بخشی از مقاله
چکیده
آموزش مهم ترین رکن برنامه ریزی جامعه است و کلیدی ترین عنصر در توسعه یک جامعه مردم آن جامعه هستند که باید از فرهنگ، آگاهی و مهارت های گوناگون برخوردار باشند. آموزش رفتارهای شهروندی در افزایش کیفیت عملکرد سازمانهای مدنی بسیار اثر گذار است، این آموزهها به تقویت اخلاق اجتماعی و بسط همبستگی اجتماعی یک جامعه در سطح »محلّی-ملّی و جهانی « کمک خواهد کرد . چنین اشاعه ای در ابعاد نوع دوستی و پذیرش عمومی از اهمیت زیادی برخوردار است. در واقع دولت و نهادهای قانونگذار، سازمانهای ملّی و محلّی، تشکلهای مدنی و… از طریق آموزش حقوق شهروندی و مهارت های زندگی جمعی و شناخت اصول مدیریت شهری نقش بارزی در تربیت شهروندان خواهند داشت.
آموزش شهروندی به طور غیر رسمی در خانه یا محل کار یا کارگاه های آموزشی و یا به طور رسمی به صورت سر فصل درسی مجزا در مدارس و حتی مدارس ابتدایی و یا به صورت رشته تحصیلی دانشگاهی به شهروندان میآموزد که یک شهروند فعال، آگاه و مسئولیت پذیر باشند . آموزش و پرورش باید به دانش آموزان کمک کند تا شهروندانی مسئول، مشارکتکنندگانی فعال در امور زندگی اجتماعی و فرهنگی، یادگیرندگانی موفق و علاقمند و افرادی متکی به خود و قابل اعتماد بار آیند. افرادیکه نه تنها ارزشها و ویژگیهای مورد ستایش جامعه را دارا باشند، بلکه بتوانند در راستای بهسازی و ارتقای فرهنگ جامعه تلاش مؤثرتری را به نمایش گذارند.
واژه های کلیدی: آموزش، آموزش شهروندی ،شهروند، شهروند فعال، شهروند مسئول
مقدمه
از آموزش و پرورش انتظار می رود که به فرزندان کمک بکند تا لذت پرسیدن و تحلیل و اکتشاف و زیباشناسی را تجربه بکنند ، یاد بگیرند که چگونه بیاموزند ، توانایی طرح مسأله و حل مسأله به دست بیاورند ، قدرت تخیل و طراحی و ساخت و به کار گیری پیدا بکنند، تفکر انتقادی خود تأملّی در آنها شکوفا بشود، ، با مهارتهای زندگی و با کیفیت زندگی آشنا بشوند، برقراری ارتباط با دیگران و کارکردن با آنها را بیاموزند. حس بشردوستی، صلح، برابری، عدالتخواهی، احترام به دیگری، رعایت حقوق و آزادی های دیگران، عدم خشونت و دلبستگی به محیط زیست در آنها شعله ور بشود ، یاد بگیرند که با هم و به رغم بسیاری تفاوتها زندگی بکنند و گفت و گو و توافق و همزیستی بکنند.
برای اینکه مدارس ما نیز فرزندان مان را شهروندانی آگاه و توانا و مسؤول به بار بیاورند، لازم است به جای آموزش و پرورش وزارت محور ، آموزش وپرورش مدرسه محور و معلم محور و دانش آموز گرا داشته باشیم. تعامل آزاد وخلاق میان معلم ودانش آموز در کلاس جریان پیدا بکند و خانواده ها در اداره محتوایی مدرسه - ونه فقط تأمین منابع مالی! - نقش مؤثر پیدا بکنند و از ظرفیتهای نهادهای مدنی واجتماعات محلی و متفکران ومنتقدان مستقل اجتماعی استفاده بشود و معلم و مدرسه اختیارات کافی داشته باشند وابتکار عمل با آنها باشد. برای این کار ما به مشارکت واقعی خانواده ها و اجتماعات محلی ومعلمان وانجمنهای علمی نیاز داریم.
امروزه باتوجه به پیچیدگی عصر جهانی شدن، آموزش و پرورش ایران اگر بخواهد هدایت ملی و نظام ارزشی و مهارتهای شهروندی کودکان و نوجوانان را تحکیم و اعتلا بخشد، باید آنان را برای زندگی در عصر جهانی شدن در قرن بیست و یکم، آماده کند. چرا که جهانی شدن نه فقط براقتصاد و سیاست و مناسبات اجتماعی، بلکه بر فرهنگها و نظامهای آموزشی و هویت مردمان نیز تأثیر میگذارد. به همین دلیل، برنامهریزی ثمربخش و نوآوری در آموزش و پرورش زمان ما نمیتواند بدون توجه دقیق و عمیق به تأثیرات جهانی شدن در تعلیم و تربیت کشورها و ملتها صورت گیرد.فرایند جهانی شدن خصوصیات ویژهای را برای شهروند قرن 21 میطلبد.
بدنه اصلی مقالات تعریف شهروند
هر فردی که به دنیا می آید به عنوان یک شهروند شناخته می شود و از تمامی حقوقی که در "اعلامیه حق رشد " و " عهد نامه کودک " مقرر شده است بهرمند شود.[1] هر فردی به انواع گوناگونی از جوامع ، از خانواده و جامعه محلی گرفته تا جامعه بین المللی و انسانی ، متعلق است و باید از تمام حقوق خود در این جوامع برخوردار باشد و مسئولیت های شهروندی را بر عهده بگیرد. [ 2] شهروند کسی است که با همنوع خود زندگی می کند و از طریق دولت حمایت می شود. از حقوق اجتماعی برخوردار است و وظیفه اجتماعی انجام می دهد. شهروندی راه های زندگی کردن شهروندان با یکدیگر است. شهروندی توانایی افراد را برای قضاوت در مورد زندگی خودشان تصدیق می کند. بنابراین شهروندی افراد از پیش به وسیله نژاد، مذهب، طبقه، جنسیت یا هویتشان تعیین نمی شود. بنابراین شهروندی در نحوهی ارتباط فرد با فرد و با جامعه معنا و مفهوم حقیقی خود را در مییابد.در این راستا به اعتقاد تی، اچ، مارشال: اولاً شهروندی وضعیتی است که ناشی از عضویت کامل فرد در اجتماع است. ثانیاً کسانی که حائز این وضعیت هستند حقوق و تکالیف یکسان و برابری دارند.
باید دانست که شهروندی با احساس مسئولیت همراه است. و حس شهروندی در عمیقترین معنای خود دارای دو جنبهی مهم است: الف - جنبه مهمی از مسئولیت شهروندی، داشتن شرافت کاری است که بدون آن مدنیّت پیشرفتهای حاصل نمیشود. ب - مسئولیت مدنی در جایی امکان بروز مییابد که جامعهی مدنی به معنای واقعی مستقر شده باشد امّا جامعه مدنی نمیتواند بدون تلاش شهروندان برخوردار از حس مسئولیت قوی برپا میگردد.[3] شهروندی همانگونه که بیان شد یک فرایند مربوط به تمام عمر است به همین جهت، همه ی افراد در تمام طول زندگی خود نیازمند آموزش های متناسب با شهروندی در مراحل گوناگون زندگی هستند. البته این امر زمانی جامه عمل می پوشد که فضای آموزشی جامعه، فضایی دمکراتیک به خود گیرد و این ممکن نیست مگر به شرط استقرار نظام سیاسی مردم سالار - که در آن افراد خود را در مقابل جامعه مسئول و برای عمل به وظایف شهروندی - و در نتیجه برخورداری از حقوق مترتب برآن آزاد می بینند.در این فضای دمکراتیک، دانش آموزان نیز نیازمند آن هستند که در زمینه های اخلاقی، رشد اجتماعی و دانش و درک درست و عینی از جهان، آموزش می بینند.
در تمام تصمیم گیری های مربوط به خودشان در خانه و مدرسه و جامعه مشارکت کنند و به عنوان یک شهروند، به صورتی فعال در مناسبات اجتماعی متناسب با احوال خودشان قرار گیرند. … مدرسه نه تنها یک مکان جهت آماده شدن برای زندگی است، بلکه در حقیقت جایی برای تمرین زندگی و تجربه عرصه های مختلف آن است. به عبارت دیگر مدرسه مکانی برای یادگیری حقوق مسئولیت های شهروندی است. از این رو آن چه که می تواند رسالت و فلسفه اصلی شکل گیری و توسعه ی مدارس را در دوران کنونی توجیه کند، تربیت شهروندی و به عبارت دیگر عمل کردن مدارس به عنوان »مدرسه ی زندگی« است. در راستای احراز ویژگی های شهروندی، مدرسه باید مکانی برای تدارک فرصت های لازم و مناسب برای تجربه و تمرین در عرصه های مختلف زندگی باشد تا از این رهگذار، زمینه های لازم برای برطرف کردن نیازهای فردی، خانوادگی و اجتماعی دانش آموزان فراهم آید. بنابراین مدرسه باید خود زندگی و نمونه و الگویی کوچک از جامعه باشد و در آن دانش آموزان در عرصه های مختلف نظیر حرفه، دین، سیاست، فرهنگ، علم و فناوری، خانواده، بهداشت محیط زیست، ارتباطات، و مانند آن به یادگیری بپردازند. این چگونگی مستلزم پرداختن هرچه بیشتر به تربیت شهروندی و مهارت های زندگی در سطح مدارس است.
ضرورت تربیت شهروندی در عصر جهانی شدن
جهانی شدن موجب انتقال بسیار سریع و گسترده فرهنگ و سبک زندگی مدرن در تمام حوزه های زندگی و حتی باعث تغییر در ارزش ها و هویت و روابط انسانی و عواطف انسان ها در تمام جهان شده است - استیگلس، 1382، ادواردز و آشر، 2000، بن ونیسته،. - 1999 برسی دقیق و شناخت علمی چالش عظیم جهانی شدن و پدیده خروشانی که با ارزش های فرهنگی و سرنوشت و هویت ملی و با حیات روزمرّه تعلیم و تربیت و حتی با زندگی فردی و ختنوادگی ما عمیقا مرتبط شده، ضررتی انکار ناپذیر است. [2] امروزه باتوجه به پیچیدگی عصر جهانی شدن، آموزش و پرورش ایران اگر بخواهد هدایت ملی و نظام ارزشی و مهارت های شهروندی کودکان و نوجوانان را تحکیم و اعتلا بخشد،
باید آنان را برای زندگی در عصر جهانی شدن در قرن بیست و یکم، آماده کند. چرا که جهانی شدن نه فقط براقتصاد و سیاست و مناسبات اجتماعی، بلکه بر فرهنگ ها و نظام های آموزشی و هویت مردمان نیز تأثیر می گذارد. به همین دلیل، برنامه ریزی ثمربخش و نوآوری در آموزش و پرورش زمان ما نمی تواند بدون توجه دقیق و عمیق به تأثیرات جهانی شدن در تعلیم و تربیت کشورها و ملت ها صورت گیرد. فرایند جهانی شدن خصوصیات ویژه ای را برای شهروند قرن 21 می طلبد که می توان آن ها را در سه قالب کلی و بدین صورت برشمرد: دانش، مهارت و نگرش جهانی اندیشیدن و عمل کردن دانش مهارت و نگرش دمکراتیک
توانایی در کاربرد فناوری اطلاعات
این سه مفهوم به شدت درهم تنیده شده، اثرات متقابل و چندجانبه ای دارند.
آموزش شهروندی
آموزش شهروندی عبارت از رشد و پرورش دادن ظرفیت های افراد و گروه ها برای مشارکت و تصمیم گیری و عمل آگاهانه و مسئولانه در زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است. این آموزش ها شامل حقوق انسانی، رشد مستمر و همه جانبه، اخلاق و ارزش ها، صلح و مسالمت جویی، برابری اجتماعی و حرمت نهادن به نفاوت هاست. منظور از حقوق انسانی، یادگیری ارزش های مشترک و حقوق و آزادی انسانی است. آگاهی سیاسی به معنای دست یابی به دانش و شناخت امور سیاسی و نطام سیاسی است.[4]و پذیرش تفاوت ها به معنای فهمیدن و حرمت نهادن به گوناگونی درک و دریافت فرهنگی و دینی و اندیشه های افراد و گروه های مختلف است.[ 2] تعریف دیگری که برای آموزش شهروندی میتوان ارائه داد :
آموزش شهروندی عبارت است از فرایند انتقال دانشها، ارزشها و نگرشهای لازم برای مشارکت و ثبات سیاسی جامعه از یک نسل به نسل دیگر. این انتقال شامل موارد مختلفی نظیر : آگاهی از تاریخ و ساختار نهادهای سیاسی، احساس وفاداری به ملت، نگرش مثبت نسبت به اقتدار سیاسی، باور به ارزشهای بنیادی - مانند حاکمیت قانون و تسامح و تساهل - ، علاقه به مشارکت سیاسی و کسب مهارتهای لازم برای فهم سیاستهای عمومی و نظارت بر آنها میشود. بدین ترتیب، هدف اساسی آموزش شهروندی در هر جامعهای، انتقال مجموعهای از دانشها، ارزشها و جهتگیریهای رفتاری ضروری برای دوام و رفاه آن جامعه، به نسل جوان است. لذا آموزش شهروندی به دنبال جلب حمایت جوانان از فرهنگ مدنی جامعه است که این امر از طریق فرایندهای آموزشی تحقق مییابد.[4]
راهکارهای آموزش شهروندی
الف: باید آموزه های متنوع شهروندی را برای تمام سطوح شهروندی متناسب با نیازهای »اجتماعی- روانی- اقتصادی- سیاسی- دینی و «… و به صورت رویکردها و برنامه ریزیهای »بلند مدت- میان مدت و کوتاه مدت« اجرا کرد.
ب: با توجه به اینکه جامعه ایران از تنوع فرهنگی و قومی در زندگی اجتماعی و فرهنگی برخوردار است، باید آموزشهای شهروندی را یک سازه فرهنگی و اجتماعی در نظر گرفت که متناسب با رویکردهای ارزشی، بومیو محلّی آن خرده فرهنگ شهروندی باشد. پ: با توجه به تحولات »تکنولوژیکی- اجتماعی- سیاسی- فرهنگی و اقتصادی« که جامعه روبرو است باید آموزه های شهروندی را پدیده ای پویا و دگرگون متناسب با شرایط جهانیدانست و دائماً به باز تولید فرهنگی و اجتماعی این مؤلفه توجه و اهتمام خاص داشت.
ت: باید در برنامه ریزیهای آموزشی شهروندی ابعاد »حقوقی-سیاسی - فرهنگی- اخلاقی« شهروندان برای رسیدن به یک تعریف جامع و کامل از شهروندی مدنظر قرار گیرد.
ث: آموزشهای شهروندی باید در راستای »خلاقیتها- ابتکارها-خودشکوفایی« شهروندان و رفع نیازهای پایدار و همه جانبه شهروندی صورت گیرد.
ج: طراحی و تألیف کتب درسی منحصرا مرتبط با حقوق شهروندی و تدریس آن به عنوان یک واحد درسی مستقل.
چ: چاپ روزنامههایمحلّی با محوریت آموزشی شهروندی با مشارکت شهروندان هر محلّه [5]
انسان باید ارزش پیدا کند و تربیت او مبنای توسعه قرار گیرد. چون هدف از آموزش و سرمایهگذاری آموزشی کشف و توسعهی منابع انسانی در جهت تعالی بخشی ارزشها و استعدادها و بهینهکردن آن است چون محور اصلاحات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی در کلیه ممالک توسعه یافته، انسان بوده میباشد. آموزش مهمترین رکن برنامهریزی جامعه است وکلیدیترین عنصر در توسعه یک جامعه مردم آن جامعه هستند که باید از فرهنگ، آگاهی و مهارتهای گوناگون برخوردار باشند .
توشیرو دوکو یکی از معماران توسعه ژاپن، امروزه درباره نقش سازنده و بارورکننده و رشد دهنده انسان و آموزش و پرورش در فرایند توسعه اقتصادی و اجتماعی چنین بیان میکند: ما نه هیچ منبع طبیعی داریم و نه هیچ قدرت نظامی، ما فقط یک منبع در اختیار داریم، ظرفیت ابداع مغزهایمان. این منبع پایانناپذیر است. باید آن را ترکیب کرده، تمرین داده، مجهز ساخت. این قدرت دفاعی خواه ناخواه، در یک آینده نزدیک گرانبهاترین ثروت مشترک همه بشریت خواهد بود... در کشور ژاپن تربیت انسانها، بهترین مساله است و کسانی که در نظام آموزشی کار میکنند افراد بسیار محترم و با پرستیژ اجتماعی والایی هستند همین آموزش دهندگان هستند که در واقع، توسعه و زمینههای آن را - از طریق تربیت شهروندانی آگاه و مسئول - فراهم میآورند و ارزشمندترین سرمایههای انسانهای با فرهنگ، آموزش دیده و با شخصیت آن جامعه - شهروندان مدنی - هستند. بنابراین زمانی آموزش و پرورش در رسیدن به اهداف و آرمانهایش موفق خواهد بود که بتواند شهروندانی آگاه، مسئول و خلاق بپرورد و این امر میسر نیست مگر از طریق آموزش بهینه شهروندی و نیز ارتقاء فرهنگ شهروندی.
آموزش و پرورش و شهروندی
شهروندی همانگونه که بیان شد یک فرایند مربوط به تمام عمر است به همین جهت، همهی افراد در تمام طول زندگی خود نیازمند آموزشهای متناسب با شهروندی در مراحل گوناگون زندگی هستند. البته این امر زمانی جامه عمل میپوشد که فضای آموزشی جامعه، فضایی دمکراتیک بخود گیرد و این ممکن نیست مگر به شرط استقرار نظام سیاسی مردم سالار - که در آن افراد خود را در مقابل جامعه مسئول و برای عمل به وظایف شهروندی - و در نتیجه برخورداری از حقوق مترتب برآن آزاد میبینند. در این فضای دمکراتیک، دانشآموزان نیز نیازمند آن هستندکه در زمینههای اخلاقی، رشد اجتماعی و دانش و درک درست و عینی از جهان، آموزش میبینند. در تمام تصمیمگیریهای مربوط به خودشان در خانه و مدرسه و جامعه مشارکت کنند و به عنوان یک شهروند، به صورتی فعال در مناسبات اجتماعی متناسب با احوال خودشان قرار گیرند.
آموزش و پرورش باید به کودکان و نوجوانان کمک کند تا شهروندانی مسئول، مشارکتکنندگانی فعال در امور زندگی اجتماعی فرهنگی، یادگیرندگانی موفق و علاقمند و افرادی متکی به خود و قابل اعتماد بار آیند. افرادیکه نه تنها ارزشها و ویژگیهای مورد ستایش جامعه را دارا باشند، بلکه بتوانند در راستای بهسازی و ارتقای فرهنگ جامعه تلاش مؤثرتری را به نمایش گذارند.[6] در سایهی چنین برداشتی است که از نظر مربیان بزرگ تعلیم تربیت... مدرسه نه تنها یک مکان جهت آماده شدن برای زندگی است، بلکه در حقیقت جایی برای تمرین زندگی و تجربه عرصههای مختلف آن است. به عبارت دیگر مدرسه مکانی برای یادگیری حقوق مسئولیتهای شهروندی است. از این رو آنچه که میتواند رسالت و فلسفه اصلی شکلگیری و توسعهی مدارس را در دوران کنونی توجیه کند، تربیت شهروندی و به عبارت دیگر عمل کردن مدارس به عنوان >مدرسهی زندگی< است.در راستای احراز ویژگیهای شهروندی، مدرسه باید مکانی برای تدارک فرصتهای لازم و مناسب برای تجربه و تمرین در عرصههای مختلف زندگی باشد تا از این