بخشی از مقاله
چکیده
هدف این تحقیق،بررسی برخی ازویژگی های شخصیتی افرادجامعه ازمنظر روان شناسی بوده است. مساله ای که درکانون توجه این مقاله قرارداشته است ، وبرای خیلی ازخانواده ها جای سوال دارد این است که شخصیت چیست ؟ رابطه بین شخصیت ورفتار چه نوع رابطه ای وجود دارد؟ بسیاری ازمفاهیم واصطلاحات اساسی ازجمله نظریه های روان شناسان دررابطه باشخصیت ، عوامل به وجودآورنده شخصیت دراین مورد دراین مقاله سعی شده است ، بیان شود. هدف این بوده تاثیرات عوامل محیط و وراثتی درشخصیت چه مقدارنقش دارند.بحث شده است..تحقیق حاضر به روش کتابخانهای انجام پذیرفته است و به صورت توصیفی، تحلیلی انجام گرفته است.
واژه های کلیدیْ روان شناسی، شخصیت، کودکان،نظریه ، صفت ، رفتار
مقدمه
روان شناسی شخصیت حوزه بسیارگسترده ای است ، زیراشخصیت ، خودموضوعی است پیچیده ودارای ابعاد وجنبه های گوناگون.برای شناخت شخصیت انسان ، ازدیرباز کوششهای فراوانی به عمل آمده که برخی ازآنها غیرعلمی ، بعضی خرافاتی ومعدودی دیگرعلمی ومعتبراست.نظریه های متنوع ومختلفی درمورد چگونگی شکل گیری شخصیت ، عوامل موثردراین شکل گیری ، عوامل تشکیل دهنده شخصیت وازاین قبیل عرضه شده است که بعضی کوشیده اندپاسخگوی همه ی شئوا ل ها درمورد شخصیت انسان باشندوبرخی تنها به چندجنبه ی شخصیت پرداخته اند.
فروید روان انسان رابه کوه یخی بزرگ تشبیه می کندکه بخش بزرگی ازآن دراعماق آب غوطه وراست وتنها قله ی آن ازآب بیرون است .به عبارتی، آگاهی ما ازافکارمان بسیاراندک است وبخش عظیمی از ادراک ها ، تمایلات وآرزوهای عمیق در زیر آستانه آگاهی قراردارد ودورازدسترس است.عملکردها وجلوه های روان یاذهن رامستقیما" نمی توان دیدکه به آن اصطلاحا" رفتارمی گویند.رفتارکلمه ای است که روان شناسان برای بیان آنچه مردم انجام می دهند به کارمی برند وآن رامطالعه می کنند.
یافته های علم روانشناسی به صورتی روزافزون سراززمینه های علمی دیگربرمی آورد وبردامنه ی روبه گسترش یافته های روانشناسی درپهنه ها وشاخه های گوناگون دانش بشر، به سرعت افزوده می شود.امروزه دیگر ، یافته های روانشناختی محدود به حیطه های پزشکی و در مانی ، آموزشی و تربیتی ، زبان شناسی وجامعه شناسی و اداره و مدیریت کارگاه ها وکارخانه ها وسازمان های خدماتی وطراحی ماشین ها و ابزارهای دقیق و تربیت نیروهای گوناگون با قابلیت های جورواجو و ...نمی شود.
رشدرفتارو ویژگی های آن ، به تعدادزیادی ازعوامل وابسته است : توارث ، محیط پیش ازتولد ، محیط بعدازتولد و....توارث به تنهایی نمی تواندرفتاری به وجودآورد، زیرا برای بارور شدن تخم به محیط نیازهست وتخم بارور شده نیزبدون محیط رشد نمی کند.محیط نیزبه تنهایی نمی تواند موجودزنده به وجودآورد. از آنجاییکه مطالعه شخصیت برای درک ماهیت انسان اهمیت زیادی دارد، وباید ازگذشته های خیلی دور جایگاه برجسته ای درروان شناسی می داشت ولی نگاه ویژه ای درگذشته روی این موضوع ازطرف روانشناسان نگشده است ، درمدت بیش ازنیمی ازتاریخ روان شناسی به عنوان یک علم ، درآمده که متاسفانه روانشناسان به موضوع شخصیت توجه نسبتا" کمی داشته اند.
نظام فروید،تأثیرعظیمی برنظریه وعمل درروان شناسی وروان پزشکی ،برتصورماازماهیت انسان وبردرک ماازشخصیت داشته است.تأثیر وی درفرهنگ عمومی نیزمحسوس است.درآغازدهه روان کاوی به علاقه فزاینده روان شناسان آمریکا به مطالعه شخصیت کمک کرد.تصورفرویدازماهیت انسان بدبینانه است. مابه اضطراب ، به جلوگیری ازتکانه ها وبه تنش وتعارض محکوم هستیم .هدف زندگی کاهش دادن تنش است.مقدارزیادی ازماهیت انسان ارثی است ولی بخش ازآن ازطریق تعاملهای والد کودک ، آموخته می شود.
هدف نهایی همگی ما ، برتری یاکمال است ، اماازطریق رفتارهای خاص بسیار متفاوتی سعی می کنیم به این هدف برسیم. هریک ازمااین تلاش رابه گونه ای متفاوت نشان می دهیم.هرکاری که می کنیم به وسیله سبک زندگی بی نظیرماشکل گرفته وتوصیف می شود.سبک زندگی چارچوبی برای هدایت وراهنمایی کل رفتاربعدی می شود.
تاریخچه
روان شناسی یک رشته علمی نسبتا" تازه است. رشته روان شناسی درسال 1879 به وسیله ویلهلم وونت پی ریزی شد.اودراین سال ، نخستین آزمایشگاه رسمی روان شناسی رادردانشگاه لایپزیک آلمان تاسیس کرد. - صدقی نژاد،. - 1384چون مطالعه شخصیت برای درک ماهیت انسان اهمیت زیادی دارد، وهمیشه جایگاه برجسته ای درروان شناسی داشته است ولی درمدت بیش ازنیمی ازتاریخ روان شناسی به عنوان یک علم ، درآمده که متاسفانه روانشناسان به موضوع شخصیت توجه نسبتا" کمی داشته اند.
مطالعه شخصیت درروان شناسی آمریکا ازطریق کارهنری موری3 و گوردون آلپورت4 دردانشگاه هارواردرسمیت ونظام یافت.اولین رویکردبه مطالع رسمی شخصیت را فروید درسالهای نزدیک به قرن نوزدهم انجام داد.روان شناسی درایران ، تحت عنوان علم النفس یا اخلاق ، ازقرنها پیش موردتوجه بوده است ودانشمندانی مثل ، فارابی ، ابن سینا ، وملاصدرا هریک به نوعی ازعلم النفس صحبت کرده اند.اماروان شناسی علمی ، به صورتی که امروز ه مطرح است، پس ازتأسیس دانشگاه تهران ، دانشسراهای مقدماتی ودانشسرای عالی - دانشگاه تربیت معلم فعلی - گسترش می یابد.
دکترعلی اکبرسیاسی ، که اورا پدرروان شناسی جدیدایران می دانند ، به همراه دکتر هوشیار ، روان شناسی جدیدراپایه ریزی کردند.کتاب دکترسیاسی به نام علم النفس یاروان شناسی ازلحاظ تربیت وکتاب دکترهوشیارتحت عنوان سنجش هوش یا روان شناسی علمی ، هردو درسال 1317انتشارمی یابد.دکترسیاسی ، روان شناسی جدیدراباروان شناسی سنتی ایران پیوندمی دهد ودکترهوشیار نتایج آزمایشهایی راشرح می دهد که درآزمایشگاه روان شناسی دانشکده ادبیات تهران انجام داده است.
بااین همه ،شکوفایی روان شناسی جدید درایران پس از1340مشاهده می شود.زیراتاآن زمان روان شناسی بخشی ازبرنامه های رشته فلسفه وعلوم تربیتی یابخشی ازدوره های تربیت آموزگار ودبیرراتشکیل می داد. طی دهه 1340روان شناسی ، به صورت رشته جداگانه ، ابتدا دردانشگاه تهران بعددرسایردانشگاهها دایرمی شود. این موفقیت بیشتردراثرتلاش های دکتر محمودصناعی به دست می آید.خدمت بزرگ ایشان به روان شناسی این است که کتاب اصول روانشناسی ، اثرنرمال ، مان ، را به سال 1341 ، به فارسی برمی گرداند.
ضرورت واهمیت
مطالعه وشناخت شخصیت هم ازجنبه ارضای حس کنجکائی وهم ازنظرروابط متقابل اجتماعی دارای اهمیت است . آگاهی ازویژگیهای شخصیتی کودکان برای والدین اهمیت پیدامی کند؛ زیرانحوه رفتاروبرخوردبا آنهارادردوره های مختلف رشدتعیین می کند.برای معلمان، این شناخت می توانددرچگونگی برخوردبا آنها وحتی چگونگی عرضه کردن اطلاعات درسی به شاگردان درسنین مختلف راههای خوبی باشد. و بالاخره این شناخت می تواندبرای پیشگیری ازبرخی مسائل رفتاری واخلاقی نیزمورداستفاده قرارگیرد.
درک لزوم مطالعه روان شناسی شخصیت چندان دشوارنیست.شناخت شخصیت ، ویژگیها ، چگونگی شکل گیری ، عوامل موثر درایجاد شخصیت ومسائلی ازاین قبیل ، ازیک جنبه ، ارضای حس کنجکاوی ومیل به حقیقت رادرانسان به دنبال دارد؛ زیرااین شناخت نوعی خود شناختی است وشخص هنگام مطالعه موضوعهای ذکر شده غالبا آن دانسته هاراباخودمقایسه کرده وتطبیق می دهد واحتمالا بااین شناخت نوعی طبقه بندی انجام می دهد؛ یعنی ، خود را دریکی ازتیپ های شخصیتی قرارمی دهدیاخودرادارای ویژگی های شخصیتی خاص می بیند.
یافته ها
است که هردو اقتباس ازکلمه - Personalite - یا کلمه فرانسوی - Personalite - کلمه شخصیت برابرمعادل کلمه انگلیسی به معنی نقاب یاماسکی بودکه دریونان قدیم بازیگران تئاتربرچهره می گذاشتند.این تعبیرتلویحا اشاره براین مطلب داردکه شخصیت هرکس ماسکی است که اوبرچهره خودمی زند تاوجه تمیزاوازدیگران باشد. می گوید : شخصیت ازواژه لاتین پرسونا گرفته شده است، پی بردن به اینکه پرسونا به ظاهربیرونی اشاره داردیعنی ، چهره ی علنی که به اطرافیانمان نشان می دهیم ، آسان است.همچنین وی می گوید:» شخصیت جنبه آشکارمنش فرد به گونه ای که بردیگران اثرمی گذارد.
دردهه 1960والترمیشل 1 شخصیت رااین گونه تعریف می کند: مجموعه ای ازویژگیهای پایدار وبی نظیراست که ممکن است درپاسخ به موقعیت های مختلف ، تغییرکند.فروید: اولین کسی بودکه به مطالعه رسمی شخصیت پرداخت ، دیدگاه وی نه تنها برروان شناسی بلکه همچنین برفرهنگ عمومی تأثیرداشت. اوشیوه تفکرمادرباره ی خودمان وتعریف مان ازشخصیت رادگرگون ساخت.نظام روان کاوی فروید اولین نظریه رسمی شخصیت بود.ودرحال حاضرمشهورترین آن است.
ازنظرفروید غرایز عناصراصلی شخصیت هستند.وی شخصیت رابه سه سطح تقسیم کرد.هشیار ، نیمه هشیار ، ناهشیار.6یکی ازویزگی ها ، صفت ، ویژگی یاکیفیت متمایزکننده شخصی است . دردهه 1940 روان شناس آمریکایی ، ویلیام شلدون تیپ شناسی یاطبقه بندی شخصیت راکه پایه سرشتی وبراساس هیکل بود پیشنهادکرد.آلپورتمی گوید: شخصیت عبارت است ازسازمان دهی پویای نظامهای روانی فیزیولوژیکی درون فردکه رفتاروافکارشاخص راتعیین می کند.
روان شناسی وتفاوت های رفتاری
همگی باتفاوت های رفتاری انسان ها بایکدیگرآشناییم ومی دانیم که افراد گوناگون دارای احسا سات ، افکار واعمال متفاوتی هستند، تاجایی که شایدنتوان دوفردراکه ازتمامی جهات به یکدیگرشبیه باشندپیداکرد.این تفوت حتی درمیان همشکمان یکسان ، که به ظاهرشباهت بسیاری بایکدیگر دارند نیز به چشم می خورد.به رغم این تفوت ها، روان شناسان به دنبال آن اندکه قانون مندی رفتارهای انسان راکشف کنند و آنان درورای رفتارهای به ظاهرپراکنده ومتفاوت،درجست وجوی مشابهت هایندو می خواهند بدانند که آیا این رفتارهای به ظاهر پراکنده ازقوانین مشترکی تبعیت می کنندیانه؟
می خواهندببینندکه آیا راههایی وجودداردکه به کمک آن ها بتوانیم نابسامانی رفتارهای انسانی راسامان بدهیم؟ چنین تلاش هایی تاکنون به صورگوناگون به ثمررسیده وروان شناسان موفق به کشف برخی ازقوانین برای توضیح وتغییررفتارهاشده اند.دسته ای ازروان شناسان تلاش کرده اندانسان هارادرتیپ های مختلف شخصیتی دسته بندی کنند وازاین طریق برای رفتارهای آن ها تفسیری واحدبیابند.اگربتوانیم برای شخصیت انسان یک ساختارترسیم کنیم ف یعنی بتوانیم اجزای تشکیل دهند دستگاه روانی اورامشخص کنیم ، خواهیم توانست رفتارهاراباتوجه به سرمنشا آن ها ، موردتجزیه وتحلیل قراردهیم.
برای مثال همگی می دانیم که انسان عقلی دارد وبه کمک آن می تواند پدیده هاراموردتوجه قرارداده ، آن هارا تجزیه وتحلیل کند ودرمورد آن ها دست به قضاوت بزند.درعین حال می دانیم که انسان علاوه برعقل ، امیالی نیزدارد.اومیل دارد دراجتماع جایگاه مناسبی داشته باشد و مورد توجه دیگران قراربگیرد.حال باتوجه به این دوبخش ازشخصیت انسان یعنی عقل ومیل اجتماعی ، می توانیم برخی ازرفتارهای انسانی راتفسیرکنیم.بسیاری ازانسان ها حکم عقلی خودرابه سبب ملاحظات اجتماعی ، اظهارنکرده ، گاه خلاف آن را آشکارمی کنند.
درچنین شرایطی می توانیم بگوییم که داوری عقلانی انسان باتمایلات اجتماعی اودرتعارض قرارگرفته ، به علت قوی بودن تمایلات اجتماعی وغلبه آن برعقل ، توانسته است عقل راازمیدان به درکرده حتی آن رابرای توجیه تمایلات خویش به کاربگیرد.چنین تفسیری باتوجه به دوبخش ازشخصیت انسان ، یعنی عقل وتمایلات اجتماعی انجام می گیرد.آیا دنیای روانی یاشخصیت او، مانندجسمش ازاجزایی ساخته شده است؟ پاسخ به چنین سوالی هم مثبت است هم منفی.