بخشی از مقاله

چکیده

امروزه تمامی سازمانها به صورت روز افزون با محیط در حال تغییر و پویا مواجه هستند و از همین رو، برای بقا و پویایی خود مجبور هستند که خود را با تغییرات محیطی سازگار منطبق کنند. به عبارت دیگر با توجه به سرعت بالای تغییرات و تحولات تکنولوژیک، اجتماعی، علمی، فرهنگی و ... در عصر حاضر ،سازمانهایی اثربخش محسوب می شوند که علاوه بر هماهنگی با تحولات جامعه امروزی ، بتوانند مسیر تغییرات ودگرگونی ها را نیز در آینده پیشبینی کرده و قادر باشند که این تغییرات را در جهت ایجاد تحولات مطلوب برای ساختن آیندهای بهتر هدایت کنند. تغییر اجتناب ناپذیر است و باید به منظور ایجاد تحولات سازنده و مؤثر در سازمانها، طراحی و مدیریت شود.

جهان امروز نیاز فزاینده به آن نوع از رهبری دارد که به ایجاد سازمانهایی که به سمت فعال کردن پتانسیل های خود می پردازند بها دهد و در عین حال به حل بحرانها و شرایط اضطراری محیط کار بیندیشد. در چنین شرایطی سازمانها باید بدانند که برای رسیدن به اقتدار آتی ناچارند اهداف »شدن« را به اهداف »ماندن« ترجیح دهند.به بیان دیگردر عصر حاضر، تحول، بازسازی و نوسازی یکی از ابعاد هم سلامت سازمانی بوده و بنابراین، مدیریتِ تغییر در سازمانها یکی از مشکلترین وظائف مدیران پیشرو است.

در همین راستا مقاله حاضر بر آن است که ضمن بیان اهمیت و ضرورت مدیریت تحول در روزگار کنونی، به بیان مختصر عوامل تسهیل کننده تغییر و بهسازی در سازمانها و راهکارهای غلبه بر مقاومتها و موانع موجود بر سر راه ایجاد تحولات و نوآوریهای سازمانی بپردازد. در این مقاله تلاش می شود ضمن ارائه تعاریفی از فرهنگ سازمان و اهمیت و نقش آن در سازمان، موضوع تغییر فرهنگ مورد بررسی قرار می گیرد. تغییر فرهنگ سازمانی فرایندی است که به طور مداوم به شناسایی فرهنگ موجود و فرهنگ مطلوب سازمانی پرداخته و به این منظور تغییر فرهنگ موجب توسعه و اجرای برنامه های تحول سازمانی می شود.

مقدمه

مطالعات نشان می دهد که بسیاری از سازمانها نه تنها نوآور و خلاق نیستند بلکه حتی در هماهنگی با تحولات و پیشرفتها و تغییرات عصر حاضر نیز ناتوان مانده و اغلب با شیوههای ناکارآمد سنتی اداره می شوند.به عنوان نمونه »اندرو پتیگرو« پژوهشگر انگلیسی که در زمینه تصمیمگیریهای استراتژیک مطالعه کرده است ،از خصوصیات ایستای سازمانها حیرت زده شده است و به این نتیجه رسیده است که به رغم تغییر پیوسته شرایط دنیا ، اغلب سازمانها و شرکتها در 10سال گذشته زندگی میکنند و حدوداً 10 سال از شرایط دنیا عقب هستند فرهنگ سازمانی با آنکه پیشینه ای دراز دارد ، موضوعی است که به تازگی در دانش مدیریت و بویژه در قلمرو بالندگی سازمانی و رفتار سازمانی راه یافته است .

استانلی دیویس در کتاب مدیریت فرهنگ سازمانی بر این باور است که : » فرهنگ سازمانی الگویی از ارزشها و باور های مشترک است که به اعضای یک سازمان معنی و مفهوم می بخشد و برای آنان در سازمان دستورالعمل هایی فراهم می آورد . « به سخن دیگر فرهنگ سازمانی زمینه ی فراگیر از سنت ها ، نهاد ها ، ریشه ها ، نگرش ها ، ادراکات ، ارزش ها ، دستورات اخلاقی ، فلسفه ها ، قدرت ها و اصول آشکار نهفته است که بر سازمان نفوذ می کنند و آن را در بر می گیرند.

تعاریف متعددی از فرهنگ سازمانی به عمل آمده است . برخی فرهنگ سازمان را یک نظام اعتقادی می دانند که بین اعضای یک سازمان مشترک است ، برخی آن را سلسله ای از ارزش های مشترک مسلط همبسته می دانند ، که با مفاهیم نمادی چون داستان ها ، اسطوره ها و تکیه کلام ها منتقل می شود [3] برخی مانند ادگار شاین فرهنگ را الگویی از مفروضات بنیادین می دانند که بر اثر اندوختن از دشواری های سازگاری بیرونی و یکپارچگی درونی از سوی گروهی معین آفریده ، کشف و یا پرورده شده است .

برخی دیگر معتقدند ، فرهنگ تنها راه منحصر به فردی است که سازمان بر اساس آن فعالیت خود را انجام می دهد . به عبارتی فرهنگ جنبه انسانی سازمان است که با همبستگی هدف مشخص می شود .[4] پس فرهنگ سازمانی نوعآً بر حسب جهت گیری مشترکی تعریف می شود که آن را به طور یکپارچه نگه داشته و هویت شخصی به آن می دهد ولی در مورد هنجارها ، ارزش ها ، فلسفه ها ، دیدگاهها ، باورها ، انتظارات شدت جهت گیری های مشترک اعضا سازمان است . آیا سازمان ها دارای یک فرهنگ سازمان آگاهانه و عمدی است یا ناخود آگاه و غیر عمدی می باشد نیز اختلاف نظر وجود دارد ».فرهنگ سازمانی « اگر چه به آسانی قابل فهم و مشاهده نیست ولی یکی از اجزای مهم بر حیات سازمانی محسوب می شود.

مبانی نظری:

هر سازمانی الگوهای اعتقادی ، آداب و رسوم و داستانهایی دارد که خود متأثر از جامعه آن است و در هر زمانی آن را احاطه کرده و وجود آن باعث می گردد تا اعضا ء شناختی مشترک پیدا کنند و نوعی یکرنگی و همسویی در بین آن ها مشاهده شود . این جاست که اعضا ء با شناخت سازمانی خویش قادر خواهن بود پاسخ دو پرسش ذیل را به راحتی بیابند و به خوبی ارائه دهند.

- 1 سازمان دارای چه ماهیتی است و اهدافی که دنبال می کند ، چیست ؟

- 2 رفتار و عمل اعضای سازمان باید چگونه باشد ؟ 

فرهنگ سازمانی بر تمام جنبه های سازمان تأ ثیر می گذارد. فرهنگ سازمانی بر تدوین اهداف و استراتژی ، رفتار فردی و عملکرد سازمانی ، انگیزش ورضایت شغلی ، خلاقیت ونو آوری ، نحوه تصمیم گیری و میزان مشارکت کارکنان در امور ، میزان فداکاری و تعهد، سخت کوشی و سطح اضطراب و مانند ان تأثیر می گذارد. به طور کلی در سازمان پدیده ای به دور از نقش و اثر فرهنگ سازمانی وجود ندارد و به ویژه فرهنگ برای مدیران در تدوین اهداف تعیین استراتژی ها و طراحی نظا مات سازمانی بسیار مؤثر است . مطالعات نسبتاً زیادی در مورد فرهنگ سازمانی و اثر آن در عملکرد و اثر بخشی سازمان صورت گرفته است

بحث به عوامل متشکله فرهنگ سازمانی و تغییر آن ها توجه نمایند. تغییر فرهنگ سازمانی مهمترین و مشکلترین مرحله در فرآیند مدیریت فرهنگ سازمانی است . روش های ایجاد تغییر فرهنگ سازمانی یا به دنبال تغییر از درون هستند که به افزایش آگاهی ، دانش و معرفت افراد تکیه دارد و یا به دنبال ایجاد تغییر از درون هستند که به افزایش آگاهی ، دانش و معرفت افراد تکیه دارد و یا به دنبال ایجاد تغییر از برون هستند که بر ایجاد محیط و شرایط کاری جدید تکیه دارد . به تدریج که فرهنگ بر محور احتیاجات، جایگاه و نیازهای مشخص وظایف شکل گرفت ، ممکن است به تدریج فرهنگ از عوامل اولیه خود فاصله بگیرد ، در این صورت ، سازمان به فرهنگ جدیدی دست یافته است .

در ابتدا چند نکته اساسی در رابطه با تغییر فرهنگ سازمانی قابل ذکر است بطور کلی تغییر فرهنگ بسیار مشکل و زمان بر است و هرچه در سازمان فرهنگ عمیق و قدرتمند باشد به علت تجربه طولانی افراد با فرهنگ موجود و تعهد افراد نسبت به آن تغییر آن مشکل تر است ، زیرا منافع شخصی صاحبین قدرت در سازمان به خطر می افتد و آنها با تغییر مخالفت می کنند . از سوی دیگر چون صورت به صورت یک عادت رفتاری تبدیل شده است تغییر عادت خود به خود کاری دشوار است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید