بخشی از مقاله

چکیده:

عالم پر رمز و راز هنر ایرانی همیشه برای اهل پژوهش جذابیت های خاص خود را داشته است . هنر نگارگری ایرانی شالوده ای از ظرائف و لطائف همه هنرهای اصیل ایرانی را یکجا در خود نمایان ساخته است . ظهور اسلام و تبلور مبانی عرفانی اسلامی بر ویژگی های ذاتی این هنر افزوده است. برآنیم تا با بازشناسی مفاهیم، مضامین و ساختار معرفتی هنر نگارگری گوشه ای از زوایای ناگشوده آن را باز شناسیم .یقینا" بیشترین جلوه گری هنرمند نگارگر دربهره گیری از نور است. نور نشانهی عالم والا و فضای معنوی است. رنگ هاکارکرد متعالی خویش را نمایان می سازند. مفهوم نور ورنگ بهره گیری حداکثری از آنها تحت تأثیر تفکرایرانی- اسلامی به عالی ترین درجه ی خود می رسد.

نور نشانی از حرکت به سمت حقیقت می شود و حالت فیزیکی و مادی ندارد . هنرمند نگارگر با نور ورنگ زبانی دیگر می آفریند . او با گذر از قواعد معمول سایه روشن و نور پردازی، قاعده خویش را ترسیم می کند ودر حقیقت آموزهای دینی در این تفکر برآموزه های ترسیمی وهنری غالب میشود . بر همین باور هنرهای سنتی که اصیل ترین نمود و جلوه هنر دینی هستند، همواره معرف جنبه های اعتقادی و باورمندانه هنرمندان خود و جامعه آنان بوده اند. این هنرها در طول تاریخ به شیوه راز ورانه استاد و شاگردی و به صورت شفاهی و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و دوام یافته اند. استادان هنرهای سنتی کوشیده اند حسن الهی را در آثار خود متجلی کرده و بدان تجسم و تجسد بخشند .

کلمات کلیدی:نگارگری، نقاشی ایرانی ، نگارگری اسلامی ، معنویت

- 1 مقدمه:

تاریخ نگارگری اسلامی ایران، شاهد هزاران اثر دلنشین است که هر یک به نوبه خود، جلوهای از وطن حقیقی انسان را به بهانه مضمونی حماسی، عرفانی و یا اخلاقی تجلی دادهاند. چشمه جوشان هنر تصویری ایران، که بر گرفته از منبع لایزال معرفت الهی است، از عمق وجود و دل هنرمندان مؤمنی نشأت گرفته که رنج مقدس خویش، جلوه های زیبا و باشکوهی از حقایق و مکنونات قلبی انسانی دور افتاده از وطن مألوف را به نمایش درآوردهاند، در این میان نگارگری آنقدر عزیز مینمود که بر کتاب تکیه زد و به همراه کلام، بخصوص شعر، تألیفی از ملکوت فرهنگ اسلامی را باز نمایاند. " از این روست که در این هنر، همواره عهدی با روی خوبان و خوبرویان عالم قدس، در قالب پاک رنگ، شکل، خط و نقطه را شاهدیم که در ترکیبی موزون و دلانگیز آهنگ جان آدمی، در کلیت نگارهها با آن جلوههای ربانی رقم خورده و نگار گر دل داده، در پایان کار، رقم کمترین بنده درگاه را هدیه خوبرویان می کند.

مقام بندگی درگاه، مقام هنرمند در ساحت دینی است، آنان که این مرتبت را درک کرده اند به جلوه ای خاص از هنر دست یافته اند که مظاهر آن در هر صورت و هر جلوه هنری، یک حکایت بیش نیست. مقام عالی در این هنر را، آنانی کسب کرده اند که بی نشان از خویش، محو در جلوه های یارند. در این مقام، مهر و امضای هنر مند نیز نمی توانست حجت آثار او باشد، زیرا وی نگارههای عالم قدس را در مقام بی خود می نگاشت. بیجهت نیست آنان که این راز دانستند، نگارهها را بی رقم خویش واگذاشتند." - رجبی،1376،ص. - 1 دیدن یک اثر نگارگری به همان اندازه به درک عناصر مفهومی و ادبی وابسته خواهد بود.تشبیه و استعاره و ایجاز از صنایع ادبیاند که به دنبال تجسم بخشیدن به سیمای مناسب معشوق در شعر بکار میروند تا قدرت باز آفرینی و تصویر سازی را برای مخاطب فراهم نماید، این لطائف حامل جنبههایی از صفات حقیقت است که بیانگر ظرائف عرفانی است که عارف و سالک و صوفی را مجذوب خویش ساخته است.

ارتباط عناصر تجسمی در نقاشی ایرانی با صنایع ادبی که هر دو با راز و رمزهای عارفانه پیوند زیبایی دارند، باعث پیوستگی بیشتر ادبیات ایرانی با نگارگری گردیده است." نگارگران به فراخور مورد، از نوعی ادبیات بهره میگرفتند که گاه کاملاً معتقد به مضمون بود و گاهی نبوده است و اصل عمده در کار برای ایشان اخذ مضمون عالی از ادبیات بوده است که خود ترجمه شدهی فرهنگ به یک بیان هنری است؛ به همین جهت به جز یک مورد شاید مورد دیگری دیده نشده که آثار نگارگری ما مستقیماً طرح موضوع نموده باشد و آن اثر، طرح موضوع یک آیه از قرآن که پیامبر به سفر معراج می روند، اصل داستان برگرفته از قرآن بوده و برای ترسیم آن به شرح روایات رجوع شده است." - رجبی، 1376، ص. - 17

-2 رابطه متقابل نگارگری و شعر:
روند تکامل شعر و نگارگری ایرانی را میتوان همزمان یافت، این نکته حاصل قرابت ادبیات و سخنوری با تصویرپردازی است که ریشه در نگرش آئین مانوی قبل از اسلام دارد؛ همزمان با اعتلای ادبیات و شعر، نقاشی نیز به اوج دست نیافتنی خود وصول یافت و درست زمانی که عظمت ادبی و شعر معنوی ایرانی رو به افول گذاشت، نقاشی نیز ارتباط خود را با ادبیات از دست داده و از آن - تا حدودی جدا گشت - ” از این روست که نقاشی همراه با تحول سخنوری پیشرفت کرد و سرانجام در زمانی که ادبیات کلاسیک فارسی غنا و توع و عمق محتوای خود را از دست داد، هنر نقاشی نیز از مسیر پیشین خود منحرف شد ." - سلاجقه، 1381، ص. - 148

جدائی این دو به علت تأثیر زیاد ادبیات عرفانی ایران بر نگار گری خیلی نتوانست نگارگری ایرانی را از عرفان و معنویت نشأت گرفته از دین نورانی اسلام رها سازد و کمابیش شالوده آثار ارائه شده را معنویت و عرفان ادبی به خود تخصیص داده بود. درادامه این روند نقاشی ایرانی توانست رشته هایی را که به نوعی وابسته به آن بود مورد تأثیر قرار دهد، نقاشی روی کاشی از جمله این رشته است.تصوف و عرفان در دنیای اسلام همواره محل تلاقی اندیشه ها و تفکرات عمیق و سرشاری بوده که بواسطهی آن تمامی سجایای مادی و معنوی اسلامی را عمق و ژرفا بخشیده و با الهام از آن توانسته فلسفهی حضور خود را عرصههای گوناگون باز یابد. اگر چه زمینه و سر چشمه ی عمده و اصلی پیدایش تصوف و عرفان اسلامی، تعالیم مکاتب اسلام است، ولی تعالیم و تأثیرات ادیان ومکاتبات دیگر را نیز در تکوین عرفان نظری نادیده نمیگیریم.

تقریباً هیچ قومی در جهان نیست که نوعی عرفان را در نزد آنها نتوان یافت، لذا میتوان گفت که در تصوف اسلامی مبادی و اصولی هست که با پارهیی افکار وعقاید غیراسلامی مناسباتی دارد و شاید از بعضی از آنها متأثر باشد. لیکن هیچ یک از موارد شباهت منشاء تصوف را بیان نمیکند .تمایلات عرفانی در هنر ایران از گذشتههای دور تا به امروز باعث گردیده است که هنر ایرانی جایگاهی خاص برای خود یافته ونگاه معنوی به آن بیشتر مورد توجه باشد، در ایران باستان تمایلات عرفانی در آیین زرتشت آنچنان هنر ایرانی را غنی ساخت که منشاء پیدایش نوعی مبانی هنر دینی گردید که در قرون متأخرتر یعنی هنگام رواج آیین اسلام از سوی مسلمانان ایرانی به عنوان پایههای زیربنایی هنری تلقی گردید که بعدها در عرصه معماری- نقاشی با کاملترین صورت خود مجال ظهور یافت.اما هنر اسلامی بعد ها رو به تکامل و خلوص باطنی نهاد،" نکته اساسی در هنر اسلامی که باید بدان توجه کرد عبارت است از توحید . اولین آثار این تلقی، تفکر تنزیهی و توجه عمیق به مراتب تجلیات است که آن را از دیگر هنرهای دینی متمایز می سازد.

زیرا هنرمند مسلمان از کثرات می گذرد تا به وحدت نایل آید. انتخاب نقوش هندسی و اسلیمی و خطایی کمترین استفاده از نقوش انسانی و وحدت این نقوش در یک نقطه، تأکیدی بر این اساس است :ندیم و مطرب و ساقی همه اوست خیال آب و گل در ره بهانه" - مددپور، 1374، ص - 135 هنر اسلامی هیچ گاه شامل زمان نمی شود، یعنی کهنگی در هنر اسلامی وجود ندارد، زمان برای صورتهای مادی است، وقتی هنراسلامی از حالت مادی خارج می شود و حالت معنوی و روحانی به خود میگیرد دیگر زمان را در خود هضم و در عین بیزمانی با زمانه همراه است. نقوش به کار رفته در هنر اسلامی جاودانهاند و روند رو به کمال دارند.

-3 خوشنویسی و نگارگری:

ملازمت پیوسته نگارگری با خوشنویسی، آنهارا به یک پیکره تبدیل نموده است و به شکلی که همواره نقش و سهم با اهمیت خود را در یک اثر نمایان ساخته است. مهمترین دلیل استفاده نگارگران مسلمان در خصوص استفاده شایسته از خوشنویسی، قرآن کریم است. خط و کتیبه های خطی که غلباً در بردارنده آیات کتاب خدا و یا احادیث و دیوان اشعار شاعران خداجوی بوده ، روح خاصی برای هنر اسلامی در پیوند با نگارگری به جریان می افکند و جلوه قدسی ویژه ای را به آن می بخشد. آنچه مسلم است هنر خوشنویسی در همنشینی و مؤانست بامقدسات به چنین رشد اعجاب انگیزی واصل شود. اما به نظر ظرافت ها وکرشمه های هنری اش خصوصا در خوشنویسی نستعلیق و شکسته نستعلیق را در ترکیب با هنری چون نگارگری نمایان سازد.

-4 معنویت و هنر:

هنر دینی خدا محور است. اصولاً آنچه هنر دینی نامیده شود، محو اصلی اش خداست. وقتی جامعه ای دینی درگذشته مورد مطالعه قرار می گیرد، همه چیز حول محور خداوند دیده می شود. در چنین جامعه ای هیچ چیز غیر الهی نیست و محور همه چیز از اعمال و عبادات تا خوردن وگفتن، خداست. در چنین نظام تفکری نه انسان اهمیت پیدا می کند و نه اثر اهمیتی دارد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید