بخشی از مقاله

بررسي رابطه اختلالات شخصيت با ابعاد شخصيت درمراجعه کنندگان در خواست طلاق
چکيده
هدف از پژوهش حاضر بررسي رابطه اختلالات شخصيت با ابعاد شخصيت در مراجعه کنندگان در خواست طلاق شهر اصفهان بود.اين پژوهش از نوع همبستگي بود. جامعه آماري پژوهش حاضر، تمامي زوج هاي متقاضي طلاق مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده دادگستري استان اصفهان و مرکز مشاوره بهزيستي در سال ١٣٩٣ تشکيل داده است .نمونه شامل ٢٦٠نفر(١٣٠نفرزن و ١٣٠نفرمر )بود که با استفاده از روش نمونه گيري در دسترس از مراکز دادگستري ،مداخله در بحران خانواده بهزيستي انتخاب شدند.ابزار اندازه گيري شامل آزمون چند محوري ميلون سه و ابعاد شخصيت آيزنک بود.به منظور تجزيه تحليل داده ها از ضريب همبستگي استفاده شد.نتايج نشان داد بين ابعاد شخصيت و اختلالات شخصيت (الگوي باليني شخصيت و آسيب شناسي شديد شخصيت و نشانگان باليني و نشانگان شديد )رابطه معني دار وجود دارد. نتيجه گيري: با توجه به اينکه اختلالات شخصيت پايدار بوده و کمتر قابل تغيير مي باشند و بدليل تأثير غير قابل انکاري که اين مشکلات مي تواند در زندگي فردي و بخصوص زندگي زناشويي داشته باشد ضروري است که به درمان اين مشکلات و بخصوص شناسايي اين مسائل قبل از ازدواج از طريق مشاوره پيش از ازدواج اقدام شود.
کليدواژگان : اختلال شخصيت ،ابعاد شخصيت ،طلاق


مقدمه : ازدواج يک مؤلفه بسيار مهم و با ارزش در حيات انسان تلقي مي گردد. به واسطه ازدواج زن و مرد از طريق يک نيروي ناشي از غرايز، آيين محبت و عشق به هم جذب مي شوند، به طور آزادانه و کامل متعهد يکديگر شده تا واحد پويايي را به عنوان خانواده ايجاد نمايند(احمدي و همکاران ،١٣٨٤). خانواده محيطي مقدس ، با صفا و به زيباترين تعبير قرآني محل سکون و آرامش واقعي است (سوره روم ، آيه ٢١) و هر جامعه اي براي تداوم و بقاء خود نياز به حفظ و بسط ارزش هاي خود در قالب خانواده دارد. در اين بين مشکلات زناشويي مي تواند باعث ناسازگاري هايي در زندگي افراد شود و به اعضاي خانواده آسيب برساند(فرهنگي،١٣٨٤). کانون خانواده همواره تجلي گاه عشق و زندگي است و طلاق بحراني است که باعث از هم گسستن اين کانون مي شود(کاپلان ٢٠٠٧،١). خانواده ، آيينه تمام نماي جامعه است و از آن تاثير پذيرفته و بر آن تاثير مي گذارد.هنگامي که از نهاد خانواده ،صحبت به ميان مي آيد،بلافاصله در ذهن صميمت ،عشق و علاقه تداعي مي شود.وجود ثبات ،استحکام ،و برقراري نظم در اين نهاد منطوط به داشتن روابط گرم اعضاي خانواده ،با يکديگر است .در اغلب ازدواج هاي سالم ،اختلافاتي وجود دارد،اما به طرزي معقول حل و فصل مي شود.اما گاهي بروز مشکلات فراوان در راه زندگي زناشويي و خانوادگي به طور بالقوه قادر به تهديد کانون گرم خانواده بوده مي تواند زير بناي اوليه لغزش را در زندگي خانوادگي به وجود آورد(ستوده و بهاري،١٣٨٦).
آلپورت شخصيت را عبارت از سازماندهي پويايي نظام هاي رواني-فيزيولوژي درون فرد که سازگاري منحصر به فرد وي را نسبت به جهان تعيين مي کند(کرسيني،٩٩ ١)، تعريف کرده است .وقتي صفات شخصيتي انعطاف ناپذير و غير انطباقي شوند، ايجاد اختلالات کارکردي و ناراحتي رواني مي کنند و در اينجا ممکن است تشخيص اختلالات شخصيت (PD١)مطرح شود(ستوده و همکاران ،٣٨١ ).آيا تا به حال کسي را ديده ايد که در برابر يک انتقاد ساده واکنش خشمگينانه شديدي داشته باشد؟چرا بعضي از افراد براي خود، خانواده و ..برنامه ريزي سختگيرانه دارند، به صورتي که در شرايط بحراني هم حاضر به تغيير آن نيستند؟اختلالت شخصيتي گروهي از حالات رواني مي باشد که بيماري نبوده ،بلکه شيوه هاي رفتاري هستند.چگونه مي توان کساني را همواره نسبت به ديگران به ديده ي سوء ظن مي نگرند يا به تمام محرک هاي محيطي بي اراده و بدون مقاومت پاسخ مي دهند،يا بي دليل به همه کس حتي به افراد نزديک وصميمي خود دروغ مي گويند، يا در کمال بي نيازي حقه بازي و کلاهبرداري مي کنند و از اين قبيل رفتارها راظاهر مي سازند، توصيف کرد. اين افراد درک صحيحي از واقعيت داشته و سيکوتيک نيستند،دچار ترس هاي بي دليل و اضطراب دايمي نيستند،و از درد هاي خيالي و يا حتي واقعي که علت آن ها رواني فيزيولوژيايي است رنج نمي برند.با اين وجود که رفتارهاي آنها را در بسياري از زمينه ها مختل مي کند(آزاد،١٣٨٩). طلاق ممکن است ناشي ازاختلالات و بيماري هاي رواني باشد و ازطرفي مي تواند ناهنجاري هاي رواني راموجب گرديده و يا آنها را تشديد کند.هنگامي که يکي از همسران در ازدواج مبتلا به اختلالات روانشناختي گردد به احتمال زيادي همسرش نيز ازاين ا مر متأثر مي شود گاهي اختلالاتي ماننداختلالات شخصيت که به طور مشهود در مبتلايان آن ديده نمي شودازعوامل ناسازگاري و تنشهاي زندگي زناشوئي خواهند شد(قره داغي،١٣٨٩).
رابطه بين اختلالات شخصيت و ابعاد شخصيت و طلاق در پژوهشهاي متعددي مورد بررسي قرار گرفته است .
ظهيرالدين و خدايي(١٣٨٠)نيمرخهاي شخصيتي مراجعين طلاق رابررسي کردند و چنين نتيجه گيري کردند که رفتارهاي تکاملي،روابط مختل بين فردي ،خلق بي ثبات خود بيمارانگاري بدگماني،اختلال انطباق ،افسردگي،انزوا،تفکر غير معمول ،اضطراب ، وسواس و هراس ، بيشترين يافته ها در نيمرخ شخصيتي مراجعين طلاق بود.وکيلي و همکاران (١٣٨٤)در تحقيقي به بررسي علل بروز اختلافات خانوادگي پرداختند. ونتايج نشان داد که يکي از عوامل بروزاختلافات خانوادگي بدبيني و افکار پارانوئيد است .نوروز زاده و همکاران (١٣٨٦)به مقايسه الگوهاي باليني شخصيتي زوجين متقاضي و غير متقاضي طلاق پرداختند نتايج نشان داد. که زنان و مردان متقاضي طلاق وغير متقاضي در سه الگوي باليني شخصيتي پارانوئيد،ديگر آزار و منفي گرا باهم تفاوت معني داري دارند.براملت و موثر١(٢٠٠٥)در تحقيقي طولي نشان دادند که اضطراب و مانيا و شخصيت مرزي در زنان و مرداني که از همسرانشان جدا شده اند بيشتر از گروه عادي است .آماتو٢(٢٠٠٦)تحقيقي روي زنان ومردان طلاق گرفته انجام دادو چنين نتيجه گيري کرد که اختلال شخصيت اسکيزوئيد و خودآزار در هر دو جنس و اختلال شخصيت وابسته در زنان بيشتر از گروه گواه است .ويلن و مونتگومري ٣(٢٠٠٦)تحقيقي که روي ١٢٠ زوج متقاضي طلاق انجام دادند به اين نتيجه رسيدند که اختلالات شخصيت در افراد متقاضي طلاق بيشتر از جمعيت عادي است .
باتر٤(٢٠٠٧)با عنوان ويژگي هاي شخصيتي زنان مطلقه و متاهل براساس آزمون ميلون ٢صورت گرفت چنين نتيجه گيري شد که نمرات زنان مطلقه در مقياس هاي اختلال خود شيفته ،ضد اجتماعي،خودآزار و وابستگي به الکل بيشتر از نمرات زنان متاهل بود. او عنوان کرد که آزمون ميلون براي مشاوره پيش از ازدواج و پيش بيني ازدواج موفق بسيار مناسب است .کرامر٥(٢٠٠٧)تحقيقي با عنوان شخصيت و فروپاشي زندگي زناشوئي انجام دادو نتايج نشان داد که در بين زنان مطلقه شخصيت ضداجتماعي و ديگر آزار و پارانوئيد بيشتر ديده شد.بالسترينو ٦و همکاران (٢٠٠٨)در تحقيقي با عنوان علل و نتايج 7 طلاق انجام دادند با اين نتيجه رسيدندکه اختلالات شخصيت در افراد متقاضي طلاق بيشتر از جمعيت عادي است .تريودي و همکاران (٢٠٠٩)با عنوان اثرات روانشناختي بيوه گي و طلاق انجام دادند نشان داده شد که زنان مطلقه وبيوه از افسردگي و اضطراب بيشتري رنج مي برند و نمرات الگوي شخصيت خودآزار،وابسته و منفي گرا در بين آنها بيشتر از جمعيت عادي ديده مي شود.
ازدواج و انتخاب همسر ستون اصلي خانواده را شکل مي دهد. بدون استواري خانواده جامعه در وضعيت متزلزلي قرار خواهد داشت ، از اين جهت آشنايي با عواملي که باعث پايداري ازدواج و خانواده مي شوند براي همه اقشاري که به استواري و بقاي جامعه مي انديشند، اقدامي ضروري و حياتي است (حقيقي، ١٣٧٧؛ به نقل از عبداله زادهف ١٣٨٢) . طلاق در عصر ما يک مشکل بزرگ جهاني است به دليل افزايش روز افزون طلاق و پيامدهاي مخربي که اين پديده مي تواند براي افراد و جوامع داشته باشد. يکي از دلايلي که ضرورت کاربردي پژوهش حاضر را روشن مي سازد آمار بالاي طلاق در ايران و جهان است .
شخصيت هر فرد اصلي ترين بعد ساختار روانشناختي اوست ،که به شکل گيري زندگي وي کمک مي کند.شخصيت در معناي عام و بدون توجه به ديدگاه هاي مختلف در مورد ماهيت آن ، يک کليت روان شناختي است و هدف اساسي ارزشيابي شخصيت ،اندازه گيري هرچه دقيق تر و صحيح تر تفاوت هاي فردي در سطح اين کليت مي باشد(ترخان ،١٣٨٧).همه ي ما هنگام انتخاب همسر، به سلامت جسماني طرف مقابل توجه مي کنيم ، .. اما متاسفانه از کنار مسئله اي مهمتر به نام سلامت روان به راحتي مي گذريم . نتايج پژوهش هاي متعدد نشان مي دهد که يکي از ارکان زندگي زناشويي موفق ، سلامت روان زوجين است .اختلالات شخصيت از مباحث مهم روانپزشکي است که بگونه اي تناقض آميز مورد غفلت و بي توجهي قرار گرفته است .حتي در طول ٣٠ سال اخير نيز اين مبحث مهم روانپزشکي جاي خود را در روانشناسي عامه باز نکرده ،و به ويژه مردان و زنان جوان در زمينه همسر گزيني،متاسفانه از اين ابزار مطمئن و مفيد محروم هستند. هدف تحقيق حاضر نيزدرراستاي جامه عمل پوشيدن به اين مهم مي باشد. بر اين اساس پژوهش حاضر در صدد بررسي رابطه و اختلالات شخصيت و کيفيت زندگي در زوجين مراجعه کننده طلاق مي باشد. بنابراين براي بررسي رابطه اختلالات شخصيت و ابعاد شخصيت زنان و مردان ، فرضيه هاي زير آزمون شد.
بين ابعاد شخصيت باالگوي باليني اختلال شخصيت در مراجعه کنندگان طلاق رابطه وجود دارد.
بين ابعاد شخصيت با آسيب شناسي شديد شخصيت اختلال شخصيت در مراجعه کنندگان طلاق رابطه وجود دارد بين ابعاد شخصيت با نشانگان باليني اختلال شخصيت در مراجعه کنندگان طلاق رابطه وجود دارد.
بين ابعاد شخصيت با نشانگان شديد اختلال شخصيت در مراجعه کنندگان طلاق رابطه وجود دارد.
روش پژوهش :
روش تحقيق همبستگي است . جامعه آماري پژوهش حاضر، تمامي زوج هاي متقاضي طلاق مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده دادگستري استان اصفهان و مرکز مشاوره بهزيستي در سال ٩٣ تشکيل داده است . نمونه مورد مطالعه ٢٦٠ نفربوده اند ١٣٠نفر مرد و ١٣٠ نفر زن که از طريق روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شده است .
ابزار گردآوري داده ها:
پرسشنامه باليني چندمحوري ميلون سه ( MCMI) :در سال هاي دهه ١٩٧٠توسط تئودور ميلون ، نظريه پرداز شخصيت و همکارانش تدوين شد. اين پرسشنامه داراي ١٧٥ گزاره در مورد شخصيت و رفتار است که مراجع بر حسب اينکه آيا درباره وي صدق مي کند يا نه بصورت "درست " يا " غلط " به آنها پاسخ مي دهد. توانايي خواندن آزمودني دست کم بايد در سطح کلاس هشتم باشد. اين پرسشنامه داراي٢٨ مقياس مي باشد که از اين ٢٨ مقياس ، ٤مقياس (شاخص هاي Z,Y,X,V که به ترتيب به سنجش روايي، افشاگري، مطلوبيت و خودکم شماري مي پردازند) به روايي و اعتبار آن اختصاص دارد، ١١مقياس الگوهاي شخصيت باليني (شامل اسکيزوئيد، اجتناب ، افسردگي، وابسته ، نمايشي، خودشيفته ، جامعه ستيز، آزارگر، وسواسي، منفي گرا وخودآزار) را اندازه گيري مي کند، ٣مقياس نشانگر الگوهاي شخصيتي شديد(شامل اسکيزوتايپال ، مرزي، پارانوييا) است ،
٧مقياس نشانگان باليني(شامل اضطراب ، اختلال جسماني شکل ، دوقطبي، افسرده خويي، وابستگي به الکل ، وابستگي به مواد و اختلال استرس پس از ضربه ) را اندازه گيري مي کند و ٣مقياس ديگر نشانگان باليني جدي(اختلال تفکر، افسردگي عمده و اختلال هذياني) را مورد سنجش قرار مي دهد.
روايي :شريفي و همکاران (١٣٨٦) نشان دادند مقياس هاي ميلون توان پيش بيني مثبت ، منفي و کل بالايي دارند. توان پيش بيني مثبت مقياس ها در دامنه ٠.٩٢ تا ٩٨ ٠، توان پيش بينيمنفي مقياس ها از ٠.٩٣ تا ٠.٩٩ است ، همچنين توان تشخيص کل تمام مقياس ها در دامنه ٠.٥٨ تا ٠.٨٣ قرار دارد.
پايايي : پايايي مقياس ها در مطالعه هنجاريابي ميلون به فاصله زماني ٥تا ١٤ روز از دامنه ٨٦% (مقياس بدنمايي) تا ٩٦%(شبه جسمي) با متوسط ٩٠% براي تمامي مقياس ها گزارش شده است . همچنين در مطالعه شريفي و همکاران (١٣٨٦) پايايي آزمونازطريقروشهمسانيدرونيمحاسبهشدهاستوضريبآلفاي مقياس هادردامنه ٨٥%( وابستگيبهالکل ) تا ٩٧%( اختلالاسترسپسازضربه ) بدست آمده است .
پرسشنامه شخصيتي آيزنک :پرسش نامه شخصيتي آيزنک شامل ٩٠ عبارت و براي سنين ١٦ سال به بالا است و علاوه بر سه عامل درون گرايي، برون گرايي، روان رنجورخويي و روان پريشيگرايي، دروغ پردازي را نيز ميسنجد.به منظور تعيين اعتبار و روايي اين پرسشنامه ، آيسنک آن را بر روي گروه واحد در دو زمانمختلف اجرا کرد و روايي و اعتبار آن را به دست آورد.
روايي :با روش آزمون –باز آزمون ،طي دو بار اجرايEPQ به فاصله يک ماه بر روي يک نمونه ٢٣٠ نفري،ضرايب همبستگي به شرح زير گزارش شده است براي زنان و ٠.٨٠ L
(آيسنک ،١٩٧٥).
پايايي :ضريب اعتبار دروني (آلفاي کرونباخ ) براي مردان و براي زنان ٠.٧٦ P، ٠.٨٥ E ، ٠.٨٥ N و ٠.٧٩ L به دست آمده است .در نمونه ايراني ضريب اعتبار با روش باز آزمايي به فاصلهدو ماه به اين شرح گزارش شده است :٠.٩٢ E ،٠.٨٨ L ،٠.٨٩ N ،٠.٧٢ P ،که نشان دهنده اعتبار بسيار بالا و قابل قبول EPQ است (کاوياني ،١٣٨٢).
يافته ها:
.٦ درصد داراي مدرک کمتر از ديپلم ، ٤٦.٥ درصد ديپلم ، ١١.٢ درصد فوق ديپلم ، ٣١.٨ درصد ليسانس و ٤.٣ درصد فوق ليسانس بود ه اند٣.٨ در صد از مردان شرکت کننده در تحقيق کمتر از ٢٥ ساله ،٢٩.٢ در صد ٣٠-٢٥ ساله ،٥٢.٣ در صد ٤٠-٣٠ ساله و ١٤.٦ در صد بيشتر از ٤١ ساله و زنان شرکت کننده در تحقيق ٢١.٩ در صد کمتر ااز٢٥ ساله ،٤٠.٦ در صد ٣٠-٢٥ ساله ،٢٨.١ در صد ٤٠-٣٠ ساله و ٩.٤ در صد بيشتر از ٤١ ساله بوده اند. ميانگين سن مردان ٣٤,٤٠٠و ميانگين سن زنان ٣٢,٨٥٩٤ بوده .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید