بخشی از مقاله

ساختار معماری و شهرسازی ایرانی


چکیده

معماری ایرانی، بارها تحلیل و مورد بررسی قرار گرفته است اما پژوهشهای صورت گرفته در اغلب موارد فرآیند ایجاد این معماری را مبتنی بر مبانی فکری آن مشخص نمیسازند، اکثر دیدگاهها صرفا عناصر معماری را مورد توجه قرار میدهند.

کنکاش در فرآیند تکوینی معماری ایرانی از مفهوم تا کالبد و توجه به اصل پایداری مفاهیم جوهری مستتر در هر پدیده، مجردترین و بیزمانترین عناصر مفهومی که میتواند حداکثر الهام و کسب تجربه از گذشتگان را فراهم آورد آشکار می سازد، شناسایی ابعاد مطالعاتی اصول و مبادی معماری ایرانی و نحوه استخراج آن، بعنوان اولین گام در احیای هنر و معماری مبتنی بر سنت، مورد توجه قرار میگیرد که نتیجه آن، بررسی اصول و مبادی این معماری در سه بخش روح، زبان و ساختار میباشد.

در این مقاله ساختار معماری ایرانی به عنوان کالبد آن مورد توجه قرارمی گیرد که به واسطه نفس هنر (زبان)، تحت تاثیر خود سامانی روح معماری است و با بیان رمزی حاصل از تعامل اصل شفافیت و رمزگان زبان، تعادل و وحدت را می جوید. ساختار معماری ایرانی که حاصل فرایند تجریدی زبان معماری است از یک نظر شیوه اسکان را درراستای هدف تدوین شده، در قالب یک سیستم پایدار، در بطن شهرسازی معرفی می نماید و به ارائه یک مدل مکان پایدار می پردازد و از منظر دیگر سازمان فضایی را از طریق پیوستگی فضایی حاصل از سنتز نظم و راز شکل می دهد که نتیجه آن انکشاف فضا

ﻭ تکامل این کشف فضایی در سه لایه داخلی (شفاف)، میانی (نیمه شفاف) و بیرونی میباشد که تعامل

ﻭ نحوه ی ارتباط بین این لایه ها موجب می گردد تا ساختار معماری در بطن شهرسازی معنا پیدا کرده وبا پیوستگی فضایی حاصله موجب نمودار سازی وحدت در معماری و شهرسازی گردد.

واژگان کلیدی: شیوه اسکان، سازمان فضایی، مکان پایدار ، پویایی فضایی، تداوم فضایی


مقدمه

برای احیای هنر مبتنی برسنّت باید اصول و مبادی آن را کشف کرد، یک اصل به معنای درست و دقیق آن میتواند هزاران هزار مظهر و تعین داشته باشد بیآنکه یکی

تکرار دیگری باشد.
سنت ایرانی-اسلامی سنّتی است مؤید منش یکپارچه ی جامعه در عین تأیید و

تقویت ساحت ظاهری و باطنیاش. ساحت ظاهری مربوط به قانون الهی (شریعت) و

ساحت باطنی به جنبه عرفانی اسلام یا طریقت مربوط می شود که اصول حاکم بر هنر اسلامی بویژه معماری را بنیاد نهاده است. فرض بنیادی طریقت آن است که در همه

چیزی معنایی نهان وجود دارد هر چیزی دارای معنایی برونی و نیز درونی است،
مکمل هر صورت خارجی واقعیتی درونی است که ذات نهایی و درونی آن است.

تأویل به مثابه پلی است میان ظاهر و باطن، در شیوهی تأویلی نسبت به هنر و سنت، ایجاد نوعی تعادل و توازن میان معنای درون (باطن) و معنای برون (ظاهر) مبنا قرار میگیرد و درواقع نوعی رابطهی رفت و برگشتی میان این دو برقرار میگردد که این تعامل دوطرفه در کلیه مراحل دریافت، میبایستی تداوم داشته باشد. از طرف دیگر از آنجا که
جهان مرکب از عالم کبیری و عالم صغیری، هر یک شامل سه بخش روح، نَفْس و جسم

میباشد که نوعی رابطه رفت و برگشت میان این سه برقرار است، لذا در هنر مبتنی بر آن نیز این سه بخش مشهود خواهد بود که می بایست با برقراری تعادل میان ظاهر و باطن اصول و مبادی هنر را در این سه بخش مورد تفسیر قرار داد ( اردلان و بختیار، 1380، برداشت آزاد ازصص 10 و 11 و .(12
در فلسفه اسلامی، اثر هنری هیچگاه به عنوان یک محصول یا اُبژه1 نگریسته نمیشود

بلکه آنچه اهمیت دارد فرایند شکلگیری اثر هنری است، یعنی اثر هنری همواره بعنوان یک فرآیند مطرح میگردد و به مراحل آفرینندگی آن اهمیت بسزایی داده شده است.

مرحله تکوین اثر هنری خود اثر هنری تأثیر بر مخاطب

 


از اینرو معماری نیز از حالت فرآورده1 خارج شده و تبدیل به فرآیند2میشود.
فرآورده محصولی است که هیچ دخل و تصرفی در آن نمیتوان کرد. اما فرآیند که

حاصل سفر، تأویل و بازآفرینی است، زندگی و دوام مییابد و طراحی امری میشود

که با تأویل و تفسیر انسانی همراه است (شیرازی، زمستان 83 ، صص 9 تا .(11 معماری و شهرسازی مبتنی بر سنّت درواقع مبتنی بر یک فرآیند تکوینی از مرحله

مفهوم تا کالبد است و به تبع آن برای دریافت، ادراک و سنتز اصول و مبادی این
فرآیند لاجرم میبایستی در مفاهیم و ارزشهای بنیادی این سنّت غوطهور گشت،

براساس این نگرش میبایست با ایجاد رابطهی تعادل میان درون و برون (باطن و

ظاهر) و همچنین ایجاد یک رابطهای رفت و برگشت میان این دو، بدنبال بررسی و مطالعه اصول و مبادی آن در سه بخش روح، نفس(زبان) و جسم(ساختار) باشیم. البته

نباید از یاد برد که این سه بخش دارای یک رابطه تعاملی سهجانبه با یکدیگر می باشند
ﻭ نقش مکمل را برای یکدیگر بازی میکنند بنحوی که در مطالعه و بررسی هر بخش،

می بایست نقش

ﻭ تاثیر دو بعد

دیگر را نیز مد نظر قرارداد.

نمودار:1 ارتباط میان طریقت و تأویل ،(ماخذ: نگارنده)

در این مقاله ساختار معماری و شهرسازی ایرانی با درنظر گرفتن نحوه ی تعامل و

رابطه میان سه بخش مذکور مورد بررسی قرارمی گیرد و نحوه ی تاثیر پذیری ساختارکالبدی، از روح الهام بخش حاکم بر هنر ومعماری-که بواسطه نفس هنر (زبان)


به هدف غایی هنر مبتنی برسنت، یعنی ایجاد تعادل و توازن درمحیط بمنظور دستیابی
به وحدت رهنمون می گردد- را آشکار می سازد.


روش تحقیق:

با توجه به آنچه که در مقدمه بیان گردید هنر و معماری مبتنی بر سنّت دریک فرآیند تکوینی از مرحله مفهوم تا کالبد شکل می گیرد و به تبع آن برای دریافت اصول

و مبادی این فرآیند لاجرم میبایستی در مفاهیم و ارزشهای بنیادی آن غوطهور گشت

در شیوه تاویل گرایانه که فیالواقع همان هرمنوتیک فلسفه شرق (فلسفه اسلامی) است

دو بعد ظاهر و باطن بطور همزمان و در ارتباط با یکدیگر مورد نظر قرارگرفته ومبتنی

بر فرض بنیادی طریقت یعنی ایجاد تعادل میان آن دو ، سه بخش روح ، زبان و ساختار در یک تعامل سه جانبه مورد کنکاش قرار می گیرد. لذا هرمنوتیک غربی و

بخصوص آنچه که از آن به عنوان هرمنوتیک نوین یاد میگردد و بر مبنای اومانیسم
(انسانمحوری) شکل گرفته و در آن همه چیز تعلیقی و مشکوک است الّا من انسان

(ذهن انسان) ، هیچ قرابتی با تأویل مورد نظر جامعه شرقی واصول حاکم برآن ندارد. بخش اعظم مطالعات صورت گرفته درخصوص معماری ایران بیشتر در

زمینههای مترولوژی1 (علم ابعاد و اندازه)، مورفولوژی2 (شکلشناسی)، تکنولوژی3 و باستانشناسی معماری ایران بوده است که به رغم تخصصی بودن به پایهایترین و

مهمترین مسائل معماری ایرانی یعنی اصول و مبادی معماری ایرانی بطور کامل پاسخ نمیدهد. البته در این میان، توسط عدهای از محققین ایرانی نیز پژوهشهایی درخصوص بعد مفهومی و به اصطلاح بخش باطنی معماری ایرانی صورت پذیرفته است که هدف این دسته از محققین ایرانی در راستای آشکارسازی ویژگیهای اصلی معماری ایران برای استفاده از آن در بستر معماری امروزی که بتواند حامل هویت ایرانی باشد


صورت گرفته است، اما هنوز بنظر میرسد اینکه چطور در بستر معماری مدرن و
امروزی به این سرمایههای فرهنگی رهنمون شویم در هالهای از ابهام قرار دارد

(افشارنادری، زمستان 74 ،ص .(35

با توجه به مطالب مطروحه فوق دراین مقاله ساختار کلی فضا و هندسه در فضای معماری و شهرسازی که یکی از مجردترین و بیزمانترین عناصر است در تعامل با

روح الهام بخش ونفس هنر(زبان) مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد تا بتوان حداکثر
الهام و کسب تجربه را از گذشته برای آینده به همراه آورد.


-1اساس و ساختار معماری و شهرسازی ایرانی

همانطوریکه بدان پرداختیم هنر ومعماری مبتنی برسنت ایرانی- اسلامی از تعامل سه بخش روح، زبان و ساختار حاصل میگردد.

ملاصدرا روح (معنا) را محصول حرکت جوهری کالبد میداند، این به آن معنا
نیست که روح معلول کالبد است .....کالبد تنها شرایط ظهور روح را فراهم می کند،

روح .... در پیدایش و ظهور نیازمند زمینه مادی است، اما در بقا و دوام مستقل از ماده و شرایط مادی است، ماده تنها زمینه حلول روح را فراهم میسازد، درواقع چنین میتوان اظهار داشت که مفهوم یا همان معنا بر مصداق یا همان کالبد تقدم دارد، البته این تقدم به معنای نفی مصداق نخواهد بود چرا که مصداق یا کالبد میبایست به
نحوی تجلی گردد که زمینه ظهور روح را به نحوی شایسته فراهم سازد

(آشتیانی،1380، ص .(57

روح معماری ایرانی که در بستر دیدگاه فلسفی وجود اندیش شکل می گیرد با ایجاد

خودسامانی در معماری و تعریف دیدگاهها، ارزشها و مفاهیم پایداری را طرحریزی

میکند که هدف غایی هنر مبتنی بر سنت یعنی دستیابی به تعادل و وحدت را می جوید. نفس هنر (زبان) بعنوان پل میان روح و کالبد بدنبال آن است تا با ایجاد یک فرآیند تجریدی که در عین حضور و شهود برای هنرمند مکشوف می گردد زمینه را

برای بیان رمزی وحدت در معماری فراهم سازد. نفس هنر مبتنی بر سنت برمبنای

 


-1-1 شیوه اسکان (شکل تماس)
در معماری ایرانی، شکل تماس (شیوه اسکان)، در یک گونه خاص خلاصه

نمیشود بلکه در قالب یک سیستم پایدار و در بطن شهرسازی ایرانی تجلی مییابد که
با ارائه مدل یک مکان پایدار، تعادل و وحدت را میجوید.
شهر در سلسله مراتب مفهوم یا تعین فضایی، شکل مثبتی است که میان دستگاه

مختصات اصلی فضا قرار گرفته است. انسان، شهر و کیهان هر یک ضرورتاً مرکب از
سه جزء جسم، نفس و روح هستند ( اردلان وبختیار،1380،ص .(79

شهرسازی ایرانی در پی تحقق بخشیدن به اصلی است که جهان بر آن قرار دارد،

یعنی اصل تعادل، تا از طریق ایجاد تعادل فضایی و توازن کالبدی به وحدت دست یابد.

همه عناصر به منزله یک ترکیب هنری و کلامی برای بیان این اصل به کار گرفته
میشوند. آهنگ، تکرار، انقطاع، تداوم، یکسانی، بازگشت به آهنگ و بازآمدن به تباین

ﻭ ... مقدمه و مؤخره، پیشدرآمد، اوج، فرود و ... در ماهرانهترین ترکیب فضایی و بیان کالبدی چهره مینمایند.

چهرههای گوناگون رخ نمودن این اصل را می توان در عناصر مختلف شهری و در مقیاسهای بسیار متفاوت بازیافت. از ترکیب عناصر پیرامون فضای باز درونی یک عنصر شهری مثل مسجد یا مدرسه تا ترکیب عناصر تشکیلدهنده میدان همه نشاندهنده
چگونگی به کارگیری اصل تعادل

ﻭ توازن در قالبیاند که من منظوم

مجموعه ی شهری را شکل میدهند( اهری،1380، ص .(11

تصویر :2 بخشی از بافت شهری یزد در محله فُهادان،( توسلی،1370، ص(97


در شهرسازی ایرانی، چه در تکبناها و حتی اجزای آن و چه در آنچه اصطلاحاً
معماری شهری مینامیم

به طور اعم با پدیدهای به
نام تعادل روبرو هستیم.


تصویر :3 چشماندازی از یک شهر منطقهای گرم وخشک فلات ایران، (اردلان و بختیار، ,1380ص (15


این خاصیت متعلق به کلیه نظامهای پویا و ارگانیک محیط است که میخواهند پایدار بمانند. تعادل به مفهوم قرار گرفتن هر چیز در جای خود، به اندازه لازم و در زمان لازم است و اگر این حدود رعایت نشود، به ناپایداری محیط، از همگسستگی و نابودی منجر
خواهد شد (بحرینی، 1377، ص .(407

تعادلی که ناشی از برابر شدن کلیه نیروها و متغیرهای مادی و معنوی تأثیرگذار در معماری است و موجب برابری انرژی حاصل از حضور مادی در محیط با انرژی مفاهیم متافیزیکی که انسان در جستجوی آن است عامل تعادل و دستیابی به یک معماری معنایی و ماندگار در شرایط زمان و مکان خود است و منجر به طرحریزی

الگویی برای مدل یک مکان پایدار در طراحی شهری می گردد.

مودار :2 شکلگیری شیوه اسکان در معماری ایرانی در قالب مدل مکان پایدار، (ماخذ: نگارنده)

-1-1-1مدل مکان پایدار

مدل مکان پایدار مدل چهاربعدی است که میتواند مبنای نظری بازشناسی مؤلفههای سازنده کیفیت طراحی شهری قرار گیرد.

این مدل از ترکیب ابعاد چهارگانه محیط (کالبد، معنا، عملکرد، اکوسیستم) حاصل میگردد، شهرسازی ایرانی با برقراری رابطهای چهارگانه بین ابعاد ذکر شده در قالب سیستمی پایدار به تعادل میرسد و از این طریق نیروهای شکلدهنده کیفیت کلی
طراحی شهری یک مکان استخراج میشوند.

براساس مدل حاصل، (مدل مکان پایدار)، کیفیت طراحی شهری را میتوان برآیند چهار نیرو مؤلفهی کیفیت عملکردی، کیفیت تجربی ـ زیباییشناختی، کیفیت اقلیمی و نهایتاً کیفیت حفاظت زیستی نتیجهگیری نمود.

مؤلفه عملکردی کیفیت طراحی شهری از یکسو دربرگیرنده تأمین حرکت و دسترسی سهل و مناسب به مراکز جاذب شهری است و از سوی دیگر برخلاف آموزههای


مدرنیزم که نقش عملکردی فضاهای شهری را به کانال سادهای برای رفت و آمد تقلیل
میدهد دربرگیرنده عملکردهای دیگر همچون تفریح غیرفعال، تماشای مردم و مراسم

گوناگون و ... نیز بوده تا ضامن سرزندگی و غنای تجربه فضایی شهر گردند. مؤلفه

تجربی ـ زیباشناختی کیفیت طراحی شهری به دریافتهای ادراکی، شناختی و ترجیحات محیطی افراد در قبال فضاهای شهری سر و کار دارد.

مؤلفههای اقلیمی دربرگیرنده مقولاتی چون تنظیم اقلیم میباشد و درنهایت مؤلفه
زیستمحیطی حفاظت محیط زیست دغدغه پایداری زیستمحیطی را داشته و با

کیفیت تعادل مبتنی بر

بومشناسی محیط شهری و چگونگی استفاده از

منابع طبیعی اعم از زمین,
آب و ... در رابطه با

طرحهای شهری سر و کار دارد (گلکار، بهار و تابستان 80 ، ص .( 38

نمودار :3 مدل مکان پایدار و مولفههای سازنده کیفیت فضای طراحی شهری، (گلکار، بهار و تابستان 80 ، برداشت آزاد ازص .( 38


تصویر :4 میدان نقش جهان اصفهان در پیوند با بافت پیرامونی خود موجب غنای تجربه فضایی گردیده است.
(اردلان و بختیار، 1380، ص(127

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید