بخشی از مقاله

چکیده

در این مقاله سیر معنوی و اخلاقی سالک راه حق و طی منازل و سیر عاشقانه او که در پی تجلیات جمالی حضرت حق و بهره مندی دل و جان از شمیم جلوههای بی مثال آن یگانه معشوق است و چه بسا جلوه گری های نورانی او را مشاهده و مشام جان را به عطر و بوی معبود، معطر و ضمیر و دل را بدان مشعشع می نماید، را با توجه بر شرح و تفسیر برخی از غزل های عارفانهی حافظ بررسی می کنیم. حافظ در بیان عشق سالک در میان دیر و مغان و میخانه و بت خانه و مسجد و خرابات و از میان می و نار و نور و مغ و مطرب، چشم چران جمال یار بوده و با حال سوز دل، اشک روان، ناله شب، آه سحر و ضجه از درد فراق، در پی سرکشیدن جرعه ای از محبت ناب و خالص او بوده است. بعضی از غزل های او مانند »در دیر مغان نور خدا می بینم« و »دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند« حاکی از آن است که او نیز جرعه نوش وصال یار بوده است.

کلید واژه: می، مسیحا نفس، کأس، تجلی، وصال

مقدمه

برخی از غزلهای عرفانی حافظ را برای آشنایی با ادبیات عرفانی و جایگاه عرفان در ادبیات حافظ بررسی نموده و به شرح و تفسیر اصطلاحات عرفانی که در آن به کار رفته میپردازیم تا جسم و جان را با نواهای دل انگیز حافظ آشنا نموده و بدانیم که آیا می توان به بلندایی که حافظ ایستاده نگریست؟ آیا می توان به ژرفای اندیشه های زیبا و عمیق او دست یافت؟ آیا می شود با آب حیاتی که در غزل هایش ذکر می کند، تن و جان را شستشو داد؟ آیا می توان با غزل های حافظ، عرفان را فهمید؟ و آیا می توان با غزل های عرفانی او، خدا را بهتر شناخت؟ و آیا می شود انسان کامل را از افق نگاه او تماشا کرد؟ در ابتدای پژوهش ذکر چند نکته را لازم می دانم.

الف: شاید بتوان ادعا نمود که درک و فهم غزل های عارفانه و عاشقانه ی حافظ، تا حدودی فطری است و به شرح و تفصیل شارحان و مفسران نیاز ندارد، زیرا، اولاً: آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند و آنچه بر دل نشیند، نیازمند تفسیر نیست. ثانیا: مضامین غزل های عرفانی، مضامینی است که از فطرت سرچشمه گرفته و امور فطری برای همگان آشناست. جز در مواردی که غزل متضمن اصطلاحاتی عرفانی و غیر عرفانی باشد که نیاز به توضیح و شرح و تفسیر دارد.

ب- درباره حافظ و غزل های او، دیدگاه هایی متفاوت وجود دارد، از جمله این که برخی گفته اند، عشق حافظ عشقی زمینی بوده و هدف او از کاربرد واژ هایمِی و جام و خرابات و مستی و نظایر آن، همان معنای ظاهری ولااُبالیگری های دنیایی بوده و حتی خواجه شیراز را مورد طعن قرار داده و گاه کافرش خوانده اند. ولی این گونه خدشهها بی ثمر است، چرا که این سخنان و لاطائلات از سوی کسی است که عشق و عرفان و می و مستی را نچشیده، و از این رو إن قلت، می راند.

الا یا ایها الساقی!دِأرساًکأ و ناوِلها    که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها

به بوی نافه ای کآخر، صبا زآن طره بگشاید    ز ناب جعد مشکینش، چه خون افتاد در دل ها

به می سجاده رنگین کن،گرت پیرمغان گوید    که سالک، بی خبر نبود، ز راه و رسم منزل ها

شبِ تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل    کجادانند حالِ ما، سبکباران ساحل ها

مرا در منزل جانان چه امن و عیش چون هر دم    جرس فریاد می دارد، که بربندید محمل ها

همه کارم ز خودکامی، به بدنامی کشید آخر    نهان کی ماند آن رازی، کزو سازند محفل ها

حضوری گرهمی خواهی از او غایب مشو حافظ    متی ما تَلقَمن تَهوی، دَعِ الدنیا و أمهلها***

الا یا ایها الساقی!دِأر کساًأ و ناولها     که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها

ساقیدر: اصطلاح عرفا، پیر کامل و مرشد کمّل است و شاید منظور، واجب الوجود باشد و یا حضرت خضر، که خواجه در سن چهل سالگی به دیدارش نایل گشته است - شرح عرفانی غزل های حافظ، ابوالحسن عبدالرحمان ختمی لاهوری، ج1، ص - 3 و محتمل است که معشوق و محبوبی که انتظار عنایت او را داریم، باشد - جمال آفتاب، علی سعادت پرور، ج1، ص. - 22 عشق: جوهر حقیقی عرفان است. عشق عرفانی، سوزان و فناکننده و راه آن پرخطر و مشکل است و به قول حافظ، طریق عشق، طریقی عجب خطرناک است، که اگر ره به مقصد نبری، راهی بی پایان و خطرناک است و همه در آن هلاک می شوند - بنیاد عرفان برتر، دکتر یحیی کبیر، ص. - 248 و یا سیر روحانی است برای رسیدن به حقیقت هستی - درس حافظ، دکتر محمد استعلامی، ج1، ص. - 67

کأس: می تواند، جام عشق، یا دل باشد و نیز می تواند فیض باشد. البته منظور از آن، باده و افسون و قهوه و غیره که بعضی از شارحان مانند سودی - شرح سودی بر حافظ، محمد بسنوی سودی ،ج1، ص - 5 بیان کرده اند، نیست. اوّل: شاید منظور ازواژه اوّل، ابتدای راه و آغاز سیر و سلوک عرفانی باشد یا ممکن است با توجه به آیه شریفه »انا عرضنا الامانه علی السموات و الارض« - احزاب، - 72 منظور از آن، روز میثاق باشد که چون از عدم به وجود می آمدیم از جهت حصول عرفان و رفع موانع و هواهای نفسانی، عشق را آسان دانستیم اما اکنون که به وجود آمدیم، مشکل ها ایجاد شده است و جهاد اکبر لازم است - ر.ک. شرح عرفانی غزلهای حافظ،ج1،ص. - 4 ای محبوبی که همه عالم مست جمال تو است، جام عشق و محبت به عاشقانت بنوشان و همواره از دیدارت بهره مندشان ساز و به خود، آگاهشان کن، تا سختی های راه که در ابتدا آسانش می پنداشتند، از پای درشان نیاورد. زیرا، در راه سیر و سلوک محتاج نفحات و تجلیات پی در پی تو می باشند. - ر.ک جمال آفتاب، ج1، ص23و22 و شرح عرفانی غزل های حافظ، ج1، ص3 و درس حافظ، ج1، ص67 و شرح سودی، ج1، ص3 و حافظ نامه، بخش اول، ص. - 92

به قول حافظ:

»خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم       بر در دوست نشینیم و مرادی طلبیم

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید