بخشی از مقاله
چکیده
خانواده به عنوان کوچک ترین نهاد موجود در جامعه نقش بسزایی در پیشرفت و تکامل جامعه دارد. در واقع جوامع ،فرهنگ ها و تاریخ نشأت گرفته از این نهاد اساسی است و بی شک غفلت از خانواده به معنای دوری بشر از حیات حقیقی خود می باشد . یکی از گام های نخستین در راه تحکیم بنیان خانواده شناخت ساختارهای آسیب زای نهاد خانواده است .
رسانه ها نقشی موثردراجتماعی کردن افراد،هویت یابی وتربیت فرزندان به عهده دارند وباترویج ارزش هایی همچون فردگرایی،مصرف گرایی افراطی واشاعه فحشا و بی بندوباری باعث تاثیرات نامطلوبی برخانواده وجامعه شده است.باتوجه به سهم فزاینده رسانه ها در زندگی انسانی معاصر،به ویژه خانواده امروزی،که درنهایت به بسط نفوذ وتأثیر چنین وسایلی برآن ها منجر خواهد شد،انجام پژوهش دراین زمینه ضرورت می یابد.
در این مقاله به بررسی نقش رسانه ها و ناهنجاریهای خانواده و تاثیرات آن در تربیت فرزندان به روش کتابخانه ای می پردازیم. امروزه در شرایطی که ما زندگی میکنیم، رسانهها و ابزارهای بازنمایی، اگر مهمترین و قاطعترین عوامل تأثیرگذار بر معنای خانواده نباشند، بدون تردید، از جمله اصلیترین عوامل شناخته میشوند.
خانواده به عنوان سازه اجتماعی، به همان میزان که از عوامل عینی مادی تأثیر میپذیرد، تحت تأثیر ذهنیتها، پنداشتها وتصورات ما از خانواده است.
بررسیهای دقیق تجربی درباره تأثیر رسانهها - نه تنها رادیوها وتلویزیونها و ماهوارهها، بلکه اینترنت، بازیهای رایانهای - صورت گیرد. اهمیت این بحث، نه تنها در جایگاه رسانهای شدن فرهنگ و خانواده است، بلکه رسانهها در زمینه سیاستگذاری برای خانواده، از جمله ابزارهایی هستند که میتوان آنها را مدیریت و برنامهریزی کرد. از آنجا که رسانهها به صورت نهادی، دستاندرکار تولید فرهنگ هستند و به طور نهادی مدیریت و هدایت میشوند، از این رو سیاست فرهنگی و سیاست خانواده در جامعه، میتواند تا حدود زیادی از طریق سیاست رسانهها، پیجویی شود و شکل گیرد. رسانه ها در کشور ما در بسیاری از موارد به اصلاح و افزایش سطح آگاهی خانواده ها کمک کرده و در مواردی خود عامل ایجاد ناهنجاری ها در سطح خانواده بوده اند.
مقدّمه
خانواده مهمترین نقش را در تربیت فرزندان به عهده دارد. در واقع باورها و اعتقادات دینی و جامعه پذیری ابتدا در خانواده شکل می گیرد.همچنین خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی تاثیر فزاینده ای بر ایجاد آسیب های اجتماعی دارد و رسانه نیز به عنوان یک ابزار قدرتمند بر افکار و اندیشه زوجین و روابط آنها با فرزندان موثر واقع می شود.
"از نظر کوئن با صنعتی شدن جوامع، ساخت، کارکردها و اقتدار خانواده دچار دگرگونی عظیمی شده است و مهمترین پیامد گذار از خانواده سنتی به خانواده صنعتی شهری، جانشینی خانواده هسته ای به جای خانواده گسترده بوده است. در نتیجه خانواده نقش خود در تربیت اجتماعی فرزندان را به مدارس و آموزشگاه ها واگذار کرد و می توان گفت روابط سودجویی بجای مهرجویی و منفعت در مقابل اخلاق قرار گرفت و خانواده با کارکردهای گذشته اش به حاشیه رانده شد"
اگرچه رسانه می تواند به صورت مستقیم تمامی آحاد جامعه را تحت تاثیر قرار دهد اما تاثیر مهم آن از طریق اثرگذاری بر نهادهایی چون خانواده است. رسانه از ابزار گوناگونی در زمینه برنامه سازی برخوردار است و می تواند مفاهیم را در قالب های متنوع و جذاب به مخاطب عرضه نماید. در دنیای امروز خانواده با تحولات بزرگی روبرو شده، کاهش تعداد فرزندان، تغییر نقش زن و شوهر و دگرگونی نقش زنان در اجتماع در کنار عوامل اجتماعی دیگر ساختار خانواده را متحول کرده است.
این دگرگونی ها تحت تاثیر عوامل متعددی به وقوع پیوسته، که رسانه ها را می توان از جمله موثرترین آنها دانست. پیامد این اثرگذاری را می توان در دو قالب پیامدهای مثبت همچون افزایش سطح آگاهی اعضای خانواده در زمینه های مختلف از جمله موضوعات و مسایل جسمی، روحی و اصلاح رفتار فردی و جمعی و پیامدهای منفی چون افزایش خشونت خانوادگی، طلاق و جرائم اجتماعی مشاهده نمود.
رسانه ها می توانند بر موضوعاتی چون تربیت فرزندان و چالشهای درون خانواده موثر واقع شوند. بررسی پیامدهای رسانه ای در هر یک از این موارد می تواند چشم انداز روشنی از وضعیت و عملکرد آن را نشان دهد.در حالی که اکنون با ورود فن آوری های رسانه ای، رقبایی پدید آمدهاند که کارکردهای سنتی خانواده را با چالش روبه رو ساخته اند.رسانه ها در کشور ما در بسیاری از موارد به اصلاح و افزایش سطح آگاهی خانواده ها کمک کرده و در مواردی خود عامل ایجاد ناهنجاری ها در سطح خانواده بوده اند. این مقاله بر آن است تا تأثیر رسانه بر ناهنجاری های خانوادگی را بررسی نماید.
رسانه، خانواده و تربیت فرزندان
خانواده مهمترین نقش را در تربیت فرزندان به عهده دارد. در واقع باورها و اعتقادات دینی و جامعه پذیری ابتدا در خانواده شکل می گیرد.بهترین و کارآمدترین شیوه پیش گیری و یا حل آن را نیز آگاهی بخشی و شناساندن ارزش ها و هنجارهای حاکم بر جامعه دانسته اند. به اعتقاد دانشمندان علوم اجتماعی، یکی ازابزارهای مؤثر و مفید در این زمینه، »رسانه های جمعی« هستند، به گونه ای که آن ها را در ردیف عوامل شخصیت ساز قرار داده اند و بر این باورند که رسانه های جمعی می توانند هنجارهای اجتماعی را تقویت یا تضعیف سازند
به تعبیر ژان کازینو، وسایل ارتباط جمعی می توانند به تسطیح فرهنگی و یکسان شدن الگوها و اندیشه ها کمک شایانی بکنند ،به هر روی، اصل تأثیر عمیق رسانه های جمعی قابل انکار نیست و این به خاطر وقت زیادی است که افراد صرف خواندن کتاب، مجلّه، روزنامه، تماشای برنامه های تلویزیون، گوش دادن به رادیو و رفتن به سینما می کنند، در میان اقشار جامعه، قشر کودک و نوجوان تحت تأثیر شدید رسانه ها، به ویژه تلویزیون، هستند و این امر از دو جهت قابل توجه است: نخست اینکه در زمانی وسایل ارتباط جمعی با انسان های بزرگ و بالغ برخورد می کنند که آنان دارای ذهنی پرداخته و ساخته شده هستند.
از این رو، پیام ها کمتر می توانند در آن ها رسوخ کنند؛ زیرا شخص از سازوکارهای دفاعی خاص خود برخوردار است .اما این امر در مورد کودکان مصداق ندارد؛ ذهن کودک، ساده و فاقد شبکه به هم پیوسته متشکل از اندیشه ها و باورهاست. هنوز ذهن کودک رموز تحلیل عقاید، سنجش و سپس پذیرش یا طرد منطقی آنان را بازنیافته است. بدین روی، کودکان بدون هیچ پناه یا حفاظی در برابر وسایل ارتباط جمعی قرار می گیرند و سخت تأثیر می پذیرند
با توجه به نکات یاد شده و این واقعیت که رسانه های جمعی در جهت تغییر و تضعیف ارزش ها و شکل گیری باورهای منفی نیز کارایی مؤثری دارد، در این نوشتار به عملکرد آن ها را در جهت نادیده گرفتن ارزش ها مورد بررسی قرار می دهیم.
"از نظر کوئن با صنعتی شدن جوامع، ساخت، کارکردها و اقتدار خانواده دچار دگرگونی عظیمی شده است و مهمترین پیامد گذار از خانواده سنتی به خانواده صنعتی شهری، جانشینی خانواده هسته ای به جای خانواده گسترده بوده است. در نتیجه خانواده نقش خود در تربیت اجتماعی فرزندان را به مدارس و آموزشگاه ها واگذار کرد و می توان گفت روابط سودجویی بجای مهرجویی و منفعت در مقابل اخلاق قرار گرفت و خانواده با کارکردهای گذشته اش به حاشیه رانده شد"
"اکنون جوامع غربی به سوی نوعی از خانواده جمعی پیش می روند که ارزش عمده در آن، انعطاف پذیری
در این میان رسانه ها از طریق تأثیرگذاری بر ارتباط منفی بین والدین و فرزندان منشأ تحولات بزرگی در تربیت فرزندان می شوند. نسل جوان امروز در مقایسه با نسل های گذشته کمتر زیر بار ارزشهای دیکته شده توسط خانواده می رود و به طور خلاصه می توان گفت امروزه تنها مدارس و مساجد و سایر نهادهای اجتماعی جایگزین نقش تربیتی فرزندان نشده اند بلکه رسانه نیز نقش مهمی در این میان دارد و فرزندان الگوهای رفتاری خود را در بسیاری موارد از رسانه اخذ می کنند. جای تعجب نیست که هنر پیشگان و بازیگران فیلمها و سریالها بیش از معلمان مدارس و اساتید دانشگاهها بعنوان الگو شناخته می شوند.
فقدان یا ضعف کنترل فرزندان در خانواده احتمال بروز ناهنجاریها را افزایش می دهد. ضعف کنترل اجتماعی و کنترل خانوادگی نشان از نابسامانی دارد و فرزند می تواند دست به اقداماتی بزند که موافق عقاید والدین خود نباشد. یکی از دلایل مهم این وضعیت شفاف نبودن روابط اعضای خانواده است. از سوی دیگر والدین شناخت درستی از شیوه ها و روش های متناسب برای کنترل فرزندان خود پیدا نکرده اند و این امر باعث شده است تا والدین دچار تعارض شدیدی در رفتار خود شوند.
بسیاری از والدین در شیوه برخورد با معضلات فرزندان خودشدیداً اظهار عجز میکنند و فرزندان نیز به خوبی از فقدان توانایی والدین خود آگاهی دارند. در اینجا است که باید به نقش فعال و مؤثر رسانه در تربیت فرزندان اشاره کنیم. برنامه هایی که با موضوع مشاوره خانوادگی در رادیو و تلویزیون تولید می شود اغلب راهکارهایی را مطرح می کنند که والدین به کمک آنها بتوانند بر ضعف کنترل خویش غلبه کنند. هنگامی که والدین درانجام مقاصد خویش احساس ناتوانی می کنند اقدام به اعمال کنترل از طریق بکارگیری خشونت می کنند.
به عبارت دیگر هنگامی که رسانه ها برخی از کجروی ها را به گونه ای نمایش می دهند که فاعل آنها فردی موفق مطرح می شود، نابهنجار بودن کجروی نیز کمرنگ شده و حتی از بین می رود.
نظریه »کنترل « می گوید افراد جز در صورتیکه آموخته باشند مرتکب خلاف نشوند به گونه ای ضد اجتماعی رفتار خواهند کرد. "روک معتقد است این آموزش نقش مهمی در رفتار فرد دارد و تعیین کننده رفتارهای آتی او نیز خواهد بود". فرزندان به این نوع آموزش نیازمندند، اگر محیط خانواده قادر به انجام آن نباشد، این الگوها به شکل دیگری در ذهن آنها جایگزین می گردد. باید توجه داشت که منظور از محیط خانواده تنها نگرش والدین نیست بلکه شیوه رفتار آنها نسبت به یکدیگر عامل مهمی است که فرزندان از آن الگوبرداری می کنند.
پرخاشگری در محیط خانواده طیفی از شکلها و گونه های متفاوت به خود می پذیرد که بدرفتاری با کودکان در یک سوی آن قراردارد و نگرش ها و گفتارهای پرخاشگرانه والدین در سوی دیگر.