بخشی از مقاله

مقدمه

تعریف صفت در کتابهای دستور زبان چنین آمدهاست که:» صفت حالت و مقدار و شمار و یا یکی از چگونگی اسم را می رساند و نادر وزین پور در تکمیل این تعریف مینویسد:»در همان حال آن را محدود میکند - .

این تعاریف و تعاریف دیگر دستور نویسان در کتاب های دستور همگی به جنبه ی دستوری و منطقی صفت میپردازند. صفت در دستور زبان فارسی یکی از نقشهای وابسته در ساختمان دستور زبان فارسی محسوب میشود و دقّت در کارکردهای گوناگون آن می-تواند به ایجاد تحوّلاتی در ساختار نحوی زبان منجر شود.

در کتابهای دستور زبان سنتی، صفت را به چند گروه تقسیم کردهاند که مورد نظر نگارندگان نیستامّا؛ در این مقاله از دیدگاه بلاغی، ادبی مبتنی بر آرایش هنری کلام به صفت مینگریم. از این دیدگاه شاعران و نویسندگان سنّتها را کنار میگذارند و دست به هنجار شکنی میزنند و دستور زبان خود را میسازند.....»اصولاً شاعران خود را با زبان درگیر میسازند و کلیشه های دستوری را تغییر میدهند تا به سبک و زبان خاص خود دست یابند

شاعر و نویسنده با هنجار شکنی در کارکرد صفت که منجر به آشنایی زدایی می شود و با کمک آرایه های ادبی به خلق تصاویر بدیع می پردازد.»صفت در بسیاری از موارد بدون کمک مجاز و تشبیه به خودی خود جنبه ی تخیّلی دارد و همین آوردن صفت است که تصویر را به وجود می آورد.

ترکیبات - کلمه بسیط و غیر بسیط - به تنهایی رنگ شاعرانه و ادبی پیدا نمی کنند بلکه با کمک ابزارهایی - علم بیان و بدیع - صفاتی ساخته می شود که موجب آرایش کلام و تزیینمعنا می شوند. مثلاً کلمه - مادر - به تنهایی جنبه شاعرانه ندارد، بلکه هنگامی رنگ ادبی به خود می گیرد که یا به صورت گروه یا نیمه جمله یا جمله درآید و یا به صورت استعاره و مجاز و امثال آن به کار رود. مثل » ای مادر سر سپید بشنو « که مراد از - مادر سر سپید - در اینجا کوه دماوند است.

در ساخت این گونه صفات شاعرانه و ادبی شاعر و نویسنده زبر دست به نقش زبان شناسانه و منطقی آن اکتفا نمی کند. بلکه از صفت برای آفرینش زیبایی نیز بهره می گیرد. - رک، فرشید ورد، 1376، ش . - 125 : 34 احمد عزیزی شاعر معاصر در سال 1337 در شهر سرپل ذهاب از توابع کرمانشاه دیده به جهان گشود. وی از همان سال های نخستین نوجوانی شعر می سرود و پس از مهاجرت به تهران با روزنامه ی جمهوری اسلامی همکاری جدّی خود را آغاز نمود. از آثار او می توان به کتاب های طغیان ترانه، ملکوتتکلّم، ترجمه و زخم، شطحیات و کفشهای مکاشفه، باران پروانه و رودخانه رویا اشاره کرد.

احمد عزیزی یکی از شاعران توانمند معاصر کشورمان می باشد که با ایجاد سبک و زبان خاصی شعرهای زیبایی سروده است. ویژگی زبانی آوردن صفات شاعرانه در اشعار عزیزی ما را به نگارش این مقاله وا داشت. احمد عزیزی در توصیفات شاعرانه ی خود از پدیدها و صناعات ادبی - تشبیه، استعاره، تشخیص و ... - بهره می گیرد و تصاویر زیبایی خلق می کند. بعضی از این تصویرگری ها برخاسته از نگاه دقیق، ساده و عرفانی اوست. احمد عزیزی صناعات ادبی را به عنوان ابزار به خدمت می گیرد و تصویری تابع اندیشه شاعرانه خود و ناشی از نگرش خاص خودش می سازد.

پیشینه تحقیق

صفت و کاربرد آن بیشتر مورد توجّه نحویان و دستور نویسان بوده است و از جنبه های منطقی و عادی به آن پرداخته اند. تعداد اندکی از محققان و پژوهشگران به کارکرد زیبایی شناسانه و جنبه ادبی و هنری آن توجّه داشته اند. از اینرو مستقلاً مقاله یا مقالاتی در این موضوع نوشته نشده است.

عده انگشت شماری از متخصصان علم بیان و بلاغت در لابه لای کتاب های خود اشارات کوتاهی به کارکرد و نقش زیبایی شناسانه و هنری صفت کرده اند از جمله این افراد دکتر فرشید ورد می باشد که در کتاب درباره ادبیات و نقد ادبی به این موضوع پرداخته است و همچنین در پژوهشی به بررسی صفات شاعرانه در یوان حافظ و مقایسه آن با کار شاعران دیگر ایران و جهان در سه بخش پرداخته است. نگارندگان این مقاله با نگاهی به پژوهش دکتر فرشیدورد بر آنند تا کارکرد هنری ادبی صفات را در کتاب کفش های مکاشفه اثر احمد عزیزی واکاوند. ابیات شاهد از این کتاب انتخاب شده است و در متن مقاله با علامت اختصاری - ک - مشخص شده است و پس از آن شماره ی بیت در آن صفحه و سپس شماره صفحه را ذکر کرده ایم.

واحدهای دستوری که ترکیبات شاعرانه را تشکیل می دهند، خود اقسامی دارند، مثلاً تعبیراتی مانند: تیغ آفتاب - ک، - 314 : 2 بلاغ ظهور - ک، - 155 : 1 زائران زخم - ک، - 106 : 70

روستاهای جذام و تپّه های انتقام - ک، - 108 : 9حمام نداها - ک ، - 115 : 3 که گروه اضافی اند و از مضاف و مضاف الیه تشکیل شده اند.
دختران درّه ها و زوزه ها    //   دختران چشمه ها و کوزه ها

و ترکیب های مانند: هراس پاک ، ترس نجیب - ک ، - 279 : 3 دختران گل به دست - ک، - 147 : 7 شهر بی مکروه - ک، - 163 : 2 که از موصوف و صفت به وجود آمده اند.

دختران سرخروی سوگوار    دختران لاله پوش داغدار
زیبایی کلمات مشتق و مرکب و ترکیبات هنگامی به اوج خود می رسند که این عناصر در بافت ادبی گسترده تری مثل گروه ، نیمه جمله و جمله شاعرانه ظاهر می شوند.
هر گلی دامنِ نازی کرده باز //  زیر هر مریم مسیحی در نماز

- هرگلی - موصوف است برای گروه - دامن ناز باز کرده - که می توان آن را صفت شاعرانه زیبایی تلقی کرد. همچنین عبارت - هرگلی - استعاره از معشوق زیباروی نیز می تواند باشد. سخن سنجان غربی برای صفت های شاعرانه اقسامی قائل شده اند. از قبیل: صفت های ثابت یا ایستا، صفت های پویا، صفت های منقول یا مجازی، علاوه بر این برای صفت های شاعرانه می توان این اقسام را نیز در نظر گرفت : صفت شاعرانه از نظر دستوری، صفت شاعرانه از نظر موضوعی، صفت شاعرانه از نظر نقش های ادبی آن صفات شاعرانه از دیدگاه های دیگر

اقسام صفت های شاعرانه صفات ثابت یا ایستا:

» مراد از صفت ایستا یا صفت ثابت یا صفت قراردادی، صفت ثابت یا کنیه یا لقبی است که با نام اشخاص همراه می شود. مانند: رستم پیلتن، زال زر، حافظ شیرین سخن، سوسن آزاد -

ورنه یک فریادِ مطلق می کشم خاکِ بابل را به زنبق می کشم - ک، - 387 : 3 - مطلق - از صفات ایستا می باشدو تقریباً همه جا یک معنا را به ذهن می رساند که اینجا با کلمه ی فریاد همراه شده است.

آه ای تائیس ! ای بانوی مست // ای زن مجنون اسکندر پرست

آوردن صفت های » مست برای بانو « و » مجنون « برای زن از صفات ایستا و ثابت هستند و یا در این بیت که شاعر با آوردن اسم محل یا لقب، علاوه بر ساخت یک صفت شاعرانه، تلمیح زیبایی نیز خلق کرده است.        

من صلیب بازی یک کودکم  //  شیخ صنعانی قشنگ و کوچکم
یاد از آن ایام سبز کودکی  //  یاد از آن باغ قشنگ لک لکی

در عبارات - ایام سبز کودکی - و - آن باغ قشنگ لک لکی - کلمات سبز و کودکی از صفات ایستا هستند.

صفات ادبی و پویا :

» آن هایی هستند که نا ثابت و غیر مکررند. مانند: نسیم عطر گردان یار دلنواز، تیغ آبدار و ... مثل بیشتر صفات ادبی که در اشعار و نوشته های شاعران و نویسندگان نو آور آمده است. نقش این عناصر تحرّک بخشی و پویا سازی کلام و آراستن آن و ایجاد مزایای دیگر ادبی است -

بوسه کودک بهار مادر ست بوسه مادر گلی خواب آورست - ک، - 391 : 9 شاعر در این بیت بوسه مادر را برای کودک گلی خواب آور می داند. آوردن صفت ترکیبی گلی خواب آور برای بوسه یک صفت ادبی و شاعرانه است و ساخته ذهن توانا و واژه پرداز شاعر می باشد.

- 1 این نام گذاری ها و تقسیمات از دکتر فرشید ورد، در پژوهش صفات شاعرانه در دیوان حافظ می باشد.

کاج های سربلند سال را برهّ های کوچک تمثال را - ک ، - 182 : 9 سربلند در عبارت کاج های سر بلند از صفات شاعرانه محسوب می شود که آرایه تشخیص نیز ایجاد کرده است.

صفات بین بین:

»بین صفت های ثابت و غیر ثابت به خصوص در ادبیّات فارسی نوع بین بینی هم هست و آن صفاتی است که استعمالشان مکرّر و فراوان است. ولی وصف اسامی خاصی نیست. مانند: دلبر، دلدار، زنجیر مو ... در شعر فارسی که از اینگونه صفت ها در دیوان حافظ هم بسیار است.
در میان دفتر سبز بهار  //  یک گل صد برگ باشم از سه تار

شاعر در این بیت صفت صد برگ - داشتن صد برگ - را برای گل قائل شده است که یک صفت شاعرانه بین بین است.

ای صبور پاک، ای نور لطیف ای گل پروانه، ای بال ظریف! - ک ، - 279 : 1 شاعر در این بیت با حذف منادا و آوردن صفت آن جنبه تاکیدی به شعرش داده است. شاعر در هر دو مصراع اسمی از موصوف نیاورده است و آن را حذف کرده است و فقط با آوردن ترکیبات - صفات شاعرانه - صبور پاک، نور لطیف، گل پروانه و بال ظریف از او یاد کرده است.

صفات منقول یا صفات مجازی:

» آن هایی هستند که به معنی مجازی به کار می روند. مانند:» سیاه « در » فقر سیاه « که به معنی شدید است زیرا فقر سیاه نمی شود و همچنین غماز در»اشک غماز« و »خونین کفن« در »لاله خونین کفن« زیرا »لاله« کفن ندارد و اشک انسان نیست که غمازی کند. -
آن انارستان که تخت باد بود  //  آن گل بینا که مادر زاد بود

آوردن صفت بینا برای گل در مصراع دوم دارای آرایه ی تشخیص است و صفت بینا به موصوف » گل « شخصیت بخشیده است - استعاره مکنیه - گل را آدمی فرض کرده است که قدرت دید و بینایی دارد.
ای نخستین دختر زیبای هوش //   خواهر حوا B گل آیینه پوش

شاعر در مصراع دوم با آوردن عبارت وصفی » گل آیینه پوش« یک تصویر زیبای شاعرانه خلق کرده است و اگر »گل آیینه پوش« را استعاره از نخستین دختر زیبای هوش یا استعاره از خواهر حوا بگیریم، شاعر برای گل - استعاره از معشوق مورد خطابش - یک تصویر ذهنی - آیینه پوش بودن - را آفریده است.

یاس می بارد، گل امید کو؟ کور شد آیینه ها خورشید کو؟ - ک ، - 397 : 2 شاعر در مصراع دوم صفت کوری را با فعل شدن به آیینه نسبت می دهد. کور شدن آیینه یک امر ذهنی است و در خارج از ذهن متصوّر نمی شود. مگر اینکه در قالب یک استعاره زیبا آیینه را انسانی بپنداریم که چشمش کور شده است و شاعر در اینجا با مقدم کردن صفت بر موصوف نوعی تاکید را نیز به ذهن متبادر می کند.

شاعران و نویسندگان با ساخت صفات شاعرانه و دل انگیز در کلام خود بر جذّابیت و تاثیر آنمی افزایند. تأمّل در مفهوم و کاربرد این صفت ها بیانگر این نکته است که شاعر نوعی احساس نیاز به بیان این گونه صفات دارد و از این طریق نظرات و احساسات خود را در باب مسائل گوناگون بیان می کنداهمّیّت.» صفت در تصویر به حدّی است که بعضی از معاصران ما آن را به انواع تشبیه و مجاز و استعاره برتری داده اند و معتقدند که بهترین و شایسته ترین وسایل بیان تصویری، آوردن اوصاف است و حتّی مجازها و انواع تشبیه را بت های بلاغت شرقی خوانده اند؛ چنان که بعضی از فلاسفه ی غرب، از جمله هگل را نسبت به شعر شرقی و اسلامی بدبین کرده است. -
آتش آنجا لحن گرم و گر نداشت //   آبها هم لهجه شرشر نداشت

در نگاه اوّل " آتش" آرایه تشخیص دارد چرا که شاعر داشتن لحن را یک ویژگی انسانی است، به آن نسبت داده است و دیگر آرایه حس آمیزی است، درعبارت" لحن گرم و گر "، - لحن - شنیدنی است در حالی که گرم بودن با حس لامسه احساس می شود وگُر بودن دیداری است. آرایهدیگر مراعات نظیر - تناسب - است که میان کلمات آتش ، گرم و گُر ، برقرار است.

راه ما از حصبه و هاری پر است  //  راه ما از بغض و بیماری پر است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید