بخشی از مقاله
چکیده
رنگ محلی یا صبغه اقلیمی اصطلاحی است که تأثیرات محیط زندگی و اقلیم شاعران را در شعرشان، بازگو میکند. تجربه هر شاعري از رهگذر زندگی در اقلیم طبیعی و فرهنگی، تصاویري در شعر می آفریند، که از آن به رنگ محلی تعبیر می شود. انعکاس تجربه شخصی شاعران، رهآورد اندیشه و ابتکار نیما بود و پس از او در شعر پیروانش از جمله ابتهاج به طرز گستردهاي تجلی یافت. بازگشت به طبیعت در شعر معاصر، بازگشت به خویشتن است، که یادآور تعامل و همزیستی انسان با طبیعت است. رهیافت این پژوهش به روش مطالعه کتابخانه اي است، که به شیوه تحلیلی -توصیفی در پی پاسخ به این پرسش است، که هوشنگ ابتهاج به چه میزان توانسته اقلیم گیلا ن را در شعر خود منعکس کند. نتایج به دست آمده گویاي این مهم است، که رنگ محلی گیلان در اشعار نیمایی ابتهاج، بیشتر از اشعار کلاسیک، بازتاب یافته است. رنگ اقلیمی غزل هاي او بیشتر تحت تأثیر سنت ادبیات کلاسیک است. آشنایی تدریجی او با سنت ادب فارسی و تسلط بر شعر کلاسیک از رنگ محلی اشعارش کاسته است. واژگان کلیدي: رنگ محلی، شعر معاصر، هوشنگ ابتهاج
۱-مقدمه
هر نوع تأثیري که از رهگذر محیط زندگی، چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر فرهنگی و اجتماعی، در شعر شاعر انعکاس یابد صبغه اقلیمی یا رنگ اقلیمی نامیده می شود. صبغه اقلیمی در ادبیات ملل مختلف، بیشتر در داستانها و رمان ها نمود و جلوه پیدا می کند زیرا در داستان و رمان، حوادث در بستر زمان و مکان اتفاق میافتد. تصاویري که شاعر میآفریند میتواند سایه یا انعکاس تجربه ها و مشاهدات زیست محیطی او باشد تاثیر رنگ محلی فقط از طریق تصاویر بازتاب نمی یابد بلکه نوع نگرش شاعر به زندگی و هستی میتواند جغرافیاي فکري او را که از طبیعت پیرامون نشأت می گیرد، انعکاس دهد. رنگ محلی در شعر معاصر متعاقب شکل گیري جریان رمانتیسم تولد یافت شعر معاصر ایران نیز با ابتکار نیما که خود متاثر از شعر ر مانتیسم فرانسه بود و همچنین جریان شعر مشروطه که از دنیاي درون و ذهنی شعر کلاسیک فاصله معناداري گرفت و به دلیل ارتباط با عامه مردم بیرون گرا تر شده بود توانست سبکی را در شعر مدرن ایجاد کند که بیشتر نگاه به بیرون داشت » او حتی وقتی که در خلوت و انزواي کلبه رو ستایی خویش به دور از غوغاي مردم و شهرها می زیست و این خلوت و انزوا را دوست می داشت و لازمه کار شاعري می شمرد، باز نگاهش به بیرون و واقعیتهاي طبیعت و حیات بود« - پورنامداریان، . - 249 :1377
نقطه مقابل کار نیما شعر کلاسیک فارسی بود زیرا شاعران کلاسیک به ویژه با گسترش تصوف و سرخوردگیهاي ناشی از دنیاي بیرون بسیار درونگرا شده بودند و انتزاعی می اندیشیدند. نقطه قوت کار نیما درونی کردن طبیعت است. طبیعت نه تنها الهام بخش او در محتواي شعر قرار می گیرد بلکه حتی ایده هایی براي فرم شعر به او می دهد. نیما هوشیارانه در نامه اي به این موضوع اشاره میکند: » خرداد ماه است. لب استخر نشسته به موجهاي کوتاه تماشا میکنم چه رنجی است که همه چیز به آدم موضوع براي شعر گفتن و چیز نوشتن بدهد... مثل اینکه استخر حرف میزند موجهاي کوتاه و بلند جملات او هستند که بنا به اقتضاي موقع و مقام و معنی بلند و کوتاه می شوند. حرفی که استخر می زند مرا به یاد طرز شعر گفتن خودم میاندازد.« - همان: - 249 هوشنگ ابتهاج نیزبه پیروي از نیما ، تجربه زندگی در اقلیم گیلان را در شعرش بازتاب داده است.
محیط گیلان از نظر جاذبههاي طبیعی و ظرفیتهاي فرهنگی و تاریخی بسیار غنی است، تنوع شرایط اقلیمی، نمادها و نمودهاي رنگارنگ فرهنگی و موانع طبیعی چون رشته کوه البرز، جنگلهاي انبوه و دریاي خزر، براي شاعران جاذبه فراوان داشته است. » فرهنگ، زبان و باورهاي مردم در مناطق ساحلی، جلگهاي، کوهپایهاي، جنگلی، ییلاقی شهري و روستای ی و... گوناگون بوده و معیشت ساکنان این مناطق به رنگ طبیعت و معرفتشان دیگر گون بوده است. لهجههاي متنوع، فولکلور، ابزارآلات پیشه وري و کشت و زرع، لباسهاي متناسب با فرهنگ و طبیعت هر منطقه، معماري، موسیقی
محلی و ترانههاي بومی و بسیاري از نمادهاي مردم شناختی و فرهنگی دیگر معرفت مردم این ناحیه را، در اشکال معیشت بازتاب داده است.« - فصلنامهي فرهنگ گیلان، ص - 10 نقدي که معطوف به تاثیر رنگ اقلیمی در شعر باشد » در حکم خلق دوباره آن اثر در فضاي جدید است« - یارساپور، . - 6 :1392 علاوه بر آن نقد بوم گرا می تواند به گسترش این فکر و نگاه تازه به همه انسان ها از جمله تولیدکنندگان آثار ادبی بیانجامد که بتوانند به تعریف تازه اي از رابطه و تعامل انسان با طبیعت و محیط زیست برسند. - همان : - 6
-2 پیشینه و ضرورت پژوهش
رنگ یا صبغه اقلیمی در شعر هیچ شاعر معاصر به طور مستقل مورد بررسی قرار نگرفته و بررسی رنگ اقلیمی با توجه به گسترش آن در محدوده شعر معاصر و به ویژه شعر نیمایی، ضرورت دارد. در آثار پژوهشگران و صاحبنظران معاصر به مفهوم رنگ یا صبغه اقلیمی اشاراتی هست که در این پژوهش از آنها سود جسته ایم. دکتر غلامحسین یوسفی، در کتاب نامهي اهل خراسان - - 1347 مقاله اي به همین نام دارد که در آن به تأثیر محیط طبیعی در شعر برخی شاعران پرداخته است. و در تعریف »صبغه اقلیمی« از دیدگاه ادبیات فرنگی نوشته است: » در ادبیات فرنگی صبغه اقلیمی یا رنگ محلی به مفهوم وسیع تري به کار می رود. معمولا اگر در داستانی یا نمایشنامه اي براي واقع نگاري و نمایش دقیق موضوع از جا و مکان و منظره و لهجه و آداب و سنن و لباس مردم سخن رود به طوري که این مطلب غرض اصلی نباشد، بلکه براي روشنگري موضوع بیان گردد، در این صورت داستان یا نمایشنامه داراي رنگ محلی است. به عبارت دیگر ، بیان جزئیات و اوصاف ممیزه مکانی معین و مردمان آن جا یا مشخصات دوره اي خاص که در داستان یا نمایشنامه منظور باشد، رنگی است که نویسنده براي جلوه گر ساختن حقیقت از محل و زمان واقعه به نوشته خود زده است. « - یوسفی، 15 : 1377 -
یوسفی معتقد است: » شاعران و نویسندگان براي بیان احساسات و عواطف خود و آنچه در ذهن دارند از کلمات و تعبیرات مدد می جویند. در این مورد هم میتوان گفت که تعبیرات و تشبیهات و استعارات و شیوه بیان آنها، به طور محسوسی از »محیط« متاثر است... شاید بهترین زمینه براي این بحث، اوصاف طبیعت در شعر باشد زیر ا شاعر که جمال طبیعت را در شعر تجسم می کند لابد به سرمشق کار خود چشم میدوزد و صورت ذهنی خود را به یاد می آورد و اگر جز تمثیل و تصویر آنچه می بیند، اندیشه دیگري هم به خاطر او بگذرد یا به قول ارسطو و سر فلیپ سیدنی - شاعر و نویسنده انگلیسی - چاشنی از ذوق و فکر و تخیل خود را به آن اوصاف بزند و شعر او با منظره اي که دیده و انگیزه آن اشعار و توصیفات و تشبیهات شده است، تناسب و بستگی دارد.« - همان: - 13 شفیعی کدکنی، در مورد صبغه اقلیمی،از قول جرجانی آمده است »
چیزهایی هست که در مورد قومی گسترش و توسعه دارد ولی قومی دیگ ر در آن مورد در تنگنا قراردارند، چیزهایی که قومی در آن سبقت دارند به علت عادت یا آگاهی یا مشاهده یا تجربه و ممارست، از قبیل اینکه عرب دوشیزه زیبا را به پوست بیضه شترمرغ تشبیه میکند، و امکان آن هست که در میان ملل باشند اقوامی که اصلاً آن را ندیده باشند و ی ا تشبیه سرخی گونه به گل سرخ و سیب که بسیاري از اعراب آنها را نمیدانند و نمیشناسند یا وصفهاي صحرا و فلات که بعضی از مردمان اصلاً با صحرا روبرو نشدهاند و یا حرکت شتر که بسیاري از مردم هرگز سوار آن نشده اند« - شفیعیکدکنی، - 204 : 1370
شفیعی در» ادوارشعرفارسی « نیز به تاثیر »رنگ محلی«درشعرمعاصراشاره کرده است ، و »صبغهي اقلیمی « را ناشی از تجربه شخصی هر شاعر میداند و مینویسد: » در شعر نیمایی، صور خیال هر شاعر از تجربه شخصی او سرچشمه می گیرد و از همین اصل است که میتوان »صبغه اقلیمی« یا »رنگ محلی« را در شعر شاعر ان نیمایی احساس کرد. یعنی شاعرانی که در جنوب زندگی می کنند، از آنجا که زندگی جنوبی داراي خصایصی است، و در نتیجه، تجربه هاي زندگی یک ایرانی در جنوب با یک ایرانی در شمال متفاوت است، نوع صور خیال این گویندگان هم با یکدیگر تفاوت می کند. براي نمونه قیاس شعر فروغ با شعر آتشی و شعر نیما فقط از لحاظ نوع عناصر که تشبیهات و مجازهاي شعري را بوجود آوردهاند نه به لحاظ ارزش ادبی . البته »صبغه اقلیمی « تنها به مسائل جغرافیایی محدود نمیشود و اندك اندك مسائل زندگی طبقاتی و نوع فرهنگهاي شاعران را نیز در بر خواهد گرفت4« - شفیعیکدکنی، - 112 : 1370 رضا براهنی نیز در بحث »تجربه و خلاقیت« به چهار رسالت شاعر مدرن اشاره میکند که »صبغه محلی« در ذیل این چهار رسالت مورد استفاده شاعران مدرن قرار می گیرد. اینک به طور خلاصه موارد چهارگانه را مرور میکنیم تا زمینهي
بحث »صبغه اقلیمی« از نظر تاریخی روشنتر شود:
.1 رسالت تاریخی : شاعر باید بداند که در چه دوره اي از تاریخ بشر و در چه عصر از تاریخ قوم خود به سرمیبرد.
2. رسالت جغرافیایی و مکانی شاعر: بداند که چه چیزهایی محیط زندگی او را تشکیل میدهد.
.3 رسالت اجتماعی شاعر: شاعر باید به صمیمیت برد اشت و ادراك خود از اجتماع و محیط زندگی و موقعیت طبقاتی متکی باشد.
.4 رسالت ادبی شاعر: که شاعر باید وظیفه ي خود را در برابر ادبیات جهان و تاریخ ادبیات قوم خود بداند. - براهنی، - 636 : 1371
شاعر مورد نظر ما نیز به این چهار رسالت، که همان »صبغه اقلیمی« است، توجه ویژهاي داشته است. از آنجا که نمادها و نمودها و دایره واژگان و استعارات و تشبیهات و مجازهاي شاعران، همه از محیط آنان سرچشمه میگیرد. برداشت صمیمانه نیما و پیروان او، از زندگی و محیط آن در شعر به ناگریز رنگ محلی تصاویر و تعابیر را در خود خواهد داشت. چنان کهمثلاً در شعر » داروك نیما« و »باران« گلچین گیلانی می بینیم. این نگاه تازه، که وامدار نیما یوشیج درپی افکندن تئوري شعر مدرن ایران و خلق اشعار خوب او است، از سوي شاعران نوگراي پس از او از جمله ابتهاج مورد توجه قرار گرفت.
-3 زندگی ادبی - ه. الف. سایه -
»سایه« پس از آشنایی با »حمیدي شیرازي « و سپسفریدون» تولّلی« در سال 1325 دفتري از اشعار خود را به وسیله »کتابفروشی طاعتی « منتشر می کند. بر این کتاب »حمیدي شیرازي « و »عبدالعلی طاعتی« ، معلم ادبیات او، مقدمه نوشتهاند. » در هر دو مقدمه بر کتاب »نخستین نغمهها« ، ذوق و هنر شاعر نوزده ساله گیلانی ستوده شده است. »سایه« چند سالی در خانه خاله اش، مادر »گلچین گیلانی « زندگی می کند در این مدت، دوستی با »حمیدي شیرازي - 1325 - «،