بخشی از مقاله
عنصر رنگ و صورخیال در شاهنامه ی فردوسی
چکیده
پس از گذشت قرنها، شاهنامه به عنوان یک پدیدهیشگرف جهانی و مرزهایی به وسعت تمدّن انسانی، دارای افقهای ناشناخته ای است که چشم انتظار پژوهشهای شایسته و بایسته است.شاهنامهمرتفع، ترین قلّهی ادب حماسی در ایران و حتّی در تمام جهــــــــان، اثری است بی نظیر؛ که لب تشنگان میراث اساطیری این سرزمین، هر از گاهی در باب آن به تفحّص و جستجو می پردازند. تنها اثری که به جرأت می توان ظرفیت تحقیقاتی آن را بی نهایت دانست؛ شاهنامهی فردوسی است که هنوز پژوهشهای
افزونتری را به خود می خواندطی. دوران متمادی پس از تولّد شاهنامه، همواره کلمهکلام، و متکلّم آن از جنبههای هنری و زیبایی شناسی منبع تحقیق مناسبی برای پژوهشگران داخلی و خارجی بوده است.
در این مقاله نه در خصوص مطلق رنگ و حتّی تنوع آن سخن به میان آمده، بلکه از منظر زیبایی شناسـی و پنجـره ای کـه بـر روی احسـاس و ادراک شـاعر گشـوده اسـت؛ مطالبی بیان می گردد. آشنا بودن و کاربرد رنگهایی که در کنار هم متناسب به نظر می رسند؛ نه فقط هنر، که علم است و از قوانین ویژه ای پیروی می کند. در ادب فارسی ما آن گاه که رنگها در حوزهی صور خیال شاعران کاربردی هنرمندانهیافته اندهمواره؛ قابل تأمّل و بررسی بوده اند. جای تردید نیست که حواس و اعضای ما از زیبایی شعر
و هنر متأثّر می شود و به هیجان می آیدبا. اندکی تعمّق در شاهنامه و سخنان رنگین فردوسی پرده ای از راز این تأثیر و ماندگاری اثر او بر خواننده گشوده خواهد شد.
واژگان کلیدی : عنصر رنگ - شاهنامه – صور خیال – ادب فارسی – فردوسی
مقدمه
با این که سالهاست در زمینهی ارزش ادبی و فرهنگی شاهنامه، کتا بها و مقالات بسیاری به دوست داران فرهنگ و ادب فارسی ارائه شـده اسـتامّـا؛ ذهنهای نقّاد و کاو شگر همواره در زوایای این اثر جهانی حرف های بسیاری برای گفتن یافته اند کـه ممکـن اسـت بسـیاری بـه سـادگی از کنـار آن گذشـته باشنددریای. بی کران شاهنامه که چون آفریننده اش پر هیمنه و ابهّت است؛ سرشار از صدفهایی است که با گشـودن آن لعـلهـایی گـران بهـا مشـهود مـی گردد که چشمان بسیاری را به خود خیره می نماید.در ادبیات ملل مختلف که » مجموعه آثار به جای مانده از زبان آن« ملّتهاست؛ به وضوح می توان چـون آیینه ای تمام نمای، جلوههای تمدّن و فرهنـگ آنـان را وا کاویـد. وانصـافاً کـه در شـاهنامه ایـن بـزرگ تـرین نماینـده -ی ادب فارسـی در عرصـه ملّـی و جهانی،تمامی آمال و اندیشه های قوم ایرانی به ظرافت هرچه تمام تر انعکاس یافتـه انـد.» شـاهنامه حماسـهی عظـیم جهـانی اسـت و در سرتاسـر آن همـه چیـز
عظمت دارد : اندیشه - ی فردوسی، هنر فردوسی، قهرمانان شاهنامه و...« (ریاحی،(269 : 1376و همین عظمت باعث شـده کـه سـالیان متمـادی آثـار تحقیقـی بسیاری دربارهی شاهنامه به رشتهی تحریر در آید.
در بارهی ارزشهای شاهنامه از نظر لفظی و معنوی تحقیقات شایانی به عمل آمده و استادان مسلّم زبان و ادب پارسـی داد سـخن را نیکـو داده انـد و در این صفحات اندک فرصت و مجال ذکر نام و آثار به رشتهیتحریر درآمده در این زمینه میسّر نیست و علاقه مندان را به بوسـتانهـای کتابخانـه، حوالـت مـی دهم تا از همنشینی با این آثار برجسته حظّ معنوی لازم را ببرند. امّا در خصوص موضوع این مقاله مواردی که در دست بوده و نویسنده از آنان کمک گرفتـه است؛ کتاب ارزشمند صور خیال در شعر فارسی نوشتهی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، تصویر آفرینی در شاهنامهی فردوسی، کار ارزشمند دکتـر منصـور رستگار فسائی، چکیدهی پایان نامه ای با عنوان بررسی عنصر رنگ و جلوه های آن درشاهنامهی فردوسی،( خـانم لـیلا احمـدیان، کارشناسـی ارشـد دانشـگاه شیراز، (1381، مقالهی »کارکرد رنگ در شاهنامهی فردوسی) « فصلنامهی ادب پژوهی، شماره دوم، تابستان 1386 )نوشتهی کاوس حسن لی – لیلا احمـدیان و مقالهی »نقش رنگ در تصاویر شعری شاهنامه « نوشتهی دکتر احمد ضابطی جهرمی ( روزنامهی رسالت، شماره 5859، (20/2/1385، که هـر کـدام از آثـار مذکور به صورت موردی در خصوص کاربرد و کارکرد رنگ در شاهنامه مواردی را ذکر نموده اند و کمتر در زمینهی عنصر رنـگ و صـور خیـال بحثـی را ارائه داده اند. در این مقاله سعی شده است که برخی از زوایای خیال انگیز رنگها که ممکن است از نظـر نویسـندگان دیگـر بـه آن پرداختـه نشـدهایـکـاملاً محدود و سربسته اشارهای کرده باشند به تفصیل مورد امعان نظر واقع گردد و کوشیده شده جنبهی تصویری IMAGE و خیالی آن رنـگهـا مـورد کـاوش
قرار گیرد.
هر چند بسیاری از اندیشمندان را نظر بر این است که :ارزش» شاهنامه متّکی به الفاظ و صنایع لفظی آن نیسـت؛ اندیشـههـای والای انسـانی، اندیشـههـای مرگ ناپذیر جاودانی، دردهای همهی انسانها در هر کجای دنیا که بوده اند و خواهند بود.) « همان:( 269 پیام اصلی فردوسی است؛ و جلوههای جمـال را از ورای نقاب الفاظ و کلمات، رنگها و نمادها می توان مشاهده کرد؛ با این حال یکی از ویژگیهای بارز آثار هنری و از جمله شاهنامهاین، است کـه معمـولاً کلمات و الفاظ نیز به نوعی حامل اندیشههای شاعر و نویسنده اندهرنوع. خاصّی از ادبیات الفاظ یگانه و بی همتایی را می طلبد.
آن هچ قابل تأمّل به نظر می رسد؛ الفاظ فاخری است که فردوسی به مدد آنها بر راز این عظمت افزوده است. » شک نیست که الفاظ، جلـوه و مظهـر یـا نمود الهام و کیفیات نفسانی شعرا می باشد.« (شجیعی، ( 9 :1375 در بسیاری از زوایای شاهنامه، گذشته از معنی، لفـظ نیـز گویـای فضـای حماسـی منظومـه است. در اشعار گویندگان سبک خراسانی که نویسندهی کتـاب صـور معـانی در مکتـب درون گرایـی از آن بـه » مکتـب بـرون گرایـی « تعبیـر مـی کنـد، » تشبیههای زیبا، الفاظ روان و قدرت بیان به اوج عظمت می رسد.) « همان:12 در) عنصر بیرونی تجسّم و توصیف اساس شعر است و »اینجاسـت کـه شـاعر بـه دنبال کلمه و لفظ می رود و بهاری الفاظ و کلمات می خواهد سرّ درون خویش را به دیگران منتقل کند. بنا براین ادبیات چیزی جز ابلاغ و انتقـال نمودهـای نفسانی نیست. در حالی که واسطهی این ابلاغ و انتقال، الفاظ و کلمات هستنددر. این صورت لفظ که موجد تحقّق هر اثر ادبی استیکـی؛ از عوامـل مهـمّ و مؤثّردر چگونگی شیوهی ادبیات به شمار می رود.) « همان:( 7 شاید رنگها جزء آن دسته الفاظی هستند که بار معنایی بـه جـز آن چـه واقعیـت وجودیشـان اقتضا می کنند، به همراه داشته باشند. » رنگ زندگی است، زیرا دنیای بدون رنگ همچون مرده است، رنگمُثُلهاهای ازلی انـد.) « یوهـانس آیـتن، 7 :1383 ) رنگهانماد و سمبل چیزهای خاصّی هستند و بر روح و روان انسان تأثیر متفاوتی دارند. در میان مردمان قدیم گاهی فقط جنبهینمادی رنـگ مـورد توجّـه قرار می گرفت که در این صورت » یا برا ی مشخص کردن طبقات اجتماعی و کاستیها بـه کـار مـی رفـت و یـا بـه صـورت نمـادی بـرای عقایـد مـذهبی یـا
اساطیری به کار گرفته می شد )«همان : ( 14 این کاربرد در شاهنامه با توجه به زمینههای حماسی و اساطیری آن جلوهی بارزتری دارد.
بی شک بررسیاصرعن مختلف یک اثر ادبی در شناخت واقعی آن اثر بسیار کارگشا و حـائز اهمّیّـت اسـت. و یکـی از عناصـری کـه فردوسـی بـیش از همگنانش در اثر خود از آن سود جسته است؛ عنصر رنگ است. جایگاه ویژه ای که رنگ در ایجاد اسطورهها دارد بـر کسـی پوشـیده نیسـت. و هـر کـدام از رنگهایی که در شاهنامه به کار رفته اند؛ سوای رنگ بودنشان، حامل رمز و رازهای دیگریخصوصاً، از جنبههای زیبایی شناسی بوده انـد. تنهـا آن کسـانی
که عاشق رنگند، زیبایی و حضور دائمی آن را قبول دارند. رنگ در اختیار همه است، ولی رموز عمیق تر آن، فقط برای عاشقانش گشـوده مـی شـود« (همـان ( 15: و بیشک فردوسی از این رموز بیش از همه آگاه بوده است.
بسیار کسانی هستند که: » زیبایی رنگهارا خوب احساس می کنند. چشم نقّاشی که تربیت هنری یافته است؛ امواج و اشکال رنگها را از چشـمهـای عـادّی بهتر تشخیص می دهد و طبعاً زودتر از دیگران می تواند از هماهنگی رنگهالذّت ببرد. « (زرین کوب،56 :1378 شـاعر) حکـیم ونقّـاش چیـره دسـت مـا بـا عنایت به محدودیت دایرهی رنگها در آن عصر، به کمک کلمات رنگین تصاویری جاودان را بر عرصهی فرهنگ و ادب ایـران ترسـیم نمـوده اسـت؛ کـه شایان بحث و جستجو ست.
رنگ در حیطهی سّحبینایی انسان دارای جذّابیت های خاصّخود می باشد.» از آن جا که رنـگ در قلمـرو حـس بینـایی اسـت در وصـفهـای مـادَی و تصویرهای محسوس، قویترین عامل انتقال مشابهت و ارتباط می تواند قرار گیرد ) .« شفیعی کدکنی، 1386، ( 280 رنگ در روان شناسی امروز حامل پیـامهـا و راز و رمزهایی است که حتّی درونیترین لایههای شخصیّت انسانها را نیز می توان در سلایق رنگی آنان جستجو کرد. تأثیر غیر قابل انکاری کـه رنـگ در ایجاد تابلوهای نقّاشی دارد بر کسی پوشیده نیستامّ. در تمامی آثار ادبی و علی الخصوص در شاهنامهرنگ» مؤثّرترین و برجستهرینت وجه تصـاویر حسّـی
و توصیفات تجسّمی –بصری شاهنامه است و به طـور کلّـی در آفـرینش صـور خیـال و روایـات توصـیفی شـاهنامه نقـش بـارزی دارد؛ بـه ویـژه ایـن کـه در محدودهی مجازهای زبان و بیان شاعرانه فردوسی و از جمله در بیان تصاویر تشبیهی و اسـتعاری پویـا و زنـدهی او، بسـیارمـؤثّر واقـع شـده اسـت ) » ضـابطی جهرمی، ( 19 :1385 بر روی هم در صور خیال،رنگ» یکی از مؤثّرترین عوامل آفرینش استهم، از نظر مجازهای زبان شـعر و هـم از نظـر اهمّیّتـی کـه در خلق تشبیهات و استعارهیهامتحرّک و حسّی دارد ) « شفیعی کدکنی، (271 : 1386 شواهد بسیاری در شاهنامه در زمینهی این گونه اسـتفاده از عنصـر رنـگ وجو دارد که این مقاله به دنبال ارائهی پاره ای از این شواهد است.
فردوسی با عنایت به زمینهی اصلی کتاب خودتلاش، نموده است عنصر رنگ را با دقّت بیشتری در تصاویر توصیفی و صور خیال خود به کـار ببـرد.» در میان شاعران پارسیهیچ، شاعری را نمی توان نام برد که در توجّه و استفاده از رنگ بتواند در تصویر سـازی و توصـیف بـا فردوسـی برابـری کنـد. یکـی از دلایل حسّی و زنده بودن تصاویر او، استفاده از رنگ است.) « ضابطی جهرمی،» ( 19 :1385 در برخی از فرهنگ های قدیمی، از جمله مصریهـا و چینـیهـا، از رنگ برای درمان استفاده می شده است. این کار که گاهی به آن نور درمانی یا رنگ شناسی نیز گفته می شود؛ هنوز هم به عنوان روش درمـان جـایگزین مورد استفاده قرار می گیرد (COLORPSYCHOLOGY.HTM) « امروزه در روان شناسی رنگ ها، بسیاری از علایق و سلیقههای افـراد را مـی تـوان به کمک رنگها حدس زد. و به لایههای پنهانی و درونی آنان میتوان پی برد.» رنگ و انتخاب رنـگهـاو تشـخیص نـوانس رنـگهـا و سـازش رنـگهـا و
عاطفهی رنگها و زبان رنگها و سخن رنگها، دنیایی است پر از شگفتی ) « شریعتی، ( 535 :1376 این که در کجا و چگونه می توان یک رنگی را به کار برد تا »اشاره« به نمود یا زبان آن رنگ را بتوان احساس کردخود؛ هنر و فنّی استدر. دنیای نقّاشـی و
رنگ، » هماهنگی در رنگ ها، مثل هماهنگی در نت های موسیقی است. همان گونه که ترکیبی از نتهای موسـیقی مـی توانـد آهنگـی گـوش نـواز بیافرینـد؛ ترکیبی از رنگها ی متناسب نیز می تواند یک اثر چشم نواز به وجود آورد. ) « شی جی وا، (13 :1377
آن چه مسّلم است این است که » عنصر رنگ به عنوان گسترده ترین حوزهی محسوسات انسانی در تصویرهای شاعرانه سـهم عمـده ای دارد و از قـدیمی ترین ایّام مجازها و استعارههای خاصّی از رهگذر توسعه دادن رنگ در غیر مورد طبیعی خود در زبان وجود داشته است. چنانکه بسیاری از امـور معنـوی کـه بهحسّ بینایی در نمی آیند با صفتی که از صفات رنگهاست نشان داده شده اند.) « شفیعی کدکنی، ( 274 :1386 شاعر توانایی چون فردوسی، با پیونـد زدن رنگهابه عنصر تخیّل، تابلو های رنگینی را با مهارت تمام در مقابل دیدگان خواننده ترسیم می نماید. چون خیال عنصر اصلی شـعر، در همـهی تعریـفهـای قدیم و جدید است « (همان:3 )؛ بسیاری از شاعران عرصهی ادب فارسی کوشیده اند معانی مختلـف را در پرتـو خیـال بـه صـورت شـاعرانه بیـان کننـد. و بـه کمک کلام مخیّل خود زمینهی تحریک عواطف و افکار مخاطبان شعر خود را فراهم نمایند.شعر» که خود مخلوق و مولـود تخیّـل نویسـنده و شـاعر اسـت؛ باید در خواننده و شنونده نیز موجد تخیّل باشد. ) « زرین کوب ،56 :1378پیوند) خلَاقیت و تخیل شاعران یکی از رازهای ماندگاری آثار ادبی است.
با توجّه به همین نکتههاست که نویسندگان » خیال را به معنی مجموعهی متصرّفات بیانی و مجازی در شعر ) « شفیعی کدکنی، ( 16 :1386 یا عبـارت از » ادراک آمیخته به عاطفه یعنی خوشی و رنج حاصل از برخورد با امور و اشـیاء « (ثروتیـان، ( 17 :1369 بـه کـار مـی برنـد. بـه عبـارت دیگـر خیـال را » یـک صورت ذهنی دگرگون شده ای می دانند که تحت تأثیر عاطفه، رنگ و شکل گرفته و از عالم ادراک ( حقیقت) دور شدهاست.« (همان: ( 17 در نظـر آنـان، تصویر با مفهومی اندک وسیع تر » شامل هرگونه بیان برجستهو مشخّص ) « شفیعی کدکنی، (16 :1386 می باشدبـه. نظـر مـی رسـد هـر اثـر هنـری معمـولاً دارای برجستگیهایی است که بیننده را با اوّلین نگاه مجذوب و شیفتهی خود می سازد و چه بسا راز ماندگاری بسیاری از این آثار، همین برجسـتگیهـا بـوده استدر. نقّاشی، بازی با رنگها و سایه روشن آنها، این برجستگی را رقم می زند. و در شاهنامه که مملو از تصاویر حماسه و توصیفات میـادین نبـرد، طلـوع و غروب و قهرمانان اسطوره ای است؛ عنصر رنگ، حرکت، عظمت، تکاپو، قدرت، وحشتابهّ،ت و... را ترسیم می نماید.
بیشتر صاحب نظران معتقدند، » فردوسی علاقه مند بود کهیک منظومهی حقیقی و به معنای تمام کلمه به وجود آورد. او مانند یک شاعر به تمام معنـی، تأثیر برومندی در روح خواننده ایجاد می کنددر. اضافه کردن بعضی مطالب مختصری که ممکن شود تمام افسانه را در نظر خواننده به طـور برجسـته مجسّـم نمایدکاملاً؛ به آزادی رفتار کرده است.) « تئودورنولدکه، 147 :1379و(148 عظمـت کـار فردوسـی در آن اسـت کـه در کـلام اوقـدرت» و شـدّت بیـان در عبارات کوتاه و بوسیلهی جمله های ساده ای نمودار می شود که در روح خوانندهیک سلسله آهنگ و طنین ایجاد می کندخـواه، آن وقـایع مادّیـات باشـد و خواهمجرّدات. در یکی دو بیت فردوسی خطوط اصلی را چنان ترسیم می کند کهکی نفر نقّاش به آسانی می توانـد موضـوع تـابلوئی را از آن بیـرون کشـد.« (هانری ماسه،266 :1350 گزافه) نیست اگر بگوییم فردوسی خود نقّاش چیره دستی بوده است که با دنیای الفاظ و کلمات به رغم آن چه امروز نقّاشی نامیـده می شود؛ تصاویر زیبایی را نقشبندی نموده است.فردوسی» استعداد تصویر و تجسّم دارد و این تصویرها هم کوتاه است و هـم روشـن و مـی تـوان بـه راحتـی فهرستی از آنها تنظیم کرد.« (همان: 267 )و در اختیار علاقه مندان شعر و هنر فردوسی قرار داد.
دنیای رنگها در شاهنامه
در روزگار گذشته، رنگها ثابت بوده اند، » یعنی چون رنگ تازه ای کمتر در زندگی و مواد موجود در زندگی ظاهر می شده است؛ اهل زبان نیـازی بـه توسعهی دایرهی لغوی خود در مورد رنگ ها، احساس نمی کردند. « (شفیعی کدکنی، 268 :1386اصولاً) بیشـتر رنـگهـای بـه کـار بـرده شـده در شـاهنامه، اغلب بهمعنای محض استنباط رنگ مدّ نظر بوده است. بعلاوه فردوسی یکی از شعرایی است که به منظور برانگیختن احساسات خواننده و به دلیل اشرافی کـه نسبت به همگنان، در خصوص رنگ ها داشته استعلاوه؛ بر کاربرد عادّی رنگها، به نوعی تأثیر شعر بر مخاطب را بـا صـبغهی رنـگ درآمیختـه اسـت و بـه دنیای غیر انتزاعی آنان نزدیک تر شده استهرچند. تنوّع رنگهادر شاهنامه نسبت به بسیاری از آثار ادبـی بیشـتر اسـت امّـا، در مجمـوع بـه نظـر مـی رسـد، فردوسی شاعری سیاه و سپید است. بسامد رنگهای سیاه و سفید و رنگهای دیگری چون کبود، نیلی، لاژورد و... و عبارات و ترکیباتی که معنـای تیرگـی و سیاهی از آن استنباط می شود؛ چون : قار، قیر، سندروس، آبنوس و یا کـافور کـه سـفیدی خاصـیت آن اسـت، در شـاهنامه بسـیار بالاسـت. هنـر فردوسـی در زمینهی ساخت رنگها در حیطهی زبان شناسی نیز قابل تأمّل است»فردوسی برای بیان رنگ ها از اجسامی چون شنگرف، سندروس، آبنوس، یاقوت، قیر، قار، ،بسّدمرجان، پیروزه، لاژورد « (رستگار فسائی، 30 :1353 )، » لعل، بیجاده، زبرجد، کافور، مشک، طبرخون، زعفران، عقیق، گلستان و... « (حسن لی، :1386 145 )و همچنین به مدد واژههای رنگی چون سیاه، سفید(سپید)،سرخ، زرد، بنفش، ابلق، بور،پیسه، کبود، نیل،دخش، دیزه، سبز، زرین و... بسـیاری از تصـاویر شاهنامه را ساخته است.
در همهی تصاویر شاعرانهی شاهنامه، » آن چیزی که بنیاد تصاویرر ا به وجود آورده است، مسألهی رنگ است خواه با نام رنگ از قبیل لاجـورد و سـرخ و زردو کبود خواه با جانشین های رنگ از قبیل شمامهی کافور یا پرنیان لعـل ) « شـفیعی کـدکنی، (282 : 1386 یـاقوت، آبنـوسبسّـد، و... باشـدواژه. سـازی فردوسی در زمینهی ایجاد رنگها نیز می تواند مورد بررسی قرار گیردعلاوه. بر کلمات عادّی که حامل مفهوم رنگ مـی باشـند؛ سـاختهـای دیگـری کـه معمولاً در این باره به کار برده است به شرح زیر است :
-1 از ترکیب ( اسم یا صفت + گون ) :
چو بشنیــــد رودابه آن گفتگـــوی برافروخت و گلنـارگون کرد روی
* 373/160/1
هوا نیلگـــون گشت و کوه آبنوس بجوشیــد دریا ز آواز کــــــوس
458/206/2
هوا تیـــــره گشت از فروغ درفـش طبرخون و شبگـون و زرد و بنفش
285/133/4
هوا تیـــــره گون بود از تیـــرماه همــی گشـــــت بر کـوه ابر سیاه
348/137/4
هوا قیــــرگون و زمیـــن آبنوس همی آمـــد از دشت آوای کـوس
604/154/4
منیژه سبک آتشی برفــــــــروخت که چشم شب قیرگون را بسوخت
1070/70/5
شوم جوشن و خـــــود بیرون کنم مَبِی روی پژمرده گلــــگون کنم
400/108/5
زمین لاله گـــون شد هوا نیلگون برآمـــد همی مــوج دریای خون
1479/169/5
چو خورشید پیراهـــــن قیرگـون بدرّید و آمـــــــد زپــرده برون
361/30/6
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* تمامی ارجاعات از شاهنامه دورهی 9 جلدی به اهتمام دکتر سعید حمیدیان می باشد. عـدد سـمت چـپ نشـانهی شـمارهی بیـت، عـددمیانی نمایـانگر صفحه و عدد سمت راست بیانگر جلد مورد نظر می باشد
هوا زی جهان بود شبگـــون شده زمین سربسر پاک گلگــون شده
478/98/6
کفن دوز بر وی ببارید خون به شانه زد آن ریش کافــورگون
253/336/6
-2 از ترکیب ( اسم + رنگ ) :
زپستان آن گــــــاو طاووس رنگ برافــــراختی چون دلاور پلنگ
167/60/1
سرش تیز شد کینــــــه و جنگ را به آب اندر افکنــــد گلرنگ را
287/67/1
سیاوش فرود آمـــــد از نیل رنگ مر او را گرفت اندر آغوش تنگ
1746/113/3
چو خورشید برزد ز خرچنگ چنگ بدرید پیراهـــــن مشک رنگ
723/162/4
سرانشان را به خنجـــر ببرید پست بفتــراک شبرنگ سرکش ببست
132/14/5
چو خورشید برداشت از چرخ رنگ بدرید پیراهــــن مشک رنگ
1107/301/5
– 3 از ترکیب ( اسم + فام ) :
بدین چــــاره تا آن لب لعل فام کنــــــد آشنـــا با لب پور سام
447/165/1
ز شادی چــنان شد دل زال سام که رنگش سراپای شد لعــل فام
1408/230/1
چو رخ لعل گشت از می لعل فام به گشتاسب هیشوی گفت ای همام
334/28/6 -4ذکر نام چیزهایی که در عالم طبیعت دارای رنگ خاصّی هستند. به گونه ای که در شاهنامه علیرغم تکرار فراوان برخی از این نامهـا، اغلـب نـوع و جـنس آن مدّنظر نمی باشدوصرفاً. اراده ی رنگ می نمایندمثلاً. :
الف ) آبنوس ] ābnūs په. āwanōs، uēbenos، قس. ع. آبنـوس، ابنـوس، آبـانس [ درختـی اسـت از تیـرهی پروانـه واران کـه در هنـد و ماداگاسـکار و جزیرهی موریس روید. چوب آن سیاه، سخت، سنگین و گرانبهاست.
ب) قار] γā rع.)-1 [اِ.) قیر(ه. م ) زفت. -2 دودهی مرکب، مرکب -3 (ص) سیاه.
ج)لاجورد =] lāĵ(a)vard لاژورد = لازورد )1[اِ-.) سنگی است نسبتاً سخت و آبی رنگ. -2 (ص.= لاجوردی ) به رنگ لاجورد، کبود، نیلی -3 سـیاه، تیره. در شاهنامه بیشتر معنای سیاهی از لاژورد استباط شده است نه رنگ آبی؛ هرچند که امروزه کمتر کسی رنگ لاجوردی را سیاه و تیره می داند.
د) بسّد bossad حجر شجری، مرجان. پایهی آهکی مرجان قرمز که جزء احجار کریمه است و در جواهر سازی مورد استعمال دارد.
ه) مشک meškو ] mošk سن . muska مصغر mūs، موش، یو. moskos لا. Muscus، معـر. مسـک)[ اِ.-(1 مـاده ای معطـر مـأخوذ از کیسـه ای مشکین به اندازهی تخم مرغی یا نارنجی کوچک، مستقر در زیر پوست شکم و مجاور آلت تناسلی جنس نر از آهوی ختایی ( آهوی ختن، ع. غزال المسـک = انگ. .( muskdeer مشک تازه در موقع ترشحمادّه، ای است روغنی و بسیار معطّر و به رنگ شکلات و لزج می باشد و در حالت خشک شده سـخت و شکننده است و رنگش قهوه ای تیره مایل به سیاه و طعم آن کمی تلخ است و بویی تند دارد
و ) شنبلید = ] šanbalīd شنبلیت = شنبلیذ= شمبلیذ، قس. شنبلیلهشمبلیله، [ (اِ.) ( گیا.) گیاهی است از تیرهی سوسنیها جزو دستهی سورنجانهـا کـه دارای پیاز تخم مرغی شکل به اندازهی شاه بلوط می باشد. پوست پیازها قهوه ای رنگ و مغزش سفید و شیرین مزه است...
کارکرد رنگها در شاهنامه
با بررسی آثار هم عصران فردوسی به این نکته پی می بریم که، » شاید زبان شعری گویندگان قرن چهارم نسبت به دورههای دیگر از نظر دایـرهی لغـت در حوزهی رنگها وسیع تر نباشدامّا، تـــــوجّه شاعران در این دوره به رنگها و کوشش برای مرزبندی اشیاء از نظر رنـگ و نیـرو بخشـیدن و زنـدگی دادن به تصویرها از این رهگذر امری است که خواننده را، بی اختیار به خود جلب می کند.) « شفیعی کدکنی، ( 277 :1386 رنـگهـاخـارج از واقعیّـت وجـودی خود، در نوشتههاو مخصوصاً در اسطوره ها کارکرد ویژه ای دارند. در اسطورهها،» حرکت و جنبش تصویرها تـا حـدود زیـادی ) « همـان : ( 277 بـه کـاربرد رنگ بستگی دارد.
در شاهنامه، از رنگ درفش سپاهیان گرفته تا خیمه گاه لشکریان و از غوغای» رنگ سفید در تولّد زال)« رضـا، (159 : 1374 تـا سـیاهی اسـب پهلوانـان و روزها و شبهای تیره و روشن قهرمانان شاهنامه، همگی پرده ای از هنرمندی فردوسی در کاربرد رنگ ها می باشد. ضمن آن کـه نمـاد شناسـی رنـگهـا نیـز کمک شایانی در رسیدن به لایههای درونی شاهنامه خواهد کرد.» نماد شناسی رنگها این امکان را به ما می دهد که از پیش و بهیکبـارگی بـر آن سـر باشـیم که سپیدی موی در زالِ نوزاد نشانه آن است که وی از جهان روشنان فرود مده که سپیدی رنگ آن است... هر چه رنـگ کسـی یـا چیـزی بـیش بـه سـپیدی بگراید بیش نشانهیآن است که او به جهان مینوی و روحـانی روشـنایی نزدیـک اسـت و از آنِ آن جهـان اسـت. ) « ،کـزّازی (384 :1386 موضـوع مـا نمـاد شناسی رنگها نیستامّا؛ این ویژگی در جای خود قابل بررسی است.
یکی از جنبههای کارکرد رنگ در شاهنامهی فردوسی تصویر آفرینی و به نوعی صور خیال حماسی است » صـور خیـال در شـاهنامه همـواره متناسـب بـا روح حماسی است و فردوسی هیچ گاه از اصل مهمّ یکپارچگی تخطّی نمـی کنـد)« حمیـدیان، 417 :1383و418 )و فضـای حماسـی اثـرش هـیچ گـاه او را از
چارچوبهای معمول شعر خارج نمی سازد.
با عنایت به آن چه در خصوص خیال و صور آن بیان گردید می توان » ارزشمندترین صور خیال را در میـان تصـاویر محسـوس جسـت)« همـان : ( 419 درشاهنامبه »علّت حسّی بودن تصاویر، عنصر رنگ یکی از وسیع ترین ارکان ساختن تصویرهاست) « شفیعی کدکنی، ( 284 :1386 نظر بـه آن کـه، » هـیچ راهی – برای سّیح کردن تصویرها –بهتر از کمک گرفتن از عنصر رنگ یـا دیگـر خصـایص مبصّـرات نیسـت« (همـان: ( 286 نویسـندگان و شـعرا همـواره کوشیده انددر آثار خود، نهایت بهره برداری از این عنصر را داشته باشند. از آن جا کهیکی از وسیع تـرین قلمـرو تصـاویر تشـبیهی فردوسـی طلـوع و دمیـدن صبح یا غروب خورشید و فرارسیدن شب است و»در طول حوادث شاهنامه، بارها خورشید طلوع و غروب می کند و بـا اینکـه فردوسـی مجـال دراز سـخنی و اطناب در این زمینه را دارداز؛ حدّ نیازمندی مقام هیچگاه تجاوز نمی کند و اغلب با ترسیم یک خط، ترکیب عمومی شعر را از هنجار پسندیده ای کـه دارد، بیرون نمی آورد. « (ضابطی جهرمی،( 19 :1385 می توانیم در نمونههای زیر توجّه به رنگ را در تصاویر صبح، سپیدهیا شب و کمک گرفتن از صـور خیـالی چون تشبیه و استعاره، به خوبی ببینیم :
همــــه روی گـــیتی شب لاژورد از آن شمع گشتی چو یاقـوت زرد
188/25/1
چـــــو شب گردش روز پرگار زد فــــــروزنده را مهره در قــار زد
403/74/1
چو خورشید زد عکس بر آسمــان پراگـــنــــد بر لاژورد ارغــــوان
155/88/1
سپیـــــده چو از تیره شب بردمیـد میـــــان شب تیره انــدر خمیـــد
716/121/1
چو خــــــورشیـد تابان برآورد پر سیــــــهزاغ پرّان فــرو برد س ــر