بخشی از مقاله

چکیده

گاه میان آثار ادبی ملل سرزمینها و فرهنگهای مختلف، شباهتهایی به چشم میخورد که برخاسته از مشترکات روحی و معرفتی آفرینشگران آن آثار است. این مقاله با رویکردی مقایسهای، به بررسی کارکردهایی پرداخته است که باده در سیاق عرفانی به همراه داشته است؛ آنچه میتوان حکمتهای باده عرفانی خواند. آموزههایی که تخلّق به آنها در طی طریق عشق و معرفت الهی، ضروری است. این نوشتار با توجه خاص به کارکردی که باده عرفانی در نگاه حافظ و ابن فارض دارد، به بررسی این موارد پرداخته است: - 1 جایگاه برجسته باده و واژگان مربوط در آثار عرفانی - 2 تعبیر مجازی و رمزگونه باده در سیاقی عرفانی - 3 حکمتهایی که ملازم باده عرفانی در نگاه حافظ شیرازی و ابن فارض مصری است؛ از این نظر باده عرفانی، تهذیبکننده و درمانگر، زداینده کاستیها و کمالآفرین است و سپردن راه معرفت، بدون برخورداری از چنین کمالاتی، میسر نیست.

.1  مقدمه

یکی از روشهای تحقیق و بررسی علمی توجه به موضوع مورد نظر از دریچه مقایسه است. به این ترتیب، با ردیابی موضوع تحقیق در میان آثاری که از وجوه اشتراک و افتراقی در موضوع مورد نظر برخوردارند، می توان به نکاتی دست یافت که ضمن آشکار ساختن این وجوه، از بینش، ذوق و نگاه همسوی خالق آن آثار حکایت دارد. در حوزه ادبیات نیز این شیوه تحقیق مورد توجه است و در قالب ادبیات مقایسهای انجام میشود. این نوشتار در تبیین حکمتهای باده عرفانی در خمریه ابن فارض و غزل حافظ چنین رویکردی داشته است.

سیری کوتاه در متون کهن عرفانی و آثار شاعرانی که خود اهل سلوک و معرفت بودهاند، توجه را به تعابیر، واژگان و عبارتهایی جلب میکند که هر چند معنای ظاهری خاص و مشخصی دارند، اما عمق اندیشه عارفان و سالکان درگاه حق، و ادب و جایگاه این ساحت، مانع از آن است که بتوان همین معنای ظاهری را به گویندگان آن نسبت داد. آشکار است که مراد از استفاده از این قبیل عبارتها، معانی و تعابیری بوده است غیر از آنچه دیگران بدان اشاره می کنند.

به دیگر سخن، گوینده در پی بیان اسرار و حقایقی است که به دلایل گوناگون برای اظهار آن از همین تعابیر معمول و رایج کمک گرفته است و کوشیده است هم لطف سخن را پاس دارد و هم معنای موردنظر را برای اهل نظر، در کلام خویش لحاظ کند. یکی از این تعابیر و اصطلاحات، باده است. در مجموعه آثار عارفان و شاعران بزرگ بسیاری به این واژه و تعابیر مربوط به آن بر میخوریم. صفات و ویژگیهایی که این بزرگان برای شراب و باده و ... افاده کردهاند، از معنای غیرظاهری و روحانی این عبارت در نگاه آنان حکایت دارد.

.2  واژه شراب و کارکرد مجازی آن

2,1 پیشینه کاربرد شراب در معنای مجازی

سابقه کاربرد شراب در قالب واژگان گوناگونی چون باده، می، و درد، مدام و ... آنچه که به نوعی اشاره به شراب و شرابنوشی دارد، اما در معنای مجازی و غیرظاهری آن به کار گرفته شده است، از حدود قرن ششم ه.ق. اندک اندک در آثار آفرینشگران سخن منظوم، بارزتر شد و از قرن هفتم به بعد در لابهلای آثار شاعران، پارسایان و حکیمان بروز و ظهور پررنگتری یافت. در نمونه های ذکر شده، با واژگان و تعبیرهای گوناگون، به شراب و شرابخواری و مفاهیمی در این حوزه، اشاره شده است.

با وجود این، در خود این اشعار، رهنمودهایی است که آشکارا ذهن مخاطب را از تعبیر و معنای معمول آن باز میدارد و به ساحتی دیگر متوجه میسازد؛ برای مثال از خرابات عشق، مست الست، خم خدا، سخن به میان آمده است. باده نیز مانند برخی اصطلاحات و تعبیرهای دیگر از قبیل وصال، معشوق، یار، خال، خط، زلف، رخ و ... در شمار تعبیرهایی است که شاعران عارف و پارسایان، به یاری آنها از اموری متعالی و فراتر از از حوصله ظاهری این واژگان سخن سر دادهاند. شمس مغربی این منظور را به نیکویی بیان کرده است:                

اگر بینی در این دیوان اشعار                  خرابات و خراباتی و خمار...

شراب و شاهد و شمع و شبستان            خروش بربط و آواز مستان

نوای    ارغنون    و    ناله  نی                 صبوح و مجلس و جام پیاپی

خط    و خال و    قد و بالا و ابرو              عذار و عارض و رخسار و گیسو

مشو    زنهار از آن گفتار در تاب              برو مقصود آن گفتار دریاب

مپیچ اندر سر و پای عبارت                       اگر بینی ز ارباب اشارت

نظر    را نغز کن    تا    نغز بینی              گذر از پوست کن تا مغز بینی - شمس مغربی، دیباچه، - 1381

2,2 متون عرفانی و معنای مجازی

چنانکه گفتیم ارباب معرفت برای بیان معانی عرفانی، از اسامی ظاهری بهره جسته اند و از این تعابیر آشنا و معمول در راستای بیان حقایقی که خود مد نظر داشتهاند، استفاده کردهاند. علت این در پرده سخن گفتن را می توان برخاسته از عواملی دانست که از جمله آنها، مستور ماندن حقایق از نااهلان است. عرفا همواره احتیاط فراوانی در اظهار حقایق و پرده گشودن از معارف داشتند و برای آنکه این معانی از دسترس غیر، مصون بماند، به شیوهای سخن میگفتند که مگر آشنایان این طریق، قادر به درک معانی بلند آن نبودند.

چنانکه در رساله قشیریه آمده است: »این طایفه را الفاظیست که قصد ایشان کشف آن معانیها است کی ایشان را بود با یکدیگر و مجمل و پوشیده بود اندر طریقت تا معنی الفاظ ایشان بر بیگانگان مبهم بود از آنک ایشانرا غیرت بود بر اسرار خویش کی آشکارا شود بر آنک نااهل بود.« - قشیری، - 87 :1379 از دیگر سو، اوضاع و احوال اجتماعی، سیاسی، اعتقادی و فرهنگی در برخی دوران، چنان بود که دانایان و آگاه دلان نمیتوانستند با آرامش و آسودگی خیال از حقایق سخن برانند و بیم آن میرفت که هویدا کردن اسرار، آنان را به سرنوشتی چون حلاج مبتلا سازد. از این رو نیز در پرده سخن میگفتند.

علاوه بر این، تقریر تجربهها و حالات عرفانی در قالب عبارتها و واژگان دشوار است، چرا که این اسرار و لطایف، معنوی و متعلق به نشئهای فراتر از عالم حس است. از این رو در بیان و انتقال آن، عارف می کوشد این معانی و ظرایف را به گونهای مطرح سازد که به یاری قراینی در عالم محسوسات، قابل درک و فهم باشد. برای مثال فردی در عالم خواب، موجودی را میبیند که در بیداری نمیتواند قرینهای بر آن بیابد و برای فهم مخاطب، در عالم بیداری آن چیز را موجودی شبیه به گل با ویژگیهایی خاص معرفی میکند. این مطلب را نیز باید در بررسی اسامی و اصطلاحاتی از این دست در نظر گرفت. در گلشن راز در این باب آمده است:

ندارد عالم معنی نهایت                          کجا بیند مر او را لفظ غایت

هر آن معنی که شد از ذوق پیدا              کجا تعبیر لفظی یابد اورا

چو اهل دل کند تفسیر معنی                   به مانندی کند تعبیر معنی - شبستری، - 92 :1381

شراب نیز از جمله تعابیری است که استفاده نمادین از آن و واژههای مربوط به آن همچون جام، پیمانه، خم، کأس، می و ... در میان شاعران حقیقتجو بسیار به چشم میخورد. این تعابیر، معنایی دیگرگون در اشعار عارفانه دارد و عرفا در آثار خویش به شرح و تفسیر معنای این تعبیرات و پرده گشایی از معانی خاص آنها پرداختهاند . برای مثال در شرح گلشن راز در باب شراب آمده است: »شراب، عبارت از ذوق و وجد و حالی است که از جلوه محبوب حقیقی ناگاه بر دل سالک عاشق روی مینماید و سالک را مست و بیخود میسازد.

« - لاهیجی، 1371، - 507 در کشاف اصطلاحات الفنون نیز در توضیح شراب در اصطلاح تصوف آمده است: »عبارت از شوق و محبت و بیخودی و مستی است که از جلوه محبوب حقیقی حاصل شود و ساکت و بیخود گرداند.« - التهانوی، 1996، - 1011 و چنین است که سکر عارفان »عبارتی است که ارباب معانی کردهاند از غلبه محبت حق تعالی ... اما سکر بر دو گونه باشد یکی به شراب محبت و دیگر به کأس محبت. - هجویری، :1384 صص279و - 283 این تعابیر در کتب و متون عرفانی فراوان به چشم میخورد.

شاعران اهل معرفت نیز این معانی را در سرودههای خود به کاربستهاند. خواجه حافظ شیرازی و عمربن فارض مصری در شمار شاعرانی هستند که این معانی در اشعارشان جایگاه برجسته دارد.
- 3 حافظ شیرازی و ابن فارض مصری خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، غزلسرای چیره دست قرن هشتم، از سخنورانی بود که معانی بلند عرفانی را در خلال زبان شیرین غزلیاتش و با بهرهگیری از انواع ایهام، مجاز و استعاره و انواع دیگر آرایهها، رمزگونه و ناآشکار بیان کرد.

در جای جای غزلیات او، به واژگانی برمیخوریم که توجه نکردن به معنای حقیقی آنها سبب میشود در شناخت وی و دریافت مضامین اشعارش، راه به جایی نبریم. البته این امر نیز برآمده از رندی و قدرت زبانی اوست که چنان هنرمندانه واژگان را به کار بسته که اگر به اشارات او نظر نشود، فریبایی معانی ظاهری کلامش چنان است که راه درک غایت بلند منظور شاعر را بر نادقیقان میبندد. چنانکه خود بیان میدارد: چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخنشناس نئی جان من خطا اینجاست - 184 - و البته خود خواجه حافظ نیز عامدانه در پرده سخن گفته و بر آن بوده تا اسرار عاشقان و بیدلان را از نامحرمان بپوشاند، تا هرکس فراخور ظرف معرفت خویش از آنها بهرهمند گردد و پرده از آن برگیرد. چنانکه در غزلی آورده است:

بیا و حال اهل درد بشنو               به لفظ اندک و معنی بسیار

به مستوران مگو اسرار مستی      حدیث جان نگو با نقش دیوار - - 290

عمربن فارض - م. 632 ه. ق - از شاعران برجسته مصری بود که به گفته ابن خلکان که از معاصران او بوده در 576 ه. ق چشم به جهان گشود. - به نقل از فرغانی، - 13 :1398 او را سلطان العاشقین خواندهاند. وی در مصر زاده شد و در آن سرزمین روزگار گذراند. او را شاعری دانستهاند که اهل وجد بود و فارغ از جسم و مادیت و همواره به طی مراتب کمال عرفانی و شهود الهی نظر داشت. - الفاخوری، - 860 :1986 اشعار وی را از برترین اشعار عرفانی عرب است.

در مقدمه مشارقالدراری که شرح قصیده تائیه اوست، به نقل از صدر الدین قونیوی در باب ابن فارض آمده است: »ناظم این قصیده از بزرگان اهل حق بود.« - فرغانی، :1398 ص - 5 ابن فارض در اشعار خویش به بیان مبانی و اصول عرفان پرداخته است و قصیده تائیه و خمریه او »مشتمل است بر عالیترین مباحث عرفانی« است . - فرغانی، : 1398 ص - 12 از همین رو است که شرحها و تفسیرهایی مهمی به قلم بزرگان اندیشه و عرفان بر چکامههای او نوشته شده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید