بخشی از مقاله

چکیده

هدف پژوهش حاضر، مطالعه مسائل مرتبط با روش های یاگیری بزرگسالان و ارتباط آن با سن بوده که از طریق بررسی و تحلیل مطالعات و دیدگاه های صاحب نظران و پژوهشگران انجام گردید. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه مروری است که با استفاده از منابع متعدد در زمینه یاگیری بزرگسالان و ارتباط آن با سن با جستجوی کتابخانه ای و اینترنتی صورت گرفته است. نتیجه گیری: بزرگسالی به دورانی اطلاق می شود که مهارتها و توانایهای اولیه ای که در دوران کودکی به سرعت کسب شده اند بهم مرتبط می شوند و به طور کامل مورد بهره برداری قرار می گیرند.

علاوه بر آن مهارتها و تواناییهای جدیدی در این دوران آموخته می شوند. عوامل بیشماری می توانند بر جریان یادگیری و روش های کسب تجربیات و مهارت های تازه تاثیر داشته باشند. برخی از این عوامل مربوط به خصوصیات یادگیرنده است که محدوده آن از شخصیت و نحوه اگاهی تا اختلافات فردی در مورد سن، تجربه، انگیزه و قوه ادراک متغیر است.عوامل دیگر به زمینه های اجتماعی یادگیری و روشهای که آموزش رسمی به کمک آن طراحی، اجرا و ارزیابی شده مربوط هستند.

مقدمه

آموزش بزرگسالان را نباید یک آموش تجملی برای معدودی انسان استثنائی دانست. همچنین نمیتوان آن را موضوعی تلقی کرد که فقط زمان کوتاهی از اوایل جوانی انسان را شامل میشود، بلکه باید آن را یک ضرورت همیشگی ملی و یک بخش ناگسستنی از تمدن انسان دانست و به همین امری همگانی و مادام العمر است. قبل از پرداختن به بحث یادگیری و تئوری های آن اشاره به این نکته حائز اهمیت است که فرآیند یادگیری خود به دو طریق به شرح زیر انجام می گیرد :

الف - ساز و کارهای غیر برنامه ریزی شده که فرد در جریان زندگی اجتماعی خود از طریق جهان بینی کلی، ارزش ها و فرهنگ پیرامون آنرا درونی نموده و بسته به شرایط آنرا به خدمت می گیرد. افراد بخش اعظم دانش ، نگرش و مهارتهای فردی را به این شیوه فرا می گیرند که ناقص و پاسخگوی نیازهای متغییر امروز نمی باشد .

ب - سازو کارهای برنامه ریزی شده که فرد در جریان برنامه ها و روش های علمی و منظم خاصی آنرا فرا می گیرد ، به عبارتی با » فرآیند آموزش « فراگیرنده را در تسهیل پیچیدگی های یادگیری ، گسترش حافظه فردی و تفکر نظام مند یاری می رسانیم . در این راستا جستجوی راه کارهای آموزشی برای تاثیر در دانش، نگرش و مهارت افراد همواره دقدقه دست اندکاران آموزشی است . چرا که عدم توجه به شیوه های آموزشی موجب صرف وقت و هزینه ، عدم تحقق برنامه های آموزشی وبی شک عدم تغییر رفتار در فراگیران را در پی خواهد داشت . بدین منظور قبل ازپرداختن به شیوه های آموزش ، موانع راهکارها و... ابتدا به تعاریف ، ابعاد و .... یادگیری می پردازیم ، تا پس از گذر از تئوری ، مباحث عملی را کاربردی تر معرفی نماییم . شایان ذکر است در تمامی این مباحث منظور ما بزرگسالان و بررسی فرآیند یادگیری و شیو های آموزش برای بزرگسالان است.

یادگیری

یادگیری: از آنجا که رفتار و عکس العملهای فعلی ما نتیجه ی یادگیری و تجربیات گذشته مان است یادگیری گاه به عنوان فرایندی که تغییر نسبتاً دائمی در رفتار ما به وجود می آورد تعریف شده است، یعنی توانایی و کارایی ما نتیجه ی برخوردهای گذشته ما با محیط است.

رشد یادگیری: رشد جسمی کودک در زمینه های مختلف تابع قوانین کلی رشد است اما رشد یادگیری تابع عوامل و شرایط اجتماعی، محیطی، اقتصادی و جسمی نیز می باشد.

-    جریان دائمی تغییرات جسمی کودک باعث می شود فرد تواناییهای خود در یادگیری رفتارهای تازه را به منظور دستیابی به موفقیت های بیشتر به کار گیرد.

-    یادگیری هر مهارت تازه به عنوان زیر بنایی برای پیشرفت ها و یادگیری مهارت های آتی به کار گرفته می شود.[2]

روش های یادگیری و ارتباط آن با سن

اگر چه بزرگسالان در طول عمر خود به طور مستمر در حال یادگیری مسائل تازه هستند،ا ما قطعا جوانی بهترین دوران یادگیری است.یکی از دلایل این ادعا آن است که در تمام جوامع بشری بیشتر امکانات دراختیار مدارس و دانشگاه هاست تا جوانان بهتر بتوانند آموزشهای نظری و عملی لازم را فراگیرند.یادگیری در این سنین مبنا و زیر بنای یادگیری های اینده است.در حقیقت هیچ یادگیری ای برای بزرگسالان در طول عمر به اندازه ی زبان اموزی و ریاضیات ابتدایی مهم نیست.

امکانات یادگیری و تقویت مهارتهای مختلف در جوانی بیشتر میسراست .به عنوان مثال معدود افرادی که بعد از13سالگی اموزش رشته های مختلف موسیقی را برای اولین بار شروع کرده اند قادر به ادامه بوده و یا توانسته اند موفقیت چشم گیری بدست آورند.در حقیقت بزرگسالی ان بخش از زندگی است که یادگیریهای اساسی دوران کودکی به منصه ی ظهور در می آید و برای تطبیق در موقعیت های لازم زندگی شکوفا می گردد.با افزایش سن از تعداد داوطلبان ادامه تحصیلات عالی و دانشگاهی کاسته می شود،بخصوص بعد از 50 سالگی این سیر نزولی چشمگیرتر است .علت یابی این زمینه ،بزرگسالان را به دو گروه متمایز تقسیم کرده است.

یک گروه انهایی هستند که شرکت در کلاس های اموزشی را تمام عمر خود بعنوان یک فعالیت اجتماعی معمولی ادامه میدهند و گروه دیگر انهایی هستند که برای تعالی و افزایش مهارت و دانش فنی خود در زمینه هایی از پیش تجربیاتی داشته اند شرکت می کنند تعداد این گروه بیشتر است . تعداد بزرگسالانی که به یک دوره آموزشی وارد شده و در نهایت از میزان شایستگی آنها امتحان رسمی به عمل آید انگشت شمار است جونز دلایل ورود بزرگسالان به کلاس درس را مورد بررسی قرار داد و متوجه تفاوت میان انگیزه ورود به کلاس با انگیزه یادگیری شد بسیاری از زنان صرفاً علت شرکت در کلاس را چند ساعت فراغت و دور بودن از خانه ذکر کرده بودند.

بسیاری از دانشجویان داوطلب شرکت در کلاس زبان یونانی صرفاً علت را آزمایش توانایی خود در یادگیری یک زبان بیگانه بیان کرده اند در اواسط دوران بزرگسالی وضعیت اجتماعی و اقتصادی افراد ممکن است باعث دلسردی آنها از شرکت در کلاسهای آموزشی رسمی شود، لذا شواهد مناسبی موید این مطلب است که اصولاً بی علاقگی به شرکت در آموزشهای رسمی با افزایش سن بیشتر به چشم می خورد. در کارخانجات صنعتی بزرگسالان مسن تر چندان علاقه ای به شرکت و بهره گیری از دوره های بازآموزی فنی از خود نشان نمی دهند، اگر چه این برنامه بوسیله دولت یا موسسات خصوصی تدوین شده باشد.

شوتر و همکارانش 1دریافتند در برنامه هایی که مخصوص آموزش فنی بزرگسالان تدارک دیده نشده باشد ، افراد بزرگسال نسبت به همکاران جوانتر شرکت کننده بازده ضعیف تری داشته اند .بطور کلی در برنامه هایی که نیاز به فعالیت های مغزی داشته باشد میزان فراگیری و تسلط افراد بعد از سن 25 سالگی بطور قابل توجهی تقلیل می یابد . نیوشام معتقد است تعداد کمی از افراد بزرگسال که در برنامه های آموزشی شرکت می کنند نسبت به جوان تر های گروه می توانند دوره را با موفقیت به انجام برسانند.

-    جوانی بهترین دوران یادگیری است و یادگیری در این سنین مبنا و زیربنای یادگیری های آینده است.

-    میزان فراگیری و تسلط افراد در فعالیت یادگیری با فعالیت های مغزی بعد از 25 سالگی به طور قابل توجهی کاهش می یابد.

-    بی علاقگی به شرکت در آموزش های رسمی با افزایش سن بیشتر به چشم می خورد.[3]

دامنه و وسعت یادگیری بزرگسالان

الف - یادگیری رسمی

-    در یادگیری رسمی بزرگسالان بر زمینه های شغلی بیش از همه تأکید می شود.

-    یادگیری های رسمی از طریق دانشکده های فنی، دانشگاه ها، مراکز صنعتی، موسسات عالی و دانشکده های علوم تربیتی، موسسات خدمات فنی و... انجام می گیرد و برخی از آموزش ها با دریافت شهریه همراه است.

-    موسسات بزرگسالان از جمله فعال ترین سازمانهای آموزشی هستند.

ب - یادگیری اتفاقی

-    فرد بزرگسال در نتیجه برخورد و تعامل با محیط خارج و کسب تجربیات روزانه از طرق مختلف موفق به یادگیری تصادفی یا اتفاقی می شود و در نتیجه اندوخته جدیدی کسب می کند.

-    شغل منبع اصلی یادگیری اتفاقی است.

-    تغییرات اجتماعی، اقتصادی و صنعتی جوامع نیز سبب یادگیری اتفاقی می شوند.

-    جریان پذیرش یادگیری از طرف یادگیرنده، مشخص ترین شکل یادگیری ست.[4]

اثراتی چند بر یادگیری بزرگسالان

-    بزرگسالان تمایل دارند که همیشه توانایی خود را برای یادگیری مطالب تازه بیازمایند و بدین جهت بیشتر روی آموزش های رسمی خود تکیه می کنند تا یادگیری های غیر رسمی، اتفاقی و تجربیات روزمره

-    با افزایش سن قدرت یادگیری کاهش می یابد و زمانی یک بزرگسال می تواند از تمام توان خود در آموزش استفاده کند که مطلب و جریان یادگیری را دوست بدارد و برایش قابل استفاده باشد.

-    ظرفیت و استعداد حافظه ی کوتاه مدت با بالا رفتن سن کم نمی شود اما برای افراد مسن یادگیریهایی که به تفسیر و تعبیر نیاز دارد نسبتاً پیچیده است.

-    بین میزان تحصیلات رسمی و یادگیری در دوره ی بزرگسالی ارتباط مستقیمی وجود دارد.

-    سطح تعلیم و تربیت، زمینه اجتماعی و اقتصادی فرد و چگونگی برداشت فرد از خویش تاثیر زیادی بر انتخاب راه های یادگیری دارد.[5]

شیوه های یادگیری بزرگسالان

برنامه های سنتی پی . ای . آر، شامل فراهم کردن فرصت هایی برای ارتقاء سطح تخصصی مدرسان می باشد. وقتی برنامه های آموزشی را مد نظر دارید، علی رغم ویژگی های مشترک در آموزش خردسالان و بزرگسالان توصیه می شود تفاوت شیوه های یادگیری افراد بزرگسال مد نظر قرار گیرد. برخی از افراد کارهای عملی را بهتر یاد می گیرند، حال آنکه سایر افراد شیوه آموزش های فرموله شده - مثل سخنرانی - را ترجیح می دهند. تحقییقات حاکی از تفاوت فاحش شیوه های یادگیری بزرگسالان و خردسالان است.

بعلاوه ، از آنجایکه در روند یادگیری نوع برخورد بزرکسالان همانند کودکان نیست، در آموزش بزرگسالان نمی توان از تکنیک های مورد استفاده در آموزش کودکان بهره جست و لازم است بیشتر به الگوی عملی به جای الگوهای محتوایی و تئوری یپردازیم. الگوی آموزش محتوایی که معمولا برای آموزش کودکان از آن بهره می جوییم، متکی بر فرد - معلم - است که تعیین کننده نوع دانش و مهارت و سرفصل آموزشی است . بالعکس در آموزش بزرگسالان که بیشتر برفعالیت های عملی در محیط همکاری تکیه دارد، فراگیران نیاز به منابع خاصی برای کسب دانش، مهارت مطابق با نیازهای فردی دارند. به طور کلی، در فرضیه ها و تدوین الگو های مورد نظر تدریس کودکان و بزرگسالان تفاوتهای فاحشی وجود دارد.

لازم به ذکر است که بزرگسالان در دسترسی به منابع اطلاعاتی و دانش اندوزی در مقایسه با خردسالان مهارت بیشتری دارند. در زمینه شیوه آموزش بزرگسالان نمی توان از تئوری مشخصی بهره جست که تمامی نیازهای آنان را برآور نماید، چرا که نیازهای بزرگسالان متنوع است آنها و با تجربیات و فرهنگ مختلف وارد محیط آموزشی می شوند . به هر تقدیر، با مراجعه به مجموعه ای از تئوری های متفاوت در زمینه یادگیری می توان به ماهیت متفاوت یادگیری بزرگسالان پی برد.[6]

تفاوت فردی سن ، تجربه و انگیزه در برزگسالان

انگیزه های یادگیری افراد متفاوت است ممکن است فردی در 30 سالگی با رها کردن شغل مناسبش و با گذشت مادی زیاد به مدت سه سال برای اخذ مدرک تحصیلی به دانشگاه برود، دیگری امکان دارد مرتب هفته ای دو شب بعد از یک روز کار طاقت فرسا برا تحصیل یک زبان به کلاس شبانه برود . نفر سومی احتمال دارد با اینکه میزان مهارت وی در سطح مورد نیاز نیست و سه سال بیکار مانده است رغبتی به گذراندن یک آموزش کوتاه مدت برای دستیابی به یک کار جدید نداشته باشد.

تفاوت های فردی در زمینه انگیزه ها آشکارا عامل موثر و بسیار قدرتمندی در یادگیری بزرگسالان هستند. انگیزه جریانی است که فعالیت های فرد را برای رفع یک نیاز رهبری می کند ساده ترین صورت ارتباط میان امگیزه و یادگیری بر اساس این تصور است که وجود نیاز به تنشی می انجامد که ایجاد تحرک می کند و فرد با کوشش خود برای رفع نیازش به فعالیت مناسب دست می زند اگر این فعالیت ، منجر به کاهش یافتن تنش شود قوی تر شده ، تقویت می گردد و به احتمال زیاد در موقعیت های آینده باز هم اتفاق می افتد تقویت ناشی از کاهش این تنش موجب یادگیری می شود.

مازلو در مورد انگیزه های انسانی یک نظریه ارائه داده است وی پنج نیاز اساسی را باز می شناسد که در یک سلسله مراتب با یکدیگر پیوند حاصل کرده اند به گفته مازلو این نیاز ها عبارتند از : ارضاء زیستی، نیاز به امنیت، نیاز به دوست داشتن، نیاز به احترام، و نیاز به خود یابی. علاقه به ایجاد یا نگهداری شرایط مناسبی که امکان براوردن این نیازها را به ما بدهند خود نیز یک انگیزه محسوب می شود. مازلو نیاز ششمی به دانش و آگاهی اضافه می کند اما مستقیماً آن را به سلسله مراتب نیاز های اساسی مربوط نمی سازند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید