بخشی از مقاله
چکیده
اکوتوریسم بیابانی درایران به دلایل بسیاری که ازمهمترین آنها اشغال درصد بالایی از سطح کشور توسط بیابانها و نواحی حاشیه آنها و منحصر به فرد بودن ساختار این بیابانهاست بر دیگر شاخه های اکوتوریسم برتری دارد. مقایسه وضعیت طبیعی ایران با دیگر کشورها که اکوتوریسم بخش عمده ای از فعالیتهای فرهنگی و اقتصادی آنها را در بر میگیرد این انتظار را ایجاد می کند که اکوتوریسم ایران به مراتب باید از لحاظ کیفی و کمی در سطحی بالاتر از آنها باشد اما در عمل دید ه می شود که نه تنها در این رقابت ایران جلو نیفتاده است که شاید هنوز در این رقابت شرکت نکرده است.
بحث ها و دلایل ذکر شده توسط کارشناسان مختلف نشان می دهد که یکی از دلایل اصلی این عمل که موضوع بحث این مقاله نیز می باشد عدم آگاهی عمومی از ارزشهای زیبایی شناسی بیابانهاست. در ایران علی رغم داشتن پتانسیل مناسب این بخش بزرگ از کشور هنوز به حد کافی شناخته شده نیست در نتیجه بسیاری از گردشگران خارجی و حتی داخلی با این منبع عظیم آشنا نیستند و هیچ تلاش عملی برای جذب توریسم انجام نگرفته است. شناخت معیارهای زیبایی شناسانه منظر بیابان می توانند به صورت عواملی موثر جهت ارتقای اکوتوریسم بیابانی عمل کند و ناظر عام را به سمت آگاهی از آنچه که منحصر به فرد و خاص منظر بیابانی است و موجب لذت او میشود هدایت کند و دلیل حس مکان و زیبایی های منظر بیابان را برای او قابل لمس تر کند.
مقدمه
انسانها در دورانهای مختلف زندگی خود برای دیدن جذابیت های طبیعی،کشف فرصت های اقتصادی،بهره مندی از امکانات زیستی مناسب تر،آگاهی از تنوع های قومی و فرهنگی بار سفر بسته اند و مشکلات راه را نیز تحمل کرده اند،بنابراین توریسم قدمتی به بلندی تاریخ دارد.
بر اساس مجموعه ای از نیازهای انسان الگوهای حاکم بر معیشت شکل گرفته و به تدریج تغییر یافته و این امر در مواردی هزاران سال طول کشیده است. اما امروزه آن تغییر تدریجی به تغییر شتابان در درون زندگی صنعتی و شهری مبدل شده است و اجتناب ناپذیری این تغییر سریع موجب بروز پیامدهای عدیده در زمینه اجتماعی - فرهنگی و سبک زندگی شده است .
بستر سازی شاخص های فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی جوامع مختلف به منظور همگامی و همسازی بعد معنوی و مادی نیازهای انسان راهکار این مشکل است که.... ساماندهی و برنامه ریزی محیط های طبیعی با کاربریهای عمومی و به ویژه پیوند آن با جریانهای گردشگری در شاخه ای به نام اکوتوریسم یا طبیعت گردی یکی از رهیافتهای سازنده به شمار می آید
مک لارن می گوید " اکوتراول - مسافرت در طبیعت - با فعالیتهایی در محیط باز خارجی درگیر است مانند: سفرهای ماجراجویانه،اردو، اسکی، حفاری باستان شناسی، کوهنوردی، دیدن جزیره ها و اکوسیستم های بیابانی".[2]بخشهای بیابانی پتانسیل عظیمی برای اکوتوریسم دارند شناخت این پتانسیل برای کشورهایی نظیر ایران که بخش گسترده ای از قلمرو آن را بیابان فراگرفته است لازم و با اهمیت است.
روش مطالعه:
طبق روانشناسی گشتالت ]َ[ آنچیزی که در یک منظر پیچیده دیده و ادراک می شود کلیتی است حاصل از تشخیص اجزا - همانند لبه و خطوط اصلی - که به همراه مجموعه ای از سایر خصوصیات فضایی درک میگردد. در این رابطه شکل و زمینه ،مجاورت، بستگی و تشابه اجزا در یک کلیت اهمیت می یابد و بررسی تاثیر هر کدام میتواند به عنوان یک عنصر بصری در ادراک کلی از منظر کمک کند. از دیدگاه مانته عناصری که در یک کادر تصویری قرار میگیرند به ترتیب شامل: نقطه، خط، بافت، رنگ ]ُ[ این عناصر در بیابان نیز مانند هر محیط دیگری قابل تجزیه و بررسی هستند و همراه با عوامل دیگری چون منشا پیدایش ، خاطرات ذهنی و یا تاریخی سبب ادراک بیابان به عنوان منظری مطلوب یا نامطلوب از دید ناظران می شود.
نقطه:
ساده ترین و تجزیه ناپذیرترین عنصر در ارتباطات بصری است که هر کجا باشد خواه به صورت طبیعی یا مصنوع چشم را شدیدا به خود جلب میکند
نقطه مکان خود را به محکمی اشغال می کند و گرایشی به حرکت ندارد. در هندسه نقطه دارای بعد و اندازه نیست اما در طبیعت دارای اندازه و بزرگی نسبی است مثلا یک تک درخت دارای اندازه ای مشخص است که نسبت به فاصله از ناظر تصویر آن کوچکتر یا بزرگتر دیده می شود و قابل مقایسه با اندازه نقاط دیگر است.
نقطه شکل مشخصی ندارد و به مکان جهت می دهد و با داشتن خاصیت جذب نگاه باعث ایجاد یک راستای مشخص برای دید می شود و یک امتداد و جهت فرضی در محیط ایجاد می کند که حدفاصل بین ناظر و خود نقطه است. نقاط قوی تر و جذاب تر تعیین کننده جهت اصلی هستند.نقاط بصری مانند ستارگان در آسمان شب کویر تشکیل شکلهای فرضی مختلفی میدهند]ُ[ .صور مختلف فلکی که مورد توجه ستاره شناسان قدیم و جدید بوده نمونه بارز خواص نقطه در منظر بصری است.تراکم بیشتر نقاط باعث کم اهمیت شدن تک تک آنها میشود و از آنجا که چند نقطه خاصیت اتصالی دارند
مجموعه ها ی متراکم و به هم پیوسته نقاط میتوانند تشکیل خط یا صفحه بدهند و در چشم بیننده به شکلی واحد دیده شوند مانند خط حاصل از چاههای قنات و یا دانه های شن بیابانی که به عنوان یک سطح و یک دست و واحد دیده میشوند. در مناطق بیابانی به دلیل باز و پهناور بودن محیط و نبود موانع متعدد بر سر راه دید توده ها از دورترین فاصله به صورت نقطه دیده میشوند نظیر مجموعه درختان، کوه، تخته سنگ یا توده های ساخت و ساز و... .قوانین هندسه مختلف المقیاس که به محاسبات و ادراک پرسپکتیو مربوط میشود. در فاصله های بسیار دور ابعاد به حداقل میرسد و به نقطه تبدیل میشود که جزئیات در آن قابل تشخیص نیست.
خط:
نقطه در حال حرکت یا تاریخ حرکت نقطه است. از لحاظ بصری خط دارای توان و انرژی بالایی است، هرگز ساکن و ایستا نیست و همیشه پر تحرک است.در طبیعت خط به صورت خالص به ندرت یافت میشود اما در محیط انسان ساز آن را به فراوانی میتوان یافت نظیر جاده ها و سیمهای برق، مسیر رود ، لبه مزرعه و... . خطوط ماهیت متفاوت دارند برخی مرز اشکال را تشکیل میدهند مانند لبه کوه و مزرعه و خط محیطی ساختمان ها و بعضی فصل مشترک بین سطوح مختلف اند مثل خط افق در بیابان یا خط پای کوه ها که فصل مشترک صفحه عمودی کوه و صفحه افقی زمین است.
امتداد خطوط در نواحی بیابانی غالبا موازی با سطح افق است. هموار بودن بستر زمین و کمبود پوشش گیاهی عوامل بصری این پدیده هستند. خطوط افقی خطوط سرد ، آرام و خشک هستند. بارزترین نمونه آن در یک منظر بیابانی خط افق است که در سطح پایین بوده که به طور کلی احساس تعادل و گشادگی را به وجود می آورد ]ُ. [ چنین وضعیتی سبب میشود تا خطوط عمودی هم به دلیل منحصر به فرد بودن و هم از جهت نیرو و کشش بیشتر نگاه ناظر را به خود جلب کند. خطوط عمودی مستقیما به چشم میخورند و نگاه نمی تواند بدون دیدن آنها در فضا ی تصویر نفوذ کند
استفاده از این خاصیت در منارهای قدیمی و حتی پدیده های طبیعی خاص در جاده های بیابانی معمول بوده تا مسافران با دیدن این عناصر بتوانند جهت مناسب را تعیین کنند. خطوط با مسیر آزاد دارای بیشترین قدرت بیانی هستند مانند خطوط رودخانه ها.
بافت :
عنصری بصری است که بسیاری اوقات به عنوان بدل برای ارضای یکی از حواس، که همان لامسه باشد، ایجاد میشود اما در حقیقت میتوان بافت یک پدیده را با دیدن تنها یا لمس کردن تنها، یا با تلفیق این دو بازشناسی کرد و ارزش آن را دریافت. ممکن است بافت فقط کیفیت بصری داشته باشد و فاقد کیفیت ملموس باشد ]ِ.[ در بیابان این موضوع بیش از جاهای دیگر دیده میشود زیرا ارتباط فرد با محیط بیشتر از طریق بصری است و ادراک بافت سطوح عمدتا از طریق بینایی است. سطوح اساسا یا قابل لمس نیستند یا با آنچه که از طریق بینایی درک می شود متفاوت هستند.