بخشی از مقاله

عارضه یابی و بهبود فعالیتهای زنجیره تامین مبتنی بر مدل APQC (مطالعه موردی: شرکت داروسازی ایران داروک)

 

چکیده

با توجه به سازماندهی مجدد و وسیع فرآیندها و ساختارهای کسب وکار و همچنین دنیای در حال تغییر صنعت، مفهوم زنجیره تامین و مدیریت آن از اهمیت خاصی برخوردار شده است. در این رویکرد سازمانها به جای اینکه مجبور باشند در تمامی زمینهها بهترین عملکرد را داشته باشند، میتوانند از توانمندیهای محوری سایر سازمانها به منظور بهینهسازی قابلیتها و افزایش اثربخشی خود بهره گرفته و سطح رضایتمندی مشتریان را ارتقاء دهند. بر این اساس یکی از چالشهایی که مسئولین مرتبط با امور لجستیک و زنجیره تامین در شرکتها با آن روبرو هستند، نحوه شناسایی مشکلات موجود در حوزه لجستیک و زنجیره تامین است. با شناسایی این شکافها و ارائه پروژههای بهبود، میتوان زنجیره تامین شرکت را تقویت کرده و آن را بهبود داد. در این مقاله یک رویکرد نوین مبتنی بر فعالیتهای مدل APQC جهت شناسایی عارضههای موجود در زنجیره تامین ارائه شده است. با بکارگیری استاندارد حداقل نیازمندیهای زنجیره تامین (CSCMP) برای هر کدام از این فعالیتها جهت شناسایی عارضهها و استفاده از مدل خودارزیابی MMOG/LE برای اولویت بندی آنها، میتوان این شکافها را تجزیه و تحلیل نمود و بر اساس رتبه بدست آمده، پروژههای بهبودی ارائه داد. در نهایت جهت پیاده سازی مدل پیشنهادی از یک مطالعه موردی در شرکت دارویی استفاده شده است.

واژگان کلیدی: عارضه یابی، زنجیره تامین، مدل طبقهبندی فرآیندی APQC، استاندارد حداقل نیازمندیهای زنجیره تامین.

1


-1 مقدمه

با توجه به سازماندهی مجدد و وسیع فرآیندها و ساختارهای کسب وکار و همچنین دنیای در حال تغییر صنعت، مفهوم زنجیره تامین و مدیریت آن از اهمیت خاصی برخوردار شده است. در این رویکرد سازمانها به جای اینکه مجبور باشند در تمامی زمینهها بهترین عملکرد را داشته باشند، میتوانند از توانمندیهای محوری سایر سازمانها به منظور بهینه سازی قابلیتها و افزایش اثربخشی خود بهره گرفته و سطح رضایتمندی مشتریان را ارتقاء دهند. این مشارکت نیازمند یک نظارت دقیق و نظاممند میباشد که در صورت بیتوجهی به آن سازمان رو به زوال گردیده و در نتیجه سهم رقابتی خود را به رقبا میدهد. بنابراین حصول عملکرد بهینه زنجیره تامین به منظور داشتن سود رقابتی، امروزه به صورت یک سلاح استراتژیک برای موفقیت در تمامی جنبههای صنایع درآمده است (شفیعزاده، .(1383

تاکنون تعاریف و نگارشهای متفاوتی درباره زنجیره تامین ارائه شده است. بر پایهی یکی از این تعاریف، زنجیره تامین کلیه مراحل مستقیم و غیر مستقیم که در تکمیل درخواست سفارش مشتری درگیر هستند را شامل میشود .(Handfield & Nichols, 1999) زنجیره تامین تنها مرتبط با سازنده و تامین کننده نیست، بلکه حمل و نقل، انبارها، خرده فروشیها و حتی خود مشتریان را نیز در بر میگیرد (فیضآبادی، .(1382 به طور کلی زنجیره تامین زنجیرهای است که همه فعالیتهای مرتبط با جریان کالا و تبدیل مواد از مرحله ماده اولیه تا مرحله تحویل کالای نهایی به مصرف کننده را شامل میشود. درباره جریان کالا دو جریان دیگر که یکی جریان اطلاعات و دیگری جریان منابع مالی و اعتبارات است نیز حضور دارند ( Stadter, .(2005

بر این اساس مدیریت زنجیره تامین وظیفه یکپارچهسازی واحدهای سازمانی در طول زنجیره تامین و هماهنگسازی جریان مواد و اطلاعات را به منظور برآوردن تقاضای مشتری و با هدف بهبود رقابتپذیری یک زنجیره تامین کامل بر عهده دارد .(Stadter & Kilger, 2000) به بیان دیگر میتوان گفت، مدیریت زنجیره تامین عبارت است از مجموعه رویکردهایی که به طور موثر در یکپارچهسازی تامینکنندگان، تولیدکنندگان، انبارداران و توزیع کنندگان به منظور تولید و توزیع کالا به مقدار مورد نیاز و در محل صحیح و زمان مناسب به کار میرود تا هزینههای سیستم را در راستای تامین سطح خدمات مورد نیاز مینیمم نماید. سیر تحولات و تغییرات پرشتاب، سازمانها را برآن داشته تا برای غلبه بر محیط نامطمئن خود به تحقیق در زمینه لجستیک و زنجیره تامین بپردازند. در این رویکرد تمامی مشکلات مهم هستند و برای حل آنها باید اقدام موثری به عمل آید.

در دنیای امروز، مدیریت زنجیره تامین یک عامل کلیدی و استراتژیک در افزایش اثربخشی و تحقق اهداف سازمان به شمار میآید. بر این اساس مدیریت زنجیره تامین را باید یکی از حوزههای حیاتی مدیریت سازمان دانست. این حوزه از مدیریت مانند سایر حوزهها نیازمند پایش، نظارت، عارضهیابی، بهبود و نهایتا سوق دادن به سمت سرآمدی برای کسب و تقویت مزیتهای رقابتی، سنجش عملکردی، بهبود مستمر و مدیریت کارا و اثر بخش میباشد (فیضآبادی و جعفرنژاد، .(1383

بر این اساس یکی از چالشهایی که مسئولین مرتبط با امور لجستیک و زنجیره تامین در شرکتها با آن روبرو هستند، نحوه شناسایی مشکلات موجود در حوزه لجستیک و زنجیره تامین است. تنوع و تعداد بالای مباحث مطرح شده در فلسفه مدیریت زنجیره تامین، کار را برای انتخاب بهترین اقدامات اصلاحی جهت ارتقاء عملکرد زنجیره تامین پیچیده میکند (ماکویی و فضل الهی، .(1386 بنابراین با توجه به اینکه اولین گام در بازنگری و


2

بهبود زنجیره تامین، عارضهیابی است، لذا شناسایی روشهای عارضهیابی و تحلیل وضعیت زنجیره تامین از جمله موارد مهمی است که افراد فعال در این زمینه باید با آنها آشنا باشند.

این مقاله یک رویکرد نوین مبتنی بر فعالیتهای مدل APQC جهت شناسایی عارضههای موجود در زنجیره تامین را معرفی مینماید. در این روش با استفاده از استاندارد حداقل نیازمندیهای زنجیره تامین (CSCMP)، برای هر کدام از فعالیتهای موجود در این مدل، کمترین نیازمندیها ذکر شده است. با طرحی چک لیستهایی جهت شناسایی وضعیت اجرایی آنها در سازمان و اولویت بندی آنها، براحتی میتوان شکافهای موجود در حوزه زنجیره تامین را شناسایی کرد. در ادامه این مقاله ابتدا به تعریف عارضهیابی زنجیره تامین و اهمیت آن پرداخته شده و سپس تعدادی از پرکاربردترین روشها جهت شناسایی این عارضهها بیان شده است. در ادامه مدل طبقه بندی فرآیندی APQC و روش حداقل نیازمندیهای زنجیره تامین به عنوان هسته مدل پیشنهادی به تفصیل ذکر گردیده است. سپس مدل پیشنهادی که به جهت اولویتبندی و امتیازدهی عارضهها با رویکرد اجرای پرسشنامه و مصاحبه همراه است، بیان میشود و در نهایت مدل پیشنهادی جهت اجرا و پیاده سازی بر روی یک شرکت داروسازی مورد مطالعه قرار گرفته شده است.

-2 عارضهیابی زنجیره تامین

عملکرد مناسب زنجیره تامین نقش کلیدی در موفقیت یک سازمان و دستیابی پایدار به اهداف آن بویژه سودآوری دارد. در این راستا استقرار یک سیستم سنجش عملکرد زنجیره تامین برای بهبود مستمر عملکرد آن توصیه میگردد. زنجیره تامین مناسب به معنای تولید به موقع، تحویل به موقع و هزینههای تحت کنترل از تامین کننده تا مشتری است. لذا ایجاد یک سیستم اندازهگیری عملکرد در زنجیره تامین میتواند کمک موثری در مسیر تولید و تحویل به موقع و ارزان یک سازمان باشد (باقرزاده، .(1387

سازمانها در هر زنجیرهای به دنبال ایجاد بهبود در ساختارهای عملیاتی هستند. در این مسیر دو سوال مهم مطرح میشود، اول اینکه »چه فرصتهایی برای بهبود وجود دارد؟« و دوم اینکه »کدام فرصت با توجه به محدودیتهای موجود ارزش بیشتری برای سازمان ایجاد خواهد کرد؟.« در این راستا عارضهیابی با پاسخ به این سوالات، سازمان را در کسب ارزش و ایجاد بهبود یاری میدهد. عارضهیابی یک سازمان مانند عارضهیابی بیمار توسط یک پزشک است. افراد به سه دلیل به پزشک مراجعه میکنند: -1 برای معاینه معمولی، -2 هنگامی که علائم بیماری را در خود مشاهده میکنند و یا -3 هنگامی که یک مشکل جدی و حالت اضطراری برایشان پیش میآید. در این شرایط پزشک سعی میکند تا بیماری مریض را تشخیص دهد و برای دردهای مختلف او درمان مناسب را تجویز کند. سازمانها نیز میتوانند روش مشابهی را برای عارضهیابی سازمان خود به کار گیرند ( Gower, .(2003 از طرف دیگر یکی از مهمترین فرآیندهای موجود در عموم سازمانها را میتوان فرآیندهای مرتبط با مدیریت زنجیره تامین دانست. لذا عارضهیابی زنجیره تامین به سازمانها کمک میکند تا به طور کارآمد زنجیره تامین را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهند و در نهایت آن را بهبود دهند.

به طور ساده بررسی یک زنجیره تامین شامل یک سری ارزیابیهای منضبط و ساختاریافته از زنجیره تامین میباشد. عارضهیابی به منظور شناسایی فرصتهای بهبود قابل اجرا انجام میگیرد و با ارائه راهکارهایی عملکرد سازمان را بهبود میبخشد. در واقع عارضهیابی به سازمان کمک میکند تا به طور کارآمد زنجیره تامین را مورد ارزیابی و بررسی قرار داده و در نهایت آن را بهبود دهد .(Hong-Minh et al., 2001)

-3 مرور ادبیات

در ادبیات لجستیک و زنجیره تامین، ابزارهای عارضهیابینسبتاً کم هستند. بیشتر روشهای عارضهیابی لجستیک بر معیارهای اندازهگیری عملکرد تکیه دارند و در بیشتر موارد ابزارهای کمی هستند. در بعضی مواقع نیز از تکنیکهای الگوبرداری استفاده میشود، اما مشکلات و موانعی بر سر راه به کارگیری این تکنیکها وجود دارد. اولین مسئله زمان بر بودن این تکنیکهاست.معمولاً برای تکمیل شدن فرآیند عارضهیابی با استفاده از این متدها زمان زیادی مورد نیاز است. از طرف دیگر برای استفاده از این تکنیکها نیاز به یک بانک اطلاعاتی از پیش تهیه شده از اطلاعات الگوبرداری شرکتها و صنایع مشابه، با استراتژیهای مشابه در زمینه لجستیک و زنجیره تامین میباشد.

تاکنون چندین روش برای عارضهیابی زنجیره تامین ارائه شده است که در ادامه شرح داده میشود. مدل SCOR در سال 1990 میلادی توسط انجمن زنجیره تامین(SCC) 1 که یک سازمان غیرانتفاعی بود به عنوان یک استاندارد صنعتی برای مدیریت زنجیره تامین ارائه شد. SCOR مدل مرجع فرآیندی است و هدف آن فراهم آوردن زبانی مشترک برای ایجاد ارتباط بین اعضای زنجیره است. در سال 1996 انجمن زنجیره تامین مدل SCOR را به منظور عارضهیابی لجستیک توسعه دادند. این روش هرچند روش به ظاهر سادهای است، اما تنها برای سازمانهایی که از این مدل برای پیاده سازی زنجیره استفاده کردهاند قابل استفاده میباشد. SCOR به عنوان اولین چارچوب کلی برای ارزیابی و بهبود مدیریت و عملکرد زنجیره تامین به شمار میرود. این مدل بر خلاف مدلهای بهینهسازی در آن هیچ شرحی از فرمولهای ریاضی یک زنجیره تامین ارائه نشده است و در عوض از یک سری واژگان و فرآیندهای استاندارد در آن استفاده شده است .(Handfield & Nichols, 1999)

3

کارت امتیازی متوازن در سال 1992 توسط کاپلان و نورتون برای اندازهگیری عملکرد ابداع شد که شامل مجموعهای از معیارهاست که به مدیران دیدگاهی وسیع ولی جامع از کسب و کارشان ارائه میدهد. تا سال 2001 کارت امتیازی متوازن به عنوان یکی از 15 ابزار مدیریتی پرکاربرد، کم خطا و موثر بین مدیران شرکتهای مختلف در 22 کشور دنیا شناخته شده بود و روز به روز به استفاده کنندگان آن اضافه میشود .(Kaplan, 1994)

مدل GSCF در سال 1994 توسط دانشگاه اوهایو و فروم جهانی زنجیره تامین معرفی گردید. این مدل مدیریت زنجیره تامین را یکپارچگی فرآیندهای کلیدی کسب و کار از مصرفکننده نهایی تا تامینکننده اصلی که محصول، خدمت و اطلاعات ارزشزا برای مشتریان و سهامداران فراهم میآورد، عنوان نمود. انجمن جهانی زنجیره تامین 8 فرآیند کلیدی را در کل زنجیره تامین شناسایی نمودند که هسته مدیریت زنجیره تامین را تشکیل میدهند. این هشت فرآیند در محدودهی زنجیره تامین در جریان بوده و دپارتمانها و همچنین سازمانهای عضو در این زنجیره را یکی پس از دیگری در مینوردند. بنابراین همانطور که از تعریف فرآیند نیز بر میآید، محدود به یک دپارتمان یا سازمان نبوده و در کل زنجیره تامین از تامینکنندگان اولیه تا مشتری نهایی و مصرفکنندگان ادامه دارند .(Lambert et al., 2005) در این مدل هر سازمان از تعدادی بخشهای عملکردی نظیر بازاریابی، تحقیق و توسعه، خرید و غیره تشکیل میشود که فرآیندهای 8 گانه بین این واحدها اجرا خواهند شد .(Lambert, 2008)

در سال 1999 روش ابزار الگوبرداری توسط گروه اندازهگیری عملکرد که زیر مجموعه انجمن مدیریت زنجیره تامین بود، ارائه شد. گروه اندازهگیری عملکرد اطلاعات مربوط به عملکرد سازمانهای مختلف تحت پوشش را گردآوری و با استفاده از این اطلاعات، خدماتی را به سازمانهای تحت پوشش خود ارائه کرد که آن را خدمات الگوبرداری مدیریت زنجیره تامین نامید و سازمانها از این خدمات به منظور عارضهیابی سیستمهای خود بهره گرفتند. اما این روش تنها برای سازمانهای عضو انجمن قابل استفاده بود .(Rodsutti & Makayathorn, 2005)

مدل خود ارزیابی MMOG/LE در جولای سال 1999 توسط شرکت Odette به منظور ایجاد یک ابزار ارزیابی مشترک و قابل کاربرد در صنعت منتشر شد. هر چند این روش برای صنعت خودرو ایجاد گردید اما می تواند در سازمانهای دیگر صنایع که هدفشان فعالیت کلاس جهانی در زمینه برنامه ریزی و لجستیک مواد است، موجب بهبود گردد. این متد شامل ممیزی برنامه ریزی و لجستیک مواد، همراستا با استاندار نظام کیفیت ISO/TS می باشد که میتواند بعنوان یک ابزار اجرایی عالی برای بهبودهای مستمر در تمامی فرآیندهای برنامهریزی و لجستیک مواد داخل سازمان نیز مورد استفاده قرار گیرد (ابراهیم زاده پیله ورد، .(1392

مدل ارزیابی ارزش زنجیره ابزار دیگری بود که برای عارضهیابی زنجیره تامین به کار گرفته شد. این مدل ابزار عارضهیابی زنجیره تامین بر پایه وب را توسعه داد که باز بر اساس مدل SCOR بنا شده بود. این مدل ارزشهای مهم زنجیره را شناسایی و اطلاعات مورد نیاز آن را از شرکتهای موفق عضو انجمن لجستیک جمعآوری میکرد و این امکان را در اختیار شرکتهای عضو قرار میداد تا با مقایسه سازمان خود با سازمانهای موفق نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنند. این روش نیز همانند روش الگوبرداری تنها برای شرکتهای عضو انجمن قابل استفاده بود .(Schwaninger, 2006)

جست و جوی سریع روش دیگری به منظور عارضهیابی سیستمهای لجستیک است که از یک رویکرد سیستماتیک برای انتخاب، ترکیب و استنتاج دادههای کیفی و کمی مربوط به زنجیرههای تامین استفاده میکند. این روش اطلاعات کاملی از مشکلات موجود را فراهم نمیکند و بیشتر به منظور عارضهیابی سیستمهای اطلاعاتی مورد استفاده قرار میگیرد .(Langley Jr et al. 2004)

لامبرت در سال 2006 به ارائهی یک مدل جامع فرآیندی در جهت مدیریت زنجیره تامین پرداخت که بخشی از این مدل به خودارزیابی زنجیره تامین سازمان میپردازد. این خودارزیابی بر مبنای مراحل 10 گانه صورت میپذیرد .(Lambert, 2006) در این مدل، عارضهیابی عمدتا بر اساس تکمیل یک سری از چک لیستها صورت میگیرد. این چک لیستها شامل مجموعه ای از زیرفرآیندها در دو سطح استراتژیک و عملیاتی میباشند و هر بند چک لیست نشان دهندهی میزان برآورده شدن آیتمهای مرتبط با زیرفرآیند مذکور در سازمان است. همچنین امکان تعیین سطوح اهمیت در سه سطح حیاتی، مهم و کم اهمیت برای هر آیتم زیرفرآیند وجود دارد.

در فرآیند عارضهیابی، سازمانها به دنبال دستیابی به اطلاعات جامعی هستند که نقاط قوت و ضعف سازمان همراه با مسیر روشنی از راه کارها را مشخص کند. یکی از مسائل مهمی که در عارضهیابی مطرح میشود، زمان است. عارضهیابی باید در کوتاه ترین زمان ممکن صورت گیرد.

-4 مدلAPQC

مدل APQC توسط مرکز بهره وری و کیفیت آمریکا و در سال 1977 با درخواست شرکتهای برتر مطرح شده در مجله فورچون و مقامات رسمی دولت امریکا به منظور شناسایی چارچوب فعالیتهای سازمانی مطرح شد.

چارچوب طبقه بندی فرآیندی(PCF) 1 که توسط مرکز بهره وری و کیفیت آمریکا(APQC) 2 ارائه شده است، مبتنی بر زنجیره ارزش پورتر میباشد. این چارچوب که از بررسی و الگوبرداری از صدها سازمان برتر جهانی به دست آمده و تاکنون چندین بار بروز رسانی شده است، یکی از مدلهای مرجع فرآیندی موجود در دنیای مدیریت است که در آن تلاش شده تمامی فرآیندهای موجود سازمان تا حد امکان تا سطح فعالیت شناسایی

4

شوند. میتوان گفت این مدل یکی از بهترین چارچوبهایی است که به سازمانها کمک میکند با توجه به صنعتی که در آن فعالیت میکنند، فرآیندهای لازم برای خلق ارزش برای مشتری را شناخته و در راستای بهبود این فرآیندها اقدام کنند .(OLeary, 2004)

این مدل کلیه فرآیندهای یک سازمان تولیدی - خدماتی را در چهار سطح دستههای فرآیندی1، گروههای فرآیندی2، فرآیند3 و فعالیت4 ارایه میکند. دستههای فرآیندی بالاترین سطح فرآیندها در سازمان هستند. گروههای فرآیندی سطح بعدی فرآیندهای سازمانی هستند که میتوان به خدمات پس از فروش، تهیه و تدارک کالا و استخدام پرسنل اشاره کرد. در سطح بعدی فرآیندها قرار دارند. فرآیندها مجموعهای از فعالیتهای بهم مرتبط میباشند که در ازای دریافت ورودی و مصرف منابع، خروجی و نتیجه را حاصل میکنند. آخرین سطح، فعالیتها هستند. فعالیتها رویدادها و اتفاقاتی هستند که هنگام اجرای یک فرآیند به وقوع میپیوندند. دریافت درخواست مشتری و رسیدگی به شکایات وی و یا مذاکره قراردادهای خرید، نمونههایی از این فعالیتها هستند (محمدرائی نائینی و همکاران، .(1393

مدل APQC دارای یک مدل فرا صنعتی و یازده مدل مختص صنایع هوافضا و دفاعی، خودروسازی، بانکداری، تولید و پخش برنامههای رادیو و تلویزیون، محصولات مصرفی، آموزش، تولیدکنندگان انرژی الکتریکی، بالا دستی نفت، پایین دستی نفت، دارویی و مخابرات است (ابراهیم زاده پیله ورد، .(1392 مدل APQC در بالاترین سطح خود دارای پنج دسته فرآیند عملیاتی و هفت دسته فرآیند مدیریت و پشتیبانی است که در شکل (1) نشان داده شده است.


شکل (1) چارچوب طبقه بندی فرآیندی در مدل APQC

-5 روشCSCMP

در این بخش به دنبال معرفی استاندارد CSCMP به عنوان یکی از استانداردهای مطرح برای بهینه کاوی و عارضهیابی زنجیره تامین میباشیم. این استاندارد به عنوان هستهی اصلی مقاله پیشرو مطرح میباشد.

پیش از توضیح در مورد استاندارد فعلی، لازم است تا ابتدا در مورد »انجمن حرفه ایهای مدیریت زنجیره تامین« یاSCMP مطالبی بیان شود. این انجمن در سال 1963 با هدف توسعه، آموزش و ایجاد پیشرفت در دانش زنجیره تامین ایجاد گردید. از جمله مهمترین خروجیهای این انجمن

5

میتوان به انتشار »فرآیندهای استاندارد زنجیره تامین« اشاره نمود که مانند مدل SCOR شامل فرآیندها و زیرفرآیندهای استاندارد زنجیره تامین میباشد. در سال 2009 این انجمن با همکاری مرکز بهره وری و کیفیت امریکا (APQC) به انتشار نسخه دوم استانداردهای فرآیندی زنجیره تامین پرداخت. در ادامه با توجه به وجود خلاء دادههای دقیق و رایگان برای اجرای بهینه کاوی، انجمن CSCMP با همکاری APQC به انتشار یک استاندارد از حداقل نیازمندیهای هریک از فرآیندهای مرتبط با زنجیره تامین پرداخته است، که در این قسمت به توضیح آن خواهیم پرداخت.

این دو سازمان به عنوان دو سازمان مطرح، یکی در زمینه ی مدیریت فرآیندها و عملکرد (یعنی (APQC و دیگری در زمینه ی مدیریت زنجیره تامین (CSCMP) در سال 2004 همکاری مشترکی را با یکدیگر آغاز کردند. این همکاری در قالب ایجاد ابزارها و سیتمهای بهینه کاوی و عارضهیابی زنجیره تامین در دو بعد کمی و کیفی شکل گرفت. از بعد کمی، شرکت APQC از ماه می 2004 زیرساختهای لازم برای ایجاد یک پایگاه داده برای اجرای بهینه کاوی، تحت عنوان OSBC را فراهم کرد که با همکاری متخصصان CSCMP در اواخر سال 2004 این سیستم مخصوص بخش زنجیره تامین راه اندازی گردید. تحقیق OSBC را میتوان به نوعی یک »باشگاه از شاخصهای اندازه گیری عملکرد« دانست که به شکل بسیار دقیقی تعریف شده اند و سازمانها با عضویت در آن به سادگی و دقت بالا، امکان اجرای عارضهیابی به شکل کمی را دارا میباشند. نزدیک به 150 شاخص گوناگون در 4 منظر برنامهریزی زنجیره، تدارکات، تولید و لجستیک در سیستم OSBC مخصوص زنجیره تامین، وجود دارد.

سیستم OSBC به عنوان یک سیستم جامع مخصوص بهینه کاوی و عارضهیابی به شکل کمی، اگرچه دقت بالایی دارد اما هزینه ی بالای عضویت در این سیستم و پیچیدگیهای محاسباتی مرتبط با محاسبه ی شاخصهای گوناگون این سیستم را میتوان از نقاط ضعف آن برشمرد. این در حالیست که همکاری CSCMP و APQC منجر به انتشار مجموعه ای از حداقل استانداردهای موردنیاز برای فرآیندهای مدیریت زنجیره تامین به صورت کیفی نیز شد. این حداقل استانداردها به شکل کیفی و رایگان در اختیار عموم صنایع قرار گرفته است تا سازمانها بتوانند به شکلی کم هزینه و سریع به عارضهیابی و تحلیل اجمالی سازمان خود بپردازند (.ابراهیم زاده پیله ورد، .(1392

در این استاندارد، معرفی فرآیندها و زیرفرآیندها منطبق با مدل APQC صورت گرفته است و کارشناسان CSCMP با استناد به منابع تحقیقی و اطلاعاتی معتبر، به معرفی حداقل استانداردهای موردنیاز هر فعالیت پرداخته اند.

-6 روش ترکیبی پیشنهادی

امروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی، انسان برای شناسایی ضعفها و گپهای موجود در هر حوزهای به دنبال یافتن و یا ساختن مدلهایی است تا بتواند با استفاده از تکنیکهای موجود بهترین راهکار را در کمترین زمان با بیشترین تاثیر ارائه و استفاده نماید. برای کلیه سازمانهایی که فرآیندهای آنها بر اساس مدل APQC طراحی شده اند و یا انطباقی نزدیکی بین چارت و ساختار سازمانی، فعالیتهای سازمان و اهداف شرکت وجود دارد، میتوان از مدل »استاندارد حداقل نیازمندیهای زنجیره تامین «CSCMP به عنوان هسته اصلی متد پیشنهادی در جهت اجرای عارضه یابی زنجیره تامین استفاده نمود.

همانطور که از نام این استاندارد پیداست، این روش یک زنجیره تامین ایدهآل را تداعی نمیکند. در واقعی بدنبال پیاده سازی زنجیره تامین »مناسب« در سازمان است به گونه ای که بتوان رضایت مشتریان را بدست آورد.

همانطور که اشاره شد این استاندارد یک ابزار اندازه گیری میباشد که به ارائه ی کلی حداقل نیازمندیهای فرآیندهای مرتبط با زنجیره تامین میپردازد. به دلیل آنکه »مدیریت داراییها« و »مدیریت روابط بیرونی« در مدل APQC مرتبط با فرایندهای زنجیره تامین نیستند، این استاندارد 10 بند از 12 بند اصلی فرآیندهای اصلی معرفی شده از سوی APQC را شامل میشود. همچنین زیرفرآیندهای گوناگون که تاثیری بر فرآیندهای مرتبط با زنجیره تامین ندارند، از این استاندارد حذف گردیده اند. لذا میتوان اینگونه تعبیر کرد که این استاندارد شامل همه ی فعالیتهایی است که اولا توسط مدل APQC ارائه شده است و ثانیا با مباحث مرتبط با مدیریت زنجیره تامین در ارتباط مستقیم هستند، در نتیجه این استاندارد انطباق پذیری بسیار بالایی با مدل APQC خواهد داشت .

فرآیندهای مرتبط با زنجیره تامین تا سه سطح ریز شده اند و برای سطح سوم (که همان فعالیتهای اجرایی هستند)، حداقل نیازمندیها ذکرگردیده است. با طراحی چک لیستهایی برای هر بخش از سازمان جهت شناسایی وضعیت اجرایی این نیازمندیها میتوان در مورد وضعیت عارضه بودن آنها تصمیم گیری کرد. در واقع بر طبق این استاندارد، هر کدام از این نیازمندیها که در شرکت و یا واحد مربوطه اجرا نشود و یا مطابقت نداشته باشد به عنوان عارضه شناسایی خواهند شد. پس بر طبق این استاندارد میتوان یک پرسشنامهای که شامل نیازمندیهای استخراج شده برای هر بخش است، تهیه نمود تا در آن وضعیت اجرایی نیازمندیها مربوطه بررسی شود. به عبارت دیگر این روش عارضه یابی به صورت کیفی به شناسایی شکافهای موجود میپردازد و به نیازمندیهای مربوط به هر بخش با جوابهای صفر و یک (بلی و خیر) از دیدگاه وضعیت اجرایی پاسخ میدهد و اگر نیازمندی مربوطه در شرکت اجرا نشود در حکم عارضه تلقی خواهد شد. بنابراین بر طبق این روش هیچ اولویت بندی برای عارضههای شناسایی شده وجود نخواهد داشت.

نیازمندیهای استخراج شده ممکن است تا حدودی اجرا شوند و یا وضعیت اجرایی نامنظمی داشته باشند. بنابراین نمیتوان با جوابهای صفر و یکی به آنها پاسخ داد. از طرفی با توجه به تعدد نیازمندیها، پروژههای بهبود گستردهای ممکن است استخراج شود. بنابراین جهت آگاهی مدیریت و

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید