بخشی از مقاله

بررسی تطبیقی دو تمدن ایران و بین النهرین (پژوهشی پیرامون آفرینش زمین و پهلوانان اساطیری)

چکیده
در میان دو تمدن ایران و بین النهرین زمین به عنوان الهه ای مقدس است، که انسان ها از طریق آن مـی تواننـد معاش روزمره ی خود را تأمین کنند.این دو تمدن عظـیم آنچنـان اشـتراکات فراوانـی در داسـتان هـای اسـطوره ای و حماسی دارند که می توان آن را ناشی از ارتباط فرهنگـی ، اقتصـادی ، اجتمـاعی و سیاسـی ایـن دو تمـدن دانسـت.از موضوعاتی که این اشتراک را به طور صریح نمایان می کند اسطوره آفرینش زمین است ودر ایـن داسـتان هـا زمـین از مقامی بس ارجمند برخوردار است آنگونه که سعی شده ، مبنای پژوهش را بر اساس استفاده از منابعی قرار داد کـه بـه زبان سلیس فارسی برگردانده شده است. ریشه ی این اقتباس در دو تمدن ایران و بین النهرین در داستان های اسطوره ای و حماسی آنقدر زیاد است که نمی توان آنرا نادیده گرفت و تصادفی دانست . این مقاله بر آن است که این اشتراکات را بررسی کرده و به تحلیل آنها بپردازد .

-1مقدمه
بشر همیشه با سؤالات عظیمی در رابطه با جهان هستی و نحوه ی آفرینش و پیدایش این جهان روبرو بوده است. گاه برای پاسخ گویی به چنین سؤالاتی به امور ذهنی روی آورده تا بتواند از این راه حس کنجکاوی خود را برطرف کرده باشد. اگر چه این پاسخ ها امروزه از جنبه ی علمی خارج هستند و یا بیش تر جنبه ی اسطوره ای به خود گرفته اند، اما همین پاسخ ها گاه آن چنان از استواری برخوردار هستند که توانسته اند پایه و اساسی برای برخی از آداب و سنن انسانی گردند. باورهای اساطیری ریشه در فرهنگ هر ملتی دارند. اگر چه هر ملتی خود داستان هایش را می ساخته، اما نمی توان شباهت های بسیارموجود در این داستان های اساطیری را نادیده گرفت.

در این مقاله سعی شده تا دیدگاه اساطیری دو تمدن بزرگ ایران و بین النهرین پیرامون زمین مورد بررسی قرار گیرد.در ابتدا مطالبی چند در ارتباط با موقعیت جغرافیایی ایران و بین النهرین ارائه گردیده تا خواننده بتواند از تأثیر نزدیکی دو ناحیه ی جغرافیایی در ایجاد داستان های اساطیری به نسبت مشترک آگاه گردد. در ادامه به صورت اجمالی پیرامون داستان های اساطیری آفرینش زمین در ایران و بین النهرین مطالبی ارائه گردیده و در پایان به صورت تحلیلی و مقایسه ای شباهت ها و تفاوت های موجود در بین داستان های اساطیری این دو تمدن بیان شده است.

-2تمدن و موقعیت جغرافیایی ایران باستان
ایران سرزمین زیبایی ها، سرزمین حماسه ها و داستان ها،سرزمینی که در خود پروراند یلانی چون آرش، سیاوش، داریوش را،سرزمینی که گاه شادی را و گاه غم را در حد والای خود به چشم دیده است. گاه از داغ رستم و سهراب و کوروش و ... چونان مادری داغ دیده نعره بر آورده و گاه از شادی آمدن نوروز، بهار را به ملت خود ارزانی داشته است. ایران سرزمینی چهار فصل با اقلیم هایی که گاه متضاد است. سرزمینی که از یک طرف به جنگل و نعمت آب و باران ختم می شود و از طرف دیگر به نقاطی خشک و بی آب و علف و بیابان خیز. این سرزمین از نظر جغرافیایی در موقعیت منحصر به فرد قرار دارد آن گونه که سه رشته کوه پهناور(البرز، زاگرس، تفتان) چونان سدی از سه جهت آن را در بر گرفته اند. ایران از دیر باز سرزمین تمدن ها و فرهنگ ها بوده است. می توان یکی از علل شکل گیری چنین فرهنگ ها و تمدن های گسترده ای را در سرزمین ایران به موقعیت جغرافیایی، وجود آب و هوای مناسب مرکزیت ایران در اتصال شرق به غرب نسبت داد.
در روزگار قدیم ایران امروز را پارس یا پرشیا می خواندند.ساکنان آن بین سال های 500ق.م تا 500م. یعنی هزار سال ، به صورت نیرومندترین و مهم ترین قوم در میان اقوام فراوان و گوناگون ساکن آسیای غربی در آمدند (آدلر،.(66 :1384 ایرج افشار در »مقدمه«به کتاب »اصل و نسب«کلمه ایران را مورد تحلیل و بررسی قرار داده،این چنین نگاشته است:»واژه ایران در فارسی میانه »اران«بوده ، مشتق از صورت قدیمه ی »آریانا«،یعنی سرزمین قدیمه ی آریایی ها است.واژه ی »آریا«به زبان اوستایی،فارسی باستان و سنسکریت به ترتیب به صورت های: »ایریه«و»آریهAirya)«،Ariya،(Arya استفاده شده است. معنی اصلی این واژه »آزاده«است و ایرانیان و آریاییان هند که در روزگار کهن زبان های آنان به یکدیگر نزدیک بود،خود را به این نام خوانده اند)«حضرت قل اف،:1387 .(54خاستگاه ایران بنا بر اوستا به عنوان کهن ترین نوشته ی بازمانده به زبان پهلوی همان ایرانویج است. آن گونه که در بندهش درباره ایرانویج اززبان هرمزد گفته شده است »اگر من نمی آ فریدم مینوی بوم و سرزمین را همه ی مردم به ایرانویج می شدند به سبب خوشی آنجا زیرا نخست ازجای ها و روستاها ایرانویج از بهترین سرزمین آفریده شد« (فرنبغ دادگی ، .(133 : 1378ایرانویج مرکب از دو جزء ایران – ویج است. بخش دوم به معنای تخمه و نژاد است که می توان آن را به عنوان جایگاه نژاد ایرانی دانست. در اوستا ایرانویج مکانی است بسیار سرد و در وندیداد که بخشی از اوستا است در ارتباط با ایرانویج چنین سخن گفته شده است، که ایرانویج سرزمینی آبادی و زیبایی است و نخستین جایی که اهورامزدا آن را می آفریند. سرزمینی که با رود »ونگوهی دائیتی« آبیاری می شده و از نعمت های بسیار بهره مند بوده است. اما مورد حسادت اهریمن قرار می گیرد و زمستان های طولانی این سرزمین را فرا گرفت به طوری که آن را به قلب زمستان مبدل ساخت. دو فرضیه ی مهم درباره ایرانویج مطرح است عده ای ایرانویج را آذربایجان کنونی می دانند و عده ای خاستگاه آن را آسیای مرکزی دانسته اند بنا بر این فرضیه جای ایرانویج قدیم سرزمین خوارزم می-شود که سرزمینی بسیار آباد بوده و رود جیحون آن را آبیاری می نموده است این ناحیه به طور ناگهانی سرد شد و به علت فشاری که از جانب ا قوام زرد پوست بر مردم این نواحی وارد می شد آنان را مجبور به مهاجرت به سمت سرزمین های فلات ایران کرد (فره وشی، .(7-8 :1387

از مطالعات باستان شناسی چنین بر می آید که در گذشته ی بسیار دوراقوامی که هم اکنون در اروپا،ایران وهند زندگی می کنند همگی به یک گروه از قبایل تعلق داشتند که هم اکنون هند واروپاییان نامیده می شوند. بنا برشرایطی این اقوام به تدریج شاخه شاخه شدند و ملت هایی را پدید آوردند .آریائیان به عنوان بخشی ازاین مجموعه به نواحی جنوب شرقی سرازیر شدند. درهزاره ی دوم پیش ازمیلاد به سرزمین های هند وایران وارد شدند و هر کدام به صورت مستقل درجایی مستقر شدند و با گذشت زمان براین سرزمین ها تسلط یافتند . اقوام ساکن درهند وایران به هندوایرانیان شهرت یافتند ودین آن ها در سرودهای باستانی هند به نام ریگ ودا و در سرزمین های باستانی ایران به نام یشت ها حفظ شده است.این دین بیشترنمایانگر زندگی آن مردمان بوده است.این مردمان اغلب چادرنشین وجنگجو بودندآن ها مردمانی بودند که اززیبایی طبیعت لذت می بردندوگاهی بادیدن خشونت زمین می هراسیدند (هینلز،.(12-3: 1373

در فصل اول ودوم وندیداد، از جغرافیای ایران و داستان جمشید سخن به میان آمده است به این کوچ عظیم اشاره گردیده است.در این داستان ها پیرامون جمشید چنین سخن به میان آمده که خداوند پس از آفرینش انسان ها و جانوران (گوسفند ، گاو ، سگ ، پرنده )از جمشید می خواهد دین را بپذیرد اما جمشید به جای پذیرش دین سلطنت جهان را می پذیرد. سیصد سال از سلطنت او می گذشت در حالی که هیچ مرگ و یا بیماری وسرما و گرما در میان مردم راه نداشت. انسان ها وحیوانات روز به روز فزونی یافتند به طوری که دیگر زمین گنجایش ،آن ها را نداشت هرمزد به راهنمایی جمشید برخاست دو آلت خاص را به جمشید بخشید تا به کمک آن زمین را مسطح کند و مردم را به سوی جنوب حرکت دهد. زمانی که جمشید این ابزارها را به کار می گرفت الهه زمین سپندارمذ پشت خویش را صاف می کرد تا مردم قادر به حرکت شوند . با هر بار جهان یک سوم بزرگ تر می شد.جمشید این کار را سه بار تکرار کرد تا اینکه زمین سه برابر شد (بهار ،.( 50: 1388

این داستان نشان می دهد که پیشه این اقوام که به نواحی نجد ایران فراز آمدند دامپروری بوده است چرا که یکی از علت های مهاجرت ، افزایش رمه و کاهش چراگاه بیان می گردد و نشانه ای از برزگری مردم وجود ندارد. جمشید به رهبری هرمزد مردم را به نواحی جنوب هدایت می کند. بر طبق مطالعات باستان شناسی کوچ این اقوام 2000 سال پیش از میلاد آغاز می گردد آن گونه که در وندیداد ذکر شده این کوچ 900سال به طول می انجامد و این اقوام بین 1200تا1000پیش از میلاد مسیح به جنوبی ترین آسیای میانه راه می یابند. عده ای در مناطق جنوبی سکنی می گزینند و اقوام آریائی را پدید می آ ورند و عده ای نیز به مناطق شرقی مهاجرت کرده و اقوام هندو را پدید می آورند. وجود مشترکات فراوان در داستان های اساطیری این دو سرزمین خود گواه بر این ادعا است ،که این دو قوم(هند و ایران) در ابتدا یکی بوده اند و هر دو نیز در فرهنگ اساطیری خویش تحت تأثیر تمدن بزرگ بین النهرین قرار گرفته اند.

-3تمدن و موقعیت جغرافیایی بین النهرین
نخستین تمدن رودباری میان 4000و3000ق.م در دره ی بارخیز میان دجله و فرات به وجود آمد. به این ناحیه بین النهرین(میانرودان)می گویند که یونانیان باستان بین النهرین را»مسوپوتامیا« یعنی سرزمین میان دو رود می خواندندو اکنون در خاک کنونی عراق قرار دارد (دان،».(61 :1384بین النهرین بخشی از خاور نزدیک باستان است.حفاری های باستان شناسی از جایگاه شهرهای باستانی واقع در دره های دجله و فرات نشان می دهد که این ناحیه از 4000 سال پیش از میلاد مسکون بوده است)«هنری هوک، .(17 :1380 رمان گیر شمن معتقداست که» سکنه ی بدوی بین النهرین از همان منشأ و نژاد سکنه فلات ایران می باشند)«قادری،.(38 :1385

بین النهرین به مردمانی اطلاق شد که دردوران باستان ساکن یا حاکم این سرزمین بودند.تمدن بین النهرین یکی از قدیمی ترین و درخشان ترین تمدن های موجود بوده است که با پیشرفتی شگرف توانست درمدتی کوتاه بردیگر تمدن ها فائق آید.تأثیر این تمدن به گونه ای بارز درتمدن ایران باستان به چشم می خورد. نفوذ تمدن بین النهرین زمینه را برای ایجاد مشترکات فرهنگی درمیان مردمان این دو سرزمین فراهم کرد به گونه ای که اگر چه نمی توان استقلال فرهنگی این دو سرزمین رانادیده گرفت اما نمی توان از مشترکات آن ها غافل شد.مثلا وندیداد به معنی قانون دور داشت دیوان که جزئی از اوستا بوده و از چندین بخش تشکیل یافته است در بخش هایی از آن قوانینی بیان شده که تأثیر بسیار زیاد تمدن بین النهرین را براقوام ایران نشان می دهد آن گونه که این بخش ازاوستا با تورات مقایسه می شودکه ارتباط زیاد میان قوانین یهود و زردشت راآشکار می سازد و بسیاری اعتقاددارند که وندیداد تحت تأثیر تورا ت ساخته شده است اما هر دو این کتاب ها تحت تأثیر قوانین بین ا لنهرین به وجود آمده اند،مانند مجازات های ذکر شده برای گناهکاران که در این کتاب آمده با آنچه در تورات ذکر شده و یا در بین النهرین به اجرا در آمده تقریبا یکسان است ویا وجود سنت مادر سالاری که در آسیای غربی و در ایران نیز تا پیش از آمدن آریائیان رواج داشته است (بهار،.( 80- 1: 1388 گاه می توان سنت هایی را دید که توسط ایرانیان بنا گردیدند و از طریق سومریان به بین النهرین راه یافتند مانند دو عید نوروز و مهرگان که بیشتر اعیاد اقوام برزگر بوده اند . در بین النهرین به اقتباس از این دو عید ،اعیادی مثل ازدواج مقدس و اکیتی را پدید آوردند (بهار،.( 495: 1389

تأثیر تمدن بین النهرین تنها در صنعت وروابط اجتماعی ویا پیشه مردم نبوده است. گاه این تمدن به گونه ای زیبا حتی در خصو صی ترین مسائل مردم ایران همچون داستان های اساطیری آن ها نفوذ داشته است. بیشتر داستان های اساطیری باقی مانده از بین النهرین در دو مجموعه از کیش سومریان وبابلیان نهفته است.این اقوام اساطیر خود را بر روی الواح گلی می نگاشتند که امروزه توسط باستان شناسان استخراج وترجمه شده است.با بررسی منابع مختلف در یک دید گاه کلی می توان گفت: تمدن بین النهرین قدیمی ترین تمدن شناخته شده ی جهان می باشد ؛این تمدن از وسعت زیادی برخوردار نبوده است اما مردم آن نواحی از هوش سرشاری برخوردار بوده اند و اولین تمدن را در آنجا برپا کردند به طوری که تمدن های بعد ازآنها که از نظر قدرت نظامی قوی تر بودند از جمله ایران-روم باز توجه خود را به سوی بین النهرین انداختند و از هنر و استعداد آنها در زمینه ی پیشرفت کشورشان استفاده کردند.

اهمیت این سرزمین صرفا به خاطر موقعیت جغرافیایی نبوده است بلکه این سرزمین خاستگاه تمدن جهان بوده است. پیشه آنها بیشتر زراعت و دامداری بوده همین امرباعث به وجود آمدن غذای بیشتر ودر نتیجه شکل گیری جمعیت فراوان شد (ناردو،».( 9- 0: 1385سومریان در حدود هزاره چهارم وحتی اواخر هزاره پنجم ق.م در جنوب بین النهرین ایجاد واحد های متمدن را آغاز کردند. این مردمان حدودا در سال 3100 قبل از میلاد در سرزمین های هموار جنوب شرقی بین النهرین ،درست در اطراف ناحیه فوقانی منتهی الیه خلیج فارس ساکن شده بودند. شهرهای اریدو و نیپور و لاگاش ، اوما،ارخ ، لارسا و اور از شهرهای سومر بودند« (ژیران،».(57 : 1382واژه سومر از نامی بابلی می آید که بعد ها برای این منطقه انتخاب شد خود سومری ها این منطقه را»کنگیر]«کنگر[به معنای سرزمین متمدن می نامیدند )«ناردو،.(17: 1385 در روایت دیگر آمده است»واژه سومری [ kur] به معنی ]زمین[ یا ]جهان[ برابر واژه 1.kur

]کوه[ وبعدها برابر ]سرزمین بیگانه[ بود)« ساندرز،.(89 : 1381مذهب این مردمان پرستش رب النوع ها و خدایان متعدد بوده است وجود معابد مختلف در این منطقه خود گواه این مطلب است سومریان این معابد را زیگورات یا معبد تپه ای می نامیدندکه مشهور ترین آن همان برج معروف بابل بوده است. این مردمان از تمدن پیشرفته ای بر خوردار بودند به طوری که بر همه اجتماعات خاورمیانه اثر گذاشته بودند (آشتیانی،.(82: 1383سومریان بعد از تسلط بر جنوب بین النهرین کم کم به فن کتابت و نویسندگی دست یافتند و این امر بر اقتدار آن ها افزود همان گونه که کارن آر .نعمت-نجات، محقق دانشگاه ییل ، می گوید:»آنها جمعیتی کشاورز را به نخستین تمدن شهری جهان بدل ساختند)«ناردو،.(17: 1385

بابل یکی از تمدن های باستانی حوزه میان رودان است کلمه بابل از باب+ال یعنی دروازه خدا گرفته شده است.بابل در میان رودان در حوزه ی دو رود دجله و فرا ت واقع شده است.تمدن بابل و شاهان آن کما بیش به ا فسانه ها راه یافته اند. بابل مرکز تمدن و علم و فرهنگ بوده است. به بابل بین النهرین گفته می شود به طوری که اکنون شامل کشور عراق است . اقوام سومر،کلده،اکد،آشور، فنیقی ها و عیلامی هاوآموری ها در این سرزمین زندگی می کرده اند وپادشاهان معروفی از جمله حمورابی و...در این سرزمین پادشاهی می کرده اند (ناس،.(65-6 : 1388 اگر اطلاعات نسبتا خوبی از سومری ها داریم تنها به دلیل سوابق گسترده ای که از آن ها در الواح گلی بر جا مانده نیست بلکه این ناحیه تأثیر فراوانی بر همسایگان خود گذاشته است.

-4 خدایان و خلقت در اساطیر ایران
زروان خدای بزرگ غول آسایی بوده که در اساطیر ایرانی ظاهرا هم نر وهم ماده بوده است .بنا بر افسانه ها واسطوره های کهن پیش از آنکه چیزی وجود داشته باشد تنها زروان وجود داشت.او یک هزار سال قربانی کرد تا برای او پسری باشد که نامش را هرمزد نهد پسری که بتواند آسمان وزمین و همه هستی را بیافریند. پس از یک هزار سال او در اندیشه خود به شک افتاد که آیا این همه قربانی برای او سودی خواهد داشت و او می تواند پسری داشته باشد و یا هر آنچه پیش از آن کرده همگی بیهوده بودند. هنگا می که او در این اندیشه بود، هرمزد و اهریمن در زهدان او یا زهدان همسرش پدید آمدند. هرمزد از یقین و خواست او و اهریمن از شک او شکل گرفت .زروان از دو وجود فرزند خویش آگاهی یافت و از آنجایی که می دانست هرمزد به دهانه ی زهدان نزدیک تر است سوگند خورد که »هریک زودتر به نزد من آید سلطنت جهان را بدو خواهم سپرد«هرمزد از اندیشه پدر آگاه گشت وآن را بااهریمن در میان نهاد .اهریمن که می دانست هرمزد زودتر از او زاده خواهد شد با نیرنگی زهدان را درید و از شکم بیرون جست و خویشتن خویش را که همگی تیرگی ودشمنی بود به زروان بنمود وگفت:من فرزند توأم دراین زمان هرمزد که سراسر روشنی وخوشبویی بود زاده شد. زروان دانست که او پسر مورد آرزوی وی است ولی چون سوگند یاد کرده بود، شاهی و سلطنت جهان را به مدت 9000سال به اهریمن سپرد و به هرمزد چنین گفت »:تا این زمان برای آمدن تو قربانی کردم، از این پس این تو هستی که برای من قربانی خواهی کرد« در حقیقت زروان خدای زمان است که در نوشته های پهلوی از او با نام زمان یاد می شود. اگرچه درداستان های اوستا او شخصیتی بسیار کوچک می یابد اما از نوشته های عصر ساسانی چنین بر می آید که او خدایی است سخت مورد ستایش توده مردم. خدایی که در ذات جاودانه است و سرچشمه ی هستی است وهیچ کس نمی تواند بر او برآشوبد و یا بر وی فرمانروا باشد(بهار،.(158-9: 1389همان گونه که بیان شد زروان در اوستا شخصیتی نه چندان شناخته شده است بعضی از محققان بر آن هستند که کیش زروان سنتی است متعلق به پیش از زردشت . اما این نظریه وجود دارد که کیش زروان در دوره هخامنشی و بر اثر نفوذ عقاید بابلی پیدا شده است و در دوره اشکانی و ساسانی از اهمیت بسیاری برخوردار می شود (هینلز،.( 155: 1373 در بندهش ذکرشده است»هرمزد درآفرینش، پدر ومادر آفرینش است چون که آفریدگان را به مینوی پرورد ،آن پدری بود وچون مخلوقات وآفرینش خود را به گیتی داد آن مادری بود)«میرفخرایی، .( 6: 1367 هرمزد یا اورمزد در اساطیر ایرانی»سرور دانا « است و نامی است که زردشتیان به خدا داده اند . هرمزد دارای هفت جلوه است که در رأ س آن سپنتامینو است وجلوه های دیگر او عبارتند از، بهمن که اندیشه نیک است،اردیبهشت که برترین رادی یا پارسایی یا راستی است،شهریور که حکومت مطلوب است و سپندارمذ که رامش مقدس است ومرداد که بی مرگی و خرداد که تمامیت وکلیت است در واقع هرمزد منعکس است در این هفت جلوه. به این هفت جلوه امشاسپند گویند که به معنی بی مرگ وبه معنی مقدس است وروی هم به معنی بی مرگان مقدس (بهار،.( 255-7: 1389 هرمزد کار آفرینش خودرا در ادوار سه هزار ساله به انجام رسانید . در سه هزاره ی اول موجودا ت را در نماد مینوی و غیر مادی آنان آفرید ودر سه هزاره ی دوم آفریدگان را به صورت مادی می آفریند و زمین به عنوان یکی از امشاسپندان ازاین مورد جدا نبوده است.در بندهش آمده است » هرمزد آفریدگان را به صورت مادی آفرید. از روشنی بیکران آتش ،از آتش باد، ازباد آ ب ، از آب زمین و همه ی وجود مادی جهان را فراز آفرید)«فرنبغ دادگی ،.( 16: 1378 درباور مزدایی »زمین در حالت آسمانی و روحانی خود به عنوان »زم« ودر حالت تجربی ومادی به عنوان »زمیک«ودر فارسی »زمین « نامیده می شود)«کربن،56: 1374 ).اگر چه بعد جسمانی زمین قابل پژوهش بوده وهر بار از طریق علم دریچه ای از راز های زمین بر بشر گشوده شده است اما بعد روحانی و ملکو تی زمین هنوز بکر و دست نخورده باقی مانده است. هرمزد باقدرت آفرینش خویش به آفرینندگی می پردازد . نخست آسمان را می آفریند از اول فروردین تا نهم اردیبهشت ماه و پنج روز درنگ می کند واز پانزده اردیبهشت تا هفت تیر آب را می آفریند و باری دیگر پنج روزدرنگ می کند ودر سومین مرحله زمین را می آفریند (بهار،50: 1389 ).در بندهش چنین آمده است»سوم زمین را آفرید به هفتاد روز پس از روز مهر ، ماه تیر تا روز ارد، ماه شهریور، پنج روز برماند(=توقف کرد)تا روز انغران آن پنج روز گاهنبار است ونام پتیشه و گزارش اینکه پایه ورفتار آفریدگان را به زمین آشکار کرد)«فرنبغ دادگی، .( 20: 1378 طبق این روایت ها آفرینش زمین در هفتاد روز (از 13 تیر ماه تا 20 شهریور ) به طول می انجامد که به شکرانه ی این آفرینش جشنی تحت عنوان پتیشه از سوی مردم برگزار می گردد.در روایت پهلوی آمده است»ا فزار]ی[ بود چون اخگر آتش که]هرمزد در جهان[روشنی ، آن را از روشنی بی کرانه بیافرید و همه آفریدگان را از آن بساخت و چون] آن را[ بساخته بود،] پس آن[ به صورت تن در آورد وسه هزار سال در ]حالت [ تن بداشت و ]آن را[ همی افزود وبهتر همی کرد پس یک یک ]آفریدگان رااز آن [ تن خویش همی آفریدو...زمین را از پای آفرید وقرار آن از کوه است . ]به عنوان[گوهر،اخگر]در وی[ فرو نهاد و کوه ها را از آن گوهر برویانید... او زمین را به نیمه آسمان ، به ستاره پایه، فراز آفرید و او راپای پس و پیش بیافرید.چون اهریمن در تاخت ،آنگاه اورا فرو کشید؛ به تن پسین باز به ستاره پایه شود)«میر فخرایی،( 66-7 : 1367 .هرمزد به آفرینندگی پرداخت از آتش تنی مادی بیا فرید وسپس از سر آن آسمان و از پای آن زمین راآفرید. مایه آفرینش آتشی بود که هرمزد آن را از اندیشه خود ساخته بود. گوهر کوه ها را در دل زمین قرار داد شاید بتوان گفت :گوهر کوه همان مواد آتشفشانی هستند که در دل زمین نهفته اند.هرمزد زمین را در دو طبقه فوقانی وتحتانی بیافرید که تنها نیمکره فوقانی آن قابل زندگی بوده است چرا که نیمکره تحتانی را آب فرا گرفته بود. اهریمن به جهان روشنی بتاخت اما با قدرت هرمزدی به جهان تاریکی (زیر زمین) فرو افتاد.طبق عقیده زرتشتی زمین در مرحله سوم آفریده می شود»سدیگر هرمزد از آب زمین را گرد و دور گذر ، بی نشیب و فراز آفرید، درازا با پهنا و پهنا با ژرفا برابر. آن را درست میان آسمان قرار داد. چنین گوید که او:نخست یک سوم این زمین را فراز آفرید سخت چون سنگزار؛ دیگر یک سوم این زمین را فراز آفرید گرد آکنده؛ سدیگر؛ یک سوم این زمین را فراز آفرید از گل نرم. او گوهرکوه ها را در دل زمین بیافریید...زمین را چونان مردی ساخت و آفرید...زیر این زمین را همه جا آب بایستاد)«بهار،.( 45: 1389 زمین در سومین مرحله و پس از آفرینش آب آفریده شد. زمین به صورت پهناور که طول و عرض آن با هم برابر است ودر میان آسمان ، تصویر شده است.در طبقه بندی اساطیری زمین از سه لایه آفریده شد نخست سنگزار، دوم گرد آکنده وسوم گل نرم. که قدرت باروری در گل نرم نهفته است.گوهر کوه ها در دل زمین نهفته است و تا زمانی که موجودی اهریمنی بر او نتازد این گوهر در دل زمین باقی می ماند ولی با تازش اهریمن کوه سر از زمین بیرون می آورد وهمچون طنابی بند بند وجود زمین را از پاره شدن نگاه می دارد. اگر چه زمین در اساطیر ایرانی فراز و پهناور آفریده شده بود اما آن گونه که در برخی از روایت ها ذکر شده است زمین بر اثر تازش اهریمن به هفت پاره گسسته است. در بندهش پارگی زمین وپیدایش کشورها را این گونه توصیف کرده است»گوید در دین که زمین سی وسه نوع است.در آغاز هزاره هفتم ، پس از تازش اهریمن بر زمین هنگامی که تیشتر آن باران راساخت که دریاها از او پدید آمدند ، زمین را همه جای نم بگرفت ، به هفت پاره بگسست، دارای زیر و زبر و بلندی ونشیب بشد.پاره ای به اندازه نیمه در میان و شش پاره (دیگر)پیرامون (آن قرار گرفت) )«فرنبغ دادگی ،.(70 : 1378در روایت پهلوی به هر پاره »کشور«یا»اقلیم«گفته می شود چون هریک از این پاره ها دارای مرز مشخصی هستند»پاره ای را که به خراسان است ، کشور ارزه، پاره ای را که به ناحیه خاوران است ، کشورسَوَه؛ دو پاره را که به ناحیه نیمروز است،کشورفرددفش ویددفش ؛ دو پاره را که به ناحیه اباختر است، روبریشن و روجریشن خوانند. آن را که میان ایشان وبه اندازه ایشان است خونیرث خوانند)«همان 71: ).در گزیده زادسپرم در مورد تقسیم بندی زمین چنین آمده است»این نیز پیداست که پس از باران بزرگ، که به بن آفرینش بود،با مشتن(غلتاندن)باد،زمین را به هفت پاره بگسست،دارای پستی و دارای بلندی ، چنان که زمین پس از باران تنها به وسیله باد جای جای را بدرید. پاره ای چند(=اندازه) همه نیمه زمین، از میانه بگسست، دیگری که پیرامون بود به شش پاره همسان(=برابر)بگسست که کشور خوانده شود- از آن روی فراخکرد پیرامون ]آن[گشت.میان آن شش کشور ،از کست نیمروز =)سمت جنوب)را دریا]و[ بیشه بگرفت . آن اباختر =)شمال)را کوه بلند برست ، تا از یکدیگر جدا باشند و هویدا)«راشد محصل،56: 1366 ).از این مطلب چنین برمی آید که زمین در ابتدا به صورت پهنه ای وسیع و بدون هیچ مرزی بوده است اما پس از تازش اهریمن بر زمین و آسمان ایزدی به نام تیشتر جامی از آب های آفریده شده را بر می گیرد وآن را به باد می سپارد. باد آب را به آسمان می برد و این آب به صورت بارانی عظیم برروی زمین فرو می بارد. در اثر این باران زمین نمناک گشت و به هفت قسمت پاره گشت که هرپاره را اقلیمی گویند (در پهلوی هرپاره با نام کشور خوانده می شود)قسمت وسط که اندازه آن به اندازه شش پاره دیگر بود خونیرث نام گرفت . قسمتی را که در شرق جای گرفت ارزه و آنکه در غرب بود سَوَه و فرددفش و یددفش دو پاره ایی که در جنوب قرار گرفتند و روبریشن روجریشن دو پاره شمالی هستند.

1-4 سپندارمذ
در روایت بندهش آمده است »پنجم از مینوان سپندارمذ است. او از آفرینش مادی زمین را به خویش پذیرفت)«فرنبغ دادگی،49: 1378 ).در پهلوی این نام به شکل سپندارمت و در اوستا به صورت سپنت آرمئیتی «spenta-armaiti» و در فارسی به صورت سپندارمذ، اسپندارمذ، اسپندارمد و سفندارمزآمده است (هینلز،1373 47: ).واژه سپندارمذ در سانسکریت سانکرامات و در نزد ارامنه ساندارامت یعنی »خجسته مادر زمین« ذکر شده است. سپندارمذ به معنای اندیشه و فداکاری است او از پنجمین امشاسپندان است. وجود او مقدس است ومردم تقدس خویش را از او می یابند. او دختر هرمزد است. نام او اغلب مترادف با نام زمین ذکر شده است . در وداها آمده است که بعضی او را با زمین یکی دانسته اند (بهار،82: 1389 ).سپندارمذ در اوستا نمادی از زنانگی و مؤنث بودن است. درعالم معنوی مظهری از محبت، تواضع، بردباری و خلوص و پارسایی اهورامزدا است و در جهان جسمانی نگهبان زمین و زنان نیک پندار است. سپندارمذ موظف است تا زمین را خرم و آباد و بارور نگه دارد (هینلز،.( 47 : 1373

در دینکرد فصل هشتاد بند3-4به ازدواج میان اورمزد (خدای آسمان) ودخترش سپندارمذ (زمین) اشاره شده که از پیوند میان آن دو نخستین انسان گیومرث زاده می شود (کریستن سن،.( 68: 1383 در تمام داستان های اساطیری ایران هر جا نامی از سپندارمذ مطرح شده صفات اخلاقی ویژه ای نیز در کنار او مطرح گردیده است. یکی از صفات بارز سپندارمذ دین پذیری اوست آن گونه که می خوانیم »دین نخست بر زمین،برسپندارمذ،آشکار شد،سپس بر هرمزد.همان گونه که فرزند پذیری مادران را است و ] سپس[سپردن]آن است[به پدران)«بهار،242: 1389 ).این یکی از برجسته ترین خصوصیت سپندارمذ است آن گونه که سپندارمذ در دین پذیری از هرمزد پیشی می گیرد. دین در این تمثیل به فرزندی تشبیه شده است. همان گونه که فرزند ابتدا در رحم آرام می گیرد و زن نه ماه پیشتر از مرد مادر بودن را می پذیرد و مرد با تولد فرزند است که نقش پدری بر او نهاده می شود.از دیگر ویژگی بارز زمین فروتنی،کمال اندیشی و جوانمردی این وجود مقدس است.»سپندارمذ را خویشکاری پرورش آفریدگان است که هر چیز را برای آفریدگان کامل بکردن است. اورا]به[ گیتی زمین خویش است. چنین گوید که»سپندارمذ نیکو،]گله او بار[،کمال اندیش،]راد[،فراخ بین،هرمزد- آفریده پرهیزگار . او رانیکویی اینکه قانع است.]او را[گله او بار]ی[ اینکه بدی را]که[ بر سپندارمذ زمین رسد، همه را بگوارد.او را کما ل اندیشی اینکه همه بدی را که بدو کنند. به خرسندی بپذیرد. او را رادی اینکه همه آفریدگان را از او زیند)«فرنبغ دادگی، .( 114 : 1378 خصوصیات اخلاقی سپندارمذ در این بند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید