بخشی از مقاله
چکیده:
امروزه دانش بهعنوان مهمترین منبع سازمان، بهخصوص سازمانهای پروژه محور محسوب میشود. موفقیت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانها به شدت وابسته به ارزیابی صحیح از میزان بلوغ دانشی در مواردی همچون: ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی، فناوری اطلاعات، منابع انسانی و رهبری است. وضعیت عوامل کلیدی موفقیت در شاخصهای بیان شده در مورد مطالعه که واحدی دانشگاهی، آموزشی و پژوهشی است از طریق پرسشنامه مورد آزمون قرار گرفته است. دادههای به دست آمده بر اساس بالاترین میانگین (آزمون فریدمن) توسط نرمافزار SPSS 19 تحلیل و اولویتبندی شدهاند. جامعه آماری در این تحقیق شامل کلیه مدیران دانشکدهها و گروههای آموزشی و پژوهشی، اعضاء هیات علمی، پژوهشگران و کارکنان این مجتمع دانشگاهی که شامل 67 نفر میباشند بوده که برای تمامی آنها پرسشنامه ارسال گردیده است. از بین پرسشنامههای توزیع شده، تعداد 41 پاسخنامه همراه جواب عودت گردید. پس از تحلیل مشخص گردید که وضعیت شاخص استراتژی و رهبری با برخورداری از میانگین موزون 3/074 برای استقرار مدیریت دانش در وضعیت مطلوب بوده و شاخصهای منابع انسانی، فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی و زیرساخت فناوری به ترتیب با میانگینهای موزون 2/962، 2/933، 2/916 و 2/794 در در اولویتهای بعدی قرار میگیرند. بر این اساس در مرحله پیادهسازی مدیریت دانش میبایست جهت شاخصهای با رتبه پایین برنامهریزی دقیقتری صورت گیرد که در این بین شاخص زیر ساخت فناوری میبایست از بیشترین توجه برخوردار گردد.
کلمات کلیدی: مدیریت دانش، عوامل کلیدی موفقیت، سازمانهای پروژه محور، پیادهسازی، عارضهیابی.
×
.1 مقدمه
با تغییرات سریع و ف شار رقابت جهانی، دانش به عامل کلیدی موفقیت ک سب و کار در د ستیابی به مزیت رقابتی تبدیل گ شته است. دانش باعث افزایش ارزش سازمانی از طریق مشارکت در محصولات، فرآیندها و افراد میشود، در حالی که مدیریت دانش اطلاعات، دادهها و دارائیهای فکری را از طریق شــناســایی دانش مفید برای اقدامات مدیریت، تبدیل به ارزش پایدار مینماید. مدیریت دانش شامل فرآیندهایی جهت تسهیل استفاده و توسعه دانش سازمانی، به منظور ایجاد ارزش و افزایش و حفظ مزیت رقابتی میباشد، .[1]
تحولات شگفت انگیز اخیر در فناوریهای نرم و سخت موجب شده است تا حرکت جامعه بشری به سمت "جامعه دانش محور" سرعت بگیرد تا حدی که تمام ابعاد توسعه بشر امروز با صفت »دانش محور« مزین شود. عباراتی نظیر »اقتصاد دانش محور«، »اقت صاد خدمات فکری«، »ع صر اطلاعات و دانش« و »تو سعه دانایی محور« همگی دلالت بر این مو ضوع دارند که دانش منبع اســاســی قدرت بوده و کســب اقتدار در جهان امروز مرهون تولید علم و دانش و مدیریت آن اســت. در این میان، ســازمانهای دانشــی همچون دانشــگاهها و مراکز تحقیقاتی مرتبط با آنها نیازمندند تا در این محیط متلاطم با بکارگیری ابزار مدیریت دانش به نوآوریهای صنعتی کمک نمایند. این نهادهای دانشی، در راستای تحقق هدف مذکور با انبوهی از موضوعات مدیریت دانش مواجهاند که باید آنها را مورد توجه و پردازش قرار دهند، .[2]
دانش ( (2012 به نقل از لیند و والد (2010) مشخصه دانشگرا بودن سازمانها را ادغام علم و توانایی با دانش فردی دانسته که مستلزم جزئی کلیدی در انجام موفق وظایف و توسعه فضای رقابتی میباشد؛ او خاطر نشان میشود که در عمدهی سازمانهای پروژهمحور، که سازماندهی ساختار انجام پروژه موقتی ا ست، هیچ مکانی سم منا سبی برای بهد ست آوردن، نگهداری و انت شار دانش و همچنین، برای یادگیری سازمانی وجود ندارد، .[3]
در سازمانهایی همچون مجتمع دانشگاهی مورد مطالعه که پژوهش محور بوده و دوام و ثبات آن به تداوم فعالیتهای پژوهش در قالب پروژههای تحقیقاتی انجام شده توسط مراکز پژوهشی علوم و فناوری زیر مجموعهاش وابسته است. فراموش شدن تجارب ارز شمند و درسهای آموخته شده از پروژهها قبلی موجب دوبارهکاریها، افزایش زمان، هزینه و بطور کلی اتلاف منابع می شود. بنابراین مدیریت دانش در چنین سازمانهای پروژه محور برای حفظ دانش پروژهها و یکپارچهسازی آنها در سطح سازمان اهمیت پیدا میکند.
.2 چارچوب نظری
.1-2 مدیریت دانش مدیریت دانش فرآیند سیستماتیک منسجمی است که ترکیب مناسبی از فناوری اطلاعاتی و تعامل انسانی را بهکار میگیرد تا
سرمایههای اطلاعاتی سازمان را شناسایی، مدیریت و تسهیم کند. این داراییها شامل پایگاههای اطلاعاتی، اسناد، سیاستها و رویهها و همچنین دانشهایآَشکارو ضمنی کارکنان می شود. مدیریت دانش برای شناسایی و کشف، ذخیره سازی و تسهیم دانش در داخل یک سازمان از روشهای متنوع و گستره، که مبتنی بر ساختار، فرهنگ و فرآیندهای آن سازمان میباشد بهره میبرد، .[4]
مدیریت دانش در یک ســازمان باید در تمامی ســطوح و فعالیتهای ســازمان جاری شــود و لازمه بهبود مســتمر آن، ارزیابی و سنجش ا ست. روشهای گوناگونی برای پیاده سازی مدیریت دانش خلق شده ا ست که تفاوت آنها نا شی از اختلاف نظرهایی جزئی در مورد تعریف آنان از مدیریت دانش و نیز گوناگونی سازمانها و نیازهایشان است. نکات مهمی که در پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای ایرانی باید لحاظ شود، در نظر گرفتن رفتارکمّیسازمانهای ایرانی، انعطافپذیر بودن محتوای برنامه در
2
سازمانهای متفاوت، وجود صنف عمومی در کارهای گروهی و تبادل اطلاعات و دانش، بهرهگیری از متدهای پیادهسازی شده و تجارب آنها، ونهایتاًتدریجی بودن فرآیند پیادهسازی است .[5-4]
پیادهسازی مدیریت دانش بایستی در یک فرایند گام به گام و تدریجی صورت گیرد، چرا که تغییر ناگهانی باعث از دست رفتن سرمایههای موجود میشود و پیادهسازی را با شکست روبرو خواهد نمود. سیستم پیادهسازی باید بگونهای باشد که ضمن شامل بودن کلیه مفاهیم اصـلی دانش، خلاء عدم یکپارچگی را که در اکثر مدلهای دانش وجود دارد مرتفع کرده و با تشـکیل اهداف دان شی که ن شات گرفته از اهداف ا ستراتژیک دان شی در لایههای زیرین ا ست، فرایندهای مدیریت دانش پروژهها، بر ب سترهای دانشی مناسب جاری شده و موجب ارتقاء دانش و بهبود عملکرد و فرایندها در سازمان گردند. [7-6] همانند هر فرآیندی، مدیریت دانش نیز میبایســت در ســازمان جهت مدیریت بهتر پایش و اندازهگیری شــود. اندازهگیری به ما
میگوید برنامههای مدیریت دانش تا چه میزان به اهدافشان رسیدهاند. اندازهگیری پیوسته و تحلیل به ما تصویری از پیادهسازی مدیریت دانش خواهد داد. وقتی در یک سازمان اندازهگیری موثر و پیگیر متریک پیرامون اشتراک دانشخرُ دهد، موفقیت اجرا، شناخت رویدادهای راهنما و بازگ شت سرمایهگذاری ممکن ت ضمین میگردد، .[8] بنابر اظهار نظر و سلی (2002) اندازهگیری باید بهعنوان یک توانمندساز به ما در دیگر فرایندهای تجاری کسب و کار کمک کند، .[9]
دانشـــگاهها به دلیل طبیعت: الف) دارا بودن زیربنای اطلاعاتی مدرن، ب) اشـــتراک دانش با دیگران، ج) تمایل دانشـــجو به اندوختهسازی دانش از منابع دسترس، محیطی مناسب برای کاربرد اصول و روشهای مدیریت دانش است، .[11] کارکرد اصلی محیطهای دانشگاهی بواسطه فعالیتهای تحقیقاتی و تدریس، در آفرینش و انتشار دانش است. دانش دارایی بسیار ارزشمند در یک دان شگاه ا ست. توانایی بکارگیری ماهرانه انواع گوناگون از دانش آکادمیک و غیر آکادمیک در خلق ت صمیمات خاص جهت بهبود در عملکرد دانشگاه بهعنوان یک اصل است. بنا بر نظر راولی (2000) برای آغازی موفق در مدیریت دانش در محیطهای دانشگاهی، مدیران نیاز دارند به روشنی فرایندهای همراه شده با آفرینش دارایی دانشی را اداره، و مقدار سرمایه فکری و نقش مداوم آنان در اجتماع را شــناســایی نمایند. اگر چه، توجه صــرف به جنبه فنی، همچون افزایش ســطح ســواد کامپیوتری و آمادهسازی اطلاعات کافی و زیرسازی ارتباطات نمیتواند باعث اطمینان از توفیق مدیریت دانش شروع شده شود. [10] بطور خلا صه، مدیریت دانش را میتوان فرآیند خلق، انت شار و بکارگیری دانش به منظور د ستیابی به اهداف سازمانی تعریف
نمود، .[2] با وجود نو بودن مفهوم مدیریت دانش، تعارف متعددی از آن صورت پذیرفته ا ست. برخی از این تعاریف، معطوف به ســاختار مدیریت دانش بوده و برخی دیگر به ماهیت و کارکرد آن میپردازد. به زبان ســاده، مدیریت دانش ســازمان دادن برای دانستن است. کوششی هماهنگ برای تصرف دانش حیاتی سازمان، اشتراک دانش میان یک سازمان و برجسته کردن حافظه جمعی سازمانی برای بهبود تصمیمگیری، افزایش بهرهوری و نوآوری است. مدیریت دانش شامل تصرف دانش، خرد، تجربیات با ارزش افزوده کارکنان سازمان، آسان کردن بازیابی دوباره و نگهداری آن به عنوان دارایی سازمانی است. مدیرت دانش، کوششی برای تبدیل دانش کارکنان (سرمایه انسانی) به دارایی مشترک سازمانی (سرمایه فکری ساختاری) است، .[2]
دانش پروژه، تســهیل انتقال دانش در پروژهها و در میانبخشهای دائمی و موقت ســازمانی اســت. کیفیت اطمینان مبتنی بر سودبخشی دانش، صحت و دسترس بودن در هر زمان مهمترین بخش دانش پروژه در سازمان است. مدیریت دانش، سازمانی یادگیرنده و قابل د ستیابی به نتایج سود اقت صادی بی شتر را با ا ستفاده گ سترده از فناوری اطلاعات و بهبود فرآیندها از طریق روشهای جدید و با استفاده از تجارب دیگران فراهم میکند، .[3]