بخشی از مقاله

» شلاق؛ در پرتو اندیشه های کیفری«


چکیده:

اجرای مجازات شلاق برای بزهکاران، به عنوان یکی از کیفرهای جسـمانی تنبیهـی، ترهیبـی و ترذیلـی، حضوری دیرین در جوامع انسـانی دارد. هـر چنـد امـروزه مجـازات شـلاق از سـیاهه قـوانین کیفـری بسیاری از کشورهای جهان محو گردیده،امّا کیفر مزبور همچنان طی مـواد مختلفـی در قـانون جـزای ایران در قالب مجازات های حدی و کیفری و تعزیری پیشبینی شـده اسـت. از طرفـی طـرح مبـاحثی از قبیل انکار نقش اصلاحی - تربیتی آن ، تشییع خشونت، تردیـد در نقـش بازدارنـدگی و تعـارض آن بـا معیارهای بشر دوستانه، اجرای مجازات شلاق را با چالشهای نوینی مواجه سـاخته اسـت. ایـن مقالـه می کوشد ضمن تحلیل تاریخی این مجازات و اجرای علنی آن، تبیین اندیشه های موافـق و مخـالف بـه ارزیابی نقاط ضعف و قوت ناشی از اعمال این مجازات بپردازد.

نتایج این ارزیابی حاکی از آن است که اولاً؛ مجازات شلاق از همسویی و تناسب با شـیوههـای کیفـری مدرنو اصلاح گرا عاجز است. ثانیاً؛ نقش ترهیبی و بازدارندگی مجازات شلاق به شـدت مـورد تردیـد است، هرچند نمیتوان به طور مطلق منکر این نقش گردیـد. ثالثـاً؛ بـین اعمـال مجـازات شـلاق و مهـار محرکهای انگیزشی مجرمانه رابطهمستقیمی وجود ندارد. رابعاً؛ اجرای شلاق، معارض بـا معیارهـای بشر دوستانه و اسناد حامی حقوق بشر می باشدخامساً؛. در اجرا یا عدم اجرای این کیفر، بین علما، به لحاظ بحث »مصلحت« یا »غیبت«، توافق و اجماع وجود نداردسادساً؛. اجرای علنی این مجازات و تبعات آن در تشییع خشونت و ترویج آن می تواند نقش مؤثری ایفاء کند
کلید واژهها: شلاق، اصلاح، بازدارندگی، کیفر شناسی، مجازات

1ـ درآمد:


1

واکنش کیفری در قبال رفتارهـای بزهکارانـه، سـابقهای بـه قـدمت تـاریخ بشـریت دارد. بدینسان، همپای تحولات اجتماعی، اقتصادی و غیره، بزه نیز از لحاظ مفهوم، دامنه، نـوع و کیفیت در سدههای اخیر دچار تغییرات بسیاری شده و واکنش اجتماعی نیز به تناسـب شاهد دگرگونیهای وسیعی بوده است .(1)

در ادوار گذشته، ضمانت اجراهای کیفری، غالباً در قالـب مجازاتهـای ترهیبـی و ترذیلـی اعمال میگردید. در این دوره، مجازات بر پایه انتقام و سرکوبی مجرم استوار بـود و بـه شکل مجازاتهای بدنی قهرآمیز و سایر مجازاتهای خشن متظاهر میشد. لیکن بـه تـدریج که حقوق کیفری از حالت انتزاعی صرف خارج گردیـده و بـویژه در دوران معاصـر، در پرتو یافتههای جرم شناختی، به سمت عینیت و واقع گرایی در برخورد با پدیده مجرمانه گرایش پیدا کرده است و از طرفی، با ظهور اندیشههای کیفری بشر دوستانه که سعی در انطباق هر چه بیشتر مجازات با اصول انسانیت دارد، تمایل بـه مجازاتهـای بـدنی رو بـه کاهش گذاشته و اندیشه اعمال کیفرهای جایگزین، تدابیر تأمینی و سیاسـتهای اصـلاح و تربیت بزهکاران، سر فصل نوینی را در قلمرو حقوق کیفری دولتها گشوده است .(2)

در این میان، نگاهی به تاریخ تحولات کیفری نشان میدهد که کاربرد مجـازات شـلاق از زمانهای گذشته تا حال، به مثابه یکی از مهمترین اشکال واکـنش اجتمـاعی علیـه جـرم و جلوهای بارز از کیفرهای جسمانی ترهیبی - ترذیلی، امری شایع و رایج بـوده اسـت. در حال حاضر اگر چه مجازات شلاق از سیاهه کیفری بسیاری از کشورها حـذف شـده، بـا این وجود، همچنان در قوانین جزائی برخی دولتها مورد تصریح قرار گرفته و اجـرا مـی گردد. بدین لحاظ، مجازات مزبور در قانون مجازات ایـران نیـز بـه دفعـات در دو زمینـه تازیانه و شلاق »حدی« و» تعزیری« مطرح گردیده است.

از دیرباز تاکنون اجرای کیفر شلاق با دو اندیشه رایج مواجه بـوده اسـت: یکـی، دیـدگاه موافق یا خوش بینانه که اعتقاد دارد اجرای صحیح و محتـوم ایـن کیفـر، نتـایج مثبـت و

2

ارزندهای را در پی خواهد داشت و دیگری دیدگاه مخالف که با نگرشی بدبینانـه، بـر ایـن باور است که اجرای کیفر شلاق نه تنها آثار و پیامدهای مثبتی به دنبال ندارد، بلکه نتایج و تبعات منفی فراوانی نیز به بار خواهد آورد که شایسته یک نظام کیفری مترقی و واقـع گرا نخواهد بود. بر این اساس، این نوشتار بر آن است تا ضمن تبیین ریشههای تـاریخی اجرای مجازات شلاق در برخی کشورهای جهان و ایران، به تشریح دیدگاههای موافق و مخالف اجرای شـلاق و نقـد و بررسـی پیامـدهای فـردی و اجتمـاعی آن از منظـر کیفـر شناختی و جرمشناختی بپردازد.
-2 پیشینه اجرای شلاق

در این قسمت، سعی بر آن است به تبیین ریشـههـای تـاریخی اجـرای ایـن مجـازات در ایران و برخی کشورهای جهان، از دوران باستان تا عصر حاضر پرداخته شود:
-1-2 پیشینه شلاق در برخی کشورهای جهان

در نظامهای جزایی کهـن بـویژه در یونـان و روم باسـتان، اسـتفاده از ایـن مجـازات در قوانین کیفری متداول بوده است. بررسیهای تاریخی حاکی از آنست که اعمال مجـازات شلاق در گذشتههای دور نه تنها در مورد انسان، بلکه به اشـیاء و حیوانـات نیـز تسـری مییافت. (3) در مصر باستان، نواختن تازیانه و زدن بـا چـوب از کیفرهـای رایـج بـوده اسـت. در دو

مورد تاریخی مجازات شلاق وجود دارد: یکی در مورد مرد زانی که هزار ضـربه تحمـل میکرد و دیگری در مورد شاهد یا مطلع از وقوع جنایت که آن را فاش نمیساخت. (4) در یونان قدیم، تازیانه زدن بر طبق قوانین کیفری آتـن، امـری معمـول بـود و عمـدتاً در مورد بردگان به اجرا در میآمد. (5) اسپارتیان که به تحمل دردهـا و سـختیهـا شـهرت داشتند؛ به قدری از تازیانه استفاده میکردند که تن محکومان متورم میگردیـد و زمـین از خون آنان رنگین میگشت. (6) از نظر یونانیان، فردی که دشنام بـه او وارد و تازیانـه

3

به بدن وی زده میشود، تا مرتبه بردگی تنزل مییابـد. (7) افلاطـون، فیلسـوف معـروف یونانی ضمن آنکه یگانه وظیفه حقوق جزا را اصلاح و تربیت بزهکار میشمارد؛ در عـین حال، اذعان میدارد که اجرای مجازات شلاق امری ضروری و لازم میباشد. (8) مطالعه در تاریخ روم باستان نیز حکایت از رواج این کیفـر در قـوانین جزایـی روم دارد. بزعم منتسکیو، مجازات شلاق، جزو کیفرهـای رایـج در امپراطـوری روم باسـتان بـوده است. (9) در مقررات قدیمی فرانسـه، شـلاق زدن در زمـره کیفرهـای رایجـی بـود کـه در محـاکم

قضائی فرانسه به آن رای میدادند و اجرا میشد. این کیفر اغلب بـرای جـرائم کوچـک و کم اهمیت مورد استفاده قرار میگرفت. (10) در قرون مختلف نیز اقسام کیفرهای شدید جسمانی از جمله شلاق معمـول بـوده کـه بـا بیرحمی هر چه تمامتر به اجرا درمیآمده است.

از ابتدای قرن چهاردهم میلادی، انواع دیگری از کیفرهای تحقیرآمیـز و خوارکننـده رواج داشته است که در این میان مجازاتهای جسمانی مانند شـلاق را نیـز شـامل مـیشـد. در عمل، شلاق در فرانسه و بریتانیـای کبیـر، مـورد اسـتفاده ی فـراوان قـرار مـیگرفـت و درست شبیه به مراسمی تحقیرآمیز بود که علیه بزهکار به عنوان نمونـهای عبـرت انگیـز به کار میرفت و طی این شبه مراسم، آنان مورد نفرت قرار میگرفتند. (11) به طور کلی، نقطه ی اوج تشدید مجازاتها را باید قرن شانزدهم مـیلادی بـه شـمار آورد.

در قوانین کیفری این دوره، کفر، ارتداد و بی حرمتی به مقدسات، دستاویزی برای اعمال مجازاتهای بیرحمانه بود. در این میان، تازیانه خوردن یکی از جلوههـای توبـه محسـوب میگردید. (12) ســرانجام در قــرن هفــدهم و در ســال 1670 مــیلادی، فرمــان کیفــری معــروف »لــوئی

چهاردهم« صادر گردیـد. فرمـان مزبـور، شـکلهـای روش کیفـری را تـا انقـلاب 1789)


4

فرانسه) شامل می شد. با اینکه این فرمان مربوط بـه آیـین دادرسـی بـود، مـع الوصـف، حاوی لیستی از کیفرهای جسمانی بود که در میان آن شلاق نیز به چشم میخورد. (13) در اوایل قرن هجدهم، در کشورهایی مانند انگلستان نیز، مجازات شلاق کاربرد وسـیعی یافته بود. ویل دورانت؛ نویسنده »تاریخ تمدن« از اوضاع این دوران روایت مـیکنـد: »در کشور انگلستان، به سربازی که اجازه خواسـته بـود تـا بـا روسـپی ارتـش ازدواج کنـد، یکصد تازیانه زدند؛ همین سرباز فردای آن روز با پشت کبود نزد فرمانده خـود رفـت و تقاضای پیشین را تکرار کرد. این بار درخواست او را پذیرفتند. طبل زنی به خود میبالید که در طول چهارده سـال سـربازی، 26000 ضـربه تازیانـه خـورده اسـت. او در سـال

1727، چهارهزار ضربه تازیانه دیگر خورد و پس از آن که به حال آمد، چنـان سـرزنده گشت که گویی همه چیز را از یاد برده است.(14) « از قرن هجدهم، با جنبشی پیشگام مواجه مـیشـویم کـه بـه صـورت اعتـراض بـه نظـام
واکنش علیه بزهکاری - نظام قبل از انقلاب فرانسه - تجلی می یابد.

در این راستا، جنبش اصلاح گرانه عصـر روشـنفکری، بـه نـام شناسـایی و بـه رسـمیت شناختن حقوق بشر، در مقابل این نظـام کهـن مجـازات قـد برافراشـته و بـا خودکـامگی قضات به مبارزه پرداخت و علیه شکنجه و مجازاتهای بیرحمانه و غیرانسانی قیـام کـرد. (15) در این برهه حساس زمانی، افکـار عمـومی خواهـان نـابودی و انهـدام نهادهـای کیفـری

متداول بود. در فرانسه، دگرگونی با وقوع انقلابی 1789 به اوج خود رسید. (16) نهضت روشنگری متعاقباً دستخوش دگرگونیهایی میشود و از جریان انسان دوسـتانه و مخالف با خشونت سرکوبگرانه حقوق قدیمی، به واکنش ضدجنایی مبتنی بـر سـاختار قانونگرا که ویژگی حقوق کیفری کلاسیک سده نوزدهم است، منتهی میگردد. (17)


5

به دنبال این حرکت، مجازات شلاق نیز بـه عنـوان جلـوهای از عقوبـتهـای جسـمانی، از سیاهه کیفری بسیاری از کشورها حذف گردید. اصلاحات انجام گرفته بسیار اساسـی و ریشهای بود زیرا منجر به لغو سختی و خشونت قوانین برای همیشه گردیـد و مجموعـه قوانین کیفری پیشرفتهای ایجاد نمـود. ( 18) در کشـور پرتغـال، از 1826 کیفـر شـلاق و سایر کیفرهای بدنی ملغی گردید. در آلمان نیز تحت تأثیر مدل کیفری فرانسوی، به سـال

1848، مجازات بدنی شلاق از سیاهه کیفری حذف شد. (19) بدین ترتیب، در پی ایـن جنـبش انسـان گرایانـه کـه نقطـه تمرکـز آن بـر لغـو شـکنجه و

مجازاتهای بدنی قرار داشت؛ از اواخر قرن هجدهم، اغلب کیفرهـای جسـمانی بـه وسـیله قوانین اروپایی منسوخ شدند، ولی، کیفر "شـلاق جـایگزین" در اواخـر قـرن نـوزدهم در انگلستان دیده میشود که به طور کلی به جای حبسهای کوتاه مـدت اعمـال مـیگردیـد. (20) اخیراً در انگلستان شورایی برای تحقیق دربـاره تشـریع مجـدد مجـازات شـلاق تشـکیل


گردید. شورای مزبور مأموریت یافت کـه جنبـههـای مثبـت و منفـی ایـن احیـاء را مـورد ارزیابی قرار دهد و وضعیت ارتکاب جـرائم را از زمـان لغـو مجـازات شـلاق (1948) از قوانین کیفری انگلستان مشخص نماید. نتایج تحقیقات شورا نشان داد که به دلایل متعـدد وضع دوباره تنبیه بدنی شلاق، به صلاح نمیباشد. (21) در دوران معاصر، جهتگیری سیاست کیفری غالب دولتها به سـمت اعمـال مجازاتهـای

جایگزین، اقدامات پیشگیرانه و روشهای اصلاح و تربیت بزهکاران سوق یافته اسـت. بـر این مبنا، کیفر شلاق از سیستم کیفری اغلب کشـورها حـذف شـده اسـت. در حقیقـت، از اوایل قرن بیستم میلادی تاکنون، روند تحولات در نظـام هـای کیفـری، حـاکی از گـذر از مجازاتهای بدنی به سالب آزادی و در نهایـت، اعمـال تـدابیر اصـلاحی و جـایگزین هـای مناسب می باشد؛ در نتیجه، نمی توان از کیفرهـای جسـمانی سـنتی، در قـاموس جزایـی

اکثر کشورهای جهان به جز ممـالکی کـه بـه تأسـی از ضـوابط دینـی عمـل مـی نماینـد، مشاهده نمود.
- 2 - 2 پیشینه شلاق در ایران

به حکایت مستندات تاریخی، کیفر شلاق یکی از کیفرهای رایج در ایران باستان محسوب میشده است. به روایت ویل دورانت: »در عصر هخامنشی بزههای کوچـک را از پـنج تـا دویست ضربه کیفر میدادند. هر کس سگ چوپانی را مسموم مـیکـرد، دویسـت ضـربه شلاق مجازات داشت و هر کس دیگری را به خطا میکشت، مجازاتش نود ضربه تازیانـه بود؛ در ضمن برای تأمین حقوق قضات، غالباً به جـای شـلاق زدن، جریمـه نقـدی مـی-

گرفتند و هر ضربه شلاق را با مبلغی معادل شش روپیه مبادله میکردند(22) .« شلاق زدن در این دوران، تنها مختص افرادی عادی نبود، بلکه افراد برجسته نیـز از ایـن

مجازات بی بهره نبودند. به فرض؛ برادر کمبوجیه، یکی از مغها را به نام »سپنت دات« از جهت خطایی که مرتکب شده بود، امر به شلاق زدن نمود. حتی گفته مـیشـود کـوروش هخامنشی در ایام جوانی به کارهای پست به طور مکرر اشتغال میورزید و از این جهت به تناوب تازیانه میخورد. (23) از دوران اشکانیان نیز هر چند اسناد و مدارک تاریخی معتبری در دست نیسـت؛ منتهـی
از مجازاتهای این دوران همین قدر معلوم میشود که بسیار سـخت و بیرحمانـه بـوده و استعمال مجازات شلاق رواج فراوان داشته است. (24) به حکایت منابع تاریخی، در عهد ساسانیان نیـز تازیانـه زدن و تازیانـه خـوردن یکـی از

مجازاتهای مرسوم بوده است. کتاب »وندیداد« که در واقع قوانین دین زرتشت در دوران ساسانی میباشد، جرائم گوناگون را با تازیانه مجازات میکند. (25) مطابق مندرجات وندیداد، دو قسم تازیانه وجود داشـته؛ یکـی "اسـپه اشـترا" و دیگـری؛

"سرواش چرانا" (تازیانه چرمین) که از آن به تازیانه فرمانبرداری تعبیر میکنند. حـداقل


7

تازیانه پنج و حداکثر آن ده هزار ضربه تعیین شده است. گفتنی است تازیانه اکثـراً قابـل تبدیل به جزای نقدی بوده و گاه تازیانه و جزای نقدی با هم اجرا میگردید. (26) با حاکمیـت اصـول کلـی حقـوق کیفـری اسـلام در ایـران، بسـیاری از اصـول کیفـری و

مجازاتهای حاکم در قوانین دینی سابق ـ مانند دین یهود ـ بـویژه کیفـر شـلاق، بصـورت امضایی وارد مجازاتهای شرعی گردید و با رواج نظام جزایی اسلامی بـه تـدریج حقـوق جزای عرفی تا مدتی به طاق نسیان سپرده شد. دین مبین اسلام از همان ابتدا به تعیین و معرفی قوانین جزایی خود پرداخت و با تقسیم بندی جرایم بـه مـوارد چهارگانـه حـدود، قصاص، دیات و تعزیرات؛ مجازاتهای مقرر بـرای هـر یـک از عنـاوین مزبـور را تشـریع نمود. در این جهت، کیفر شلاق هم در جرائم مربوط به حدود و هم در جرائم تعزیری بـه رسمیت شـناخته شـد. در دورانـی کـه حکومـت ایـران تحـت امپراطـوری اسـلامی و بـا حکمرانی خلفای صدر اسلام وارد مرحله نوینی از ساختار قضایی و جزایـی گردیـد؛ بـه موازات این امر، کیفر شلاق هم به عنوان مجازات شرعی و هم به عنوان مجـازات عرفـی مورد استفاده محاکم عرفی و مذهبی واقع می گردید. در عصر امویـان، کیفـر شـلاق بـه تناوب تحت عنوان مجازاتهای شرعی یا به افراط توسـط حاکمـان عرفـی مـورد اسـتفاده قرار میگرفت. (27) در دوران حکومت عباسیان نیز، کیفر شلاق در زمره کیفرهای اصلی مرسوم بوده است.

منتهی آنچه در این مورد اسباب حیرت و شگفتی میباشد، کیفیت اجرای این کیفـر اسـت که در پارهای موارد هیچ سنخیتی با مـوازین و احکـام شـرع مقـدس اسـلام نـدارد. زدن شلاق در این دوران به حدی فراوان و افراط گونه بوده است که ادبا و شعرای عصر نیز بارها در اشعار خود، آنرا مورد اشاره قرار دادهاند. (28) بعد از انقراض حکومتهـای خلافتـی (امـوی و عباسـی) نوبـت بـه تشـکیل و فرمـانروایی

حکومتهای عرفی رسید. در این دوره که به ترتیب بـا حاکمیـت سلسـلههـای غزنویـان و


8

سلاجقه (29)، مغولان و تیموریـان ( 30)، صـفویان (31)، افشـاریان (32)، زندیـه (33) و سرانجام قاجاریه (34) تا پایان عصر مشروطیت تداوم یافت؛ کیفر شلاق مـورد اسـتفاده فراوان داشتهو معمولاً کیفیت اجرای آن با سبک و سیاق خاصی همراه بود.

نگاهی گذرا به مقررات کیفری مصوب بعد از عصر مشروطیت بیانگر این موضـوع اسـت که با استقرار این قوانین، گرایش به مجازاتهای بدنی اصـولاً متـروک و زنـدان و جریمـه نقدی به عنوان مجازات اصلی رایج گردید.

در قانون مجازات عمومی سال 1304، ذکری از مجازات شلاق به میان نیامده بود. لکـن، ضمن پارهای از مواد قانون مجازات عمومی و ضمن پـارهای از قـوانین جزایـی متفرقـه، مجازات شلاق پیش بینی شده بود. (35) متعاقباً در تیر ماه 1344 قانونی به نـام »قـانون لغـو مجـازات شـلاق« از مـرز تصـویب

گذشت که صراحتاً شلاق مقرر در برخی مواد جزایی را منسوخ اعلام نمود. (36) بدین ترتیب، ملاحظه میگردد تا پیش از وقوع انقلاب اسـلامی در عمـل سیاسـت کیفـری

عرفی متأثر از حقوق غربی بر قوانین کیفری ایران حاکم بود و اعمال مجازات شلاق جـز در پارهای موارد خاص، مرسوم نبود.

پس از پیروزی انقلاب، قوانین کیفری نیز دستخوش تغییـر و تحـولات متناسـب بـا نیـاز جامعه قرار گرفت. در این زمان، کیفر شلاق عمدتاً در دو مورد حدود و تعزیرات اسلامی مطرح گردید و به دلیل تمایل شدید قانونگذار کیفری به رعایـت مبـادی مـذهبی و تطبیـق قوانین کیفری با مقررات شرعی، طبیعی مینمود که شلاق در قـوانین کیفـری مزبـور بـه دفعات مورد تصریح قرار گیرد. با گذر از سالهای ملتهب بعد از انقلاب، بـه تـدریج، مقـنن از وابستگی سابق به ضوابط شرعی فاصله گرفـت و بـا اسـتفاده از نظـرات فقهـی پویـا، رویکردی منطقی به ساز و کارهای جزایی نشـان داد و در ایـن مسـیر، مقـررات جزایـی سالهای 1361 و 1362، در سالهای 1370 و 1375 دستخوش تغییرات بنیادی گردید، به

9

گونه ای دراجرای سایر کیفرهای حدی نیز باب تساهل و تسامح به حدی باز شد کـه بـه طرق مختلف از اجرای آنها ممانعت هدفمند و معناداری به عمل آمد. این واقع گرایی تا به آنجا ادامه یافت که در عمل نوعی تعارض و انسداد در سیاست جنایی تقنینی، قضـایی و اجرای احکام به وجود آمد.
-3 ارزیابی اندیشه های کیفر شناختی پیرامون شلاق

- 1 - 3 رویکرد موافق اجرای شلاق

موافقان اجرای شلاق، با ارائه دلایلی چند، چنین استدلالی میکنند که این کیفر در مقایسه با سایر کیفرهای رایج از قبیل زندان یا جزای نقدی، دارای اثـرات مطلـوب و شایسـتهای خواهد بود. عمده این توجیهات به شرح ذیل است:
1 - 1 - 3 توجیه بر مبنای نقش بازدارندگی

موافقان اجرای مجازات شلاق بر این عقیدهاند که مجازات مزبور از طریق ارعاب مجـرم، اراده مجرمانه او را تحت تأثیر قرار میدهد و از ارتکاب جـرایم بعـدی منصـرف سـاخته (بازدارندگی خاص) ، در عین حال، میل و رغبت مجرمین بالقوه را نسبت به نقض قوانین کنترل میکند .(بازدارندگی عام) این گروه معتقدند، مجازات شلاق با تحمیل درد و رنج مستقیم بر جسم بزهکار، خوشـی

æ لذت نامشروع او را با درد و رنج پاسخ مـیدهـد و بـه روشـنی و بـا قاطعیـت بـه او و جامعه پیام میدهد که پس از بهرهبـرداری از لـذتهـای نامشـروع، عـلاوه بـر رسـوایی دنیوی و عذاب اخروی، عقوبتی تلخ و زجرآور در انتظار آنها است. بـا ایـن پاسـخ، همـه اعضای عاقل جامعه به محاسبه نتایج رفتار خود میپردازند و بدون شک آن عـده کـه از حالت خطرناکی کمتری برخوردارند، از این محاسبه عبرت گرفته و راه صلاح و درسـتی

æ احترام به قـوانین اجتمـاعی را در پـیش مـیگیرنـد و فقـط آنهـایی کـه دارای حالتهـای فوق العاده خطرناکی هستند، دست به ارتکاب جرم و تکرار آن خواهند زد. (37)

10

از میان اندیشمندان قدیم، افلاطون برای کیفر شـلاق ارزش خاصـی قائـل بـوده و ضـمن تأکید بر ابعاد بازدارنده آن، معتقد بود کـه اعمـال صـحیح ایـن کیفـر، بزهکـار را بـه راه راست خواهد آورد زیرا کیفری که به حکم قانون درباره کسی اجـرا شـود، هرگـز منشـأ زیان نیست؛ بلکه یکی از دو نفع را در بردارد: یا مجرم بر اثر کیفر به خوبی مـیگرایـد و یا حداقل از بدی او کاسته میشود. (38) برخی از حامیان شلاق، بر این باورند که اگر تنبیه بدنی قضایی قابل استفاده باشد، قـدر

مسلم خواهد توانست بسیاری از مجرمان بالقوه و بویژه اشخاصـی را کـه ممکـن اسـت مرتکب جرائم خشونت آمیز شوند، از ارتکاب جرم بازدارد و آنها در واقع افزایش جرایم خشونت آمیز علیه اشخاص را به الغای این مجازات نسبت میدهند. همچنـین، در توجیـه نقش بازدارندگی خاص این کیفر استدلال میکنند کـه اغلـب آنهـایی کـه ایـن مجـازات را دریافت نمودهاند، به سبب تحمیل این کیفر هرگز دوباره مرتکب جرم نشدهاند. (39) اگر چه اعتقاد به نقش بازدارنده کیفر، قـدمتی بـه تـاریخ بشـریت دارد و در طـول دوران

مختلف، نمـایش عمـومی تعـذیب، ابـزاری مـوثر بـرای ایجـاد رعـب و وحشـت در میـان بزهکاران و عامه مردم تلقی میشده است، مع الوصف، اساس شکلگیری و تحول علمـی این نقش را باید در اندیشههای فیلسوف معروف انگلیسی »ژرمی بنتـام« جسـتجو نمـود. وی ضمن ارائه تئوری »اصالت سودمندی« یا »حسـابگری مجرمانـه« اعتقـاد داشـت کـه تهدید قانون به مجازات بر اراده مجرمان بالقوه موثر است و اجـرای مجـازات در مـورد جرم واقعی یا برخواست مجرم مبنی بر تکرار عمل در آینـده تـأثیر مـیگـذارد یـا وی را برای مدتی کوتاه یا طولانی از ارتکاب جرم ناتوان میسازد. (40) بر همین مبنا است که بنتام مجازات را اصولاً عاملی رعب انگیز معرفی میکند بـه منزلـه
بازدارنده عمومی و فردی عمل میکند. وی اگرچه بر بازدارندگی فردی بیشتر تأکید می-

ورزد، اما معتقد است که مجازات با نشان ننگ عمومی و مانـدگاری کـه بـر مجـرم مـی-


11

گذارد، گاهی واجد خصیصه »عبرت آموزی اخلاقی« میشـود کـه سـبب نفـرت عمـوم از عادات و مشربهای زیانبار می گردد و عادات و رفتارهای نیکو را در وجود آنها تقویـت و پایدار میکند. (41) بدین ترتیب، قائلین به نقش بازدارندگی عام و خاص شـلاق اذعـان مـیدارنـد کـه طبعـاً

انسانها از دو حیث در تلاش خواهند بود تا به مجازات شلاق گرفتار نشوند؛ هم از جهـت رهایی از زجر بدنی و هم از جهت رهایی روحی ناشی از تحقیر اجتماعی. فلـذا؛ در وهلـه نخست، تقریباً همه محکومان به شلاق در معرض تأثیر قابل توجه این مجازات قرار می-

گیرند زیرا همه مجرمان از هر دو جنبه زجرآوری بدنی و رسوایی شلاق متأثر میشوند و یا یکی از آندو. در وهله دوم اینکه، غالب شـاهدان و آگـاه شـدگان از اجـرای مجـازات مذکور نیز به منظور اجتناب از گرفتار شدن بـه عواقـب دوگانـه فـوق از ارتکـاب جـرائم مذکور دوری خواهند جست. (42)

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید