بخشی از مقاله
چکیده
علامه جعفری از متفکران بزرگ معاصر است که درباره مسائل مختلف در حوزه علوم انسانی از جمله مسائل فلسفه نظری تاریخ به بحث پرداخته است. وی زندگی را بدون پاسخ صحیح به سئوال های "از کجا آمدهام و به کجا میروم و برای چه آمدهام؟" قابل تفسیر و توجیه نمی داند. در این نوشتار سعی شده است با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی ابتدا آراء ایشان در باره فلسفه تاریخ از آثار شان استخراج و سپس تبیین گردد. بدیهی است در تبیین ارء ایشان به سه سئوال اصلی در فلسفه تاریخ - عامل محرک تاریخ ،هدف و بستر تاریخ - اکتفاء نخواهد شد و مسائلی مانند اختیار ،تکامل نیز مورد توجه قرار می گیرد. وی، خدا ،انسان و آنچه برای انسان مفید است را عامل محرک تاریخ می داند و اعتقاد دارد پیش بینی قطعی مسیر تاریخ امکان ندارد. نیزهدف تاریخ را متناسب با هدف خلقت معرفی کرده و معتقد است انسان بدون اجبار با توجه به ویژگی درونیش یعنی عدم رضایت مقدس و گرایش به ماوراء به سوی هدف مشخص و معینی خواهد رفت.
بیان مسئله
فلسفه نظری تاریخ گرچه از پیشینه دیرینی برخوردار است و افلاطون و سنت اگوستین از بنیان گذاران آن شمرده شده اند اما شیوعش پس از ظهور فلسفه نظری فردریک هگل و استقرارش بدست مارکس بوده است . در این میان اندیشمندان دیگری در حوزه این علم به نظریه پردازی پرداخته اند .در ایران علامه شهید مطهری1 ،دکتر شریعتی2 ،علامه مصباح 3را می توان از زمره کسانی دانست که به حوزه این مباحث وارد شده اند .از دیگر متفکران این عرصه مرحوم علامه جعفری است .وی در کتاب ذیقیمت تفسیر نهج البلاغه جلد شانزدهم بخشی را به طرح نظریاتش در این باب اختصاص داده است .4 مباحث تکمیلی ان را در سخنرانی های ایشان در مجموعه ای به نام امید و انتظار به چاپ رسیده می توان پی گرفت.5 این رشته در پی پاسخ به سه سئوال اصلی است . عامل حرکت تاریخ چیست ؟ - مکانیسم حرکت، محرک - به کجا می رود - هدف - و از کدام مسیر؟ علامه جعفری در یکی از مصاحبه های خود در باره سه سئوال فلسفه تاریخ می فرماید :" اسلام پاسخی را که برای سه سوال" از کجا آمدهام و به کجا میروم و برای چه آمدهام؟" آماده نموده است، بسیار جدی است و زندگی بدون پاسخ صحیح به این سوالات را قابل تفسیر و توجیه نیست".6 بدیهی است پاسخ صریح به این سئوالات در گرو روشن شدن سئوالات دیگری است که فیلسوفان نظری تاریخ پاسخ به آن ها را قبل از پاسخ به هر یک از سه سئوال لازم شمرده اند، از جمله: آیا تاریخ دارای هویتی مستقل و حقیقی است ؟آیا دارای شعور است ؟نقش انسان در تاریخ چیست ؟آیا حرکت تاریخ تکاملی است ؟و....تا پاسخ به سئوالات به ظاهر فرعی از اندیشمند فلسفه تاریخ دریافت نشود راه برای پاسخ به سئوالات اصلی هموار نخواهد شد. از این رو در گام اول پاسخ پرسش های بنیادین از آرائ ایشان استخراج و در گام بعدی سئوالات اصلی پی گرفته می شود . هر چند علامه جعفری در مواضع متعددی به فلسفه نظری تاریخ پرداخته اند اما از محققان تاکنون کسی به پژوهش پیرامون آراء علامه در باب فلسفه نظری تاریخ نپرداخته است و از این رو مقاله حاضر فاقد پیشینه تحقیق می باشد.
فلسفه تاریخ از نگاه علامه
گفته شد فلسفه تاریخ دنبال یافتن پاسخ سئوالات اصلی خود است . در این میان برخی به تعریف این علم دست یازیده اند استنفورد در این باره می گوید : کوششی عقلانی در باره مسایل و معماها و رازها و شگفتی هایی تاریخ را فراروی ما قرار می دهد 7. هگل می گوید :خدا بر جهان حکومت می کند حکومت واقعی او یعنی: اجرا نقشهاش که همان تاریخ جهان است. فلسفه میکوشد این نقشه را فهم کند.8 اما علامه تعریفی دیگر ارائه می کند:" بحث و کاوش در علل و اهداف و وقایع و تحول در تاریخ و نقش اختیاری و اجباری انسانها در آن، یک امر ضروری است که نه فقط ما را با آنچه که در گذرگاه قرون و اعصار رخ داده و با عوامل و انگیزه ها و اهداف آن آشنا میکند بلکه می تواند ما را برای حیات آگاهانه در دوران معاصر و آینده آماده کند. بالاتر از این : ما را با کلیات ارتباط انسان با خویشتن و با جهان و با همنوعان خود برخوردار آشنا میکند. " .9 در این تعریف نکته ای به چشم می خورد که عبارتست از:ضروری بودن بحث و کاوش در علل و اهداف و وقایع و تحول در تاریخ و نقش اختیاری و اجباری انسانها در آن به منظور:
- 1آشنا ساختن ما با آنچه که در گذرگاه قرون و اعصار رخ داده است. - 2آشنا ساختن ما با عوامل و انگیزهها و اهداف رویدادها.
- 3آماده ساختن ما برای حیات آگاهانه در دوران معاصر و آینده.
- 4آشنا سازی با کلیات ارتباط انسان با خویشتن و با جهان و با همنوعان خود.
از این تعریف می توان به نوع نگاه علامه به فلسفه تاریخ پی برد. فلسفه تاریخ برای ایشان صرفا آشنایی با حوادث و عوامل و انگیزه ها و اهداف رویدادها نیست که خود رویکردی ویژه به تاریخ است بلکه می تواند انسان را برای حیات آگاهانه در جهان معاصر و آینده آماده کند، نه اینکه آینده را برای او پیش بینی کند و بنمایاند . از سویی دیگر فلسفه تاریخ کلاسی است که انسان را با کلیات ارتباط او با خود ،جهان و هم نوع آشنا می سازد. از آن جا که علامه با این نگاه به سراغ فلسفه تاریخ می رود، از این رو ورود ایشان به مباحث تا حدوی با دیگران منفاوت است.
اصالت جامعه
گمان شده است پاسخ به سئوالات فلسفه تاریخ در گرو قائل بودن به اصالت جامعه است. به عبارتی تا جامعه وجودی حقیقی نداشته باشد سخن از قانونمند بودن آن، حرکت آن و مسیر و انتها معنی پیدا نمی کند . بدیهی است که مقصود از اصالت، اصالت فلسفی است یعنی داشتن وجود حقیقی و نه وجود اعتباری ، تبعی و طفیلی. اما علامه بدون ورود به این بحث از مباحث ذیل سخن می گوید:
-1 قانونمندی تاریخ -2 هر گاه از تاریخ سخن می گوید حقیقت شخصی داشتن آن را با ”اگر ”مطرح می کند. و علی فرض آن بحث را ادامه میدهد.
-3 در عین حال معتقد است که اگر هم حقیقت شخصی داشته باشد هیچ مستند اساسی نداریم که مانند یک انسان بفهمد، آگاهاز گذشته و آینده باشد، هدف انتخاب بکند و... لذا خودِ تاریخ دارای شعور نیست .10
-4 ضمن اعتقاد به بی شعوری تاریخ، هدفمندی ان را مورد قبول قرار می دهد از باب این که خداوند هر آنچه را آفریده برای آن هدف قرار داده است و همه نظام هستی در کل هدف هستی اشتراک دارند تاریخ نیز رو به آن هدف تعیینی خداوند می رود. 11
قانونمندی تاریخ
در باره قانونمندی تاریخ دیدگاههای مختلفی وجود دارد از جمله:
-1 یک قانون کلی از ابتدای آن تا انتهاء بر آن حاکم است، مثل حاکم بودن یک قانون بر زندگی بشر از ابتدای عمر او تا انتهائ زندگیش. بدیهی است کشف چنین قانونی منوط به تکرار کل تاریخ است تا با استفاده از تکرار تاریخ بتوان با روش علمی تجربی به کشف قوانین حاکم بر تاریخ نائل شد.12 -2هر چند تاریخ دارای مراحل و ادوار است ولی کل تاریخ تکرار نمی شود و این مراحل و ادوار است که در جوامع تکرار میشوند. در دو فرض فوق تاریخ در راهی خاص حرکت میکند. - بینش دالانی - تاریخ را باید کشف کرد، امکان ساخت او نیست. چون مبدأ و مقصد و راه مشخص است و مانند طبیعت دارای قانون جبری قابل پیشبینی است یعنی جبر علمی؛ نه فلسفی. دیدگاه سوم را می توان متعلق به علامه دانست : -3ایشان معتقدند :
الف - نمیتوان فلسفه کل مجموعی تاریخ بشری را که در این دنیا یک بار رخ داده است و هرگز تکرار نخواهد شد بدست آورد و هر حقیقتی قابل تکرار نباشد، قابل بررسی علمی نیست.
ب - اجزا و عناصر تشکیل دهنده تاریخ آنچنان با یکدیگر متخالف و متباین نیستند که تحت هیچ جامع مشترکی قرار نگیرند. بلکه اغلب اجزای عناصر تشکیل دهنده تاریخ، معلولاتی مستند به علل مشابه هستند به همین دلیل خود معلولات هم شبیه یکدیگرند و تحت قانون قرار می گیرند . 13بحث از سنت های تاریخ و جامعه از این زاویه مورد توجه ایشان قرار گرفته و به آن پرداخته اند.14
ملاحظه می شود علامه از سویی مانند دیدگاه دوم ،و بر خلاف دیدگاه اول ، تکرار کل مجموعه تاریخ را نمی پذیرد و از طرفی دیدگاه آنان را در باره وجود قانونی حاکم بر کل تاریخ که از طریق علمی بتوان به آن دست یافت را رد می کند. ولی به وجود قوانینی حاکم بر اجزاء تاریخ اذعان دارند.