بخشی از مقاله

چکیده

امروزه به واسطه حضور در دنیاي ارتباطات و عصر تبادل اطلاعات، برداشت نادرست از پدیده هاي مذکور منجر به شکل گیري مسائل جبران ناپذیر گوناگونی از جمله بعضی معضلات شهري و اجتماعی شده است. بی توجهی به بستر طبیعی و مصنوع و زمینه هاي فرهنگی، خدشه دار شدن زندگی اجتماعی و بحران هویت، زاده ي این کج فهمی ها و الگوبرداري مبتدیانه از تئوري هاي وارداتی است. از این رو خلق فضاهاي عمومی برگرفته از شاخصه هاي بومی و شرایط سازگار با رفتار افراد جهت ارتقاء کیفیت محیط زندگی و حس تعلق و هویت شهروندان ضروري به نظر می رسد، حال اگر قرار باشد این فضاها در دل هسته ي تاریخی شهرها که سازنده ترین عنصر هویتی آنها هستند، شکل بگیرند.

تحقیق حاظر در پی پاسخگویی به سوال چگونگی طراحی عرصه هاي عمومی در بازآفرینی مرکز محلات تاریخی بر اساس رویکرد بوم گرایی شکل گرفته است. از این رو در این مقاله، ابتدا ضرورت ایجاد بازآفرینی با رویکرد بوم گرا را بررسی و پس از شناخت مفاهیم مرتبط با بوم گرایی، بازآفرینی و ... ، معیارهاي طراحی بوم گرا در ابعاد مختلف استخراج گردیده و سپس با بررسی الگوهاي موجود در بافت تاریخی محله آخوند قزوین به طراحی مرکز محله اي با ارزش هاي بومی و سنتی خواهیم پرداخت.

1.    مقدمه

1.    .1 مرور اجمالی موضوع

عناصر و فضاهاي شهري عمري محدود دارند و با گذشت زمان دچار تغییر و فرسودگی می شوند. به عبارتی دیگر، هیچ فضایی و بنایی بدون مرمت نمی تواند دوام و بقاي طولانی داشته باشد. اهمیت و ضرورت حفظ آثار کهن نه به عنوان پدیده هاي نمادین، بلکه به دلیل شناخت سیر تحول و تکامل تاریخ شهرسازي و تمدن شهرنشینی، حفظ هویت و اصالت شهري و تبیین حیات شهري بر اساس شواهد و مدارك علمی موجود همواره مورد توجه بوده است

بیشترین آثار و ابنیه کهن در دل بافت هاي تاریخی و سکونتگاه هاي آسیب پذیر شهرها قرار دارند و از طرفی،این بافت ها علاوه بر این که واجد ارزش هاي نادر زیبایی شناختی و تداوم خاطرات جمعی و هویت بخشی هستند، هنوز در بسیاري از شهرها محل سکونت و معیشت میلیون ها نفر از شهروندان اند. این بافت ها به سبب فرسودگی و گذر زمان بسیاري از نیازهاي اساسی و خدمات اولیه از جمله امنیت و بهداشت و...را نمی توانند براي ساکنین خود تامین نمایند و یکی از پیامد هاي ناگوار آن ترك شهروندان بومی و قدیمی از محله خود و جایگزینی آنها توسط اقشار کم درآمد و غیرمحلی می باشد.

این در حالیست که سیاست گذاران طرح هاي توسعه شهري بر این باورند که سیاست ها و برنامه هاي بازآفرینی در اولویت توسعه قرار دارند اما عدم ایفاي نقش و جایگاه صحیح کنشگران دخیل در این امر سبب تاثیرگذاري مثبت کمتري بر بافت تاریخی شده است. یکی از ابعاد بازآفرینی ناکارامد در محلات تاریخی شهرها عدم هماهنگی با بستر و زمینه می باشد و ایجاد فضایی بی هویت و در تضاد با بوم را حاصل می شود.

نادیده گرفتن بستر طبیعی و مصنوع و به تبع آن فرهنگ، تعارضی بین ویژگی هاي عینی و کالبدي به خصوص در مرکز محلات و ذهنیت مردم از این فضاها ایجاد نموده و موجبات مخدوش شدن هویت مکانی این عرصه ها خصوصا در بافت سنتی محلات را رقم زده است.
مرکز محله مهم ترین فضاي اجتماعی و قلب هر محله محسوب می گردد. مراکز محله اي شهر مظهر بیشترین تعاملات و تجمع هاي افراد هر محله محسوب می شده است. علاوه بر آن، مکان استقرار فضاهاي خدماتی مورد نیاز ساکنین محله بوده است 

.2.  ضرورت انجام تحقیق :

در دوران معاصر با رواج یافتن اقدامات شهرسازي جدید، بازآفرینی در مرکز محلات تاریخی شهرها با بی توجهی به پیشینه و ماهیت محلات سنتی، عدم توجه به بوم گرایی و همچنین نادیده گرفتن فضاي مناسب جهت عرصه هاي عمومی در سطح محلات، غلبه عوامل مادي بر معنوي و تسلط ماشین بر انسان، مفهومی کاملا غریب و بی معنا پیدا کرده اند و نیاز به بازآفرینی مرکز محله امري ضروري تلقی می شود. با توجه به این که محلات تاریخی شهرهاي ایرانی، روزگاري محل تبلور پویایی اجتماعی و اقتصادي در حیات شهري بوده اند، در حال حاضر باید عرصه هایی که هویت و همبستگی را به محلات امروز بازمی گردانند و در عین حال پاسخگوي نیازهاي کنونی ساکنین باشند را بازآفرینی نمود.

.3. 1 بیان مسئله :

در این پژوهش سعی بر آن است تا ضمن تبیین نقش بوم گرایی در بازآفرینی مرکز محلات سنتی و تاریخی، به ارائه پیشنهاداتی پیرامون چگونگی طراحی این عرصه ها با نگرش بومی پرداخته شود و در صدد پاسخ به پرسش هاي زیر می باشیم :

1.    ضرورت بهره مندي از عرصه هاي عمومی بوم گرا در بازآفرینی مرکز محلات تاریخی چیست؟

2.    با توجه به چه معیارهایی می توان مرکز محله اي طراحی نمود که با بستر و زمینه یا بوم در تعامل و هماهنگی باشد؟

3.    این عرصه ها چگونه می توانند سبب ارتقاي هویت فضایی – کالبدي محله شوند؟

.4. 1 هدف تحقیق :

پژوهش حاضر به دنبال راهکارهایی براي بازآفرینی ارزش هاي گذشته مراکز محلات تاریخی شهرها با رویکردي بوم گرایانه در پاسخ به عدم کارآیی و زیرساخت هاي توسعه هاي جدید شهري است تا در نهایت بتواند به اهداف مورد نظر یعنی احیاء ساختار کالبدي مرکز محله و تقویت هویت فضایی-کالبدي دست یابد که این امر بدون باززنده سازي کالبدي و عملکردي محله محقق نخواهد شد.

.2 ادبیات تحقیق :

.1. 2 پیشینه پژوهش :

همچنانکه زمینه هاي تکنولوژي، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادي در حال تغییرند، محیط شهري را نیز تغییر می دهند، این تغییرات غیرقابل اجتناب و غالبا لازم هستند. تا پیش از انقلاب صنعتی، تغییر در محیط مصنوع به آرامی صورت می گرفت ولی پس از آن سرعت ومقیاس تغییرات وسعت یافت و موجب افزایش فشار توسعه بر مکان هاي ویژه و همچنین تشابه و تجانس مکان و زمینه شد. فشارهاي توسعه بر محیط شهري پس از انقلاب صنعتی، شامل جهانی شدن، بین المللی شدن، استانداردسازي تیپ ساختمانی، سبک ها و روش هاي ساخت،

کنار گذاشتن سنت هاي بومی، استفاده از مصالح پیش ساخته و حجمی، عدم وجود مقرراتی در بخش عمومی براي محیط مصنوع، افزایش حرکت پیاده، حاکمیت ماشین و... می باشد

در ابتداي قرن بیستم، استیلاي تفکر نوگرایی و پیامد آن سبک بین الملل، معماري را از حرفه اي منطقه اي به اتفاقی جهانی مبدل و این تغییر در توده ها، فضاها را نیز متاثر ساخت - شایان و دیگران، - 50 :1388 لذا شهروندان در پی وجود تفاوت ها بین خصوصیات گذشته اي که در ذهنشان از عرصه هاي عمومی به عنوان بستري براي تعاملات اجتماعی دارند و آنچه امروزه در روند توسعه شهرها در گسترش هاي جدید شهري، با مشاهده کالبد براي آنها تداعی می شود، احساس بی هویتی می کنند. این مساله که توسط مردم عادي، تحت عنوان فضاي بی روح و مرده تلقی می گردد، از نظر شهرسازان و طراحان، فضاي بی هویت و در تضاد با بوم و بستر محلی یا به عبارت بهتر، بی توجهی به آن ترجمه می شود

.2. 2 چارچوب نظري پژوهش :

با آغاز هزاره سوم و ورود به عصر دنیاي چند جهانی، شرایطی رخ داد که در آن شیوه هاي مختلف مواجه با موضوع جهانی شدن، در قالب نگرش منطقه گرایی و رویکردهاي جهانی- بومی به رسمیت شناخته شدند

چند جهانی شدن، مواجه طراح با زمینه و بستر را متاثر از شیوه ي تعامل محیط و فرهنگ می داند که به عنوان یکی از جنبه هاي رابطه ي انسان و محیط مصنوع و با هدف ارتقاي کیفیت آن، بر حوزه ي اندیشه و عمل معمارانه سایه افکنده است

از این رو رویکردها و نظریه هاي مختلفی بر پایه ي تعامل طراحی و فرهنگ بنا شده است، در این میان بوم گرایی بر اساس توجه به ویژگی هاي محیط طبیعی و انسانی محیط، یا به عبارتی بستر محلی شکل گرفته است

به اعتقاد کوئن مناطق بوم شناختی عبارتند از: محدوده ي جغرافیایی اجتماع که براي اهداف گوناگون مورد استفاده قرار می گیرند

بوکانان معتقد است که این منطقه و زمینه، به لحاظ مکانی فقط شامل محدوده بلافصل نیست، بلکه تمام شهر و شاید حتی ناحیه پیرامونش را نیز دربر می گیرد و شامل الگوي کاربري زمین، سیماي طبیعی، خرد اقلیم، اهمیت تاریخی و سمبلیک، روابط فرهنگی- اجتماعی، شاخصه هاي خاص و ویژه هر مکان و موقعیت آن در شبکه بزرگ تر جابجایی و دسترسی نیز می شود

بنابراین در این رویکرد توجه به افرادي که محیط مصنوع را خلق، تصرف و استفاده می کنند، در کنار توجه به محیط طبیعی و مصنوع نیز ضرورت می یابد و شناخت زمینه هاي طبیعی، اقتصادي و اجتماعی، محلی و تفاوت هاي فرهنگی، فضاهاي شهري را قابل فهم و خوانا کرده و این امکان را به آنها می دهد که فرهنگی که موجد آنها بوده را نمایان و آشکار سازد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید