بخشی از مقاله
چکیده
شهر نشنی در ایران قدمتی دیرینه دارد. پیدایش شهر و تکوین شهر نشینی در ایران تابع تحولات تاریخی و چگونگی چارچوب اجتماعی آن بوده و ساختار آن متأثر از موقعیت طبیعی، اقلیمی و نظام سیاسی حاکم بوده است. هم چنین تمدن با زندگی شهری آغاز می شود. در سنت شهریاری ایران، یکی از وظایف شاهان، ساخت شهرها بوده است و نسبت دادن بنای بعضی از شهرها به شاهان اساطیری نشانه ای از کهنگی سنت شهر سازی در ایران است. اساسا بنا کردن شهرهای نمادین از ویژگی های شخصیتهای نامدار اسطوره های ایرانی است.
در نظام ذهنی ایرانیان باستان، بنا نمودن شهرهای آبادان و پر جمعیت برای شاهان، اهمیت زیادی داشته و شاهان بنا به علل مختلف، اقدام به ساخت شهرها و بناها می نمودند و معمولا نام آن شهرها به نوعی با نام خود شاهان پیوند داشت مانند شهر »دارابگرد« یعنی ساخته شده توسط دارا.هم چنین ملوک فُرس چهار طبقه بودند : پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان، دو طبقه اول پیش از اسکندر رومی بودند و دوطبقه بعد از او.
هدف از این پژوهش، بیان اهمیتسنت شهر سازی و جایگاه شهر و هم چنین اقدامات عمرانی شاهان و پهلوانان اساطیریِ سلسله های پیشدادیان و کیانیان است.
مقدمه
عواملی که در خو گرفتن به یکجا نشینی و متعاقب آن شکل گیری شهر نشینی نقش اساسی داشته، از این قرار است : جهان بینی و نوع نگرش انسان به جهان به ویژه تمایل به زندگی اجتماعی ؛ عوامل اقتصادی که با ساخت زندگی اجتماعی رابطه مستقیم دارد و عوامل محیطی یا اقلیمی و ظرفیت محیط که به خصوص در شکل گیری نخستین تمدن ها نقش اساسی داشته است. برخی از جامعه شناسان، شهر را یک ارگانیزم اجتماعی و محل اسکان طبیعی انسان متمدن تعریف کرده اند به همین منظور آغاز شهر نشینی نقطهی عطفی در تاریخ اجتماعی انسان به حساب می آید.
به همین دلیل توجه و تمایل شاهان به مسئله ی احداث شهر و اهمیت آن، کاملا آشکار و از رهگذر متون و روایات تاریخی اثبات شدنی است. انتساب ساختن مکانهای مختلف به شاهان و شخصیت های اسطوره ای صرفا به شهر ها محدود نمی شود بلکه در کتب مختلف تاریخی، ساختن روستا ها، قلعه ها و بارو ها نیز به این شخصیت ها نسبت داده شده است. در منابع تاریخی با روایتهای متعددی مواجه می شویم که نشان می دهند، پادشاهان بنا به علل مختلف اقدام به ساخت شهرها و بناها می نمودند.
شاهنامه فردوسی از جمله متونی است که درباره ی اهمیت بنای شهر ها در نزد شاهان اساطیری، ویژگی ها و مباحث پیرامون آن سخن می گوید.هم چنین منابع پهلوی از جمله اوستا و بندهشن، به صورت پراکنده اشاراتی به ساخت شهرها توسط شاهان دارند . و متون جغرافیایی و تاریخی دوره ی اسلامی مطالبی راجع به شهر سازی و اهمیت والای آن در نزد شاهان دارد. با بررسی نمونه های موجود در این منابع می توان طرح کلی حاکم بر شهر و شهرسازی را در نزد شاهان اساطیری ایران روشن نمود.
در این تحقیق برآنیم تا به اهمیت بنای شهرها و اصول حاکم بر آن و ساخت شهرها توسط شهریاران اساطیری ایران بپردازیم.
روش تحقیق
روش کار در این پژوهش، با توجه به ماهیت نظری آن، توصیفیBتحلیلی است و گردآوری اطلاعات در این پژوهش، عمدتاً کتابخانهای است.
جایگاه و اهمیت بنای شهرها
همانا خداوند، انسان را چنان آفریده است که نمی تواند مانند دیگر حیوانات، به تنهایی زندگی کند، زیرا برای فراهم کردن خوراک و پوشاک خود وابسته به دیگران است به همین دلیل ناگزیر از هم زیستی با دیگران می باشد. پس حکمت خداوندی، مقتضی پدید آوردن جامعه گردید و به هر قشری، دستور کار او را الهام نمود تا وسایل مورد نیاز جامعه را فراهم سازد و هر یک از این گروه ها ازدیگری سود بَرد. هم چنین هنرها به یکدیگر پیوند دارند و چون همهی آن ها گرد هم آیند جامعه پدید میآید و اگر یکی از این گروه ها نابود شوند، صورت اجتماع برهم می خورد. چنانکه هرگاه تن آدمی، یکی از اعضاء خود را از دست میدهد سازمان زندگی او برهم می خورد.
اینک این جامعه اگر در بیابانی پدید آید، افرادش از گرما، سرما و باد و باران رنج می برند و اگر در چادر و خرگاه، خود را پنهان دارند، از دست دزد و دشمن در امان نخواهند بود، به همین دلیل خداوند متعال، ساختن بارو و کندن خندق و نهادن فصیل را به ایشان آموخت ؛ پس شهرها، دیه ها و دیرها پدید آمد و تمدن آغاز گردید و بنای شهر برای شاهان اهمیت پیدا کرد و هم چنین برای ساخت شهر بهترین سرزمین را انتخاب می کردند و برای آن شهر دژ و بارو جهت جلوگیری از تجاوز دشمن می ساختند و همین طور چند دروازه می نهادند که مردم، در رفت و آمد گرفتاری نداشته باشند و برای هر شهر نیز قهندز می ساختند که نشمینگاه پادشاه شهر و مکان گرد آمدن مردم بود.
ساخت شهرها و بناها معمولا به علل مختلف انجام می گرفت و هر کدام کاربردی داشت. از جمله یکی از علل احداث شهرها، ایجاد پایتخت بوده است. مشخصه ی عمده ی چنین شهرهایی، سکونت پادشاهان، اشراف و بزرگان در شهر بود. در شاهنامه فردوسی یکی از دلایل ساخت شهرها، ایجاد مکانی برای سکونت اسرای جنگی ذکر شده است.[2] در تاریخ بناکتی، بنای شهر »بلخ« به منظور سکونت دیوان به عنوان اسرای جنگی آمده است. بر طبق این روایات، دیوان، هوشنگ را در حالت سجود هلاک کرده بودند ؛ طهمورث پس از آگاهی از این ماجرا دیوان را شکست داد و هلاک کرد و در مقام ایشان شهر » بلخ « را ساخت
هم چنین علت بنای برخی از شهرها به طور خاص، حمایت از مردم و ایجاد پناهگاه برای محفوظ ماندن از تعرض متجاوزان بوده است.[2] در تاریخ سیستان، در علت بنای » سیستان « آمده است که این شهر به دست گرشاسب بن اثرت بدین سبب بنا شد که در زمانی که ضحاک به واسطه ی جادو همه ی جهان را ویران کرد، پناهگاهی برای مردمان جهان باشد و جادوی ضحاک بر آن اثر نکند.[4] در برخی از روایات تاریخی با نمونه هایی مواجه می شویم که بنایی احداث می شود تنها به این منظور که اثری از سازنده به یارگار بماند و نام وی جاودانه شود. به طور مثال بر اساس تاریخ بخارا، سبب بنای کهندژ بخارا این بود که سیاوش بن کیکاووس می خواست در آن ولایت - ترکستان - اثری از خود باقی گذارد، زیرا آن ولایت برای او عاریتی بود، پس او حصار بخارا را بنا کرد.
یکی از عام ترین ویژگی هایی که در ساختن شهرها مورد توجه قرار می گرفت شرایط جغرافیایی مساعد منطقه برای بنای شهر بود. سازندگان، اغلب مکان هایی آباد و مناسب را برمی گزیدند. وجود آب فروان و رودخانه عامل و انگیزه ای بود که شاهان به احداث شهر و سایر بناها در آن مکان اقدام نمایند. [2] در بنای برخی از شهرها، کاربرد مذهبی و تبلیغی، مورد توجه سازندگان بوده است به طور مثال، فریدون پس از بنای شهر » بیکند « به ساخت آتشکده و احیای مراسم دینی زردشتیان پرداخت.
همین طور عامل مهم رونق و آبادانی شهرها، سکونت طبقات مختلف مردم در شهر است از این رو شاهان، پس از بنای شهر از هر پیشه و حرفه ای گروهی را در شهر ساکن می کردند و بدین ترتیب اسباب رونق آن را فراهم می آوردند . داراب پس از بنای شهر » دارابگرد « دستور داد از هر پیشه، گروهی از مردمان را به شهر کوچ دهند.[6]
پیشدادیان
طبقه ی اول شاهان اساطیری، پیشدادیان بودند و آن ها یازده تن بودند، مدت پادشاهی شان، دو هزار و چهارصد و هشتاد و پنج سال بود[3] در این پژوهش به ذکر پادشاهانی پرداخته می شود که متون و روایات، ساخت شهرهایی را به آن ها نسبت داده اند.
کیومرث
می گویند از نخستین شاهان جهان بود و معنی کیومرث » زنده گویا« است. [7] در متن های پهلوی،تکیه بر شاهی کیومرث نیست بلکه این نخستین انسان بودن اوست که از اهمیت بر خوردار است و آن هم در واقع به صورت یک پیش الگو نه یک انسان واقعی، در مقابل، در شاهنامه، کیومرث، نخستین شاه است. [8] بنابر قول ایرانیان قدیم، کیومرث بر قلل جبال مأوی داشته، زیرا در آن زمان بنا و عمارتی بر روی زمین نبوده است به همین دلیل کیومرث را » گرشاه « یعنی پادشاه کوه نیز گفته اند و گر، در فارسی به معنی کوه آمده است.[9] بر اساس گفته مورخان، اول کسی که پادشاهی کرد و آیین شاهی به جهان آورد کیومرث بود و گفته شده است که بنیاد شهر ساختن را او نهاد و شهر بنا کرد.[3]شهر هایی را به او نسبت داده انداز جمله، شهر » اصطخر « را ساخت و آنجا را دارالملک خود قرار داد و قبل از آن» دماوند« را بنا کرد که در ابتدا در آنجا زندگی می کرد.[10] و ترکستان را نیز عمارت کرد.