بخشی از مقاله
چکيده
در اين پژوهش سرزمين خراسان از وراي متون به جاي مانده از دوران ميانه مورد بررسي قرار گرفته است . با توجه به تأثير فرهنگي عميق سرزمين خراسان بر فرهنگ ، زبان و ادب پارسي، کنکاش در متنهاي کهن که به اين سرزمين پرداخته اند؛ بسيار حائز اهميت است . به ويژه که خراسان مهد ادبيات حماسي و ميراث دار سبک خراساني در ادب فارسي به شمار ميرود. اين پژوهش با بررسي واژه خراسان و ردگيري آن در کهن ترين منابع ، دو متن از دوران ميانه (مانوي و پهلوي ساساني)، را به صورت تطبيقي مورد کنکاش قرار داده است ؛ در هر دو متن علاوه بر اينکه خراسان سرزميني مقدس به شمار رفته است ؛ سخن از ايزدبانويي تمثيلي است که با خراسان پيوند داشته است . بررسي چيستي و ماهيت اين ايزدبانو و ارتباطش با خراسان از جمله اهداف اين پژوهش بوده است و بنابر نتايج به دست آمده ؛ آنگونه که مشاهده خواهد شد؛ با مفهومي مواجه ميشويم که از جمله باورهاي مردمان ايران زمين در دوران ساساني و در ارتباط با خراسان بوده است .
واژگان کليدي: خراسان ، متون مانوي، کتيبه کرتير،ايزدبانو، بغ ارت
مقدمه
بيترديد خراسان از مهمترين سرزمين هاي بزرگ تاريخ ، ادب و فرهنگ ايراني به شمار ميرود. اين سرزمين از دوران پيش ازتاريخ تا امروز همچنان مشعل دار بخش عظيمي از فرهنگ ايران بوده است . سخن از خراسان بزرگ است که گستره ي آن از نيشابور و هرات ، مرو، مروالرود، فارياب ، طالقان ، بلخ ، بادغيس ، ابيورد، غرجستان ، طوس و سرخس و گرگان را در برميگرفته است (مارکورات ، ١٣٧٣). گستره اي که به شهادت منابع تاريخي آغاز اسلامي تا سيستان و ماوراءالنهر را نيز شامل ميشده است ( مقدسي،١٣٦١) ؛ (تاريخ سيستان ، ١٣٦٦). هر چند که پژوهشهاي باستان شناسي کمتري در اين قسمت از خاک ايران ، به نسبت ديگر نقاط ايران صورت گرفته است ؛ با اينحال همان اندک مطالعات خبر از حضور انسان عصر حجر(دوران پارينه سنگي مياني) در اين سرزمين ميدهد(ملک شهميرزادي، ١٣٧٣). منطقه اي که در دوران تاريخي از دروازه هاي ورودي به نجد ايران بوده است و با زمينهاي هموار، حاصلخيز و مساعدش به انبار غله ايران شهرت داشته است (گريشمن ،١٣٧٢). سرزميني که در عهد هخامنشي و اشکاني با عنوان پرثو(Parɵava) با آن آشنائيم . نامهايي چون پارت و پهلو صورتهاي تازه تري از واژه ي پرثو(Parɵva) دوران باستان است (رضاييباغ بيدي،١٣٨٥). سرانجام در دوران ساساني است که با نام کنوني خراسان مواجه ميشويم و در کتابها و منابع دوران ميانه ( پهلوي اشکاني، فارسيميانه (پهلوي ساساني)، مانوي، سغدي) بارها بدان اشاره کرده اند. علاوه بر اهميت خراسان از ديد تاريخي، اين منطقه از چشم انداز ادبي و فرهنگي نيز بسيار اهميت دارد. از يک سوي خراسان در گذشته يکي از مهمترين پايگاههاي ديني ايرانيان (به مانند امروز) به شمار ميرفته است . از سوي ديگر اين ديار کهن با نام آوران و بزرگاني چون فردوسي، رودکي و ديگر شاعران مکتب خراساني پرچم دار و حافظ ميراث زبان فارسي است ؛ تا بدان اندازه که بعضي از پژوهشگران خاستگاه و اصل زبان فارسي را زبان اهل خراسان برشمرده اند(بهار،١٣٤٩).
بيان مسئله
در اين پژوهش با بررسي کهن ترين اشاره ها در متنهاي دوران ميانه در ارتباط با خراسان ، با محوريت قرار دادن متن کتيبه کرتير و تطبيق آن با متني مانوي به اهميت سرزمين خراسان در ميان ايرانيان باستان ميپردازيم و از وراي آن به بررسي تمثيل و نمادي در اين متون پرداخته ميشود که خود خبر از اهميت و تقدس خراسان در روزگاران پيشين دارد.
اهميت موضوع پژوهش
با توجه به تأثير عميق فرهنگي سرزمين خراسان بر فرهنگ ، زبان و ادب پارسي، کنکاش در متنهاي کهن که به اين سرزمين پرداخته اند؛ بسيار حائز اهميت است . به ويژه که خراسان مهد ادبيات حماسي و ميراث دار سبک خراساني در ادب فارسي به شمار ميرود.
ادبيات و پيشينه پژوهش
واژه خراسان از دو جزء خور(xvar) و آسان (nsaa) تشکيل شده است (حسن دوست ،١٣٩٣). جزء نخست ، همان خورشيد است و جزء دوم ، همريشه با مصدر آسيدن (dansia) به معني برآمدن و طلوع کردن است و به طور کلي اين واژه دربردارنده ي مفهوم طلوع خورشيد ميباشد(١٩٧٤,Nyberg). واژه اي که در متون دوران ميانه بسيار ديده ميشود، در کتيبه هاي آغازين ساساني (کتيبه کرتير) صورت فارسيميانه آن (nsaxwara) آمده است (جعفريدهقي،١٣٩٥) و در متون پارتي و ترفاني اين واژه به صورت (nsahvara) خوانش ميشده است (٢٠٠٤,Durkin-Meisterernst). اصطلاح ترفاني خورآسانيگ (gnisaxwara) نيز به طور کلي در مفهوم خاوري و شرقي به کار برده شده است (١٩٧٧,Boyce).
خراسان آن بود کز وي خور آسد خورآسد،پهلوي باشد خورآيد عراق و پارس را خور زو برآيد خوراسان را بود معني خورآيان کجا از وي خورآيد سوي ايران (فخرالدين اسعد گرگاني،١٣٣٧).
با توجه به متنهايي که از دوران ميانه به جاي مانده است ؛ ميتوان به اهميت خراسان به عنوان سرزميني مقدس در اين متون پي برد. نشان اهميت خراسان را در متن فارسيميانه شهرستانهاي ايران ميتوان بازجست که به عنوان نخستين ناحيه ايران از آن ياد ميشود و آميخته با روايتهاي اساطيري است (جليليان ،١٣٨٨). در جايجاي کتاب بندهشن نيز به اهميت خراسان اشاره شده است :« ريوند کوه به خراسان است که آذر برزين مهر بدان نشيند و او را ريوندي اين است که رايومند است »(فرنبغ دادگي،١٣٨٠). متنهاي پارتي و فارسيميانه مانوي نيز بسيار به خراسان پرداخته اند؛ به ويژه که يکي از مهمترين شاگردان ماني يعني «مارآمو» روزگاري را در خراسان به سر برده است و گويا آثار متعددي را در اين سرزمين به رشته ي تحرير کشيده است که در سطور زير به بررسي يکي از آنان خواهيم پرداخت .
اهداف و فرضيه هاي پژوهش
از جمله اهداف اين پژوهش بررسي سرزمين خراسان در متنهاي فارسيميانه است . اين بررسي با محوريت دو متن ديني فارسيميانه ، يعني کتيبه ي کرتير و نيز متني مانوي يعني متن h در کتاب A Word-list of Manichaean Middle Persian and Parthian از مري بويس به تحليل دو تمثيل به کار برده شده در اين دو متن ميپردازد. در کتيبه کرتير که او به شرح معراج خود پرداخته است . روان فرد نيکوکار( در متن خود کرتير) پيش از عبور از پل چينود به زني زيبارو برخورد ميکند که از سوي خراسان آمده است و فرد نيکوکار را با عبور از پل چينود به خراسان ميبرد و از آنجا با ورود به آسمان وارد بهشت ميشوند. از سوي ديگر در متن مانوي، آمده است که مارآمو در هنگام ورود به خراسان در عالم خيال با روحي در پيکر دوشيزه اي روبه رو ميشود که نامش «بغ ارت » بوده است و خويشتن را مرزبان خراسان عنوان ميکند. او که پس از گفتگويي چند روزه با مارآمو به صداقت مارآمو پي ميبرد، جواز ورود مارآمو را به خراسان ميدهد. آنچه در هر دو متن قابل تأمل است ، اهميت خراسان به عنوان سرزميني مقدس است ، از سوي ديگر وجود دوشيزه اي پارسا، خبر از باوري کهن در دوران ميانه ميدهد که در هر دو متن زرتشتي و مانوي ميتوان آن را ديد. به نظر نگارندگان اين پژوهش : بنابر باور ايرانيان عهد ساساني سرزمين خراسان از تقدس ويژه اي برخوردار بوده که در حمايت ايزدبانويي نيز قرار داشته است .
روش تحقيق
پژوهش حاضر، به روش اسنادي و کتابخانه اي صورت گرفته است . بدين منظور نگارندگان با بررسي نام خراسان در متون دوره ي ميانه ، با اشاره به اهميت سرزمين خراسان در دوران باستان ، با تحليل و ترجمه متني متعلق به مانويان از مجموعه متون به دست آمده از تورفان ، به بررسي ظرائف و نکته هاي اشاره شده در اين متن در ارتباط با سرزمين خراسان پرداخته اند.
مارآمو در خراسان
از جمله آثار به جاي مانده از مانويان ، مکتوباتي است که شاگردان ماني و ديگر پيروان او نوشته اند. مارآمو که يکي از شاگردان و حواريون ماني بوده و در خراسان و در ولايت سغد ميزيسته است . گفته شده است ؛ فعاليتهاي او موجب گسترش شديد تعاليم ماني در شرق بوده است . او با زبان پارتي آشنايي داشته (٢٠٠٤,Durkin-Meisterernst) و از سوي ماني به عنوان نماينده او به خراسان فرستاده ميشود. متني مانوي حضور او را در خراسان اينگونه شرح ميدهد:
زماني که ماني در شهرستان حلوان بوده است ، او مارآموي آموزگار را که زبان پهلواني(زبان اهل خراسان در آن روزگار) ميدانسته ؛ به ابرشهر(نيشابور) ميفرستد. تا دين و آئين مانوي را تبليغ کند.
متن h ترفاني بندهاي ٣ تا٨( آوانويسي و ترجمه )
4- ud ka mad hēnd ō pahrag ī kūšān ēg paydāg būd. wāxš ī hvarāsān wimand pad dēs ī kanīzag. Uš pursīd ō man Ammō, kū čē kārag hē? Az kū āmad hē?
٤- و هنگامي که رسيدند به مرز کوشان ، پس روح خراسان در هيأت دوشيزه اي پيدا شد و از من مارآمو پرسد: که چکاره اي؟ از کجا آمده اي؟
Man guft kē dēnwar hēm, hašāgird ī Mānī frēstag. Hān wāxš guft kūt an nē padīrēm.
Abāz ward kū mad hē. Ud nihuft az pēš man.
گفتم که دين آورم شاگرد ماني پيامبر، روح [خراسان ] گفت که من تو را نميپذيرم . بازگرد به آنجا که آمده اي و از نزد من نهان شد.
ادامه متن اشاره دارد به دو روز روزه گرفتن مارآموي و دعا و نيايش او که روح ماني بر او ظاهر ميشود و به او ميگويد:
5-…. Wad dil mā bāš niyān ī zīndagān Hrrōbišn ī darān, pēš ī pahipurs
٥-... بد دل مباش و از کتاب گنج زندگان ، فصل گردآوري درها[گشودن دروازه ها] را با صداي بلند بخوان .