بخشی از مقاله

چکیده

طنز یکی از گونههای ادبی با اهمیت در دوره معاصر است که به انواع مختلفی تقسیم میشود. طنز موقعیت یکی از انواع طنز است که میتواند آمیزهای از رفتار، موقعیت، صحنه و گفتار نیز باشد، اما محوریت در این گونه از طنز، بر موقعتِی ایجاد کننده آن استوار است و بقیه عناصر برای تولید طنز در خدمت موقعیت قرار میگیرند. این طنز در عمق معماری اثر قرار نقش آفرینی می کند و متکی بر بازی های کلامی نیست.

بلکه باری های کلامی هم در خدمت موفعیت طنز آفرینی می کننداصولاً. جلوه اینگونه طنز در نمایشنامهها و داستان بهدلیل حاکمیت منطق دراماتیک در آنها بیشتر است. مثنوی مهمترین اثر مولانا جلالالدین آمیخته با حکایات و مضامین طنزآمیز است. او در این اثر تقریبا از تمامی امکانات موقعیتی برای طنزپردازی بهره برده است. وی با شخصیتپردازی های متناقض، رفتارهای عجیب، خلق طرح وارونه و کمیک، جابجایی ارزشها و قرار دادن شخصیت در موقعیت و زمان و مکان نامناسب و کلامی که در موقعیتهای نامتناسب از سوی شخصیتهای متناقض بیان میشود موقعیتهای خنده را ایجاد می کند.

مقدمه

طنز روش ویژهای در نویسندگی است که ضمن دادن تصویر هجوآمیزی از جهات زشت و ناجور زندگی، عیبها و فسادهای جامعه و حقیقتهای تلخ اجتماعی را به صورتی اغراق آمیز یعنی زشت تر و بدترکیب تر از آنچه هست، نمایش میدهد تا صفتها و مشخصات آنها ، روشن تر و نمایانتر جلوه کند و تضاد عمیق وضع موجود با اندیشه زندگی عالی آشکار شود. - آرین پور، . - 36 :1367 طنز در اصطلاح، هنری است که انسان در تلاش برای دگرگون ساختن جهان به دست میآورد و همیشه به شکل کنش و واکنش و در نتیجه نگاه وی به محیط واقعیت نمود پیدا میکندو هدف آن تنبّه و توجه دادن فرد یا جامعه به عیب ها و فسادهای خود، تحقیر و کوبیدن رذایل اخلاقی فردی و اجتماعی، رشد دادن فضیلتهای اخلاقی فردی و اجتماعی و در یک کلام ، تزکیه، تهذیب، اصلاح و به تکامل رساندن فرد و اجتماع است. - صدر، - 7 :1381

این لطیفه بیانی که در مطالعه آثار به گونه طنز رخ داده و قرنها دیده و دل انسان ها را به خود مشغول داشتهاست ترکیبی از آفرینش و پویایی تفکّرو دقّت در کاستی ها و ضعفهای بشری و هنرهایی است که میتواند به گونهای نیش حقایق تلخ را با نوش داوری شوخ طبعی در جان افراد فرو کند و بیآنکه با مقاومت و ستیزی همراه باشد ، حکمت و مصلحت و نقد مصلحانه را در عرصه جامعه بپراکند .

در شادمانگی تجربه های عارفانه، بخصوص در میان عرفای اهل بسط، گونهای از طنز وجود دارد که"طنز عرفانی"،و یا " طنز صوفیانه" نامیده می شود. سویه عمده طنز در متون عرفانی نثر، مبارزه با کجرویهای اخلاقی است. نوک پیکان در این مبارزه به سوی نفس به عنوان اولین دشمن انسان است. به خاطر تأثیر و کارکرد زبان طنز، گرایش به طنز در یک جامعه آرمانی، موثرتر از زبان پند و اندرز است. به همین سبب، دیگر کاربرد طنز در متون عرفانی نثر، جنبه تعلیمی آن است.

در آثار شاعران و ادبای صوفی از سنایی و مولوی گرفته تا عطار و نیز در آثار عرفانی میتوان نمودهای برجستهای از این طنز را دید. طنزی که از زمین تا آسمان، همه جا را میکاود و همه کس را نیش میزند تا بیانی باشد برای پنهان ساختن شرنگ خشم و زهر نارضایتی، و یا اعتراضی پرشور بر مصائب بشری و یا حرکتی رندانه در جهت تعلیم و تهذیب - کاردان قراملکی، :1388 . - 15 طنزهای صوفیانه بیشتر قالب حکایت و تمثیل دارندچرا. که حکایت اولاًبیشتر به کار تربیت عامه میآید و نیز در لباس تمثیل ثمره مجاهده و کشف و وجد و حال را بهتر می توان گفت. همچنین سخن گفتن در قالب حکایت به عافیت نزدیک تر است، چرا که حرفهای ناگفتنی و نامتناسب با شرایط سیاسی و اجتماعی و اقتضائات فکری جامعه را در حکایت و تمثیل بیشتر می توان بیان کرد.

گاه تصویر سازی در داستانهای مثنوی چنان قوی است که به طنز نمایشی و یا طنز تصویری پهلو می زند و تصاویری جاندار و دیدنی را از رندی های عارفانه پیش چشم مخاطب میگسترد. آن چه تمامی این طنزها را به هم پیوند میدهد، همان خرق عادتی است که در گفتار و فعل و نگاه صوفیان متجلی است و از درک لحظات صوفیانه ناشی میشود. خرق عادتی که همه کس و همه چیز را به سخره میگیرد، از خود نیز میگذرد و از زبان مجذوبان حق، همه چیز - حتی عنایت و مشیت خداوندی - در موجی از طنز میشوید.

چرا که خدای صوفیان بر عکس خدای مسلمانان قشری، عطا بخش، خطاپوش و مهربان است و شوخی را بر می تابد! این است که در بسیاری از طنزها میبینیم که صوفیان به خالق نیز رحم نمیکنند و گاه گفتههای آنان در نگاه سطحی به کلبی مسلکی پهلو میزند. با این حال آن چه در حکایات کتاب بیش از همه چیز به چشم میآید درک تجربه های عارفانه و حس و حال رسیدن و وصل است و از این رو وقتی حکایت قالب روابط اجتماعی به خود میگیرد در آن استغنا حرف اول و آخر را می-زند. اما طنز مولانا با دیگر طنزها گاهی تفاوتهای چشم گیری پیدا میکند او در بی پروایی حتی از بیان مطالب اجتماعی سیاسی فراتر نمیرود و به حوزه طنزهای هجو گونه و جنسی که عموما با واژههایی رکیک همراه است وارد میشود.

سارتر نویسنده و فیلسوف فرانسوی ضمن تاکید بر عفت قلم طنز، وجه امتیاز و افتراق میان طنز و هزل و هجو را چنین بیان میکند: طنز با نیشخندی عنادی و استهزاآمیز که آمیخته به ابهامی از جنبههای مضحک و غیرعادی زندگی است، پای از جاده شرم و تملک نفس بیرون نمینهد و همین نکته مرز امتیاز طنز از هزل و هجو است. از همین روست که در شعر و ادب کلاسیک، طنز با هزل و هجو سر مویی فاصله ندارد.

- ر.ک. سارتر، - 89 :1384: دکتر زرین کوب درباره همین موضوع مینویسد: شوخیها و لودگیهای او زهرخندی تلخ بر روزگاری است که در آن همه ارزشها باژگونه شدهاست و    هر چیز زشت و پست و غیر انسانی را با یک نام وارونه، به عنوان امری مقبول، معقول و    انسانی جلوه دادهاند. خنده او خنده یک انسان عاصی است که لبهایش را به نشان ناقبولی و ناباوری به خنده باز میکند، اما دلش از خون لبالب و از خشم و نفرت سرریز است. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید