بخشی از مقاله


فرایند برنامه ریزي استراتژیک در توسعه و هدف گذاري مدیریت تولید و عملیات در شرکت فولاد اکسین خوزستان


چکیده

در دنیاي پرتلاطم امروز، مدیریت دانش، استراتژي مدیریت دانش و برنامه ریزي استراتژیک مفاهیمی جدید و ابداعی می باشند، کـه اغلـب در پـروژههـاي داخـل کشور چندان مورد توجه قرار نگرفته است. شرکت فولاد اکسین خوزستان در زمره شرکتهاي دانش محور بوده کهاخیراً فعالیت تولیدي خورد را شروع کرده است.

با توجه به اینکه در شرایط حاضر سازمانها درگیر تغییرات پر شتاب شرایط محیطی از قبیل تغییر شرایط اجتماعی، فرهنگـی، سیاسـی، اقتصـادي، تکنولـوژیکی و زیست محیطی هستند و اینها عواملی هستند که سازمانها را احاطه کرده اند، لاجرم این تغییر شرایط بر آرمانها و اهداف برنامه ریزي تأثیر گذاشـته و در نهایـت باعث تغییر برنامه می گردند. برنامه ریزي در شکل عقلایی فوق، ظرفیت و توانایی مقابله با چنین تغییراتی را نداشته و منجر بـه شکسـت مـی گـردد. ایـن شـرایط موجب رشد این تفکر شد که در برنامه ریزي باید بتوان مطابق با تغییرات، جهت حرکت سازمان را تغییر داد و جهت و رفتار جدیدي را در پیش گرفت. این نگرش زمینه ساز ابداع برنامه ریزي استراتژیک شد. برخلاف برنامه ریزي سنتی که در آن آرمانها و اهداف تعیین می شوند هدف برنامه ریزي استراتژیک، تبیـین و تـدوین استراتژي است. تبیین و تدوین استراتژي ها در کارخانه هاي صنعتی تولیدي باعث انجام سازمان یافته و هدفمند فعالیت ها شده و کسب رضایت مشـتري کـه در پایان زنجیره تولید می باشد را به نحو بهتري حاصل می کند.

کلمات کلیدي: مدیریت دانش، برنامه ریزي استراتژیک، برنامه ریزي سنتی، هدف گرایی.

مقدمه

فرایند برنامه ریزي

برنامه ریزي فرایندي است داراي مراحل مشخص و بهم پیوسته براي تولیـد یک خروجی منسجم در قالب سیستمی هماهنگ از تصمیمات. برنامه ریـزي فکر کردن راجع به آینده یا کنترل آن نیست بلکـه فراینـدي اسـت کـه بـه طبقه بندي و اولویت بندي منابع محدود پرداخته و بهترین و کاراترین روش استفاده از منابع را به منظور ایجاد بیشترین ارزش افزوده انتخاب می نمایـد.

برنامه ریزي، تصمیم گیري در شکل معمول آن نیست بلکه از طریـق فراینـد برنامه ریزي، مجموعه اي از تصمیمات هماهنگ اتخاذ می شود. برنامـه ریـزي می تواند براي زمان حال یا آینده انجام شود، امـا آنچـه حـائز اهمیـت اسـت توجه به منابع محدود و برنامه ریزي آنها به اقتضاي شرایط است.

بر طبق این تعریف، تصمیم گیري هاي مقطعی و ناپیوسته و اتخـاذ سیاسـتها براي پیشبرد سازمان در زمان حال یا آینـده برنامـه ریـزي نیسـتند. برنامـه ریزي متکی بر انتخاب و مرتبط ساختن حقایق است حقیقت محـدود بـودن منابعی که در اختیار یک سازمان قرار دارند و حقیقـت تغییـرات پـر شـتاب شــرایط اقتصــادي، اجتمــاعی، فرهنگـی، سیاسـی و تکنولــوژیکی و زیســت محیطی و آثار آنها بر سازمان ما، این حقایق مفاهیمی واقعی، قابل آزمـون و اندازه گیري هستند. بدین معنی که بخشی از آنها قابل انـدازه گیـري دقیـق هستند و برخی دیگر با بررسی روندهاي حرکت قابـل پـیش بینـی خواهنـد بود]١.[

محدودیت منابع و شرایط محیطی و دیدگاهها نسبت به آنها و ارزشهایی کـه براي سازمان متصور هستیم به عنوان حقایقی تلقـی مـی شـوند کـه فراینـد برنامه ریزي بر اساس آنها صورت می گیرد. همانطور کـه اشـاره شـد برنامـه

ریزي صرفاً یک فرایند تصمیم گیـري نیسـت بلکـه فراینـدي شـامل روشـن ساختن و تعریف حقایق و تشخیص تفاوت بین آنهاست یا به عبارتی گونه اي فراینـد ارزیـابی اسـت کـه در پایـان آن، در انتخـاب حقـایق ارزیـابی شـده تصمیم گیري می شود. برنامه بیـانی روشـن، مسـتند و مشـروح از مقاصـد و تصمیمات است. برنامه خروجی فرایند برنامه ریزي است امـا برنامـه ریـزي یک فرایند پیوسته است که بیش از اتخاذ هر تصمیمی آغـاز شـده و پـس از اجراي آن تصمیم ادامه مییابد.

ویژگیهاي برنامه ریزي [2] به عنوان یک فرایند ذهنی آگاهانه عبارت است از: (1 تشخیص یک نیاز یا انعکاس یک انگیـزه. (2 جمـع آوري اطلاعـات در خصوص نیاز ایجاد شده. (3 مرتبط ساختن اطلاعات و نگرشـها. (4 تعریـف اهداف در راستاي رسیدن به نیاز. (5 تــأمین مقــدمات مــورد نیــاز بــراي رسیدن به اهدافی که ما را در راسـتاي رسـیدن بـه نیـاز یـاري مـی کننـد. (6 پیش بینی شرایط آینـده. (7 سـاخت زنجیـره هـاي متفـاوتی از اقـدامات مبتنی بر تصمیمات متوالی. (8 اولویت بندي گزینه هـاي ممکـن و انتخـاب بهترین گزینه ها. (9 تعریف سیاستهاي اجراي برنامه. (10 تعریف معیارهـاي ابزار ارزیابی برنامه.

برنامه ریزي انواع گوناگونی دارد، که از جنبه ماهیت به برنامه ریزي فیزیکی، برنامه ریزي سازمانی، برنامه ریزي فرایند، برنامه ریزي مـالی، برنامـه ریـزي وظیفه اي و برنامه ریزي عمومی دسته بندي می شوند که در اینجـا منظـور از برنامه ریزي، برنامه ریزي از نوع عمومی است. برنامه ریزي عمـومیمعمـولاً تمام دیگر انواع برنامه ریزي را در خـود دارد. برنامـه ریـزي را از جنبـه افـق زمانی می توان در قالب برنامه ریزي کوتـاه مـدت (برنامـه ریـزي عملیـاتی و تاکتیکی)، برنامه ریزي میانمدت و برنامه ریزي بلندمدت دسته بندي نمود.

- برنامه ریزي استراتژیک

استراتژي برنامه، موضع، الگوي رفتاري، پرسپکتیو، سیاست یا تصمیمی است که سمت و سـوي دیـدگاهها و جهـت حرکـت سـازمان را نشـان مـی دهـد.

استراتژي می تواند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدوده زمـانی متفـاوت تعریف شود. برنامه ریزي استراتژیک گونه اي از برنامه ریزي است کـه در آن هــدف، تعریــف و تــدوین استراتژیهاســت. »اســتراتژي« از کلمــه یونــانی

»استراتگوس« گرفته شده است که به معنـاي رهبـري اسـت. برنامـه ریـزي استراتژیک کوششی است ساخت یافته براي اتخاذ تصمیم هاي اساسی و انجام اعمالی که ماهیت سازمان، نوع فعالیت ها و دلیل انجـام آن فعالیتهـا توسـط سازمان را شکل داده و مسـیر مـی بخشـد. همـانطور کـه اسـتراتژي نظـامی پیروزي در جنگ است، برنامه ریزي استراتژیک نیز طرق انجام مأموریتهـاي سازمان را دنبال می کند.

بیشتر برنامه ریزیها براساس دیدگاه عقلایی، داراي شکل »آرمانها و اهداف ـ طرحها و اقدامات ـ منابع مورد نیاز« میباشند. در این مدلها، ابتدا آرمانهـا و اهداف سازمان تبیین شده، سپس طرحها و اقدامات لازم تعیین و در نهایـت منابع مورد نیاز براي انجام برآورد می گردند. بـا توجـه بـه اینکـه در شـرایط حاضر سازمانها در گیر تغییرات پر شـتاب شـرایط محیطـی از قبیـل تغییـر شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادي، تکنولوژیکی و زیست محیطی هستند و اینها عواملی هستند که سازمانها را احاطه کـرده انـد لاجـرم ایـن تغییر شرایط بر آرمانها و اهداف برنامه ریزي تأثیر گذاشته و در نهایت باعث تغییر برنامه می گردند. برنامه ریزي در شکل عقلایی فوق، ظرفیت و توانـایی مقابله با چنین تغییراتی را نداشته و منجر به شکست می گردد. ایـن شـرایط موجب رشد این تفکر شد که در برنامه ریزي باید بتوان مطابق بـا تغییـرات، جهت حرکـت سـازمان را تغییـر داد و جهـت و رفتـار جدیـدي را در پـیش گرفت. این نگرش زمینه ساز ابـداع برنامـه ریـزي اسـتراتژیک شـد. بـرخلاف برنامه ریزي سنتی که در آن آرمانها و اهداف تعیین میشـوند هـدف برنامـه ریزي استراتژیک، تبیین و تدوین اسـتراتژي اسـت. بسـته بـه نـوع، تنـوع و ماهیت تغییرات موجود در محیط می توان ترکیبی از برنامـه ریـزي سـنتی و برنامه ریزي استراتژیک را بکار برد.[3]

- فلسفه استراتژي
همه سازمانها براي موفقیت به مدیریت قوي ، منابع کافی ، فرآینـدهایی کـه

ارزش افزوده ایجـاد مـی نماینـد ، نیـروي انسـانی متخصـص و کارآمـد و ...

نیازمند هستند. اما آیا هیچگاه این پرسش مطرح شـده اسـت کـه سـازمانها براي موفقیت چه نیازي به استراتژي دارند؟بعضاً ممکن اسـت اسـتراتژي را با برنامه بلند مدت یکسان بـدانیم و وجـود آن را نشـانه اي از آینـده نگـري سازمان بدانیم. در صورتی که امروزه بسیاري از استراتژي ها عمري کوتاه تـر از فاصله دو بهار دارند. علاوه بر این خواهیم دیـد کـه ماهیـت اسـتراتژي بـا برنامه متفاوت است. مفهوم استراتژي زائیده فضاي رقابتی و محدودیت منابع است. رقابت و محدودیت منابع زیر بناي فلسفه استراتژي به شمار می آینـد.

از آنجـایی کـه سـازمانها داراي منـابع نامحـدود نمـی باشـند و همـواره بـا محدودیتهاي منابع مالی، زمان، و محدودیت قـواي فکـري مواجـه هسـتند، صرف منابع محدود سازمان براي موضوعات غیر اصلی و کم اهمیت به معنی واگذاري میدان رقابتی به رقبایی است که منابع (محـدود) خـود را بـر روي موضوعات اصلی محیطی متمرکز کرده اند. موضوعاتی که نتیجـه اش مزیـت رقابتی را براي سازمان به همراه خواهد داشت. رویکرد استراتژي ایـن امکـان را ایجاد می کند که سازمان ها با شناخت موضوعات اصـلی و تمرکـز منـابع

(محدود) براي تحقق آنها، به بالاترین منـافع ممکـن در مقابـل رقبـا دسـت یابند.[3]

با توجه به موارد یاد شده ماهیت استراتژي، تشخیص فرصـت هـاي اصـلی و تمرکز منابع در جهت تحقـق منـافع نهفتـه در آنهاسـت. بـه عبـارت دیگـر درونمایه اصلی استراتژي، فرصتها هستند و بدون دستیابی بـه فرصـت هـاي استراتژیک منافع استراتژیک در کار نخواهد بود.

- تفکر استراتژیک چیست؟

تفکر استراتژیک ابزاري براي معرفی مفـاهیم و رویکردهاسـت، ولـی معرفـی

»تفکر استراتژیک« ازطریق تعریف آن کاري کم ثمر است. علت ایـن امـر در پیچیدگی مفهومی این رویکرد نهفته است. تعاریف متعددي که بـراي تفکـر استراتژیک ارائه شده هریک به جنبه هایی از این رویکرد توجـه داشـته انـد، هرچند هیچ یک تمامی ابعاد را در برندارند. در چنین شـرایطی بهتـر اسـت براي معرفی بـه جـاي تعـاریف، بـه ماهیـت و ویژگیهـاي تفکـر اسـتراتژیک پرداخته و بدین ترتیب تلاش شود تا نماي صحیحی از ایـن رویکـرد تصـویر گردد.

از دیدگاه ماهوي تفکر استراتژیک یک »بصیرت و فهم« است. این بصیرت کمک می کند تا در شرایط پیچیده کسب و کار: -1 واقعیتهاي بازار و قواعد آن به درستی شناخته شود، -2 ویژگیهاي جدید بازار زودتر از دیگران کشف گردد، -3 جهشهاي (ناپیوستگیهاي) کسب و کار درك شود، -4 و براي پاسخگویی به این شرایط راهکارهاي بدیع و ارزش آفرینی خلق شود.[4]

تفکر استراتژیک مدیر را قادر می سازد تا بفهمد چه عواملی در دستیابی بـه اهداف موردنظر موثر است و کدامیک موثر نیسـت و چـرا، و چگونـه عوامـل موثر براي مشتري ارزش می آفریند؟ این بصیرت نسبت به عوامل تاثیرگـذار در خلق ارزش، قدرت تشخیص ایجاد می کند. بدون ایـن تشـخیص، صـرف منابع (مادي و غیرمادي) سـازمان بـراي دسـتیابی بـه موفقیـت بـیحاصـل خواهدبود. کـن ایچـی اومـی1 درکتـاب معتبـر خـود بـا عنـوان تفکـر یـک استراتژیست، چنین اظهار می دارد که: اگر موضـوعات اساسـی را تشـخیص ندهید، هرقدر به خـود و کارمنـدانتان فشـار روحـی و فیزیکـی وارد کنیـد، سـرانجام نتیجـه اي جـز سـردرگمی و شکسـت حاصـل نخواهدشـد. تفکـر استراتژیک، پیش بینی آینده نیست. تفکـر اسـتراتژیک تشـخیص بـه موقـع خصوصیات میدان رقابت و دیدن فرصتهایی است که رقبا نسبت به آن غافل هستند. جف بزوس2 بنیانگذار شرکت آمازون، هنگامی کـه در سـال 1995

قابلیت فروش کتاب بر روي شبکه اینترنت را کشف و آن را تبـدیل بـه یـک کسب و کار کرد، تشخیص داد که توزیع کتاب بـر روي شـبکه اینترنـت نـه تنها هزینه ها را کاهش می دهـد بلکـه قابلیتهـــــایی بـراي مشـتري مـی آفریند که به هیچ وجه با نظام توزیع سنتی قابل تامین نیسـت (خلـق ارزش براي مشتري). امروز این شرکت با عمر کوتاه خود به فروش سالیانه اي بیش از 1/3 میلیارد دلار دست یافته است که این رقم در مقایسه بـا فـروش 0/7

میلیارد دلاري شرکت بزرگی همچـون جـان وایلـی3 بـا 200 سـال سـابقه فعالیت در این زمینه، ارزشمندي بصیرت نسبت به عوامل ارزش آفرین بـازار را نشان می دهد.

تفکر استراتژیک ازطریق تشخیص و تقویت فعالیتهایی که ارزشهاي منحصـر به فردي بـــراي مشتري ایجاد می کند[5]، مزیت رقابتی می آفرینـد. ایـن

2

کار ازطریق فهم قواعد بازار و پاسخگویی خلاقانه به آن انجام می شود. و این امر در محیط ناپایدار و متحول کسب و کار، یک رویکرد بی نظیر است.

شرکت اسباب بازي لگو1 این استراتژي را در مفهـوم هـر محصـول تولیـدي حتماً باید براي کودك یادگیري داشته باشد و شرکت مشاورین بـین2 آن را در تعهد به نتیجه براي مشتري فرموله کـرده انـد. ایـن عبـارات سـاده ولـی عمیق، جهت گیري اساسی این شـرکتها را مشـخص کـرده و مبنـاي خلـق ارزش براي مشتري و مزیت رقابتی بـراي سـازمان را بـه روشـنی بیـان مـی
کنند.

تفکر استراتژیک براي سازمان و ذینفعان آن انگیزه و تعهد ایجـاد مـی کنـد.

این انگیزه و تعهد از طریق قدرتی به وجود می آید که در حقیقـت، سـاده و درعین حال جذاب است.[6] به قول آنتونی سن اکسوپري3 ، اگر می خواهید کشتی بسازید لازم نیسـت مـردم را فراخوانیـد و بـراي هـرکس وظیفـه اي مشخص سازید، بلکه کافی است به آنان عظمت بی پایان دریا را نشان دهید.

هنري مینتزبرگ تفکر استراتژیک را یک نماي یکپارچـه از کسـب و کـار در ذهن می داند، گري هامل4 آن را معمـاري هنرمندانـه اسـتراتژي برمبنـاي خلاقیـت و فهـم کسـب و کـار توصـیف مـی کنـد. رالـف استیسـی5 آن را طرحریزي بر مبناي یادگیري می شناسد. هر یک از این تعابیر نمایی از ایـن رویکرد را ارائه می کنند، بدون آنکه هیچ یک مدعی بیان تمامی این رویکرد باشند.[7]

- تفکر استراتژیک- برنامه ریزي استراتژیک آیا در دوران جدید، عصر برنامه ریزي استراتژیک به سر رسیده و نقش آن به

تفکر استــراتژیک سپرده شده است؟ رویکرد سازنده تر و مفیدتري هم براي این زمینه وجود دارد: تفکر و برنامه ریزي استراتژیک می توانند در کنار هـم نقش مکمل داشته باشند. در این رویکرد، تفکر استراتژیک چشـم انـداز مـی آفریند و براي تبیـین و پیـاده سـازي آن از ابـزار برنامـه ریـزي اسـتراتژیک استفاده می شود. هنري مینتزبرگ، متفکران را از برنامـه ریـزان اسـتراتژیک جدا می داند. وي براي برنامه ریـزان اسـتراتژیک نقشـهاي مـوثري همچـون گــردآوري داده، همراهــی متفکــر اســتراتژیک در خلــق استراتـــــــژي و مشارکت در پیاده سازي چشم اندازهاي استراتژیک ذکر می کند ولـی خلـق چشم انداز و معماري استراتژي را حاصل تفکر استراتژیک مـی دانـد.[8] در تفکر استراتژیک یک تصویر بزرگ و یکپارچه (و درعـین حـال کلـی و فاقـد دقت) از محیط کسب و کار شکل می گیرد. این شیوه نگـرش لازمـه کشـف قواعد اثربخش و بکارگیري آنها در راستاي پاسخ به مشتري اسـت، درحـالی که برنامه ریزي استراتژیک با تمرکـز بر روي چشم انداز و جزئیات استراتژي خلق شده، داده هاي دقیق بــــراي پیـاده سـازي اسـتراتژي را فـراهم مـی سازد.[8] تفکر استراتژیک جهت گیري مناسب سازمان را مشخص می سازد و برنامه ریزي استراتژیک سازمان را درجهت مشخص شده به پیش می بـرد.

تفکر استراتژیک با سنتز عوامل موثر محیطی و درونی تصویر یکپارچـه اي از فضاي کسب و کار را در ذهن ایجاد کرده و زمینه را بـراي خلـق پاسـخهاي خلاقانه و بدیع به نیازهاي بازار فراهم می سازد و برنامه ریزي استراتژیک بـا روشهاي تحلیلی، اهداف استراتژیک را به برنامه ها و اهداف سـالیانه و کوتـاه مدت تبدیل کرده و گامهاي لازم براي پیاده سازي استراتژي خلق را فرمولـه

می کند. شاید با این دیدگاه بهتر باشد که برنامه ریـزي اسـتراتژیک، برنامـه ریزي استراتژي و ابزاري بـراي پیـاده سـازي چشـم انـداز (حاصـل از تفکـر استراتژیک) تلقی شود.

بدین ترتیب، ابعاد تحلیلی و عقلایی استراتژي با ابعـاد خلاقانـه و هنـري آن پیوند مـی خـورد و یـک رویکـرد قـوي مـدیریتی حاصـل مـی گـردد. تـیم اوشاناسی[9] 6 این تلفیق را یک فرایند دیالتیک ذهنـی بـین تفکـر واگـرا و همگرا می داند. وي می گوید: درعین خلاق بودن باید خلاقیت را در دنیـاي واقعی پیاده کرد و درعین بهره گیري از قدرت سنتز مـی بایسـتی از قـدرت تحلیل نیز استفاده کرد و بکارگیري پی درپی تفکر و برنامه ریزي استراتژیک راه دستیابی به استراتژیهاي بـدیع و خلاقــــانه درعمـل اسـت. ایـن شـیوه نگرش می تواند یک چارچوب اصولی براي پیوند نظریات کلاسـیک و نـوین استراتژي را فراهم سازد و الگویی براي مفهوم یکپارچه استراتژي باشد.

فرایند برنامه ریزي استراتژیک در توسعه و هدف گـذاري مـدیریت

تولید و عملیات

فرآیند مدیریت استراتژیک داراي سه سطح است. بدین معنی که در سازمان هاي مادر تخصصی یا شرکت هایی که کوچک بوده و از ساختار تخـت تـري برخوردارند، ممکن است در دو سطح تعیین شوند (نمودار .(1

نمودار .1 سطوح مدیریت استراتژیک در سازمان.

در استراتژيهاي وظیفه اي، براساس اهداف و استراتژي هـاي سـطوح بـالاتر براي هر کدام از وظایف واحدهاي تجاري استراتژیک، اسـتراتژي وظیفـه اي تعیین می شود. مسئولیت بزرگتر و اصلی مدیران این سطح ، اجرا یـا پیـاده کردن استراتژي ها و برنامـه هـاي اسـتراتژیک سـازمان اسـت. بـراي سـطح وظیفه اي ممکن است مجموعه اي از استراتژي هـا وجـود داشـته باشـد کـه هرکدام در جهت استفاده بهینه از منابع در دسـترس بـه منظـور کمـک بـه استراتژي هاي واحد بازرگانی تدوین می شوند.

به منظور استقرار مدیریت عملکرد و بـراي رسـیدن بـه سـازمانی کـه در آن اهداف و برنامه ها مبناي عملکـرد واحـدهاي مختلـف باشـند، برنامـه هـاي راهبردي با مقاصد زیر شکل گرفته و به اجرا درآمده است:

- هماهنگی در اجراي کلیه تدابیر فکري و عملیـاتی مـدیریت در چـارچوب نظامی برنامه مدار

- طراحی و اجراي برنامه ها، مبتنی بر شناخت دقیق وضع موجـود و هـدف گذاري مناسب براي آینده مطلوب

- مبتنی ساختن برنامه ها و اقدامات مدیریت بـه نتـایج حاصـل از پـژوهش هاي علمی وکاربردي انجام شده در تولید و طراحی محصولات

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید