بخشی از مقاله

خلاصه

حجاب و عفاف رابطه ای عمیق با یکدیگر دارند، قرآن و احادیث و متون فقهی بر رعایت حجاب و اکتساب ملکه عفت تاکید کردهاند. اما با تاکیدات بسیار آموزه های دینی بسیاری از افراد جامعه خود را ملزم به رعایت آن نمی بینند، زیرا تاثیر گذاری آن را در بنیان خانواده چشمگیر نمی بینند در این مقاله با استفاده از دلایل قرآنی و روایی به تاثیر و نقش فراوان آن در بعدهای مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خانوداه اشاره کرده ایم و این که حفظ آن چگونه سبب استحکام خانواده می گردد.و به این موضوع نیز پرداخته ایم که حفظ حجاب باعث حرمت به زن گردیده است، زیرا حجاب تنها در پوشش ظاهری نیست بلکه رعایت آن در معاشرت میان زنان و مردان نیز بسیار ضروری است تا روابط انسانی سالم و طهارت قلب در جامعه را ایجاد گردد، و به این نتیجه رسیده ایم که این ضرورت با نهادینه سازی فرهنگ حجاب و عفاف به عنوان یکی از باورهای دینی و اجتماعی مستلزم برنامه ریزی صحیح در سه حوزه فرد، خانواده و جامعه است.

1.    مقدمه

خانواده از مهم ترین نهادهای اجتماعی است که محل پرورش نسل بشر است به طوری که جامعه بدون خانواده، پایدار نیست. جهت حفظ کانون خانواده و استحکام آن رعایت حجاب و عفاف ضروری است بنابراین برای جلوگیری از فروپاشی خانواده و حفظ نظام جامعه و تامین امنیت روانی جامعه باید فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه نهادینه گردد؛ و رعایت آن در تقویت و تحکیم نهاد خانواده و بالابردن سطح بهداشت روانی جامعه ضروری است. در این مقاله سعی شده تا نقش حجاب و عفاف در تحکیم خانواده بررسی گردد.

2.    مفهوم حجاب

حجاب در لغت از الحجاب جمع حجب به معنی پرده و پوشش می باشد.1 این واژه ای عربی به معنای پرده، چادر، روپوش، نقاب، ستر و پوشش است.2 در حجاب قراردادن یعنی مستور کردن و مانع شدن از این که چیزی به آن برسد3و ابن منظور در لسان العرب این واژه را چنین توضیح می دهد که حجاب به معنای پوشاندن و نیز اسم چیزی که پوشانیدن با آن انجام می گیرد، می باشد و هر چیزی که میان دو چیز جدایی بیندازد، حجاب است.4صاحب مقاییس اللغه نیز می گوید: حجب دارای یک معنای اصلی است و آن منع است.5در کتب لغت فارسی نیز حجاب به معنای پرده، ستر، نقابی که زنان چهره ی خود را به آن می پوشانند، روی بند، برقع و چادری که زنان سر تا پای خود را بدان می پوشانند، آمده است.

حجاب در کاربرد فقهی و اصطلاح فقیهان، قلمرو کوچک تر و معنای محدودتری دارد و مقصود از آن پوشش ویژه ای برای زنان است که مانع و بازدارنده ی نگاه نامحرمان به آنان و مانع انگیزش تمایلات جنسی مردان باشد، پیدایش و کاربرد این اصطلاح به جای ستر که در گذشته میان فقیهان رایج و معمول بوده است یک اصطلاح نسبتا جدید است،شهید مطهری در مورد واژه ستر و تغییر آن به پوشش می نویسد: مورد استعمال کلمه ی حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدیدی است در قدیم و مخصوصا در اصطلاح فقها، کلمه ی ستر که به معنی پوشش است به کار رفته است فقها چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شده اند، کلمه ستر را به کار برده اند، نه کلمه ی حجاب را. بهتر این بود که این کلمه عوض نمی شد و ما همیشه همان کلمه ی پوشش را به کار می بردیم زیرا چنان که گفتیم معنی شایع لغت حجاب، پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده می شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امرموجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود. 

3.    عفت

عفت حالتی نفسانی است که مانع تسلط شهوت بر انسان می گردد و انسان عفیف کسی است که با تمرین و تلاش مستمر و پیروزی بر شهوت به این حالت دست یافته باشد.8 عفاف و تعفف آن است که انسان نفس خود را از ارتکاب کارهای حرام و درخواست از مردم بازدارد و به کسی که خویشتن را در مقابل محرمات و درخواست چیزی از مردم حفظ می کند9و دچار حیا شدن است.10قرآن کریم و نصوص روایی نیز عفاف را به معنای در پیش گرفتن رویه ی اعتدال، خودنگه داری، تسلط بر خویشتن، صبوری و ایستادگی در برابر کام جویی ناروا می داند.11

4.    دیدگاه فقها درباره حجاب

وجوب حجاب بانوان در برابر مردان غیر محرم مورد توافق همه مذاهب اسلامی است12اما حدود و اندازه آن مورد بحث و گفتگوی فقهاست. در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که بر تشریع تدریجی حجاب در عصر نبوی دلالت دارد و به طور گسترده می توان در احادیث منقول از پیامبر - ص - و ائمه اطهار و در سیره ی آنها یافت.

5.    ارتباط عفاف و حجاب

تاکید قرآن و احادیث و متون فقهی بر اکتساب و تقویت ملکه عفت و تقوا ضرورت رعایت حیا و عفاف در مناسبات زن و مرد غیر محرم و حرمت برخی امور بیانگر ارتباط وثیق عفاف و حیا با حجاب است. بنابراین دو واژه ی حجاب و عفت در اصل معنای منع و امتناع مشترک اند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است تفاوت بین ظاهر و باطن است، یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است چون عفت یک حالت درونی است ولی با توجه به این که تاثیر ظاهر بر باطن و تاثیر باطن بر ظاهر یکی از ویژگی های عمومی انسان است.13بنابراین بین حجاب و پوشش ظاهری وعفت و بازداری باطنی انسان، تاثیر و تاثر متقابل است.

هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد در تقویت و پرورش روحیه ی باطنی و درونی عفت، تاثیر بیشتری دارد. بعضی نیز رابطه ی عفاف و حجاب را از نوع رابطه ی ریشه و میوه دانسته اند با این تعبیر که حجاب میوه ی عفاف و عفاف ریشه ی حجاب است؛ برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند ولی عفاف و طهارت باطنی در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته و ظاهری است، از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری مثل »من قلب پاک دارم، خدا با قلب ها کاردارد« خود را سرگرم کنند چنین انسان هایی باید در قاموس خود این نکته ی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک می پروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوه ی ناپاک بی حجابی نخواهد شد.14

6.    نیکویی حجاب در موارد جواز

در منابع حدیثی و فقهی توضیح داده شده است که واجب نبودن پوشش صورت و دست ها به معنای جایز نبودن پوشاندن آن ها نیست و اساسا پوشیده تر بودن زنان کاری نیکو و رعایت حریم میان زن و مرد غیر محرم تا حد امکان، مطلوب است.15ضمن آن که این توصیه های اخلاقی که غایت آن ها مراقبت از سلامت زندگی اجتماعی و پیشگیری از زمینه های بروز بی بند و باری است، نباید با احکام فقهی الزامی خلط شوند.16

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید