بخشی از مقاله

چکیده

خودکارآمدی به معنای باور افراد به تواناییهای خودشان در موقعیت-های متفاوت زندگی است. این عامل میتواند باعث شکست یا موفقیت افراد شود. هرچه فرد از عواملی که باعث موفقیت میشوند بهرهی بیشتری ببرد خودکارآمدی بالاتر رفته، حس اعتماد به نفس او افزایش پیدا میکند، اما درمقابل اگر تلاش نکند و عوامل رشد دهنده را نادیده بگیرد، در نهایت به دلیل عدم کارآیی با شکست مواجه میشود.

در این مقاله با اتکا بر نظریهی خودکارآمدی بندورا قصههای مجید نوشتهی هوشنگ مرادی کرمانی تحلیل و بررسی میشود تا عوامل خودکارآمدی شخصیت مجید روشن و تأثیر مثبت و منفی این عوامل بر او مشخص شود. این مقاله مبتنی بر روش توصیفی و تحلیلی محتوای کیفی است. نتیجهی به دست آمده حاکی از این است که بیشترین عامل تأثیرگذار در بالا رفتن خودکارآمدی مجید، تجربیات موفقیتآمیز او هستند.

.1 مقدمه

نوجوانان دوران بحرانی و در کنار آن لذتبخش را تجربه میکنند. گذر از این تجربهها به مثابهی نوعی تشرف، آنها را بالغ و برای رویارویی با تجربههای دوران بزرگسالی آماده میکند. داستانهای خاص این گروه سنی با بیان تجارب و نحوهی رویارویی نوجوان داستان با این تجربیات زمینهی آشنایی نوجوانان را با آنچه خود هنوز با آن روبرو نشده فراهم میکند و این امکان را ایجاد میکند که دریابند چه راهکارها و راههایی برای مواجهه با مسائل مختلف وجود دارد.

ارتباط روانشناسی و ادبیات، ارتباطی ناگسستنی است و در این میان برخی نظریهها قدرت انطباقپذیری بیشتری بر آثار ادبی دارند. نظریهی خودکارآمدی آلبرت بندورا1 از جملهی این نظریات کارآمد است. کتاب قصههای مجید در سال 1353 نوشته شده است و جایزهی کتاب برگزیده سال 1364 را از آن خود کرده است. این کتاب 39 داستان دارد و هر کدام ماجرای متفاوتی را دنبال میکند. » مجید جایزه کتاب برگزیدهی سال1364را دریافت کرده و تا سال 1373، دوازده بار تجدید چاپ شده است. در دههی هفتاد شمسی، مجموعهای تلویزیونی نیز از روی این اثر ساخته شده که در میان کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان محبوبیت بسیار به دست آورده است - « سامخانیانی؛ موسوینیا ،. - 3 :1393

مجید شخصیت اصلی داستان، پسری است بازیگوش با شیطنتهای زیاد، همراه مادربزرگش که او را » بی بی« صدا میزنند که در شهر کرمان زندگی میکنند وگاهی اوقات مورد تنبیه و سرزنش قرار میگیرد. او می خواهد خودش را به دیگران ثابت کند و نشان دهد که بزرگ شده است و میتواند کارهای زیادی انجام بدهد و باعث افتخار همه شود و با کارهایش میخواهد جلب توجه کند، اما گاهی این تلاشها نتیجه عکس دارند. » داستانهای مجید اگرچه روایت زندگی خانوادهای فرودست بود، اما زاویه نگاه مرادی به این خانواده که نوجوانی خودش و مادربزرگش بود، زیباییها و ارزشهای زندگی در این قشرها را به نمایش گذاشت.

پدیدهای که خود سبب ارزش بیشتر این داستانها شد و به مخاطبان نوجوان آموخت که زندگی در لایههای فرودست نیز همواره با آه و زاری و اندوه همراه نیست و میتواند شادی هم داشته باشد - « محمدی؛ قایینی: . - 561 نوجوانان به دلیل خصوصیات سنی که دارند، به مسائل مختلف علاقهمند و کنجکاو هستند و همچنین به دنبال اثبات شخصیت و تواناییهای خود به اطرافیانشان هستند. آنها به خواندن علاقه دارند و داستانهای مؤثر، برای افکار و احساسات نوجوانان بسیار مناسب است. قصههای مجید برای نوجوانان داستانی جالب و خواندنی است و این پژوهش به دنبال تحلیل رفتارهای شخصیت اول داستان صورت گرفته است تا نشان داده شود که چه میزان رفتارهای مجید باعث شدهاند که حس خودکارآمدی در او بالا برود و چه میزان باعث از بین رفتن این حس شدهاند.

نوجوانان به دلیل نوجوان بودن شخصیت اول داستان به راحتی میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و داستان مانند دوستی میماند که بدون امر و نهی آنان را راهنمایی میکند که چگونه منطقیتر برخورد کنند و حس خودکارآمدی خود را بالا ببرند و به بالغ شدن آنان کمک میکند. دراین پژوهش برآنیم که مطابق با نظریه خودکارآمدی بندورا، کارها و رفتار مجید را براساس چهار منبع اطلاعات درباره حس کارآیی مورد بررسی قرار داده و دستهبندی کنیم. مجید در هر کدام از داستانهای این کتاب ماجرایی را پشت سر میگذارد. او با عواملی سر وکار دارد که بر حس کارآمدی او می توانند تأثیر بگذارند و بعضی از این عوامل نیز حس کارآمدی او را پایین میآورند. ما در این پژوهش در پی پاسخگویی به این پرسشها هستیم:

1.    آیا همه مولفههای خودکارآمدی بندورا در قصههای مجید به کار رفتهاند؟

2.    در کدام منابع اطلاعات کارآیی شخصی، کارآمدی مجید بالاتر میرود؟

2.    روش پژوهش

دراین پژوهش ابتدا نظریه روانشناسی بندورا مورد مطالعه قرار گرفته است و در ادامه براساس روش توصیفی و تحلیل محتوای کیفی، کتاب قصههای مجید مطالعه و بررسی شده است. هر داستان به صورت جداگانه تحلیل شده و از میان داستانها، داستانهایی که خودکارآمدی مجید در آنها باعث بالاتر رفتن یا پایینتر آمدن کارآمدی او شدهاند انتخاب شده و بر اساس منابع اطلاعات کارآیی شخصی دستهبندی شدهاند.

3.    پیشینه پژوهش

آثار مرادی کرمانی، توجه منتقدان زیادی را به خود جلب کرده است و نقدهای زیادی بر آثار او نگاشته شده است. نقدهایی که به طور مشخص و مستقل به داستان» قصههای مجید« پرداختهاند: عبارتند از: نقد اول: » بررسی قصههای مجید هوشنگ مرادی کرمانی از منظر تربیتی و اجتماعی« نوشته لیلا هاشمیان و مهسا رجبی همدانی - . - 1390 نویسندگان در این مقاله به بررسی مسائل تربیتی و اجتماعی در قصههای مجید پرداختهاند. آنان داستانهایی که مسائل تربیتی و اجتماعی را در برگرفتهاند، به صورت جداگانه بررسی کردهاند. بر اساس یافتههای این پژوهشگران ، مرادی کرمانی با مطرح کردن مسائل تربیتی و اجتماعی در لایههای درونی داستان-هایش، نقش ارزندهای در شکوفایی فکری، فرهنگی و اجتماعی نوجوانان ایفا کرده است.

نقد دوم: علی اکبر سامخانیانی و سیده زهرا موسوی-نیا - - 1393، مقالهای با عنوان » نقد رویکرد پدیدار شناختی هوسرلی در قصههای مجید« نوشتهاند. این پژوهش مبتنی بر تحلیل عناصر متن، رفتار شخصیتها، به ویژه رفتار و سازمان ذهنی« مجید« و تطبیق آن با آراء پدیدارشناسی است. یافتههای این پژوهشگران نشان میدهد که مؤلفههای این نگرش در قصههای مجید، اثر هوشنگ مرادی کرمانی، وجود دارد.

.4 مبانی نظری پژوهش    

1-4 نظریه اجتماعی شناختی بندورا:    

نظریهی بندورا براین اساس است  که    خیلی از یادگیریهای انسان در  محی   اجتماعی  اتفاق  میافتند.    ما  از  طریق  دیدن  دیگران، دانش، قواعد، مهارتها و... را یاد میگیریم. این نظریه بیان میکند که بسیاری از یادگیریهای ما از طریق الگوبرداری و دیدن رفتار دیگران انجام میشود. بندورا واضع نظریهی شناختی-اجتماعی است و رفتار انسان را در یک ساختار ارتباط متقابل سه گانه میان رفتار، متغیرهای محیطی و عوامل فردی بیان کرده است. در این ساختار فرد هم بر محی و هم بر رفتار تأثیر میگذارد و تأثیر میپذیرد. در مورد تأثیرپذیری و تأثیرگذاری محی و رفتار بر یکدیگر نیز چنین هستند و این سه عامل دارای رواب متقابل میباشند.

نظریهی بندورا بر چند فرض اساسی استوار است: .1 نظریه اجتماعی- شناختی دارای دیدگاه عاملی است. انسانها از طریق تلاشهای فردی، جانشینی، و تلاشهای جمعی، محی های اجتماعی و فرهنگی خودشان را شکل میدهند. .2 شخصیت به وسیله تعامل رفتار، عوامل شخصی و محی شکل میگیرد. افراد از توانایی فکر کردن، پیشبینی کردن، برنامهریزی کردن و ارزیابی کردن اعمالشان برخوردارند و عوامل شناختی و رفتاری برای به وجود آوردن عملکرد انسان با نیروهای محیطی تعامل میکنند.

.3 بسیاری از عوامل تأثیرگذار مهم در زندگی افراد، نتیجه رویاروییهای تصادفی یا رویدادهای غیر منتظره هستند- رویاروییهایی که پیشبینی یا برنامهریزی نشده اند. .4 انسانها از توانایی به کارگیری زبان و نمادهای دیگر برای تنظیم کردن زندگی خودشان برخوردارند. آنها رویدادهای زودگذر را به روشهای نسبتا با ثبات ارزیابی و تنظیم کردن محی اجتماعی و فرهنگی خودشان تبدیل میکنند. انسان-ها از توانایی خودآگاهی تأملی برخوردارند: آنها نه تنها می-توانند فکرکنند، بلکه میتوانند به تفکر، فکر کنند - فیست و فسیت2، . - 362 :1392

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید