بخشی از مقاله
چکیده
از دیدگاه جامعه شناسی،ادبیات و جامعه دارای پیوند تاریخی است. انعکاس مسائل مهم سیاسی واجتماعی در آثار نظم و نثر از نمودهای این پیوند است. یک اثر ادبی که بسیاری از واقعیتهای موجود در جامعه را با خود همراه دارد، پدیده ای اجتماعی است که ساختاری مشابه ساختارجامعه زمان خود دارد بنابراین شناخت روابط سیاسی،اجتماعی از متن آثار ادبی می تواند از دقیق ترین بررسی های جامعه شناختی به حساب آید.در این مقاله به بررسی ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه در دیوان عثمان مختاری پرداخته شده است.عثمان مختاری از شاعران نیمه دوم قرن پنجم و اوایل قرن ششم است که بسیاری از پادشاهان، امرا و بزرگان غزنوی و قاوردیان کرمان را مدح کرده است.
جامعه ایران دراین دوره همچون دوره های قبل تاریخ ایران جامعه ای متشکل از اقشار و گروه های مختلف بوده و دریک تقسیم بندی کلی به دو طبقه،گروه ها و طبقات قدرتمند و فاقد قدرت تقسیم می شد که در رأس آن پادشاه قرار داشت؛چنانکه عده ای می کوشیدند که اطاعت و فرمانبردرای سلطان را برابر اطاعت و فرمانبرداری خداوند قراردهند.بعد از شاه و شاهزادگان ،مهمترین نیروی قدرتمند اجتماعی نظامیان یا سپاهیان بودند و سپس گروه های دیگر اجتماعی قرارداشتند. با بررسی دیوان عثمان مختاری می توان گفت که اگرچه شاعردر اشعارش به مدح طبقات قدرتمندجامعه: پادشاهان،وزرا،امیران و... پرداخته است اما با دقت در محتوای اشعار او می توان نمودهای سیاسی ، اجتماعی فراوانی بدست آورد و تصویری از جامعه دوران شاعر را ترسیم کرد.
واژگان کلیدی: عثمان مختاری، ساختارسیاسی و طبقات اجتماعی
مقدمه
انسان موجودی اجتماعی است وقسمت اعظم عقاید و تمایلات وی،محصول شرایط اجتماعی حیات وی می باشد. یکی از جلوه های راستین مسائل اجتماعی و واقعیت های موجود هرجامعه ای،ادبیات آن جامعه است،چرا که یقیناً ریشه در اجتماع دارد و بی تردید،محیط ادبی هر دوره نمی تواند از تأثیر محیط اجتماعی آن دوره برکنار باشد ،بدین معنی که،شرایط اجتماعی هر دوره در ادبیات آن به خوبی منعکس و متجلی می شود.بنابراین هر اثرادبی به نوبه خود نمونه ارزشمندی از تمایلات،احساسات و افکار اجتماع و محصول شرایط زندگی مردم است؛که می توان به پیوند ناگسستنی میان هنرمند و اجتماع پی برد .
آنچه مسلم است ادبیات و جامعه در تأثیر و تأثر مداوم هستند.اجتماع در آیینه ادبیات به نمایش گذاشته می شود و ضمن تأثیر گذاری بر ادبیات و جریان های ادبی، متقابلاً از ادبیات و آثار ادبی تأثیر می پذیرد.این ارتباط ناگسستنی و دو سویه میان جامعه و ادبیات،پدیدآمدن علم جامعه شناسی ادبیات را موجب شده است. »جامعه شناسی ادبیات به عنوان یک دانش اجتماعی، با روشی علمی ودقیق،جوهراجتماعی آثارادبی،شرایط و مقتضیات محیط اجتماعی،جهان بینی وموضع گیری فکری وفرهنگی شاعران ونویسندگان ومباحث اجتماعی مطرح درآثار ایشان را موردمطالعه قرارمی دهد. - «ترابی، - 12 :1382
از نظر جامعه شناسی ادبیات،شعر بخش جدایی ناپذیر ی از فرهنگ جامعه است بنابراین،شعرها نیز به نوعی دربردارنده ارزش اجتماعی،تاریخی،سیاسی و جامعه شناسانه است که تجزیه و تحلیل دقیق آن ها می تواند بهتر از هرمدرک تاریخی ما را با گذشته اجتماعی روزگارمان آشنا کند چرا که همین شعرها؛جریان های اجتماعی،مسائل تاریخی،اتّفاقات سیاسی و واقعیّت جامعه شناختی بطن تاریخ همان جامعه را می نمایاند مسلماً پرداختن به افکار واندیشه شاعران وتحلیل موضوعات اجتماعی در دوران زندگی هریک ازایشان، ما را باحقایق زندگی، اوضاع سیاسی و جامعه، روابط انسانی و ... حاکم برآن دورن آشنا می سازد.
چرا که انعکاس اندیشه وفرهنگ بزرگان ادب که شاهدحوادث روزگارخود بوده وخوبی ها و بدی ها و زشتیها و زیباییهای زمان خویش را درک کرده اند، درآثارشان جلوه گراست و می تواند چشم امروز را به موقعیت و واقعیتهای گذشته روشن سازد . عثمان مختاری نیز یکی از شاعران روزگار خوداست که با ترسیم کردن اوضاع اجتماعی عصرخویش، نکات مهمی را برای آیندگان بر جای گذاشته است.شرایط اجتماعی و اوضاع سیاسی ،نسب سازی و فخر به نسب ،برده و برده داری و طبقات اجتماعی از جمله نمودهای جامعه دوران وی است که در اشعارش بازتاب یافته است .
-2پادشاهان
با مروری بردیوان مختاری می توان دریافت که ازمیان ممدوحان وی،بیست تن آنان را ملوک وسلاطین و وزرا و امرا و سپهسالاران بزرگ غزنوی و قاوردیان - سلجوقیان - کرمان و ملوک سمرقند و سیستان وجز آن را تشکیل داده است. وی یکی از شاعرانی است که بین دربار سلجوقیان و غزنویان رفت و آمد داشته است پادشاهان بزرگ غزنوی چون ارسلان بن مسعودغزنوی و برادرش یمین الدوله بهرامشاه غزنوی و وزرای آنان و همچنین معزالدین ارسلانشاه قاوردی از سلاجقه ی کرمان و وزرای آنان را مدح گفته است.ازسهولت آمدوشد شاعری چون عثمان مختاری به دربارغزنه و سلاجقه ی کرمان و صفاریان زرنگ چنین برمی آید که میان این دربارها مناسبات دوستانه برقرار بوده است. - باسورث، - 104:1372وجود مدایحی دروصف پادشاهان سلجوقی و پادشاهان غزنوی یمین الدوله بهرام شاه غزنوی این مطلب را بهتر واضح می سازد. درمدح ارسلان شاه گوید:
سید سلجوقیان فخر شهان روزگار مفخرقارودیان صدرملوک باستان
ارسلان شاه بن کرمانشاه بر و بحر مایه ملک زمین و مادت عمر زمان - دیون، - 421
و یا درمدح بهرام شاه غزنوی می گوید:
ای یمین الدوله که اسلام ازیمان تیغ تو یمن داردبریمین ویسردارد بریسار - همان، - 83
اما دراین میان مرکزتوجه مختاری بیشتر به ارسلانشاه بن مسعودغزنوی ازهمه پرنگ تر و چشم گیرتراست. ملک ارسلان بن مسعود دوازدهمین پادشاه غزنویست،درسال 508 - - به تخت سلطنت نشست.به شجاعت موصوف بود. بهرامشاه برادرکهترش به خراسان پیش سلطان سنجرسلجوقی رفت،وی بهرامشاه را مددکرده با سپاه روانه غزنین فرمود و او با برادرجنگ کرده ویرا شکست داد و در سی و پنج سالگی به سال - - 512وفات یافت و به روایتی او را هلاک ساختند. - فخرمدبر، - 269: 1387 مختاری ملک الشعرا و شاعرتاجدار دربار او بود؛سهمی وافر درحدود پنجاه قصیده و قطعه و رباعی ازجمله27قصیده عالی ازدیوان وی مخصوص مدایح اوست.عنوان شاعرتاجدار لقبی است که خودشاعر به خود داده؛به این مناسبت که »ملک ارسلان غزنوی«او را به منصب ملک الشعرایی دربارخویش برگزید و برای تحقق این عنوان درمجلس رسمی شاهانه تاج زر برسر او نهاد و او را تشریفی عطا کردکه تاآن زمان به هیچ شاعری داده نشده بود.چنانکه مختاری درمدح سلطان ملک گوید:
صدر خداوندان سلطان ملک فخرجهان و شرف روزگار
آنک نبوده است بجز تاج بخش هیچکسش در همه آل و تبار - دیوان ، - 116
باید گفت که هنرشعر و شاعری حکیم مختاری درعهد سلطان ابراهیم غزنوی ظهورکرده و در دوران پسرش علاالدوله مسعود پرورش یافته بود،در زمان»ملک ارسلان بن مسعود«به اوج ترقی و کمال رسید . - همایی، - 226 : 1361 ملک ارسلان درآغاز کار همین که شعرمختاری را بشنید و پایه و مرتبه او را درقدرت سخندانی سنجید،چندان مال و نعمت بدو بخشید که شاعر درمقام سپاسگزاری داستان مشهور صله چند بدره زر را که »سلطان محمودغزنوی«به »غضایری رازی «داده بود یادکرد و آنرا درمقام انعام شاهوار »ملک ارسلان «حقیر و ناچیزشمرد. ازآن پس نیزملک ارسلان همچنان درترفیع منزلت و حال مختاری عنایت فرمود؛چنانکه مختاری درقصیده تهنیت جشن دولتخانه وی گفته است:
خبردرکل عالم شدکه سلطان فریدون فر بتاجی شاعری راکرد رشک جان نوشروان - همان، - 374 »آنچه ازسوابق تاریخی استنباط می شود تاج زر برسرنهادن در درجه اول به طبقه ملوک وسلاطین اختصاص داشته است؛و ازآن طبقه که بگذریم در درجه دوم گاهی امرا و سپهسالاران بزرگ که مصدرخدمات برجسته و فتح های نمایان بوده اند به این تشریف مفتخر و سرافراز می شده که درمجالس رسمی کلاه زر برسر می گذاشته اند؛نظیر »امیرافشین« که پس ازرفع غایله بابک خرمدین چون به بغداد مراجعت کرد خلیفه »معتصم عباسی « او را متوج به تاج زر گردانید و شرح این واقعه درحواشی دیوان حاضر - ص 437 - موجوداست. وهمانطور که گفته شد تازمان حکیم مختاری هیچ سابقه نداشت که دربار پادشاهان »شاعر تاجدار « داشته باشد و ما بین آن همه صلات و جوایز فاخر وگوناگون که پادشاهان به شاعران دربار خود می دادند هیچ کجا اسمی ازآن نوع تشریف نیست که ملک ارسلان به مختاری داد. - «همایی، - 215 : 1363 به همین دلیل است که مختاری دررباعی زیرمی گوید :
تشریف ملک مر امیری پنداشت کز چرخ سرم چو تاجداران بفراشت
از هر خسرو که ملک در جودست کس شاعر تاجدار جز شاه نداشت - دیوان ، - 612 از این روست که مختاری نیز قسمت عمده ازدیوان خود را به مدایح »ملک ارسلان « تخصیص داده و ازاین رهگذرنام آن پادشاه را جاودانی ساخته است.اما درکتب و منابع تاریخی نمی توان مطالب کافی و قابل اطمینانی از وضعیت اجتماعی این دوران یعنی دوره دوم غزنویان به دست آورد؛دراین منابع به این پادشاهان نسبت عدالت،دینداری، بخشندگی،مهربانی و ... داده شده است. دردیوان مختاری نیز سلاطینی که نام آنها گذشت،پادشاهانی شایسته به شمار آمده اند و شاعر درتمام قصایدخود این قدرتمندان را با احترام و ادب می ستاید،به ارسلانشاه و بهرامشاه نیز نسبت عدالت و حکومت شایسته می دهد؛چنانکه مختاری درمدح ارسلانشاه بن مسعود غزنوی گوید:
خدایگانا ایام عدل و بخشش تو ره ستم ز جهان بر گرفت و رسم نیاز - دیوان ، - 227
1-2 رسوم حکام و نشان سلاطین
پادشاهان به عنوان شخص اول مملکت برای خویش اختصاصاتی داشتند،آنها لباس های فاخر،مرکب های رهوار، گنجینه های ارزشمند و کاخ های باشکوه را حق خود می دانستند و همواره برای حفظ قدرت و شوکت خویش نهایت سعی و تلاششان را به کارمی گرفته اند. همه اینها علامات و نمادهای پادشاهی قدرتمند و مستقل بود.ازجمله مهمترین نشان حکام و سلاطین می توان به تاج اشاره کرد،»پیش از هرتشریفات دیگری،توجه و دقت ویژه ای درجشن تاجگذاری یک سلطان به عمل می آمد؛زیرا که برای سرزمینهای شرقی، بیش از مردمان دیگر عادت شده است که این گونه کارهای ظاهری را دلیل قدرت و اهمیت سلطان بدانند.« - اشپولر، - 133: 1386 این تاج ها معمولاًبا سنگهای قیمتی تزئین می شدند،مختاری به تزئین تاج با گوهراشاره ای دارد:
چو گوهر کله آرای ،زیب داده به تاج چو اخترفلک افروز،نور داده به گاه - دیوان، - 486
برای نشستن شاه نیز تخت به کار می رفت ،چنانکه :
چون خردمندان در بزمگه ملک خرام چون خداوندان درپیشگه تخت نشین - همان ، - 382