بخشی از مقاله
چکیده
حجاب سازهاي نشانهشناختی است، بدین معنی که حجاب تنها ابژه پوشیدنی نیست، بلکه در همان حال، پدیدهاي گفتمانی است و ابعادي نمادین دارد. حجاب از دالهاي محوري گفتمان اسلام شیعی انقلابی تلقی می شود و قادر است حول محور خود گفتمان سازي و نشانه پردازي کند. از منظر نشانهشناسی، حجاب از یک سو زیرمجموعه نظام نشانهاي پوشش است و از دیگر سو، زمینه ترجمه بین نظامهاي نشانهاي گوناگون را فراهم میآورد. به عبارت دیگر، فرض این مقاله، وقوع ترجمه بین سیستمی در گفتمان حجاب است که در سطوح مختلف، کار ترجمه / ارتباط را میان امر دینی / قدسی / معنوي و امر غیردینی / عرفی / مادي انجام میدهد. در سطح پیام، حجاب محل برخورد سایر زبانها و رمزگانها و درنتیجه محل تعاطی معنیهاي گوناگون است.
تمرکز مقاله بر همین تعاطی معنیها در سطح گفتمانی حجاب است که خود بخود زمینه بروز تفسیرهاي گوناگون و بالطبع واسازي معنی مرکزي حجاب را فراهم می آورد. در جریان واسازي، استاتیک نشانه و معنی به دینامیک و پویایی تبدیل می شود ومثلاًنشانه هاي چون زن، چادر، مانتو، مو، بیش از آنکه بازنمود حجاب، باحجابی، بدحجابی، حیا، عفت باشند، در فرایندي از دلالتهاي گوناگون قرار میگیرند. سینما یکی از آوردگاههاي تعاطی معنی و واسازي آن است. مسأله این مقاله این است که با فرض ترجمهاي بودن ماهیت حجاب، سازه آن در سینما چگونه دچار واسازي میشود؟ در پرداختن به این مسأله فیلم سینمایی طبقه حساس - کمال تبریزي، - 1392 مورد مطالعه و تحلیل نشانهشناختی قرار میگیرد.
مقدمه
حجاب دالی پوششی است و مدلول آن در وهله نخست، پوشیدن و مستورشدن است و در تقابل با برهنگی و عریانی نشاندار میشود. پوشش متشکل از ابژههاي پوشیدنی است، که متناسب با جنسیت انسانها، جامعه و فرهنگ بشري، طبقه و حتی نوع ایدئولوژي سیاسی حاکم بر دولت و حکومت بسیار متنوع و متغیرند. ابژههاي پوشیدنی دینی هم میتوانند باشند. حجاب نوعی پوشش دینی و بلکهاسلامیِشیعیِانقلابی است. بدین ترتیب اگرمثلاً بخواهیم نشانههاي جامعه شیعی انقلابی ما را فهرست کنیم، دستکم در نگاه نخست، حجاب یکی از همان نشانهها خواهد بود.
حجاب علاوه بر اینکه بخشی از نظام نشانهاي پوشش یا پوشاك است، زمینه ارتباط یا ترجمه میان نظامهاي نشانهاي گوناگون را فراهم میآورداساساً.فرض این مقاله، همین خصلت ارتباطی / ترجمه اي حجاب است که مجموعهاي از رمزگانها / نشانههاي دینی، قدسی و معنوي را به زبان مجموعهاي دیگر از رمزگانها / نشانههاي غیردینی، عرفی و مادي ترجمه کرده و زمینه ارتباط بین امر دینی را با امر سکولار فراهم میآورد. در این معنی، حجاب علاوه بر نشانهپردازيهاي خاص خود، به کار ترجمه بین سیستمی هم مشغول است. اما آنچه که در این ترجمه بیش از هر چیز دیگري نشاندار است، تعاطی و برخورد معانی گوناگون است که خودبخود زمینه تفسیرهاي گوناگون میانجامد. تمرکز مقاله بر همین تعاطی معنیها است که زمینه واسازي معنی مرکزي حجاب را فراهم می-آورد.
سینما یکی از آوردگاههاي تعاطی معنی و واسازي آن است. مسأله این مقاله این است که با فرض ترجمهاي بودن ماهیت حجاب، سازه آن در سینما چگونه دچار واسازي میشود؟ در پرداختن به این مسأله فیلم سینمایی طبقه حساس - کمال تبریزي، - 1393 مورد مطالعه و تحلیل نشانهشناختی قرار میگیرد. نوآوري این مقاله در پرداختن به وجه دینامیک نشانهپردازي حجاب و ماهیت ترجمهاي آن در فرهنگ است. دستاورد این پژوهش به طور مشخص، پیبردن به ماهیت واسازانه سازه حجاب در متن فرهنگ و بهطور خاص سینما است.
سازه حجاب: به سوي نشانهشناسی حجاب
بهطور کلی میتوان موضوع نشانهشناسی را »فرآیند نشانهپردازي - « - Semiosis بدانیم. استفاده از لفظ فرایند در اینجا دلالت بر نوعی فعل و عمل میکند. آنچه که در نشانهشناسی با آن مواجهایم، خلاف ظاهر امر، نشانه به مثابه یک موجودیت ایستا نیست، بلکه نشانه در مقام رخداد معنی است. نشانهپردازي فرآیند تولید و مبادله معنی است. در اینجا هر ابژهاي میتواند وارد فرآیند نشانهپردازي شده و بالطبع معنیدار شود. حجاب نیز استثناء نیست.
حجاب، نشانهاي پوششی است، اما نشانهاي ایستا نیست. یعنی برخلاف نگاه ساختگرا، حجاب درون فرآیند نشانهپردازي قرار میگیرد که به تعبیر امبرتو اکو 1976 - ، - 69 فرآیندي نامحدود است. البته دلالت صریح حجاب بواسطه جایگاه ویژهاي است که در دستور زبان دینی و بلکه فقهی دارد. حجاب دال بر پوشش و ستر بدن از نگاه و دسترس نامحرم است. پوشش و حجاب زن در اسلام این است که زن در معاشرت با مردان خود را بپوشاند و به جلوهگري و خودنمایی نپردازد - مطهري، 1375، . - 62 حجاب در متون فقهیاصولاًامري زنانه میشود، هرچند در متن قرآن میتوان به نشانههایی برخورد که فارغ از جنسیت، رابطه دوسویه حجاب را نشاندار میسازد: در سوره نور آیات 30 و 31، »غض بصر« و »حفظ فرج« از پایههایی است که فرآیند نشانهپردازي حجاب را بنیان مینهند.
این دو فرمان الهی هم خطاب مردانه و هم زنانه دارد. بنابراین میتوان گفت نشانهپردازي حجاباساساًبنیانی جنسیت زدایی شده دارد که بیش از هر چیز، بر ماهیت ارتباطی پدیدار حجاب تأکید دارد. علاوه بر این، حجاب بیش از آنکهظاهراًنشانه یک نوع لباس یا پوشاك زنانه یا مردانه باشد، بصورتی صریح بر نوعی رفتار دلالت دارد، رفتاري که حاکی از اخلاق، پاك دامنی، تقوا و درنهایت عفت یا عفاف است. حجاب در این معنی، میتواند جانشین عفاف شود و به تعبیر نشانهشناختی، ترجمهاي بینسیستمیِعفاف باشد. حجاب در حقیقت سازهايماديو پوششی است که در نظام نشانهاي پوشش یا پوشاك معنیدار است، اما عفاف از جنس اخلاق است و در رمزگان اتیک، نشانهاي از تقوا و پرهیزکاري است.
در دین، رابطه میان عالم ملکوت و عالم ناسوت همواره رابطهاي پرتنش است، به طرز نمادین، آدم هبوط کرده از عالم ملکوت،اساساًبا نوعی طرد از بهشت الهی پا به روي زمین نهاد. این طرد که بهعلت عصیان نخستین آدم علیه فرمان/ رمزگان الهی صورت گرفت، زمینه تنشی تاریخی را میان منزلگاه ابدي و تبعیدگاه فعلی فراهم آورده است، تنشی که در قالب استعارههاي مختلفی از جمله، دنیا زندان مؤمن، دنیا مزرعه آخرت، قفس و غیره توصیف میشود. در نشانهشناسی دین، یکی از مهمترین کارویژههادقیقاًمطالعه همین نمادینشدن تنش یا ترجمهپذیري/ ترجمهناپذیري زبان ملکوت به زبان ناسوت، امر قدسی به امر عرفی و معنا به ماده است. این دیالکتیک را در قالب ترجمه بین سیستمی میتوان توصیف کرد. در نشانهپردازي حجاب نیز با چنین کارویژهاي روبرو هستیم: حجاب زمینه ترجمه بین سیستمی را ممکن میسازد.
چه اینکه پیشتر در رجوع به متن مقدس دیدیم که بنیان نشانهپردازي حجاب در عالم معنی است که سرانجام توسط نشانه مادي و پوششی حجاب بهتنِجسم درمیآید. این ترجمه در بستر فقه و رمزگان فقهی رخ میدهد. بهعبارتی رمزگان فقهی است که تنش میان دو کرانه طیف ترجمهپذیري و ترجمهناپذیري را تا حدي کنترل و قاعدهگذاري میکند. این بستر است که حجاب یا پوشش راولاًزنانه میکند یعنی، پوشش زن نشاندار است و پوشش مرد بینشان؛ثانیاًحجاب یا پوشش راتلویحاًجانشین عفاف یا عفت میکند، بهطوري که زن متخلق به اخلاق اسلامی را دستکم زن باحجاب معرفی میکند. فقه حدود ترجمه نظام نشانهاي اخلاق به نظام نشانهاي پوشاك را تعیین میکند، به تعبیر دیگر فقه، همچون فرهنگ لغت مترجم است که جهت معادلیابی یک لفظ در یک زبان بیگانه به زبان خودي ناگزیر از رجوع به آن است.
اما در بستر فرهنگ و درون شبکهاي از رمزگانهاي تودرتو است که حجاب دلالتهاي ضمنی متعددي میگیرد و بالطبع تنش دیالکتیکی ترجمهپذیري/ ترجمهناپذیري حجاب و عفاف در این بستر بالا میگیرد. در اینجا ما با انواع ترجمهها سروکار داریم. براي مثال تصویر یکی از کهنترین نظام نشانه اي است که بشر از آن بهره برده است. بصري ساختن و به تصویر کشیدن از سازوکارهاي نشانه پردازي تصویري است. تنش میان کلام و تصویر با سلطه تصویر و رسانههاي تصویري از جمله، عکس، تلویزیون و سینما در دنیاي امروز، تشدید گشته است. حجاب نیز که در سپهرنشانهاي فرهنگ امروز حضور دارد، از این تنش مستثنی نیست.
از این زاویه دید، حجاب نشانهاي تصویري از معنی و مفهومی است که در نظام نشانه اي کلام جاي دارد. حجابی که امروز در قالب نشانههایی چون چادر، روسري، مقنعه، شال، مانتو و غیره میبینیم، ترجمهتصویريِنشانه اي است که به شکل کلامی در متنی نوشتاري ثبت و ضبط شده است. به عبارت دیگر، اگرمثلاًدر متن قرآن به الفاظ »لایبدین زینتهن« اشاره شده است، در تفسیر، زینت معادلبدنِزن ترجمه شده - نک به مکارم شیرازي، 1369، - 439، و در ادامه در سینما براي پوشش بدن زن، لباس زنانهاي به تصویر کشیده میشود که تا حد ممکن بدن را از دسترس نگاه خیره دور نگه دارد.
ترجمه بین سیستمی اما پدیدهاي تاریخی است، فلذا ارتباط میان امر قدسی و امر عرفی، عفاف و بدن، ارتباطی است که دستخوش فراز و نشیب تاریخ میشود و همواره بصورت یک ترجمه ثابت و ایستا باقی نمیماند. با بازگشت به پیشفرض اصلی نشانهپردازي، ترجمهاصولاًپدیداري ایستا و فرآیندي ثابت در طول تاریخ نبوده و نیست. تعبیر دیگر این قضیه نشانهشناختی را حمید نفیسی در یکی از نخستین مقالات نشانهشناختی در باب پدیدار حجاب و رابطه آن با نگاه، اینطور بیان میکند: »حجاب بهعنوان یک عرف اجتماعی ثابت و یکسویه نیست، بلکه طرز رفتار پویایی است که زن و مرد هر دو بهکار میگیرند.
علاوه بر این، میان حجاب و بیحجابی رابطهاي دیالکتیکی وجود دارد و مشکل بدحجابی که مقامات دولتی پیوسته بدان اشاره میکنند، از بازي بین این دو بوجود میآید. آنچه پنهان میشود، عریان شدنی هم هست. اگرچه حجاب زن را ملزم به رعایت قواعد پوشش میکند، در عمل زنان براي پوشاندن خود از نگاه نامحرم شیوههاي گوناگون در اختیار دارند« - نفیسی، 1370، . - 417 تقابل باحجاب/ بیحجاب در متن دین - رمزگان فقه - تقابلی آنتاگونیستی است: بدین ترتیب کهمثلاًزن بیحجاب نمیتواند نماز بگذارد.
اما همین تقابل در متن فرهنگ - رمزگان پوشاك - تبدیل به تقابلی دیالکتیکی میشود و سنتز آن، شکلگیري پدیداري است که میتوان نام آن را »بدحجابی« گذاشت. بدحجابی به بیان نشانهشناختی، حاصل واسازي از سازه نشانهشناختی حجاب در بستر فرهنگ است. اگر سازه عفاف در بستر فقه دچار واسازي شده و به حجاب تحویل مییابد، سازه حجاب نیز در بستر فرهنگ دچار واسازي میشود. فرهنگ شبکهاي از رمزگانها و دلالتهاي تودرتو و بالطبع تفسیرها و ترجمههاي مختلف است.