بخشی از مقاله

چکیده

زیبایی از آن دسته مقولاتی است که تعریف دقیقی نظیر تعاریف مکان ، فضا یا ... برای آن وجود ندارد. باید گفت زیبایی برای هر فرد تعریف خاصی دارد که لزوما با تعاریف سایرین یکسان نمی باشد. در ساده ترین تعریف در مورد زیبایی می توان گفت زیبایی آن چیزی است که لذت بخش باشد و حس تشخیص روابط لذت بخش بین اشیا همان حس زیبایی است. آگاهی از علم زیبایی شناسی ضروری است و حس زیبایی شناسی از برجسته ترین حس ها و انگیزه های بشری است - . به عبارتی زیبایی امری است نظری. در اثبات آن باید به تعاریف متفاوت و بعضا ناهمگونی که فیلسوفان، هنرمندان و معماران طی قرن ها از زیبایی کرده اند اشاره کرد.باید گفت که زیبایی و زیبایی شناسی دو مقوله ای هستند که در ارتباط با بیننده تعریف می شوند که می توان به اختلاف درک و سلیقه ی بشری اشاره کرد که این عوامل این موضوع را ثابت می کنند که زیبایی نسبی است - .از این رو در این مقاله به بررسی و جمع بندی مطالعات انجام شده و مطالعه کتابخانه ای پیرامون مفاهیم زیبایی و زیبایی شناسی در معماری معاصر و نظریه های مختلف و بررسی زیبایی و ساختارهای معماری عصر حاضر و بحران زدگی آن پرداخته شده است.

واژگان کلیدی: زیبایی شناسی، معماری معاصر، مفهوم زیبایی، هنر، آراستگی، تناسب

-1 مقدمه

با مطالعه زمینه تاریخی زیبایی شناسی ، روشن می شود که تا قبل از آغاز عصر جدید یعنی تا پیش از قرن 17 میلادی موضوعی به نام زیبایی به طور مستقل وجود نداشته است . آنچه در جست و جوی آن بوده اند کمال حقیقت در رسیدن به حداکثر توان و کارآیی هر چیزی بوده است که با رسیدن به این خواسته، زیبایی به عنوان یکی از صفات پدیده ی کمال یافته خود به خود بروز می کرده است . ولی پس از قرن 17 که موضوع هنر ، هنرمند و خلاقیت در نظام فردگرای جامعه غربی مطرح شده ، زیبایی نیز به طور مستقل و منفک از پدیده ها مطرح می شود و نظریات بسیار متفاوت و گاه متضادی درباره ی آن ارایه می گردد .[1] در حقیقت از این زمان مفهوم زیبایی شناسی بیشتر جنبه ی روان شناسانه به خود گرفت و زیبایی در ارتباط با ناظر دیده شد. به این ترتیب زیباشناختی در قرن بیستم به صورت فلسفه و دانش تمامی نمودهای زیبایی مطرح شد .[2] همچنین زیبایی در همه ی اعصار دارای یک وجهه نبوده بلکه برداشت از زیبایی بر اساس نوع بینش و نگاه انسان های هر عصر و شرایط فرهنگی آنان متفاوت بوده است .[3]

هدف اصلی این مقاله بررسی جایگاه و نقش عوامل مختلف در زیبایی شناسی بناهای معماری معاصر می باشد و با توجه به اینکه دنیای امروز دنیای بی ثباتی ارزش هاست و هیچ معیار ثابتی برای اینکه بگوییم این اثر خوب است یا بد وجود ندارد ، تنها می توان به جستجوی عوامل و دلایلی که موجب تجلی زیبایی می گردد پرداخت که این امر نیازمند داشتن آگاهی و دانش زیبایی شناسی است تا بتوان در مورد اثر هنری یا معماری به گونه ای منتقدانه اظهار نظر کرد .[4]

-2 تعریف لغوی زیبایی

در زبان "سغدی" از خانواده زبان های ایران شمالی، واژه "کرشن" karsn، نه تنها به معنای زیبایی بلکه به معنای شکل و فرم است. به تعبیری اگر بتوان به فضایی شکل داد، گویی همین آفرینش گری عین زیبایی است. در برخی از گویش های بومی ایرانی، آنچه را که زیباست، - قشنگ - -جهون- و جوان و نظایر این ها می خوانند. در واقع واژه قشنگ در سغدی - آخشنگ - axsangبا واژه خشنودی از یک ریشه اند. همان گونه که نزد یونانیان - - ais the tikosاستتیکوس، بازتاب عناصر زیبایی جهان، در عین حال خشنودی برآمده از آثار هنری نیز تلقی می شود، از این روست که گاهی آن را در تقابل با زیبایی شناسی، - زیبایی حسی - نیز ترجمه کرده اند .[4]

-3 تعریف زیبایی

تعاریف گوناگونی از زیبایی ارائه شده است. افلاطون زیبایی را هماهنگی اجزا با کل می داند.[5] علامه جعفری می گوید زیبایی مجموعه ای نگارین است که هر یک از اجزا آن کمال وجود خود را بدون تزاحم با اجزای دیگر نمودار می سازد.[6] گاستالا زیبایی را بیان آنچه نا گفتنی است و کشف آنچه کشف نشدنی است معرفی می کند .[7]

-4 اشخاص

1؛4 شهید مطهری

از دیدگاه شهید مطهری یکی از گرایش های مهم در نهاد انسان، گرایش به زیبایی است. یعنی خود زیبایی، بی هیچ چیز دیگر مطلوب زات انسان است. به این ترتیب زیبایی به خاطر خود زیبایی، همیشه یکی از اهداف انسان بوده است. به گفته وی: "مسئله ای امروز مطرح است که آیا هنر و علم و زیبایی خودشان هدف اند یا در خدمت زندگی اند؟ آیا هنر برای هنر، یا هنر برای زندگی؟ آیا علم برای علم، یل علم برای زندگی؟ جوابش این است، هر دو. یعنی علم و زیبایی برای بشر، هم به اصطلاح طلبه ها مطلوب با لذات است و هم طلوب بالغیر." .[5] علت این امر همان فطری بودن ریشه ی هنر و زیبایی و علم است. "در انسان گرایش به جمال و زیبایی چه به معنی زیبایی دوستی و چه به معنی زیبایی آفرینی که نامش هنر است، به معنی مطلق وجود دارد. این هم خود یک گرایشی است در انسان و هیچ کس نیست که از این حس فارغ و خالی باشد.".[5] "زیبایی معقول یعنی زیبایی ای که فقط عقل انسان آن را درک می کند، یعنی نه حس انسان آن را درک می کند و نه قوه ی خیال انسان. در یک اوج و مرتبه ای بالاتر است و به آن می گویند زیبایی عقلی.".[5]

تقسیم ایشان از انواع و مراتب ادراک زیبایی، بر اساس توجه به آثار زیبایی است. در این تقسیم زیبایی، در چهار رده حسی، خیالی، عقلی، و قلبی اثر گذار و قابل درک است. از دید افلاطون همان گونه که زیبایی های حسی ناشی از تناسب است، یعنی تناسب یک عامل اساسی در پیدایش زیبایی حسی است، تناسب در امور معنوی و روحی نیز عامل جمال و زیبایی روحی است و انسان بالفطره عاشق جمال و زیبایی است. کار اخلاقی یعنی کار زیبا و زیبایی عقلی ناشی از تناسب است. اما همانگونه که شهید مطهری می گوید: "نکته مهم، تعیین معیار تشخیص "تناسب" است که معمولا دوباره به عنوان کلی "میانه روی" و "حد وسط" محول می شود و تناسب را وابسته به حالتی می دانند که اندازه یک چیز از حالت افراط و تفریط به دور باشد. منتها صحبت در این است که ما این معیار را از کجا به دست آوریم و حد وسط را چگونه تعیین کنیم؟ مثلا خشم انسان چقدر باشد حد متوسط است؟" .[5]

استاد برای بیرون رفتن از این دور، که تناسب به حد وسط وابسته شده و حد وسط، بدون معیار واگذاشته شده، به معیار "هدفمندی" اشاره می کند و می گوید: "یک میزان و تعریف هم می شود برای تعیین حد وسط به دست داد که حتی یک پله از زیبایی حسی بالاتر باشد و آن این است که بنابر اصل غائیت که یک اصل قطعی است، هر قوه و استعدادی برای هدف و غایتی ساخته شده و مجموع هم غایتی کلی دارد، پس اگر بخواهیم بفهمیم که یک قوه در حد وسط است یا در افراط و یا در تفریط باید این جهت را کشف کنیم که این قوه اصلا برای چه آفریده شده؟ آنچه که برای آن آفریده شده حد وسط است." .[5]

به نظر او اینکه زیبایی و زشتی امری متغیر در میان انسان ها دانسته شود هم درست و هم نادرست است. استاد با استناد به مباحث علامه طباطبایی دو رده مطلق و نسبی زیبایی را از هم تفکیک می کند .[5] شهید مطهری با استناد به سخنان بوعلی در الهیات شفا مهم ترین عوامل تأثیر گذار در شدت قوه زیبایی شناسی حقیقی را طهارت روح، تقوا، ریاضت صحیح از خواسته های مادی و عبادت می داند. به گفته ایشان دلیل اینکه امروزه علیرغم پیشرفت در تمدن، هنرمندان بزرگی همچون سعدی و حافظ یافت نمی شوند به همین دلیل است. چرا که مسلما کسی که روح خود را از آلودگی ها پاک نگه داشته و با انس با خدا آن را لطیف کند نسبت به زیبایی ها حساسیت لطیف تری دارد و در مقابل روحی که آلوده به فحشا و پلیدی یا غرق در مادیات است نمی تواند زیبایی های لطیف روحانی را درک کند.[5]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید