بخشی از مقاله

چکیده

پراگماتیسم در شهرسازی به دنبال ارتباط متقابل بین عرصه نظر و عرصه عمل و یا به عبارتی دیگر، دانشگاه و حرفه است. در این رویکرد، اصالت آموزش آکادمیک بر نیازهای عرصه عمل و آموزههای منتج از تجارب حرفهای شهرسازی پایهگذاری شده است.

بدین ترتیب، نظریهها و آموزههای آکادمیک میتوانند بخش اعظم نیازهای عرصه حرفه شهرسازی را پوشش داده و راهکارهای مناسبی برای فارغالتحصیلان دانشگاهها جهت فعالیت در عرصه عمل ارائه دهند. در حال حاضر، بازآفرینی بافتهای هدف شهری جزء دغدغههای مهم برنامهیزان و مدیران شهری کشور است. زیرا کلیه عرصههای تاریخی شهرها، بافتهای میانی و سکونتگاههای حاشیهنشین که بخش قابل توجهی از عرصههای شهری را به خود اختصاص میدهند، جزء مصادیق بافتهای هدف شهری محسوب میشوند.

از سویی دیگر، ویژگی-های خاص اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گروههای ساکن در این مناطق و نیز شرایط پیچیده حقوقی- قانونی، زیست محیطی سبب شده فرآیند برنامهریزی و مدیریت هر یک از این بافتهای ناکارآمد شهری منحصر به فرد بوده و نسخه واحدی برای رفع مسائل و مشکلات آنها وجود نداشته باشد. با توجه به دلایل مذکور، ضرورت اتخاذ رویکرد پراگماتیستی در رابطه با موضوع بازآفرینی بافتهای هدف شهری در عرصه آکادمیک دوچندان احساس میشود.

پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که برنامه آموزشی فعلی دانشگاهها در رشته شهرسازی باید بتواند تواناییها و داناییهای موردنیاز شهرسازان را برای ورود به عرصه عمل بازآفرینی شهری تأمین نماید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد اتخاذ رویکرد پراگماتیستی خواهد توانست کارآمدی آموزش در دانشگاهها را در این رابطه به نحو قابل توجهی ارتقاء بخشیده و زمینههای لازم جهت پر کردن خلأ میان دانشگاه و حرفه و به عبارت دیگر، عرصه عمل و نظر را در شهرسازی معاصر کشور در این زمینه فراهم نماید.

این مقاله با بهرهگیری از نتایج پژوهشهای انجام شده در داخل کشور و با معرفی رویکردی مبتنی بر نحله فکری پراگماتیسم در جریان شهرسازی معاصر آمریکا به ارائه پیشنهاد مشخص در این باره خواهد پرداخت.

.1 مقدمه

تلاش برای گذار از وضع موجود به وضع مطلوب در سکونتگاههای شهری یکی از مشترکات مهم بین نظریههای عالمان، فعالیتهای حرفهمندان در رشته شهرسازی و تصمیمهای مدیران شهری است2 و به نظر میرسد میتوان برخی از اختلاف-هایی که در میان این فعالان عرصه نظر و عمل شهرسازی وجود دارد را از جهت تفسیرها، تلقیها و تعریفهای متفاوتی دانست کهایشان از مفاهیم مختلفِ مرتبط با شهر، ارائه کرده و میکنند. در واقع، اختلافهای فوقالذکر بر سر محتواهای متفاوتی است که از سوی ایشان به واژههایی نظیر تلاش، گذار، وضع موجود، سکونتگاهها، شهر و به ویژه وضع مطلوب داده میشود.

بهعنوان مثال، اینکه وضع موجود چیست و چگونه باید شناخته شود، موضوع اصلی بسیاری از نظریهها و فعالیتهای حرفهای است، و یا اینکه چگونه و با چه روشی باید از وضع موجود به وضع مطلوب رسید موضوع کار بسیاری از فعالیتهای نظریهپردازانه را در فضای دانشگاهی به خود اختصاص میدهد. از سویی دیگر، توجه به چیستی و چگونگی وضع مطلوب و ارائه آن به دیگران، مقولهای است که گروه قابل توجه دیگری را به خود مشغول داشته است.

در این بین، آموزش شهرسازی در دانشگاهها میتواند نقش مؤثری داشته باشد. بدین صورت که در جهت ایجاد و یا شدت بخشیدن اختلافهای موجود بین عرصههای نظر - دانشگاه - و عمل - حرفه - فعالیت کرده و یا از طرفی دیگر، تلاش نماید تلقی-های مختلف فعالان رشته شهرسازی و نیز روشها و نظریههای رویهای موردنظر ایشان را برای گذار از وضع موجود به وضع مطلوب سکونتگاههای شهری به هم نزدیک کند.

شاید به همین دلیل، در حال حاضر، مباحث مرتبط با رویکردهای متفاوت به دوگانه عرصههای نظر و عمل و یا به تعبیری دیگر دانشگاه و حرفه بخش قابل توجهی از ادبیات جهانی شهرسازی را در دو دهه اخیر به خود اختصاص داده و میزان ارتباط میان آموزشهای دانشگاهی و تواناییهای لازم در عرصههای حرفهای یکی از مقولات مطرح در این میان است. پراگماتیسم در فلسفه و از آن ره، در شهرسازی به دنبال ارتباط متقابل بین عرصه نظر و عرصه عمل و یا به عبارتی دیگر، دانشگاه و حرفه است. در این رویکرد، اصالت آموزش دانشگاهی بر نیازها و مسائل عرصه عمل و آموزههای منتج از تجارب حرفهای شهرسازی پایهگذاری شده تا از این طریق، نظریهها و آموزههای دانشگاهی بتوانند بخش اعظم نیازهای فارغالتحصیلان را جهت فعالیت و اشتغال در عرصه عمل شهرسازی تأمین نمایند.

در این مقاله موضوع کارآمدی و ضرورت اتخاذ رویکرد پراگماتیستی در آموزش دروس مرتبط با موضوع بافتهای هدف شهری - نظیر بافتهای تاریخی، بافتهای میانی شهرها و سکونتگاههای حاشیهنشین و خودرو - در نظام آموزش شهرسازی در دانشگاهها مورد بررسی قرار گرفته است. زیرا بافتهای مذکور و برنامههای بازآفرینی آنها، از جمله مباحث روز ادبیات جهانی رشته شهرسازی و نیز از دغدغههای اصلی مدیران شهری، حرفهمندان و نظریهپردازان شهرسازی و مسائل و مشکلات مهم در شهرهای کشور محسوب میشود.

دلیل این توجه به این مناطق از شهرها به دلیل ویژگیهای خاص اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ساکنان این بافتها در شهرهای مختلفو نیز بعضاً مسائل حاد حقوقی- قانونی و زیست محیطی است که این بافتها با آنها درگیر هستند. از سویی دیگر، این گونه بافتها بخش اعظمی از سطح محدوده قانونی و یا حریم شهرهای کشور را به خود اختصاص داده است. از جمله شهرهای مهمی که با این مسئله مواجه هستند میتوان به تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، یزد، زاهدان، اهواز و ... اشاره کرد. با توجه به مسائل فوقالذکر، لازم است که ضرورت اتخاذ رویکرد پراگماتیستی در آموزش مفاهیم مرتبط با بافتهای هدف شهری و بازآفرینی آنها در دروس دانشگاهی شهرسازی با حساسیتی دوچندان مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

.2 روش تحقیق

برای انجام این پژوهش بهمنظور بررسی ادبیات جهانی پراگماتیسم و نیز رابطه عرصه عمل و عرصه نظر در حوزه شهرسازی از روش مطالعه اسنادی و تحلیل محتوا، و سپس برای روشنتر شدن موضوع مورد بحث و بیان نظرات تیم پژوهشگر و کارشناسان سازمان نوسازی شهر تهران در رابطه با نیازها، مسائل و مشکلات عرصه عمل بازآفرینی شهری بافتهای فرسوده، تاریخی و حاشیهنشین شهری از روش مصاحبه عمیق استفاده شده است.

در واقع، همه ما انسانها این توانایی را داریم، همانطور که من معتقدم   - این موضوع - در طبیعتِ انسانی است. زیرا انسانها برای آینده - خود - نقشه و روش کار تهیه میکنند.   - در نتیجه - ما نیاز به تصوری سودمند و سازنده داریم تا به ما کمک کند دنیاهای ساختگی آرزوهایمان را خلق کرده و هزینه آرزوهایی که برای آنها کوشش میکنیم، بپردازیم

.3یافتهها

.1 .3 ظهور رویکرد پراگماتیستی در نظریههای برنامهریزی

جهان کنونی با شتاب بالایی در حال حرکت به سوی زندگی شهری است که البته در کشورهای مختلف، سرعت رشد نرخ شهرنشینی متفاوت است. میتوان گفت که در سالهای اخیر، این حرکت جوامع به سوی شهری شدن در کشورهای در حال توسعه، بیشتر از کشورهای توسعه یافته است. به همین دلیل در حال حاضر، "تعداد زیادی از محققان بزرگ در عرصههای مختلف - ، توجه خود را بر شهرها متمرکز کرده و ما مطالعات مهمی درباره چگونگی توسعه و نمو شهرها و مردم ساکن در شهرها و فرهنگ، سازماندهی فضایی، کارکرد اقتصادی، چگونگی برنامهریزی و حکمرانی برای ایشان و در نهایت آینده متحمل درباره شهرها و شهروندان در اختیار داریم"

یکی از جریانهای فکری تأثیرگذار در نظریههای برنامهریزی شهری در چند دهه اخیر، پراگماتیسم است که به دنبال استفاده هرچه بیشتر تجارب عرصه عمل در نظریهپردازیها و آموزش برنامهریزی شهری است. ریچارد رورتی3 بهعنوان یکی از مطرحترین فلاسفه علم در قرن اخیر، از جاهطلبی فلسفه تحلیلی -که یکی از رکنهای حمایت فکری پارادایم4 عقلانی است-انتقاد کرده - Rorty, 1979 - و مدعی است که فلاسفه باید بر رویههای - عرصه عمل - بیشتر از اینکه به دنبال شرایطی جهت برتری - بر سایرین - باشند، تمرکز کنند

او بر این باور است که یک تحقیق پراگماتیک به جای جستوجوی یک دیدگاه درباره حقیقت اصلی، و پافشاری بر یک »امتیاز متعالی،«به دنبال بررسی تأثیر نسبیِ انواع مختلف عمل و سخن مردم - که از آنها برای شناسایی، معرفی شدن و تفسیر اهدافشان استفاده میکنند- است و به شکل نقادانهای این عملها و سخنان را مقایسه میکند 

چارلز هوک-5 نظریهپرداز مطرح پراگماتیست برنامهریزی شهری در آمریکا-پس از مدعی است که یک بخش مشخصی از نظریه برنامهریزی شباهت خیلی نزدیکی با نظریه »عمل پراگماتیک6« را شامل میشود - Hoch, 2012 - و نیز بحث میکند که رویکرد پراگماتیک، بینشهای مهمی را برای بازسازی یک گونه جدید برنامه-ریزی فراهم میکند. از نظر هوک، این گونه برنامهریزی میتواند در برابر تخطیهای روابط اجباری قدرت در موقعی که - این گونه روابط - در حال مشارکت با جوامع قدرتمند دموکراتیک هستند، مقاومت و ایستادگی کند 

از سویی دیگر، مندلبوم7 نیز معتقد است که از دهه 1960، استفاده از تجریه رسمی8، جایگاهی در میان برنامهریزان به دست آورده است . - Mandelbaum, 1975: 184 - نظر هوک درباره شکلگیری رویکرد جدیدی در برنامهریزی شهری و مندلبوم مبنی بر استفاده از تجارب حرفهای توسط نظریهپردازان برنامهریزی، از سوی سایر نظریهپردازان مطرح شهرسازی نیز مورد تأیید قرار گرفته است به طوری که از نظر ایشان »"آزمودن9« و »مشاهده کردن10« جایگاه مهمی در سنت و رویه فکری برنامهریزان به خود اختصاص داده است.

از نظر ایشان، در یک شکل معمولتر، پراگماتیسم سنتی »آزمودن« و »مشاهده کردن« را بهعنوان تجسم بیانی درنظر گرفته است. اما با این وجود، پراگماتیسم به شکل فوقالعادهای برای خلاقیت و ارزیابی ارزش قائل است . - Williams & Evans, 1972 - در نتیجه میتوان چنین برداشت نمود که عموماً نظریهپردازان مذکور شروع طرح رویکرد پراگماتیستی در نظریههای برنامهریزی شهری را از دهه 60 و 70 میلادی دانستهاند و باید به این نکته توجه داشت که این جریان فکری در سالهای بعد مورد توجه بیشتری قرار گرفت. به طوری که هماکنون به-عنوان یکی از نحلههای فکری مهم در عرصه نظر و عمل برنامهریزی شهری آمریکا و اروپا مطرح است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید