بخشی از مقاله
مقدمه
دلبستگی2 پیوند عمیق عاطفی است که بین نوباوگان با مراقبتکنندههایشان ایجاد می شود که این پیوند باعث لذت آنها می شود و اگر نوباوگان از مراقبتکنندگان خود دور شوند احساس ناامنی و ترس در آنها ایجاد می شود. نیمه دوم سال اول نوباوگان دلبستهی مراقبتکنندگان خاص خود می شوند - لورابرک، - 2014اختلال اضطراب جدایی3 اختلالی است که وقتی فرد از مظاهر دلبستگی خود جدا می شود، دچار ترس و ناامنی یا نگرانی شدیدی می شود و گریه سر می دهد. ویژگی اصلی اختلال اضطراب جدایی، ترس یا اضطراب مفرطی است که از حد تحولی فرد بالاتر است - DSM-5، 2015؛ ترجمه یانس، هاشمی میناباد، عرب قهستانی، . - 1394بزرگسالی از 40 تا 18 سالگی را دربرمیگیرد. اوایل بزرگسالی تکالیف مشترکی را شامل میشود از جمله ترک کردن خانه پدری، تکمیل تحصیلات، شروع شغلی تمام وقت، دستیابی به استقلال مالی، ایجاد رابطهی بلندمدت جنسی و عاطفی و تشکیل خانواده - لورابرک، . - 2014
دیده می شود وقتی نوزادی متولد می شود عدم توجه والدین به نیازهای نوزاد تأثیر چشمگیری در روند رشد نوزاد می گذارد و حساس نبودن به نیازهای او باعث عدم دلبستگی در نوزاد می شود که این عدم دلبستگی تأثیرات قابل ملاحظهای در فرد تا بزرگسالی میگذارد و فرد دچار بی اعتمادی و ناامنی، عدم اعتماد به نفس و عدم عزت نفس و اضطراب مفرط در بزرگسالی می شود. اکنون می خواهیم بررسی کنیم که آیا دلبستگی مربوط به کودکی است یا در بزرگسالی هم ادامه دارد؟ دلبستگی ناایمن چه تأثیراتی در فرد در کودکی و در بزرگسالی میگذارد؟ چه چیزی باعث می شود که اختلال اضطراب جدایی به وجود آید و ادامه دار شود؟ علائم و نشانههای اختلال اضطراب جدایی چیست در کودکی و بزرگسالی چیست؟
پیشینه
به عقیده لورابرک - 2014 - 1، فروید2 اولین کسی بود که بیان کرد پیوند عاطفی کودک به مادر، پایهی تمام روابط بعدی است. پژوهشهای جدید بیان می کند که اگرچه کیفیت پیوند والد کودک مهم است اما رشد بعدی فقط متأثر از دلبستگی اولیه نمیباشد، بلکه تداوم کیفیت این رابطه نیز موثر است.نظریه کردارشناختی دلبستگی که پیوند بین بچه و مراقبت کننده را لازمه بقای فرد می داند بسیار مورد قبول است. بولبی 1969 - ؛ به نقل از لورابرک، - 2014 که برای اولین بار مفهوم دلبستگی را درباره پیوند کودک مادر به کاربرد، متأثر از عقیده روان کاوی است. او به کیفیت دلبستگی و ارتباط آن با احساس امنیت و توانایی ایجاد رابطه¬ی قابل اعتماد کودک اشاره دارد. به عقیده بولبی، پیوند کودک با والد، به صورت یک رشته علائم فطری شروع می شود که والد را به طرف بچه می کشاند.
در طول زمان پیوند عاطفی ایجاد می شود و توانایی های شناختی و هیجانی جدید همراه با سابقه ی مراقبت صمیمانه به آن کمک می¬کنند - لورابرک، . - 2014 بولبی در عین حال از تحقیقات کنراد لورنز درباره نقش پذیری الهام گرفته است - لورابرک، . - 2014 او معتقد است کل این فرآیند دلبستگی یعنی توجه بر نماد اصلی دلبستگی که باعث ایجاد پاسخ دنباله روی می شود، مشابه نقش پذیری در دیگر گونه هاست. به نظر بالبی کودک به بودن در کنار والدش نیازی غریزی دارد که این نیاز ریشه در عمق وجود کودک دارد و گاهی ممکن است کودک احساس کند بدون والد خود می میرد - کرین، . - 1934
به عقیده بالبی دلبستگی در چهار مرحله شکل می گیرد:
-1 مرحله پیش دلبستگی3 - تولد تا 6 هفتگی - . در این مرحله علایم فطری چنگ زدن، لبخند زدن، گریه کردن و خیره شدن به فرد بزرگسال به نوزاد این امکان را میدهد تا با انسانهای دیگر تماس نزدیک ایجاد کند. در این سن بچهها بو، صدا و چهره مادر خود را می شناسند اما هنوز به او دلبسته نشدند و اهمیتی نمی دهند که به فرد غریبه ای سپرده شوند.
-2 مرحله »دلبستگی در حال تشکیل6 - «4 هفتگی تا 6-8 ماهگی - . در این مرحله نوباوه به مراقبت کننده آشنا متفاوت با یک غریبه پاسخ می دهد. وقتی نوباوه متوجه می شود که اعمالش بر رفتار اطرافیانش موثر است احساس اعتماد در او شکل می گیرد ولی هنوز وقتی از والدش جدا می شود، اعتراض نمی کند.
-3 مرحله »دلبستگی واضح6- 8 - «5 ماهگی تا 18 ماهگی الی 2 سالگی - . در این مرحله دلبستگی به مراقبت کننده آشنا مشخص است. بچه ها اضطراب هایی نشان می دهند، یعنی وقتی که بزرگسالی که به او وابسته هستند آنها را ترک کند ناراحت می شوند و اعتراض می کنند. اضطراب جدایی6 همیشه رخ نمی دهد بلکه این نوع اضطراب همانند اضطراب غریبه، به خلق و خوی کودک و موقعیت وی بستگی دارد. در بعضی از فرهنگ ها اضطراب جدایی بین 5 تا 6 ماهگی اوج می گیرد. نوباوگان نوپا غیر از اعتراض بهترک والد، تلاش می کنند او را در تعقیب کنند و به او بچسبند. آنها از مراقبت کننده خود به عنوان تکیه گاه امن استفاده می کنند که این امکان را به آنها می دهد که از او دور شده و در محیط جدید کاوش کنند.
-4 تشکیل رابطهی متقابل 18 - ماهگی تا 2 سالگی و بعد از آن - . در پایان سال دوم، به دلیل رشد سریع بازنمایی ذهنی و زبان، کودک می تواند رفت و آمد والد را پیش بینی کند و اعتراض به جدایی کاهش می یابد. در این مرحله کودک با والدش صحبت می کند و سعی در تغییر هدف او دارد.به عقیده بولبی 1980 - ؛ به نقل از لورابرک، - 2014، بچه ها در طول این مراحل تجربیاتی را به دست می آورند که باعث شکل گیری پیوند عاطفی عمیقی با والد می شود که در غیاب او می تواند به عنوان تکیه گاهی امن از آن استفاده کند. این تصویر ذهنی باعث ایجاد یک الگوی واقعی درونی یا مجموعه ای از انتظارات دربارهی پاسخگو بودن و در دسترس بودن والد و تأمین حمایت در موقعیتهای استرس زا برعهده دارد. این الگوی واقعی درونی، قسمتی از شخصیت فرد را شکل می دهد و در آینده فرد را در روابط صمیمانهاش راهنمایی می کند - برترتون و مان هولند، 2008؛ به نقل از لورابرک، . - 2014
کودکان وقتی سنشان بالاتر می رود تواناییهای شناختی، هیجانی و اجتماعی آنها افزایش مییابد و روابطی را با همشیرها، بزرگسالان و دوستان ایجاد می کنند، در نتیجه الگوی واقعی درونی را گسترش می دهند. پژوهشگران برای سنجش الگوهای واقعی درونی والدین از آنها می خواهند که خاطرات کودکی مربوط به تجربههای دلبستگی را بسنجند - مین و گلدوین، 1998؛ به نقل از لورابرک، . - 2014 والدینی که با واقع بینی و تعادل درباره خاطرات کودکی خود صحبت میکنند، صرفنظر از اینکه خاطراتشان مثبت یا منفی بودند، کودکان دلبسته ایمن دارند. در مقابل، والدینی که روابط اولیه را مهم نمیدانند، یا این روابط را با عصبانیت و به طور مبهم شرح میدهند، معمولا کودکان دلبسته ناایمن دارند، صمیمیت و دلسوزی کمتری دارند و یادگیری و مهارت را کمتر ترغیب می کنند - بهرنز، هسه و مین، 2007؛ کویل، نیولند، فریمن، 2010؛ استیل و نوناگی، 1996؛ ون ایزندرون، 1995؛ به نقل از لورابرک، . - 2014
با این حال نباید تصور کنیم که تجربه های کودکی والدین به طور مستقیم به کیفیت دلبستگی با فرزندانشان منتقل می شود. الگوهای واقعی درونی، خاطرات بازسازی شده ای هستند که تحت تأثیر عوامل مختلف از جمله تجربه های رابطه در طول دوره زندگی، شخصیت و رضایت از زندگی قرار دارند. تحقیق طولی نشان می دهد که اتفاقات ناگوار در طول زندگی باعث تضعیف ارتباط بین دلبستگی فرد در کودکی و الگوی واقعی درونی در بزرگسالی می شود. کودکان دلبستهی ناایمن که والدینی با الگوی واقعی درونی ناایمن دارند، بر اساس گزارشات آنها در بزرگسالی، زندگی پر از بحران های خانوادگی دارند - واترز و همکاران، 2000؛ وینفیلد، سروف و اگلند، 2000؛ به نقل از لورابرک، - 2014