بخشی از مقاله
چکیده
امام مبانی فکریش برگرفته از اسلام و ارزش های الهی است به عبارتی امام خمینی - ره - محور وجودیش برای تجلی دادن اسلام بود و ایشان در تمام محورهای بحث خودشان اسلام را مبنا قرار داده اند. یکی از این محورها نگاه امام - ره - به بحث عقلانیت و اعتدال و صلح است. امام عقلانیتی را مطرح می کنند که اسلام در رابطه با آن بحث کرده است در رابطه با اعتدال و صلح نیز وضعیت به همین شکل است.
امام به دنبال این نبودند که به هر روشی که ممکن است صلح را در جامعه حاکم کنند ایشان به صلحی تأکید داشتند که اسلام مد نظر دارد. در این پژوهش نویسنده سعی بر این دارد تا با تمرکز بر بیانات امام خمینی - ره - سه محور عقلانیت، اعتدال و صلح را در قالب های روش شناسی و ماهیت شناسی و مسئله شناسی مورد بررسی قرار دهد و سؤال پژوهشی که برای نویسنده مطرح است این که نگاه امام خمینی - ره - در رابطه با سه محور عقلانیت، اعتدال و صلح چه روندی را طی کرده است؟
مقدمه
دین اسلام دین عقلانیت و صلح و اعتدال است دینی است است که منطق و عقلانیت بر آن حاکم است عقلانیتی که بر گرفته از منط است نه عقلانیتی که الان نظام غرب بر آن تکیه می کند در ذیل این بحث اسلام بزرگان دین قرار دارند که محور نگاهشان بر مبانی زندگی بر اساس دین اسلام بوده و است پیامبر اکرم - ص - بر اساس دین اسلام به پیش می رفت، ائمه ی معصومین - ع - بر اساس مبانی اسلام پیش می رفت مبانی که پشتوانه ی آن عقلی منطقی است نه عقلی که که از هوای نفس نشأت می گیرد نه عقلانیتی که برای افرادی منطقی باشند و این منطقیت مانند مبانی غربی برای افراد دیگر غیر منطقی باشد در سیر این روند ولایت فقیه قرار دارد که متکی به اسلام و مبانی اسلامی است امام خمینی - ره - فرآیند زندگی اش تابع اسلام و مبانی اسلامی بود امام به عقلانیت بر اساس اسلام نگاه می کرد امام به اعتدال بر اساس محور اسلام توجه داشت امام به صلحی توجه داشت که اسلام می گوید.
در مبانی امام خمینی - ره - سه محور صلح و عقلانیت و اعتدال بر گرفته از مبانی اسلام است. امام به عقلانیت بر اساس ماهیت توجه داشت به صلح به عنوان مسئله توجه میکردند و متدلوژی برای رسیدن به صلح عقلانی از منظر امام خمینی - ره - اعتدال است. در پژوهش حاضر نویسنده سعی خواهد داشت که سه محور عقلانیت و صلح و اعتدال را بر اساس رویکرد ماهیتی و مسئله و روش مورد بررسی قرار دهد و نگاه امام را در رابطه با این سه محور مطرح کند.
عقلانیت عقلانیت از منظر امام خمینی نماینده جامعه اسلامی و دین اسلام
امام عقلانیت به معنای عقلانیت ابزاری یا معیشتی را برای تدبیر امور عرفی، مانند اقتصاد، صنعت و حل مشکلات روزمره زندگی مانند: نظام اداری و معضل ترافیک لازم دانسته، برای سعادت و بهروزی جامعه انسانی کافی نمیداند. سطحی از عقلانیت که صرف نظر از چگونگی استفاده از وسایل نیل به هدف در مسائل اقتصادی و سیاسی، به بررسی اهداف کلی اقتصادی و سیاسی می پردازد و اهداف درست را از نادرست تمییز می دهد، معرفی می گردد.
از نظر امام خمینی این سطح از تعقل، در کنار دیانت اسلام، به کمال میرسد؛ و نگارنده نام »عقلانیت ممیزه« بر آن نهاده است. سطح دیگر عقلانیت به مسائل ریشه ای و پرسش های اساسی بشر می پردازد، پرسش هایی مانند: از کجا آمده ام، در کجا هستم، چگونه باید باشم، چه باید بکنم، به کجا می روم و ... ؛ در این سطح نیز، امام می گوید: »دیانت اسلام می تواند در رسیدن به پاسخها انسان را یاری نماید - «عیوضی وهمکارش، . - 73: 1390 عقلانیت در نظریه هابرماس، نماینده مبانی غرب حاوی سه بعد است:
1. عقلانیت ابزاری که جنبه منفی دارد؛ زیرا به سلطه تکنولوژی و بوروکراسی در جامعه میانجامد.
2. عقلانیت ارتباطی که جنبه مثبت عقلانیت است و به پیشرفت مناسبات تعاملی ازجمله رشد نهادهای گفتگو منجر میشود.
3. عقلانیت انتقادی که هابرماس، خود، واضع این نوع عقلانیت بوده، معتقد است، با انتقاد می توان به حقیقت دستیافت - عیوضی و همکارش،. - 75: 1390
عقلانیت ابزاری از منظر هابر ماس
اسلام به عقلانیت به صورت تک بعدی نگاه نمی کند بلکه عقلانیت را در چند بعد مورد بررسی قرار می دهد و مهترین بعدی که برای عقلانیت قائل است بعد دینی است یعنی دین و عقل دو رویکرد مکمل هم. امام خمینی - ره - در سیر طولی این نظریه بر سه محور عقلانیت اشاره می کند که در بالا به آن ها اشاره شد یعنی عقلانیت ابزاری، ممیزه و عقلانیت دینی. امام - ره - عقلانیت را محصور در بعد ابزاری نمی داند چون در این صورت دیگر حکومت دینی معنایی نداشت امام - ره - عقلانیت را از بعد ابزاری فراتر می برد و به آن بعد قدسی و دینی می دهد.
ولی در نظام غربی همانطور که در مبانی فکری هابرماس نیز مطرح شد عقلانیت صرفا در بعد ابزرای یا ارتباطی باقی مانده است و در عقلانیت محوریت دین قرار ندارد و اینجاست که انسان غربی شاهد مسئله ای می شود تحت عنوان نظام سکولار یا لائیک. در نظامی که صرفا ابزاری بودن عقلانیت مطرح است نمی توان انتظار داشت که فرهنگی چون شهادت معنا داشته باشد بلکه بر عکس از نظر آن ها غیر عادی و غیر طبیعی به نظر می رسد ولی در نظام اسلامی که مبنا ی عقلانیت از زنجیر ابزاری بودن رهایی یافته و در مسیر دین قرار گرفته و با دین حالت مکمل دارد فرهنگی چون شهادت و ایثار معنا پیدا می کند و حالت قدسی نیز به خود می گیرد.
صلح
دین به عنوان عاملی مهم در عرصه ی حیات بشری، نقش ویژه ای در تاریخ بشر داشته و دارد. یکی از لوازم مهم ارسال رسل و انزال کتب، رفع اختلاف در جامعه ی بشری بوده است. از سوی دیگر، خود دین با توجه به محتوای آن، عامل اساسی در بسیاری از جنگ ها بوده است. بدین معنی که پیام صلح آمیز دین، با منافع بسیاری از زرداران و زورمداران تاریخ، هم خوانی و سازگاری نداشته و ندارد. در نتیجه سعی در جلوگیری از ظهور دین و بروز مظاهر دینی می نمایند.