بخشی از مقاله
چکیده
مفهوم شخصیت در آثار ادبی مانند سایر پدیده های دنیای هنر در گذر زمان و با با عبور از پیچ و خم های زندگی بشر همواره دستخوش تغییر و تحول بوده است آنچنان که به اقتضای شرایط اجتماعی و پیشرفت علمی و معنوی بشر ،مفهوم آن در آثار ادبی از حالت ابتدایی خود رفته رفته به سطحی پیچیده تر ارتقا یافته است . ازمهمترین انواع ادبی درشعرفارسی ، نوع غنایی ومنظومه های عاشقانه است.
این منظومه های عاشقانه ازلحاظ نوع اندیشه و موضوع،گسترده ترین بخش ادب غنایی را شامل میشودودر برگیرنده ی احساسات وعواطف مختلف شخصی ازجمله عشق،مدح،وصف و...است؛از جمله زیباترین منظومههای عاشقانه ادب فارسی، مثنوی ناظر و منظور وحشی بافقی است و به سبک موسوم به واسوخت در قرن 10هجری سروده شده است . روش کار در این مقاله توصیفی تحلیلی است. دراین مقاله ،شخصیت های به کار رفته در این منظومه مورد بررسی قرار گرفته است .همچنین پس از بررسی وتحلیل عنصر شخصیتپردازی که یکی از پر کاربرد و رایجترین عناصر در غالب آثار ادبی است، به این نتیجه رسیدهایم که وی به بهترین نحو از این عنصر استفاده کرده است.
مقدمه
ادبیّات آینهی فرهنگ،تاریخ، دانش، احساسات مردم هر سرزمینی است. در گذشته ادبیّات مفهومی عام داشت و در سرزمین ما بیشتر بخش شعر و شاعری را در بر میگرفت. اما امروزه با پیشرفت روز افزون انسان، از نظر فکری و با شاخه شاخه شدن و جزئی شدن علوم، ادبیّات هم از این انشعاب در امان نمانده است.منظومههای عاشقانه از شایعترین گونههای شعر غنایی است که سایر موضوعات ومحتویات شعر غنایی را شامل میشود بدین معنا که در یک منظومهی عاشقانه میتوان توصیف،مرثیه،مناجات،ساقینامه و...را هم دید که حتّی با موضوعات حماسی هم گره میخورد.
وحشی بافقی از شاعران نام آور قرن 10هجری است.وی، شاعری بلند همت، حساس، وارسته و گوشه گیر بود. با وجود اینکه شاعران هم عصر او برای برخورداری از نعمتهای دربار گورکانی هند به این کشور مهاجرت کرده بودند؛ امّا خود نه تنها از ایران بیرون نرفت؛ بلکه حتّی از بافق، تنها مدّتی بهکاشان رفت و پس از آن تمام مدّت عمرش را در یزد اقامت کرد. شعر وسخن وحشی، بدیع،بکرو استوارودر عین حال از لطف و زیبایی خاصّی بهرهمند است که ایده و تفکّر وی را نمایان سازدمی. او در اشعارش به قناعت، زهد، حکمت و اخلاقیّات بسیار اهمّیّت میدهد؛ امّا دوست دارد اشارهای به دنیایی سراپا عشق و عاشقی داشته باشد و برای یک بار هم که شده آن را تجربه کند وی در »ناظر و منظور«داستان عشق پاک و بیآلایش دو عاشق را بیان میکند.
او صرفاً به توصیف زیباییهای معشوق نمی پردازد؛ بلکه عشق و محبّت انسانی به انسان دیگر را به منصهی ظهور میگذارد.وی در داستان ناظر و منظور، برخلاف پیچیدگیها، تشبیهات واستعارات شعر نظامی با زبانی ساده،داستانپردازی میکند.موضوع داستان او مانند داستانسرایان هم عصرش، عشق، عرفانی، حکم واخلاق است. پایهی عشق ناظر و منظور عشق شهوانی و جسمانی نیست.وحشی به عشق انسان به انسان توجّه داردنه به مسائل شهوانی یا عشق مذکر به مونث یا بالعکس.معشوق داستان ناظر و منظور بر خلاف معشوق داستانهای دیگر که جفاپیشه وستمکار است؛ به عاشق تمایل دارد وسعی میکند به هر ترتیبی خود را به عاشق، ناظر، برساند. اینگونه عشق با پریشانی و انزوا شروع میشود و با وصل و پیروزی به اتمام میرسد.
منظور انسان مبارزی است که در جنگ با آدم وددپیروز میشود، ازدواج می کند، شاه میشود و عاشق خود را به وزارت برمیگزیند. نظیر این داستان را میتوان در ارتباط انوشیروان با بوذرجمهرحکیم یا سلطان محمود با ایاز ودر بعد عرفانی در داستان عشق مولانا جلال الدّین مولوی به شمس تبریزی دید. گرچه امروزه مبحث عناصر داستانی و ضرورت تحلیل و بررسی این عناصر در ادبیّات از اهمّیّت بالایی برخوردار است و در این زمینه پژوهشهای بسیاری انجام شده است؛ امّا ویژگیهای این عناصر رد قصّهها و داستانهای منظوم گذشته هم به چشم میخورد؛ بنابراین ضرورت تبیین و شناخت ویژگیهای این عناصر داستانی بویژه دو عنصر، گفتگو و شخصیّتپردازی، که از مهمترین عناصر تشکیل دهندهی منظومههای عاشقانهی ادبیّات فارسی است؛ در آثار کلاسیک احساس میشود.
اگرچه شاعر علم را عین نامش سرعلم ساخت به اول حرف نام او رقم زد دو انگشتش بر او تیغ دو سرزد که از دستش سرشرک است پا مال - کلیات وحشی بافقی ، - 181-425:178 نخستین همایش ملی ادبیات غنایی دانش گاه آزاد اسالمی واحد نجف آباد، رگوه زبان و ادبیات افرسی ، 22 اردیبهشت 5931 به مسألهی زمان در این منظومه نپرداخته است؛ امّا دربارهی مکان رویدادها که در دو کشور چین و مصر رخ میدهد، سخن گفته است.
زبان داستان در بخشهایی زبان سوم شخص مفرد است. وحشی از عنصر گفتگو برای انتقال بهتر و زیبایی کلام خود به نحو خوبی استفاده کرده است و همین به زیبایی بیشتر و ماندگاری اثر او افزوده است تا آنجا که نویسندگان بعد از وحشی بافقی به تقلید از شیوهی داستانسرایی او، به سرودن این نوع منظومهها پرداختهاند. شخصیت پردازی از مهمترین عنصر داستانی است که در شکل گیری مضامین در هر اثر ادبی نقش بسزایی را ایفا می کند .وی در آغاز این اثر خود به وصف شخصیت حضرت علی - ع - می پردازد.در این بند وحشی به برشمردن شخصیت حضرت علی و اوصاف ظاهری و باطنی او پرداخته و مضمون این قسمت را به مدح حضرت علی اختصاص داده است.نوع شخصیت پردازی به کار رفته در این قسمت ، به شکل مستقیم است قضا چون رایت هستی برافروخت قدر بر لوح هستی چون قلم زد چو کینش سرزجان مره برزد دو نوک ذوالفقارش بس بر این دال
شخصیت پردازی:
وحشی با برشمردن اوصاف ظاهری شاهزاده منظور به شکل مستقیم به شخصیت پردازی پرداخته و با وصف جمال شاهزاده منظور، شکل و شیوه ای عینی و ملموس تصویری از وی ارائه داده است. بازهم وحشی در چند بیت بعد به وصف جمال یار می پردازد و اینکه جمال یار همگان را مدهوش زیبایی های جمال خود می کند:
خوشا آن دلبر غارتگر هوش کزو خرد و بزرگ افتند مدهوش
می حیرت دهد نظارهی او ز دل طاقت برد رخسارهی او
- کلیات وحشی بافقی،بابایی،1374، - 517 -516 :436
شخصیت پردازی مستقیم:
وحشی با بر شمردن اوصاف ظاهری شخصیت اصلی داستان خود »منظور«، شخصیت وی را واضح و آشکار بیان می کند.