقر« را یکی از اهداف اصلی اقتصاد کشور عنوان میکند. در سند چشم انداز 20 ساله نیز، یکی از ویژگی های جامعه ایران در افق 1404، دوری از فقر بیان شده است.

در این راستا طی سال های گذشته اقدامات فراوانی به منظور کاهش فقر در کشور صورت گرفته است که به نظر می رسد بسیاری از آن ها بر مبنای این دیدگاه بوده که رشد اقتصادی به طور قطع به کاهش فقر منجر خواهد شد. این در حالی است که شواهد فراوانی وجود دارند که نشان می دهند رشد اقتصادی به اختلاف طبقاتی دامن زده و به صورت یک مانع در مقابل کاهش فقر عمل کرده است - ابونوی و عباسی قادی، . - 1386 شواهد بین المللی موجود نشان می دهند که با وجود افزایش تولیدات اقتصادی جهان از اوایل دهه 1950 میلادی، سهم افراد فقیر از منافع حاصل از این رشد، بسیار اندک بوده است.

این مسأله موجب شده است که در سالهای اخیر موضوع چگونگی توزیع منافع حاصل از رشد اقتصادی در قالب مفهوم رشد حامی فقرا - یا رشد فقرزدا - 2 مورد توجه پژوهشگران و سیاستگذاران مختلف قرار گیرد. با توجه مطالب عنوان شده در سطرهای پیشین، این سوال مطرح می شود که آیا رشد اقتصادی سال های اخیر کشور در راستای اهداف بالادستی کشور مبنی بر کاهش فقر بوده است؟ به عبارت دیگر سهم فقرا از منافع رشد اقتصادی در ایران نسبت به سایر گروه های درآمدی چگونه بوده است؟ بر این اساس طی سالهای گذشته مطالعات مختلفی در پی پاسخ به سؤال فوق، به بررسی رابطه رشد اقتصادی و فقر در ایران پرداخته اند.

هدف مقاله حاضر معرفی مفهوم رشد حامی فقرا و بررسی مطالعات پیرامون آن است. ضمن آن که یک تحلیل آماری ساده نیز در این زمینه ارائه شده است. در این راستا این مقاله در چهار بخش سازمان دهی شده است. بخش دوم ادبیات موضوع و مطالعات پیشین را بررسی کرده است. در بخش سوم روند متغیرهای مرتبط با مفاهیم رشد و فقر طی سال های 1392-1379 بررسی شده اند. و در نهایت بخش چهارم به جمعبندی و نتیجهگیری اختصاص یافته است.

مروری بر ادبیات موضوع و مطالعات پیشین

در رابطه با تأثیر رشد اقتصادی بر کاهش فقر دو دیدگاه کلی وجود دارد - راغفر و همکاران، 1394؛ ابونوری و عباسی قادی، : - 1386 گروهی بر این اعتقادند که رشد اقتصادی به تنهایی و به صورت خودکار فقر را کاهش خواهد داد. در این راستا این استدلال وجود دارد که رشد اقتصادی بدون توجه به ماهیت رشد و بر اساس فرضیه کوزنتس منجر به کاهش فقر می شود. سیمون کوزنتس3 در مقاله سال 1955 خود که با استفاده از داده های مقطعی کشورهای مختلف انجام شده، به یک رابطه به شکل u معکوس بین درآمد سرانه و نابرابری درآمدی رسیده است - کاکوانی و همکاران، - 2003، به این مفهوم که با افزایش درآمد سرانه، نابرابری ابتدا افزایش و سپس کاهش خواهد یافت.

در طرف مقابل این دیدگاه، برخی دیگر بر اساس شواهد تجربی معتقدند که رشد اقتصادی به تنهایی قادر به برطرف کردن فقر نیست و چگونگی توزیع منافع حاصل از رشد نیز دارای اهمیت است. بر اساس استدلال این گروه، در حالی که ممکن است گروه هایی از مردم از رشد اقتصادی بهره مند شوند، این امکان نیز وجود دارد که وضعت عدهای دیگر در اثر رشد اقتصادی بدتر نیز شود. بر اساس نظرات این گروه، اگر هدف، درک چگونگی اثر رشد بر نابرابری باشد، نیاز به استفاده از داده های سری زمانی است تا نشان دهد که رشد اقتصادی کشورها در طول زمان چگونه بر نابرابری تأثیر داشته است.

آهلووالیا - 1979 - در مطالعه خود عنوان میکند که با وجود رشد اقتصادی دنیا از اوایل دهه 1950 میلادی سهم افراد فقیر از منافع این رشد بسیار اندک بوده است. او علت این موضع را در الگوی توزیعی نامناسب منافع رشد اقتصادی می داند به طوری که به اعتقاد او فقیرترین گروهها از منافع این رشد اقتصادی بیبهره بودهاند. استدلالهای آهلووالیا و چنری در این سال ها منجر به طرح مفهوم رشد حامی فقرا گردید - سان، 2003 به نقل از ابونوری و عباسی قادی، . - 1386 اگرچه تعاریف نسبتا متفاوتی از مفهوم رشد حامی فقرا ارائه شده است اما در همه آنها، افزایش منافع فقرا از رشد اقتصادی مورد توجه بوده است.

به عنوان مثال از نظر کاکوانی و پرنیا - 2000 - ، هنگامی رشد حامی فقرا است که به توزیع مجدد درآمد به نفع فقرا منجر شود و در تعریف سازمان توسعه و همکاری اقتصادی رشدی حامی فقرا است که منجر به تغییرات معنادار در نرخ فقر شود - راغفر و همکاران، . - 1394 به اعتقاد وایت و اندرسون - 2000 - ، زمانی رشد حامی فقرا است که نرخ رشد درآمد فقرا بیش از نرخ رشد درآمد متوسط کل جامعه باشد - همان - . کاکوانی و همکاران - 2003 - بیان می کنند که رشد حامی فقرا، به رشدی اشاره دارد که افراد فقیر را برخوردار ساخته و برای آن ها فرصتهایی فراهم سازد تا وضعیت اقتصادی خود را بهبود بخشند.

مطالعات صورت گرفته پیرامون رابطه رشد اقتصادی و فقر در ایران نشان می دهند که رشد اقتصادی سال های گذشته کشور به شکل قابل ملاحظه ای به نفع فقرا و در جهت کاهش فقر عمل نکرده است. به عنوان مثال مطالعه ابونوری و عباسی قادی - 1386 - نشان می دهد که رشد نسبی اقتصادی کشور طی برنامههای اول، دوم و سوم توسعه اقتصادی-اجتماعی، به استثنای برنامه سوم در سایر دوره ها فقرزدا - به نفع فقرا - نبوده است و به عبارت دیگر افزایش سهم خانوارهای پردرآمد، به صورت نسبی همواره بیشتر از سهم خانوارهای کم درآمد بوده است. همچنین نتایج مطالعه پیرایی و قناعتیان - 1385 - نشان می دهد که رشد اقتصادی سالهای 1382-1374 کشور، به استثنای سال 1377، در مناطق شهری و روستایی به طور ضعیف به نفع فقرا عمل کرده است.

صادقی و همکاران - 1388 - نیز در پژوهش خود نشان می دهند که طی سال های 1383-1363، تغییرات رشد اقتصادی در ایران اثر چندانی بر شاخص و کشش فقر نداشته است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که در صورت ثبات سایر متغیرها، با افزایش یک درصدی رشد تولید ناخالص داخلی، شاخص سرشمار فقر حدود 0/006 درصد تغییر می کند که رقم بسیار ناچیزی است. این نتایج نشان می دهد که بر خلاف رشد اقتصادی، متغیر مربوط به نابرابری، اثری قابل ملاحظه بر تشدید شاخص فقر دارد.

راغفر و همکاران - 1394 - نیز به بررسی رابطه رشد اقتصادی با فقر و نابرابری در ایران به تفکیک برنامه های اول تا چهارم توسعه پرداخته اند. نتایج این پژوهش که اثر رشد اقتصادی بر فقر را در ابتدا و انتهای برنامه های توسعه مورد بررسی قرار داده است، نشان می دهد که الگوی رشد در مناطق شهری و کل کشور به استثنای سال پایانی برنامه اول و سال نخست برنامه دوم و در مناطق روستایی به استثنای سال نخست برنامه دوم و سال پایانی برنامه سوم در سایر دورهها فقرزدا نبوده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید