بخشی از مقاله

چکیده

تخریب ساختمان های بومی روستایی در بازسازی ها و نوسازی های اخیر، در کنار اهمیت شناخت ارزش های پایدار این بناها و به کارگیری آن در ساخت و سازهای جدید، نیاز به مستندسازی بناهای بومی را افزایش داده است. مستندسازی این بناها نیازمند شناخت الگوهای بومی و اصیلی است. لذا تحقیق در این زمینه به خصوص در استان خراسانه رضوی به عنوان بخشی با روستاهای متعدد به خصوص در بحث توسعه توریسم در راستای حفظ الگوها و گونه های بومی برای تداوم توریسم پذیری و نتایج مطلوب حاصل از آن، بیش از پیش دارای اهمیت می باشد.

پژوهش حاضر به شیوه توصیفی و میدانی به شناسایی گونه های معماری روستایی استان خراسان رضوی پرداخته است. نتایج نشانگر آن است که در استان خراسان رضوی یازده گونه متفاوت مسکن روستایی متفاوت قابل مشاهده است که مشتمل بر : -1گونه دشتی شمالی، -2گونه کوهستانی شمالی، -3گونه دشتی شمالشرقی، -4گونه دشتی شرقی، -5گونه کوهستانی شرقی، -6گونه دشتی میانی، -7 گونه باغ منزل، -8گونه کوهستانی حاشیه کویر، -9گونه دشتی جنوبی، -10گونه کویری و -11گونه کوهستانی جنوبی می باشد.

مقدمه و بیان مساله

رنگ باختن مفهوم هویت در معماری، ضعف در شهرسازی و رشد سرطانی شهرها، همه این مسائل ریشه در فراموشی بنیانی اساسی به نام روستا، که سر منشاء و الگوی معماری شهرهاست دارد. مسکن روستایی بر خلاف مسکن شهری فقط محل سکونت و استراحت خانواده نیست، بلکه بر اساس اقلیم و الگوی معشیت خانواده شکل می گیرد. از این رو شناخت وضع موجود مسکن اولین و حیاتی ترین رویکرد در فرایند طراحی معماری روستایی به شمار می رود. ناپایداری ساختمان های مسکونی روستایی و تجزیه های تلخ حوادث غیر مترقبه در ایران، ضرورت سازماندهی عملی و فنی معماری مسکن مبتنی بر ریشه های فرهنگی و زیست محیطی را به یک ضرورت تبدیل کرده و بنابراین گونه شناسی مساکن روستایی در اولویت قرار گرفته است

پیشینه طراحی و ساخت و ساز با توجه به معیارها و ویژگی های طبیعی و اقلیمی در معماری سنتی ایران به صدها سال میرسد و از شاهکارهای معماری در جهان به شمار می آید. بافت کالبدی روستاها علاوه بر دخالت مستقیم افراد جامعه از عواملمحیطی نیز تاثیر می پذیرند. بنابراین خصوصیات کالبدی روستاها تحت تاثیر دو گروه کلی عوامل مرتبط با محیط یا طبیعتو انسان شکل می گیرد

طی چند دهه اخیر، روستاهای ایران، تحت تأثیر تغییرات اجتماعی، از لحاظ زیستی و فرهنگی، دچار دگرگونی فزاینده ای شده اند. گونه های مسکن، حاصل روابط میان نیازهای انسان و محیط او می باشد و به جهت روش های گوناگون زندگی روزمره انسان و شرایط محیطی، متغییر و پیچیده می باشد و آن چه آنها را از هم متفاوت می کند نه اجزای تشکیل دهنده گونه، بلکه منطق استقرار و آرایش فضایی اجزا است که بسته به شرایط زمانی، مکانی و شیوه های سکونت تغییر می نماید و معرف ویژگی های فرهنگی، اقتصادی و اقلیمی آن شیوه است. گونه های مسکن بومی، به خصوص در مناطق روستایی به شدت متاًثر از محیط پیرامون خود می باشد

اقدامات شتابزدده و برنامه ریزی نشده، هویت کالبدی روستاها را در استان خراسان رضوی به خصوص در محدوده روستاهای گردشگری را از بین برده است و بنابراین بسیار ضروری است که با بررسی گونه شناسی مسکن روستایی، انجام مطالعات دقیق و - علمی و شناخت کافی از تمامی مسائل و نیازهای فعلی زندگی روستایی و همچنین با شناخت کافی از الگوهای سنتی مسکن روستایی، بتوان به الگوهای متناسب و جدید دست یافت به طوری که هم مورد پذیرش - روستاییان واقع شود و هم انجام وظایف نهادهای متولی را تسهیل کند

به همین دلیل؛ این امر را ضروری می سازد تا بیش از پیش به شناخت و تغییر گونه شناسی مسکن روستایی استان خراسان رضوی پرداخته شود و با ابتکار و نوآوری در برپایی بناهای روستایی و بررسی تحولات مسکن از گذشته تا آینده، عناصر مفید و کارآمد خانه های سنتی روستایی در بخش و نحوه دگرگونی آنها از گذشته تا کنون برای حفظ مسکن مطلوب و در خور محدوده هوشیارانه عمل کرد؛ بازخوانی گونه های مسکن بومی در روستاهای باستان خراسان رضوی، اغلب به منظور استفاده از نتایج آن در برنامه ریزی های توسعه محور سکونتگاه های روستایی است.

بر این اساس باید نتایج حاصل از این امر به گسترش دیدگاه بوم محور در طرح های بهسازی و بازسازی سکونتگاه های روستایی در مقیاس کلان و البته در استان خراسان رضوی و در سطح کشور بیانجامد؛ چرا که» ساخت و سازهای بدون مطالعه امروز در اکثر روستاها که به نوعی تقلید از ساخت و سازهای شهری است،سیمای ناهماهنگ بافت روستاها،مصرف روز افزون انرژیهای تجدیدناپذیر و عدم تناسب و هماهنگی مسکن روستاییان با نیازهایشان را باعث شده است. علیرغم مطرح شدن مباحث پایداری در دنیای متاخر عملا این اصول توسط پیشینیان ما به کارگرفته شده است.

از دیرباز نگاه بوم شناسانه و جهان بینی خاص انسان در تعامل با محیط به گونه ای بوده است که بشر راه همسازی و توازن با محیط را انتخاب کرده و ارتباطی عمیق و مسالمت آمیز با محیط زیست داشته است.دانش بومی هر قوم،بخشی از سرمایه های ملی آن جامعه است که باورها،ارزش ها،دانسته ها و ابزار زندگی آن را دربرمی گیرد.در واقع با پشتوانه و اتکا به این دانش بوده که جوامع گذشته درطی قرون متمادی به حیات خود ادامه داده و از محیط اطرافشان بهره برداری کرده اند و زمینه های یک نگرش جامع به مسکن روستایی را فراهم آورد.

از طرفی تخریب ساختمان های بومی روستایی در بازسازی ها و نوسازی های اخیر، در کنار اهمیت شناخت ارزش های پایدار این بناها و به کارگیری آن در ساخت و سازهای جدید، نیاز به مستندسازی بناهای بومی را افزایش داده است. مستندسازی این بناها نیازمند شناخت الگوهای بومی و اصیلی است. لذا تحقیق در این زمینه به خصوص در استان خراسانه رضوی به عنوان بخشی با روستاهای متعدد به خصوص در بحث توسعه توریسم در راستای حفظ الگوها و گونه های بومی برای تداوم توریسم پذیری و نتایج مطلوب حاصل از آن، بیش از پیش دارای اهمیت می باشد.

پیشینه

غفاری و میری خراجی - 1395 - در کتابی با عنوان فرآیندهای فضایی مکانی در گونه شناسی مسکن روستایی بر آن شده اند تا با رویکردی فضایی- مکانی و در یک ارزیابی چند عامله اجزاء ساختاری- کارکردی و فرآیندهای موثر در پیدایش فرم و گونه غالب مسکن روستایی را شناسایی کنند تا بر اساس چنین شناختی علاوه بر اینکه بستر اطلاعاتی مناسبی جهت اشراف به موضوع و مدیریت بهتر منابع و پی ریزی برنامه ها فراهم می آورند، به عنوان ابزاری توانمند در جهت هدایت سیاست ها و استراتژی ها قرار گیرد، همچنین پیشنهاداتی به منظور بهینه سازی و ارائه الگوی مطلوب و متناسب که منطبق بر نیازها بوده، برای مسکن روستایی ارائه نمایند.

معماری واحدهای مسکونی جدید با الگوهای بومی، تفاوت بسیاری دارد و بیش از آنکه روستایی باشد مشابه الگوهای جدید شهری است، فاصله گرفتن از الگوهای بومی و روی آوردن به الگوهای جدید، روابط فضایی، شکل و سازمان فضایی واحدهای مسکونی را دگرگون کرده و باعث ناهماهنگی آن با نیازهای زیستی - معیشتی روستائیان شده است و این موضوع می تواند زنگ خطری برای توسعه کالبدی روستایی به حساب آید، بدیهی است ادامه این روند روستاهای ما را نیز به دنبال شهرها از هویت و سیمای اصیل خود دور خواهد کرد و آنچه می ماند شالوده ای ناهمخوان با بستر فرهنگی، اجتماعی و منطقه ای است.

نوری و صالحی - - 1395 در مقاله ای به بررسی گونه شناسی مسکن روستایی بر اساس شرایط اجتماعی - اقتصادی و فرهنگی کرمانشاه اقدام کردند که نتایج نشان از آن دارد که ا توجه به مسایل مدیریت توسعه روستایی در ایران و عناصر شکل دهنده راهبرد، می توان راهبردتوستعه مناطر روستتایی ایران را تحت عنوان توستعه مشارکتی یکپارچه و منطقه ای تدوین کرد. در این راهبرد که برنامه ریزی منطقه ای به توسعه یکپارچه از طریق مدیریت واحد توسعه روستایی و عاملیت روستاییان منجر می شود ضمن تمرکز تمام فعالیت های مربوط به بخش روستایی در دستگاهی واحد، برنامه ای واحد اما قابل انعطاف برای مناطق دارایویژگی های کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نسبتا مشابه با محوریت مشارکت نهادمند روستاییان تدوین میشود.

اکبری و جاهد برندق - - 1395 در پژوهشی به بررسی گونه شناسی ساختار کالبدی- فضایی مسکن روستایی شهرستان خلخال - مطالعه موردی: روستاهای شهر هشجین، بخش خورش رستم جنوبی - اقدام کرده اند که نتایج بیانگر آن است که بافت روستایی این منطقه متاثر از اقلیم سرد و کوهستانی، متراکم و فشرده بوده و سطوح خارجی بنا نسبت به حجم آن به حداقل ممکن کاهش داده شده تا تبادل حرارتی فضاهای بیرون و درون به کمترین میزان خود برسد. همچنین تمامی گونه های مورد مطالعه برونگرا بوده و ضمن داشتن ایوان-تلار به عنوان عنصر ثابت و غالب، به دو گونه خانه های تلاردار با فضای پستو - آرا اتاق - و تلاردار بدون پستو دسته بندی می گردد.

محمدزاده آغبلاق - - 1395 در مقاله ای به بررسی گونه شناسی معماری مسکونی روستایی در منطقه دشتبیل، روستای آغبلاغ پرداخته اند که نتایج مبرهن آن است که این روستا بافتی نو با پلان نیمه متراکم دارد و بین شاخص های محیطی و گونه شناسی مسکن روستایی در منطقه دشتبیل، روستای آغبلاغ ارتباط معناداری وجود دارد که میتوان به شیوه زندگی مردم این روستا توجه کرد، روستایی که بیشتر مصالح ساختمانی آن متناسب با شرایط آب و هوای محیطی منطقه میباشد ازجمله سنگ ، سیمان و خشت و بلوک و ... که هزینه مناسب اما کیفیت بهتری در برابر شرایط محیطی برای روستاییان دارد.

فریدون زاده و همکاران - - 1395 در پژوهشی به بررسی کهن الگوهای موثر بر شکل گیری کالبد روستایی - مطالعه موردی: روستای دمیرچی شهرستان سراب - پرداخته که نتایج نشان از آن دارد که روندگسترش بناهای روستا بر اساس اولویت های اقلیمی بطور کلی بر اساس سه الگوی معماری شکل گرفته است که عبارتند از:خانه های دو طبقه - اصطلاحا بالاخانه دار - ، خانه های تک طبقه - بدون بالاخانه - و خانه هایی که برای دو خانوار با حیاط وطویله مشترک ساخته شده بود می باشند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید