بخشی از مقاله
چکیده
با ظهور انقلاب اسلامی در ایران - 1979م - زن ایرانی به ویژه با شروع جنگ عراق و ایران 1988 : 1980 - م - در کنار مرد در تمامی زمینه ها، مشارکت داشته است؛ به گونه اي که باعث شد زن به شکلی بارزتر، براي کسب روزي و سرپرستی خانواده اش ، در غیاب همسر شهیدش یا رزمنده در میدان جنگ از خانه خارج شود ؛ و از جملهء صحنه هایی که در آن زمان زن در آن مشارکت کرد نو آوري ادبی است، و ادباي زن بسیاري در حوزه ادبیات نقش فعال داشتند.
گاهی اوقات آثار آنان بر کارهاي ادبی ادباي ایرانی فزونی می یافت. و زن با جرأتی بیش از گذشته به بیان دغدغه هاي خود و ایراد سخن در مورد اندیشه هایی که پیش از این جایز نبود می پرداخت. و چه بسا رمان ل بامداد خمارل اثر فاطمه ئ حاج سید جوادي که در سال 1998م منتشر شد اولین رمان ویژه زنان است که رواج زیادي یافت و یکی از اندیشه هاي عجیب در باره جامعه ایرانی که همان حق داشتن زن در جدایی از همسرش و ترك او پس از بد رفتاري با وي است به نحوي که قهرمان آن از حالت ضعف و تسلیم خارج شده تا وارد نوعی از سرکشی در فرهنگ محیطش شود.
در پی انتشار این رمان زویا پیرزاد نویسنده رمان خود را با عنوان لعادت می کنیمل را منتشر کرد تا موضوعی با جسارت بیشتر را که همان مدیریت یکی از مؤسسات توسط زنی با نام لآرزول است، در بر گیرد. و این کار تنها به مردان محدود تا اینکه قهرمان آن این مأموریت را که پس از درگذشت پدرش به وي واگذار شده بود بر عهده گرفت. این در حالتی بود که مسؤلیت سرپرستی مادر و خواهر کوچکترش را نیز به عهده داشت تا اینکه یکی از مشتري هایش عاشق وي گشت و او تحت فشار اطرافیانش با وي ازدواج کرد. ولی به خاطر اختلافات همیشگی - قدیم و جدید- نتوانست زندگی مشترك را ادامه دهد و درخواست طلاق داد، در نهایت به خاطر عکس العمل هاي جامعه در قابل یک زن مطلقه تسلیم شد.
این در حالی است که نام هاي پر آوازه اي از ادباي زن دیگر به ظهور رسید که با آثار ارزشمند خود حوزهء ادبیات را بهره مند ساختند، و برخی از آنان هم چون خانم زویا پیرزاد نویسنده رمان لچراغ ها را من خاموش می کنمل در سال 2001 م، و خانم فریبا وفی با رمان لپرنده ي منل در سال 2002م جوایز ادبی گران سنگی را به خود اختصاص دادند. و من در این مقاله و در تلاش براي نزدیکی بیشتر به متن رؤیا پردازانه در نزد زن ایرانی سه رمان لفراموشم مکنل اثر مریم جعفري، ل بازیچهل اثر نسرین ثامنی و لچراغ ها را من خاموش می کنمل اثر زویا پیرزاد را از زنان رمان نویس معاصر را انتخاب کردم تا از نزدیک شاهد زمینه هاي فعالیت آنان و میزان به کار گیري متن ادبی براي نشان دادن مسائل فردي و اجتماعی پیرامون آن باشیم.
این در حالی است که به خلاصهء هر رمان به یک اندازه می پردازم، و سپس ویژگی هاي فنی هر عنوان و دلالت و رابطهء آن با متن رمان را بررسی می نمایم، پس از آن تحلیل هنري متن ادبی و سپس یک تفسیر کلی قرار دارد که در پی آن ، اینطور نتیجه می گیریم که گفتمان زن معاصر در ایران حاکی از مجموعه اي از مسائل فردي و سیاسی و اجتماعی است. لمریم جعفريل از وضعیت زن در جامعهء ایرانی - یا به طور کلی جامعهء شرقی - سخن می گوید.
همان زنی که داراي اصالت است و به ارزش ها و مبانی پایبند است؛ و در لا به لاي قصه تفکر ذلت در برابر مظاهر پر زرق و برق فرنگ را رد می کند. اما لنسرین ثامنیل به عنوان یک زن مسائل مربوط به خود را کنار می گذارد و در قصه پردازي اش به همراه بروز کم رنگ برخی شخصیت هاي زن درجه دو میدان وسیعی را به شخصیت مذکر اختصاص می دهد؛ و در تلاش براي جلب توجه و حل - مشکلات - ، تمامی کوشش خود را در نشان دادن امور منفی جامعه به کار می گیرد و در خلال آن از اشاره به پیامدها و آثار منفی جنگ عراق و ایران بر مردم غفلت نکرده است . اما خانم لزویا پیرزادل از چارچوب دو ادیب قبلی خارج شده تا شکل دیگري از زندگی در جامعهء ایرانی که در زندگی آن خانواده ارمنی در داخل جامعهء ایران نمود پیدا می کند را به ما نشان دهد.