بخشی از مقاله

چکیده:

رمزپردازی و نمادپردازی بر پایهی جهانبینی دوبُنی، همان جدال خیر و شر است که در اسطورههای ایرانی به صورتی ناپیدا و پنهان با لایهلایهیاساطیرِ حاکم بر این داستانها آمیخته و پیوند خورده است. روانشناسی تحلیلی یونگ، یکی از رویکردهای معاصر در بررسی و ریشهیابی اسطورهها و کهنالگوی جهانبینی دوبُنی میباشد. بنا بر اصل فرافکنی و پیشینهی تاریخی آن، اسطورهی نبرد میان خیر و شر در بستر زمان، الگویی را میسازد که در ناخودآگاه جمعی بشر به صورت داستان و قصه نهادینه شده است. از این پس، انسان در قالب »ساختاری دوگانهو« خصوصاً »جفتهای متقابل« میاندیشد و حتی اتفاقات پس از آن را نیز رقم خواهد زد.

اسطورهی آفرینش ایرانی، آمیزهای سرشار از این جفتهای متقابل است که در هم تنیده شدهاند. در این میان، متن فارسیمیانهی »بندهش«، در بردارندهی بسیاری از این دستههای متقابل است. در تحلیل و طبقهبندی ساختاری انجامشده براساس بندهش، جهانبینی دوبُنی یا تعبیریبه ثنویّت را درونمایه اصلی سنّت مزدیسنی و مبنایی برای ساخت و ارائهی آگاهانه یا ناآگاهانهی روایتهای بعدی در زندگی بشر مییابیم.

در این مقاله از منظری نشانهشناختی و بر مبنای فرایند فرافکنی ناخودآگاه جمعی بشر به متن نگریستهایم. توجه به رمزگانهای نمادین و دوام و تکرار حضور آنان در بستر اسطورهی آفرینش، نشان از رابطهای تنگاتنگ و پویا، میان این نشانگان فرهنگی و مبحث ثنویّت یا تضاد بنیادین است. مطالعه و واکاوی متن ارزشمند بندهش بهنوانع مفصّل-ترین متن پهلوی در باب اسطورهی آفرینش، میتواند نمونهها و رهیافتهای تازهای، از این کهنالگو را در برابر دیدگان ما بگشاید.

مقدمه:

مبحث اساطیر و اسطورهشناسی، مقولهی گسترده و جهانشمولیست که حوزههای بیشماری را در برمیگیرد و محققان و دانشمندان بسیاری از منظرهای گوناگون ادبی، فرهنگی، زبانشناختی، اجتماعی و حتی روانشناختی به بررسی و واکاوی آن پرداختهاند. شناخت اساطیر ما را به شناخت دقیقتری از تفکّرات و باورهای حاکم بر جوامع بشری رهنمون خواهد کرد.انسانِ» دورهی اساطیری سعی داشته است تا بر مبنای الگوهای اساطیری، زندگی خویش را بسازد، یعنی الگوهای زندگی زمینیاش را رنگ و جلایی آسمانی زده و به آن ابعاد فوق بشری داده و آن را در جریان واقعی دوران ازلی جهان و آغاز آفرینش به حساب آورد. او این روایتها را بر مبنای شیوهی فرافکنی زندگی زمینی به اصل مینوی و الگوی آسمانی برگزیده و به روشهای قابل تقلید و پیروی در زندگی زمینیاش بدل میسازد و باز همین الگوهای زمینی را در هر دوره از زندگیش و متناسب با شرایط زمانی خود، آراسته و با آنها زیسته است« 

اسطوره؛ بستری برای ظهور رمزگانها:

امروزه برای واژهی اسطوره، دو معنای متفاوت بهکار میرود. در حالت نخست به معنای افسانه، خیال و موهومات است و دومین معنا، تعریف علمای اسطورهشناس معاصر است که در آن معنای رمزی مییابند. در باب تعریف دوم، محققان و اسطورهشناسان نامدار عصر ما چون - فروید، کارل گوستاو یونگ، کارل آبراهام، ارنست جونز... - همه در اساطیر معنایی جسته و یافتهاند و همه اساطیر را معنیدار و رمزی دانستهاند. بنابراین با تأویل اسطوره، شأنش را بالا بردهاند و برخی دیگر برعکس، با تفسیر اسطوره، معنایش را تا حدّ نشانهی زبانی تقلیل داده و از شأن اسطوره کاستهاند، اما در نهایت، جملگی معتقدند که اسطوره بر معنایی رمزی دلالت دارد.

به نظر میرسد در میان تعاریف متعددِ مطرح شده برای اسطوره، بهترین تعریف از آن دانشمند برجسته و اسطورهشناس معاصر »میرچا الیاده« است، به باور او »اسطوره، نقل کنندهی سرگذشتی قدسی و مینوی است که کارهای نمادین خدایان و موجودات فوق طبیعی یا نیاکان فرهنگآفرین که در ازل و در زمان بیآغاز روی داده را حکایت میکند و بنابراین روایت پیدایش جهان و شرح آفرینش کون و کائنات است« 

پژوهشهای بسیاری که در حوزهی اساطیر و فرهنگ به انجام رسیده است، خود گویای گستردگی این حوزه و فراوانی ناگفتههای آن است. در این میان در زمینهی موضوع نشانگان و رمزگان نمادین کارهای ارزشمندی صورت گرفته است اما در اغلب آنها به صورت منسجم و مستقل به موضوع پرداخته نشده است. آنچه در این جستار کوشیده شده تا بدان پرداخته شود، گردآوری و تحلیل رمزگانهای نمادین در اسطورهی آفرینش، بر پایهی کهنالگوی جهانبینی دوبُنی یا ثنویّت، متمرکز بر اساطیر ایران و متن بندهش و بر مبنای نظریهی روان-شناختی فرافکنی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید