بخشی از مقاله

چکیده

سرزمین رجالخیز و ادبپرور خواف در دامن خود رجال علمی، سیاسی، ادبی، مذهبی و نظامی خدمتگزاری برای اسلام و ایران پرورش داده است که مجد خوافی قطرهای ازاین دریای بیکران است که نزدیک به پنجاه سال درنیمه اول قرن هشتم هجری برای کسب علوم عقلی و نقلی رنج برده است. وی بعد از بیست سال دوری از وطن به تشویق دوستانش درسال 733 ه.ق کتاب »روضه خُلد« را به تقلید از گلستان سعدی در 18 باب تألیف و درسال 737 در آن تجدید نظر نمود.

این کتاب را نیز فردی همنام و همشهری مجد خوافی در هندوستان در سال 1329 در 16 باب چاپ نموده، آن را »خارستان« نام مینهد و به خود نسبت میدهد. مجد خوافی علاوه بر روضه خلد سه اثر دیگر به نام: کنزالحکمه، ترجمه منظوم جواهراللغه زمخشری و دیوان اشعار نیز داشته است که در روضه خلد از آنها نام برده است ولی تاکنون اثری از آنها در دست نیست. مجد خوافی برخلاف سعدی که غالباً ابیات را برای روشن شدن حکایت و در ادامه آن میآورد، معمولاً عبارات منثور را یک بار دیگر به نظم میکشد تا قریحه خود را بیازماید و استعداد شعری خود را به رخ خواننده بکشد.

حکایات موجود در این کتاب همانند گلستان به نثر آمیخته به نظم است. در لابهلای حکایات روضه خلد گوشههایی از زندگی مجد خوافی و تاریخ خواف و کرمان را میتوان یافت. اساتیدی که در تکوین شخصیت مجد نقش داشتند یکی علامه عمادالاسلام و دیگری فصیحالدین خوافی است که با صاحب مجمل فصیحی متولد 777 یکی نیست. مجد خوافی علاقه زیادی به سیر و سیاحت و گفتوگو با انسانها و تذکّر دادن به آنها داشت. از جمله به نیشابور، طبس، هرات، کرمان، لرستان، سیستان و شیراز مسافرت کرده است. وی از جمله دانشمندانی است که به سختی و از طریق پند و اندرز و تذکر دادن امرار معاش کرده است.

-1مقدمه

خداوند بشررا با فطرت جستجوگری آفرید، جستجو برای کشف حقیقت ؛ به همین دلیل انسان به طورذاتی پژوهشگر است وبرای رسیدن به حقیقت ودریافت حکمت تلاش می کند . زیراکه به فرموده « حقیقت جویی گمشده مؤمن است. - اسحاقیان،4:1385، به نقل از: آمدی، 285:1380،ج - 1 تاریخ یک ملت، آیینه تمام نمای حقایق گذشته یک ملت و برای نسل های جوان و آینده فرهنگ هر قوم شناسنامه آن قوم است.

ملت بدون فرهنگ و تاریخ و گذشته یعنی ملت بدون شناسنامه و بدون اصالت و هویت. - احراری، 1:1394مقدمه - یکی از شاعران گران قدری که به تألیفات متعددی از جمله روضه خلد دست زده است مجد خوافی است که آن رابه تقلید از گلستان سعدی به رشته تحریر درآورده است. شاعرانی همچون جامی در کتاب بهارستان، قاآنی شیرازی در پریشان، میرزا ابراهیم خان تفرشی درمُلِستان و حکیم قاسمی کرمانی - خوافی - در خارستان به تقلید از گلستان سعدی پرداخته اندکه البته هیچ یک را نمیتوان در ردیف گلستان سعدی قرار داد. با توجه به این که شهرستان خواف مهد مردان بزرگ و کانون پرورش عالمان و فرهیختگان و سمبل سادگی و صداقت است دراین مقاله برآن شدیم تافقط به گوشه هایی از زندگی مجد خوافی پرداخته ونگاهی گذرا به »روضه خلد« او بپردازیم. امیداست انتقادات وپیشنهادات سازنده راهگشای تحقیقات بعدی باشد زیرا که:

مثل زنند به الفاظ خویش مردم خواف    که کارنیک نیاید زمرد لُتره ولوخ

نه ذوالفقار توان ساختن زجوهرمس    نه تیر خوب توان کرد از سَناچه دوخ - خوافی - 220:1382

ازطرفی دیگر درخواف چندین نفر بانام مجد خوافی درعرصه علم وسیاست پابه عرصه ظهورگذاشتند ازآن جمله مجدخوافی وزیر وسیاست مدار دوره تیموریان است که نباید اورابا مؤلف روضه خلداشتباه گرفت. مجد خوافی - وزیرتیموری - به خانواده ای دیوان سالار وابسته بود. پدرش خواجه غیاث الدین پیراحمد خوافی نزدیک به 30 سال در دستگاه ابوسعید و شاهرخ وزارت داشت. ساخت مسجد گوهر شاد مشهد،مدرسه ی غیاثیه ی خرگرد خواف ومزار مولانا ابوبکر تایبادی از اقدامات برجسته ی زمان وزارت اوست.

-2روش جمع آوری اطلاعات

بی شک برای جست وجو درآثار باستانی خواف وآثار اندیشمندان خوافی از راه های مختلفی چون،مشاهده ومطالعه و... می توان استفاده نمود.ولی چون موضوع این تحقیق به بررسی یک اثرنوشتاری ومؤلف آن مربوط می شودترجیح دادیم از روش مطالعه - کتابخانه ای - استفاده کنیم؛ به ویژه این که درموضوع موردنظر کتاب های بسیاری نوشته شده است که اگرچه تهیه برخی از آن ها هم چون تصحیح روضه خلد توسط جناب دکتر عباسعلی وفایی و...ممکن نشدولی خوش بختانه منابع زیادی جمع آوری گردید که استفاده آن ها راه گشای تحقیق ماگردید.

-3دوران طلایی خواف

اسفزاری، صاحب»روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات «، در قرن نهم - ه-ق - خواف را چنین توصیف کرده است: میشه منشأ سلاطین» عالی قدر وفُحول ِعلما و مَشایخ ِ مُنشَرِحُ الصﱠدر واَعاظِمِ وُزَرا و اَکابِرِ مُلُوک و اُمَرا بوده وهستگویی آئین فصاحت و قوانین بلاغت از آن مُوضع شریف اِشتِهارو انتشار یافته - .«زنگنه قاسم آبادی، 45:1370،ج1، به نقل از:روضات الجنات فی اوصاف الهرات،بی تا: - 187 بااین که منابع معتبر تاریخی حکایت می کنند که سرزمین رجال خیز و ادب پرور خواف اوضاع جغرافیایی و سیاسی آن در پیشرفت فرهنگی اش نقش مؤثری داشته، باز هم در دامن خود رجال علمی، سیاسی، مذهبی و نظامی خدمت گزاری برای اسلام و ایران پرورش داده است.

واضح است که رشد شخصیتها و رجال بستگی مستقیم به پیشرفت آموزش و پرورش هر منطقه دارد واگر در این بعد زمانی فقط به افراد نامدار خواف توجه شود در می یابیم که از فرهنگ بسیار غنی برخوردار بوده، طوری که اغلب مورخین در قدیم زوزن را به واسطه داشتن عالمان فراوان »بصره کوچک - «زنگنه قاسم آبادی،. - 25:1388 نامیده اند و علی بن حسن باخرزی در قرن پنجم گوید که: »زوزن به آسیایی میماند که بر مدار دانش می چرخد.« - همان، - 25:1388جای تردید باقی نمی ماند که زمانی خواف در دوران طلایی فرهنگ به سر می برده که حتی کشورهای دیگر جهان از وجود دانشمندان آن بهره میبرده اند.

علمای این منطقه در بغداد، شامات، بخارا، سمرقند و سایر ولایات مثل نظامیه نیشابور و هرات به تدریس مشغول بوده اند و یا در ولایات ماوراء النهر، طوس، کرمان و بلاد دیگر قاضی القضات و در دربار غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان و تیموریان به امارت و وزارت مشغول بوده اند و در قرون دهم و یازدهم - ه - ق - برخی از دانشمندان مثل عبدالرزاق خوافی صاحب »بهارستان سخن« و »مآثر الامرا « در کشور هندوستان و دربار هند خدمات فرهنگی نموده است.

اهمیت علمی و فرهنگی و سیاسی خواف، از آنجا پیداست که در قرن پنجم - ه-خواجهق - نظام الملک توسی وزیر مَلِکشاه در خرگرد خواف نظامیه ای در حکم دانشگاه امروزی تأسیس کرد و بعد غیاث الدین پیر احمد خوافی وزیر شاهرخ تیموری مدرسه غیاثیه را در آنجا بنا نهاد. این امور دلیلی بر آناستکه خواف در ردیف شهرهای بزرگ هم چون مرو، هرات، بغداد و نیشابور بوده است.ولی بعدازسقوط تیموریان وظهورصفویه وکم توجهی سلاطین به تدریج از موقعیت علمی،سیاسی وفرهنگی خواف کاسته شد. آنچه که باعث رشد فکر و فرهنگ و ادب خراسان و از جمله خواف در دوره های گوناگون به ویژه دوران سلطان حسین بایقرا گردید،ویژگیهای کلی دوران حکومت سلطان حسین بایقرا بود که به اختصار به آن می پردازیم.

-1قدرت تیموریان در ایام زمامداری واپسین حکمران مقتدر آنان،قدرتی فراگیر نبود، در چنین شرایطی که حکومت های مختلفی وجود داشت، استبداد در مفهوم فراگیر و همه جانبه آن امکان ظهور نداشت و قوانین و قواعد جزمی و متعصبانه حکومت مقتدر عرصه بروز نمی یافت، حکومت های محلی برای آنکه اگر حوزه قدرتی فراگیر نیافته اند،آوازه ای جهان شمول بیابند و نام آنان به نیکی شهرت یابد و ماندگار شود، شاعران،نویسندگان و در یک کلام اهل فرهنگ و ادب را پاس می داشتند و    ارج می نهادند با نوشتن نامه ها و درخواست های متعدد تلاش می کردند تا مردان نامداری چون خواجه نظام الملک خوافی و    خواجه مجد الدین محمد خوافی و دیگران را به دربار خود بیاورند و آنان را حمایت کنند.

-2سلطان حسین بایقرا به رغم آنکه حاکم مقتدری نبود،نتوانست دورانی از امنیت و آرامش را در قلمرو خود پدید آورد،تحقق این مهم تا حدود زیادی به خاطر این بود که قدرتهای مهم آن دوران،بیشتر به ستیز و درگیری با یکدیگر مشغول بودند و این سبب شد تا هرات از دستبرد و تاخت و تاز در امان بماند و چون اقتدار سیاسی و نظامی نداشت سعی می کرد با جذب فرهنگ مردان نامی روزگار و دعوت از آن ها برای حضور در تختگاه هرات،برای خود هویت فرهنگی دست و پا نماید.

-3موقعیت جغرافیایی خراسان و قرار داشتن هرات به عنوان گذرگاه ارتباطی شرق و غرب جهان آن روزگار، ثروت و رفاه بیشتری را برای مردم خراسان در برداشت،این زمینه ها و شرایط مناسب، بستر سیاسی و اقتصادی رشد فرهنگ را به طور بالقوه فراهم ساخت.

-4با توجه به زمینه های مناسب، فرهنگ در کانون توجه و اهتمام هرات نشینان قرار گرفت و از هیچ مساعدتی برای پیشبرد آن دریغ نشد و حکومت بدون آنکه خود را در چارچوب توجه به خواص اهل فرهنگ محدود کند،چتر حمایت خود را گسترده بود و طیف وسیعی را در خود جای داده که از این میان سهم بسیار بالایی از مناصب و مقامات سیاسی و فرهنگی در دوره تیموریان و از جمله در دوره سلطان حسین بایقرا،به فرهنگ مردان خوافی اختصاص داشت.

-5یکی دیگر از عواملی که به رشد فرهنگ و جذب عالمان و اندیشمندان در دربار هرات یاری رساند وجود تسامح و تساهل مذهبی و سیاسی است، در هرات هم کسانی می زیستند که به اعتقاد بسیاری به تسنن اشتهار داشتند و هم چهره هایی زندگی می کردند که به تشیع اشتهار داشتند،این طیف وسیع اعتقادی در کنار هم می زیستند،این فضای آمیخته با تسامح مذهبی یکی از جذبه های مهم هرات بود. اگر این نکته را بپذیریم که ستیزهای فرقه ای مذهبی و درگیری معتقدان و پیروان مذاهب گوناگون با یکدیگر از عوامل مهم انحطاط تمدن اسلامی بوده است،پذیرش نقطه مقابل،یعنی این سخن که عدم وجود این ستیزها و درگیریها به رشد و بالندگی فرهنگ و فراهم آمدن امنیت و افکار و اندیشه ها یاری رسانده است دشوار نخواهد بود.

-4مولانا مجد خوافی

استاد ابراهیم زنگنه درکتاب سیمای هزار ساله خواف از هشت شخصیت باعنوان مجد خوافی نام می برد که مشهورترین آن ها مؤلف »روضه خلد« می باشد. - زنگنه قاسم آبادی، 33:1382و34 به نقل از:روضات الجنات؛هفت اقلیم و... -

گشایم زخوافِ خراساندَمی،    ز دَریا، چه گیرم به جُز شبنمی...

زمَجدی»که «گویِ بَلاغت رُبود    بخوانروضه» خُلدگنجِ« خُلود - ساعدی رودی،8:1389و - 9

مجدالدین خوافی از نویسندگان نیمه اول قرن هشتم هجری می باشدکه بر اساس گفته های خودش که در مقدمه کتابش در سال 737 ذکر نموده »منکه قُرب پنجاه سال برای کسب معقول و منقول رنج برده ام - .«خوافی، - 6:1382 اگر دوران کودکی 7 ساله را اضافه نماییم و سن ایشان را 57سال حساب کنیم نتیجه این خواهد شد که تاریخ تولدایشان حدوداً بین سال های 675تا 680 هجری بوده است. - احراری، - 50:1384

او از جمله استادانی است که توانست مجموعهای به نام »روضه خلد« به تقلید از گلستان سعدی فراهم آورد. این مجموعه، همان است که در سال 1329 هجری قمری به نام »خارستان« درهندوستان چاپ و در انتساب آن به مجد خوافی تردید شده است؛ در حالی که نام مجدالدین خوافی و انتساب او به خواف در متن آمده است. - صفا،100:1363ج5؛فیروزی مقدم، . - 48:1383 وباید مجد خوافی صاحب »روضه خلد« را بامجد خوافی مؤلف»خارستان« اشتباه نکرد. مجد خوافی کتاب روضه خلد را که با انشایی منسجم و زبانی که از هر حیث به زبان نویسندگان قرن هشتم شبیه است، در سال 733 هجری به پایان رساند.

هفتصد وسی وسه زهجرت بود      ماه شوّال وغُرّه خرداد

که در روضه پیش اهل قبول      مجد خوافی به فرّخی بگشاد - خوافی، - 9:1382

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید