بخشی از مقاله

شیوه های تربیتی و عزت نفس دانش آموزان بزرگ سال

چکیده:

مقدمه : شیوههایی تربیتی به نوعی ساختار روانی و شخصیتی کودکان را شکل میدهد و می تواند مخرب یا سازنده باشد بر این اساس پژوهش حاضر به بررسی این رابطه می پردازد.

هدف : پژوهش با هدف بررسی رابطه بین شیوه های تربیتی والدین و عزت نفس کودکان انجام شده است.

روش : این پژوهش از نوع تحقیقات علی-مقایسهای است. جامعه آماری شامل والدین کلیه دانش آموزان دختر پایه پنجم ابتدایی شهر ورامین، در سال تحصیلی 1391-92 بودند. از بین جامعه هدف تعداد 100 نفر دانش آموز به روش نمونه گیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه فرزندپروری بامریند و پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمون آماری ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

یافته ها: یافته ها بیانگر آن است که بین عزت نفس و شیوه های فرزند پروری دموکرات(قاطع) و استبدادی رابطه معنا داری مثبت در سطح( 0/01 )، است همچنین بین عزت نفس و شیوه فرزند پروری سهل گیر رابطه معنا داری منفی در سطح ( 0/05 ) وجود دارد.

نتیجه گیری: هر یک از شیوههای تربیتی اثرات مشخص و ماندگاری بر عزت نفس و در مجموع بر شاکله شخصیتی کودکان دارند براساس نتایج مطالعه حاضر، به نظر میرسد اثرات مخرب و منفی شیوه های تربیتی سهل گیرانه و مستبدانه بیشتر است و گفته میشود شیوه فرزندپروری، شیوه مقتدرانه(قاطع) والدین که یک شیوه دوستانه، صمیمی همراه با نظارت و قاطعیت است، تاثیر مطلوبی بر عزت نفس و شخصیت کودکان دارد.
کلید واژه ها :شیوه های فرزندپروری، عزت نفس، کودکان

مقدمه
اساس و بنای روانی فرد در دوران کودکی او پی ریزی میشود. عدم توجه به سالم سازی محی زیست از نظر مسائل عاطفی و روانی، کودکان را با مسائل و مشکلات عدیده ای روبرو کرده، آنان را به صورت کودکان دشوار تحویل جامعه میدهد. در دوران کودکی نقص مراودات عاطفی- روانی بین پدر و مادر و مناقشات فی مابین، رفتار تبعیض آمیز، افراط و تفری در تنبیه و تشویق و نیز ناتوانی در ایجاد محیطی امن و آرام شخصیت و تعادل روانی کودک را متاثر میکند(اسگالی، 2005؛ نقل از حمید،.(1389 یکی از عوامل مؤثر در پختگی رفتار فرد خانواده است. محی خانه اولین و بادوام ترین عاملی است که در رشد شخصیت افراد تأثیر دارد. موقعیت اجتماعی خانواده ، نحوه رواب اعضا با یکدیگر، وضع اقتصادی، افکار عقاید، آداب و رسوم، ایده آنها و آرزوهای والدین و سطح تربیت آنها در طرز رفتار کودکان نفوذ فراوان دارد. تأثیر خانواده ها در رفتار افراد مختلف است. در یک خانواده، شکل کار و طرز ارتباط اعضا خانواده طوری است که محی خانواده را برای تامین احتیاجات احساسی کودکان چه در زمینه بدنی چه در زمینه روانی مساعد می سازد. رفتار کودکی که در این خانواده پرورش می یابد با رفتار کودکی که محی خانواده وی مانع تأمین این احتیاجات اساسی اوست کاملا متفاوت است(هیدا1 و همکاران، .(2010 یکی از جنبههای رشدی مهم در تربیت کودکان شناختن و پذیرفتن ویژگیهای متفاوت هر کودک است و از همین روست که برای پرورش کودک نمیتوان نسخه ای خاص پیچید که برای تمام والدین کارآمد و قابل اجرا باشد بلکه ابتدا باید هر پدر و مادری کودک خود را بشناسد و برای این امر آموزش والدین به خصوص در زمینه کلیات بهداشت روان کودک، شناساندن احساس، ویژگی دورههای متفاوت سنی و صدمات و نیازهای کودک و سپس آزاد گذاشتن والدین برای انتخاب آگاهانه راه تربیتی خود با توجه امکانات موجود امری ضروری به شمار میرود(الهاگن2،.(2009 طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، بهداشت روانی یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی و تنها نبود بیماری یا نارسایی ذهنی نیست. براین اساس توجه و دقت به حفظ بهداشت روانی کودک به عنوان فرد بالغ بسیار مهم و حیاتی است (دیاز3،.(2010 امروزه روانشناسان حتی به اهمیت دوره نوزادی در بهداشت روانی پی بردهاند، نوزادی که در گذشته همه خیال می کردند به خوردن، خوابیدن، نفس کشیدن و گریه کردن چیز دیگری را نمیشناسند و نمی فهمند اما تحقیقات تازه نشان میدهند که تمام اندامهای حسی کودک از همان لحظه تولد و حتی برخی از آنها در دوره جنینی کار میکند. مثلا یادگیری یکی از عوامل مهمی است که در بهداشت روانی کودک مؤثر است(عبداللهی،1386؛ نقل ازگالانبوز و همکاران،.(2005 یکی دیگر از عوامل حساس و قابل اهمیت در رشد عاطفی کودک، تعامل و کنش متقابل بین او و والدین است. شاید بتوان گفت که شالوده شخصیتی و رفتاری کودکان در نتیجه تعامل او با والدین و چگونگی رفتار پدر و مادر با یکدیگر و با او از دوران بسیار ابتدایی زندگی شکل می گیرد و در نهایت به چگونگی سلامت جامعه و حتی حکومت ها میانجامد. لوید دیماس، نقل از هاپاسالو(2004)1، در یک مطالعه مقایسه شخصیت دو رهبر کمونیست یعنی استالین و گورباچف می نویسد؛ پدر استالین مردی معتاد و الکلی بود که فرزندان و همسرش را به شکل وحشتناک کتک می زده و با پوتین های سفت خودش زیر لگد گرفته و آنها را به قصد کشت میزده است. مادر او هم فرزندانش را بسیار شدید تنبیه میکرده و استالین در زندگی شخصی، فرزندان خود را با همان شدتی که تنبیه شده بوده ،تنبیه می کرد و در زندگی اجتماعی هم رهبری می شود که می توان او را مسئول و عامل مرگ میلیونها انسان دانست. جنبه مهم رشدی دیگر برای کودک از جهت بسندگی شخصی و کفایت اجتماعی، عزت نفس هستند (فرانزوی2،.(2007 این جنبه از رشد کودکان قویاً تحت تاثیر تجربیات در خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان قرار دارند. متخصصان بهداشت روانی، عزت نفس را به نحوه ای که فرد مهارتها و تواناییهایش را ارزیابی میکند، تعریف میکنند(فرانزوی،.(2007 رابسون و همکاران((1998 معتقدند؛ عزت نفس عبارت است از: حس رضایتمندی و خویشتن پذیری که از ارزیابی شخص درباره ارشمندی، قدر و منزلت، جذابیت، شایستگی و کفایت و توانایی برای ارضای تمایلات و خواسته های خود منتج میشود. راجرز3 عزت نفس را عبارت از ارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی خویشتن خویش میداند(شاملو،(1378 و مزلو4 عزت نفس را عبارت از شایستگی، توانمندی، کفایت، اطمینان، استقلال و آزادی میداند که اگر ارضاع شود، افراد احساس ارزشمند بودن، توانا بودن، ثمر بخش بودن و اعتماد به نفس و در غیر اینصورت احساس حقارت، درماندگی و ضعف می کنند(زمانی،.(1388 کوپر اسمیت((1989، معتقد است که افراد با عزت نفس بالا، در برخورد با اشخاص و موقعیتها انتظار موفقیت را دارند و آنها نسبت به ادراکات و قضاوت خود اطمینان دارند و معتقد هستند که کوشش آنها در مسایل موفقیت آمیز خواهد بود و نگرش مثبتی نسبت به خود دارند و این نگرش مثبت باعث می شود که عقاید خود را بپذیرند و وقتی در برابر عقاید متفاوت قرار میگیرند به قضاوت خود اعتبار بخشیده و به آن اطمینان داشته باشند و همین نگرش مثبت موجب می شود که عقاید جدید را مد نظر داشته باشند(، نقل از زمانی، .(1388 مسئولیت والدین در رابطه با پرورش عزت نفس فرزندان خود، مسئولیت عظیم و برجسته ای است. عزت نفس به عنوان یکی از ابعاد مهم در شکل گیری شخصیت کودکان، همواره تحت تأثیر شرای محیطی و تربیتی است و شیوه های تربیتی یا فرزند پروری والدین، اساس تاسیس، تکوین و تکمیل سازه عزت نفس و شخصیت سالم در کودکان میباشد. دیانا بامریند 1971)؛نقل از نیوکمپ1 و همکاران،(2005، سه سبک فرزندپروری یعنی؛ دیکتاتوری، مخیر کننده یا سهل انگار و دموکراتیک یا مقتدرانه را توصیف میکند. بعدها محققان دیگری چون فوستر کلین وجیم فای(1990؛ نقل از میتچل، (2001 چهار سبک فرزند پروری را معرفی کردند؛ - سبک نظامیگری (دیکتاتوری)، سبک هلیکوپتری (مخیر کننده یا سهل انگار)، سبک مشاور، مشورتی(مقتدرانه)، سبک بی توجه (غفلت آمیز). براساس مطالعات انجام شده، بیشتر مشکلاتی که والدین در زمینه تربیت فرزندان دارند، عدم اطلاع کافی آنها از چگونگی کاربردهای شیوههای تربیتی مناسب در مورد فرزندانشان است. والدین معمولا از نتایج برخوردهای خود با کودکانشان بازخوردی دریافت نمیکنند و بعضا مشکلات رفتاری و حتی شخصیتی فرزندانشان را ناشی از مشکلات اجتماعی میدانند، بنابراین برای آگاهی والدین از تاثیر شیوه ها و روشهای تربیتی که برای فرزندانشان در نظر میگیرند، و به طور مشخص شیوه تربیتی آنها چه تاثیری بر عزت نفس فرزندانشان دارد، ضرورت انجام این تحقیق احساس شد(کانگر2 و همکاران ،.(2006
روش

پژوهش حاضر از جهت گردآوری داده ها از دسته تحقیقات توصیفی از نوع روش علی-مقایسه ای یا پس-رویدادی است. این روش گذشته نگر بوده و غالبا پژوهشگر با توجه به متغیر وابسته( معلول) به بررسی علل احتمالی وقوع آن می پردازد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه والدین دانش آموزان دختر دوره ابتدایی شهر ورامین که در سال تحصیلی 91-92 بودند. از بین کل جامعه هدف تعداد 100 دانش آموزان به صورت خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای تحقیق شامل دو پرسشنامه؛ پرسشنامه شیوه های فرزندپروری بامریند((1973 است و پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت((1989 است.

دیانا بامریند از سال1973 در دانشگاه کالیفرنیا در مجموعه بررسیهای خود الگوهایی از شیوههای فرزند پروری والدین را تدوین و در قالب پرسشنامه ای ارائه داد. این پرسشنامه شامل؛ سه شیوه تربیتی سهل گیرانه، استبدادی و دموکرات می باشد. بوری((1991میزان روایی این پرسشنامه را با استفاده از روش باز آزمایی در بین گروه مادران به این صورت گزارش نمود 0/81.: برای شیوه سهل گیری،0/86 برای شیوه استبدادی،0/78 برای شیوه دموکرات یا قاطع. همچنین روایی پرسشنامه را در بین پدران برای شیوه سهل گیری 0/77، برای شیوه استبدادی0/85 و برای شیوه دموکراتیک 0/92 گزارش نمود. وی برای بررسی بیشتر میزان اعتبار پرسشنامه از روش اعتبار افتراقی استفاده کرد. او مشاهده نمود که مستبد بودن مادر رابطه معکوس با سهل گیری((-0/38 و اقتدار منطقی مادر((-0/48دارد همچنین مستبد بودن پدر رابطه معکوس با سهل گیری((-0/50 و اقتدار منطقی وی (-0/52) دارد. در ایران برای اولین بار اسفندیاری (1374)، فرم اصلی را ترجمه نمود و برای تعیین اعتبار آن اصلاحات لازم را به عمل آورد و گویه های دیگری را به آن اضافه نمود. نتیجه بررسی وی نشان داد که پرسشنامه از اعتبار بالایی برخوردار است. وی برای تعیین روایی پرسشنامه از روش باز آزمایی استفاده کرد و میزان روایی برای شیوه سهل گیری 0/69، برای شیوه استبدادی0/77، برای شیوه دموکرات 0/73 گزارش نمود.

کوپر اسمیت،(1967، مقیاس عزت نفس خود را بر اساس تجدید نظری که بر روی مقیاس راجرز دیموند (1954) انجام داد، تدوین کرد. این مقیاس دارای 58 ماده است که26 ماده مربوط به عزت نفس عمومی1، هشت ماده مربوط به عزت نفس خانوادگی2، هشت ماده مربوط به عزت نفس اجتماعی3، هشت ماده مربوط به عزت نفس شغلی/تحصیلی4 و هشت ماده هم مربوط به مقیاس دروغ5 است. شیوه نمره گذاری این آزمون به صورت خیر(صفر) و بلی(یک) است و باقی سؤالها به طور معکوس نمره گذاری می شوند. نمره کلی عزت نفس با جمع کردن نمرات چهار مقیاس عمومی، خانوادگی، اجتماعی و شغلی یا تحصیلی بدست می آید. نمره مقیاس دروغ در مجموع نمرات محاسبه نمیشود. ادموند سون6 و همکاران (2006)، ضریب همبستگی درونی 0/86 تا 0/90 را برای آزمون عزت نفس گزارش کردهاند. کوپر اسمیت و دیگران (1990) ضرایب بازآزمایی را بعد از پنج هفته 0/88 و بعد از سه سال 0/70 گزارش کردهاند. در ایران با روش بازآزمایی، ضریب اعتبار این آزمون به ترتیب 0/77 و0/80 گزارش شده است همچنین روایی همگرایی مثبت بین آزمون کوپر اسمیت و آزمون عزت نفس آیسنک گزارش شده است(ثابت،1375 ؛ نایبی فرد .(1382 همچنین ضرایب اعتبار این آزمون با روش باز آزمایی برای دختران و پسران به ترتیب 0/90 و 0/92 گزارش شده است(حیدری،.(1387

یافته ها

جدول .1 میانگین و انحراف استاندارد افراد در عزت نفس و شیوه فرزند پروری والدین

فرضیه اول : بین شیوه فرزند پروری قاطع والدین و عزت نفس فرزندان رابطه معناداری وجود دارد. جهت آزمون این فرضیه از آزمون معناداری ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است.

چون ضریب همبستگی محاسبه شده (0/758) بزرگتر از ضریب همبستگی جدول در سطح 0/001 معنادار است 0/01) )، بنابراین فرض صفر تأیید می شود، و نتیجه گرفته می شود که ضریب همبستگی محاسبه شده معنادار است. به عبارت دیگر با اطمینان 99 و احتمال 1 خطا بین شیوه فرزند پروری قاطع و عزت نفس فرزندان، همبستگی مثبت وجود دارد. به این معنی که والدینی که شیوه فرزند پروری مقتدارانه را داشتند، فرزندان شان دارای اعتماد به نفس مثبت بودند.

فرضیه دوم :بین شیوه فرزند پروری استبدادی و عزت نفس در فرزندان رابطه معناداری وجود دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید