بخشی از مقاله
مبانی و مبادي زیست فناوري هراسی
چکیده
با رشد زیستفناوري در کشور، شاهد افزایش موضعگیريهاي منفی نسبت به توسعه این فناوري و اصل سودمندي آن، در برخـی رسانهها و حتی از سوي مسئولان به استناد ادعاهاي بیپایه و غیرعلمی فراوانی هستیم. این جریان که با عنوان زیستفناوريهراسی از آن یاد میشود، گاه داراي مبانی فلسفی و گاه داراي منشأ سیاسی و اقتصادي است. مقاله حاضر تـلاش دارد بـا تحلیـل مبـانی فلسـفی و شناسایی مبادي سیاسی و اقتصادي این جریان به تصمیمگیري صحیح مراکز سیاستگذاري و متولی توسعه زیستفنـاوري در کشـور یاري رساند.
کلمات کلیدي: فناوريهراسی، زیستفناوري
مقدمه
با آنکه در اسناد بالادستی همچون برنامههاي پنجساله، سند چشمانداز بیستساله و سند ملی زیستفناوري بر حمایت از نوآوريهاي زیستفناوري تأکید و پیشبینیهایی براي آینده این صنعت در نظر گرفته شده است، در میان برخی مسئولان و تصمیمگیريهاي آنان، رویکردي منفی حتی نسبت به اصل سودمندي زیستفناوري مشاهده میشود. بخشی از این تشـتت در مواضـع، سیاسـتگـذاريهـا، قانونگذاريها و تصمیمگیريهاي نهادهاي مرتبط با زیستفناوري ناشی از گرفتار شدن در جریان زیستفناوريهراسی است. این جریان داراي مبانی فلسفی در مخالفت با علم مدرن و فناوريهاي جدید و مبادي سیاسی است که از طریق برخی کشورها و شرکتهاي بزرگ هدایت میشود. شناخت و تبیین این منشأها مهمترین گام در جلوگیري از پیوستن ایران به جمع کشورهایی است که چنین جریانهایی به رشد علم و اقتصاد در آنها ضربه زده است.
.1 مخالفت ناشی از مبانی فلسفی
فناوريهراسی ریشهاي قدیمیدارد و عمدتا بر مبانی فلسفی و اخلاقگرایی خاص مطرحکنندگان آن در غرب مبتنی است. متأسفانه اغلب طرفداران این نظریه در داخل با ترجمه و بازنقل همان اندیشهها تلاش کردهاند دلایلی از نصوص و فلسفه اسلامی براي آن بیابند. فرآیند بیماري که اساسا بر پایه مغالطه آمیزي با سوء استفاده از اندیشه اسلامی کردن علوم است. در ادامه به تبیین مبانی طرفداران این نظریه در غرب و سپس مباحث مطرح شده از سوي اندیشمندان داخلی میپردازیم.
1ـ1 مبانی فناوري هراسی در غرب
نظریههاي نقادانه درباره ماهیت تکنولوژي و جامعه مدرن از قرن نوزدهم نگاه فیلسوفان، جامعه شناسان، و متخصصان علوم مختلف را به خود معطوف کرد و در میانه قرن بیستم به اوج خود رسید. این تفکر در ابتدا متعلق به سنت سوسیالیستی بود، اما پـس از ورود بـه دنیاي لیبرال مسیحی غرب به ویژه امریکا با اخلاق مسیحی درآمیخت و شکلگیري فناوريهراسی کنونی را در غرب رقم زد(ر.ك: پایا، .(1383 مشهورترین منتقد اولیه فناوري کارل مارکس1 بود(ر.ك: مککنزي، 1377، .(217 انتقادات مارکس بر نظام اجتماعی ـ اقتصادي
متمرکز بود که در آن صنعتی شدن رخ میداد. وي معتقد بود کارگر تنها یک »دستگاه زنده ضمیمه شده« به ماشینها است که منافع کار کارگر را تحت سلطه در میآورد. اگرچه راه حل مارکس پیشنهاد یک نظم اقتصادي و اجتماعی نو بود نه محکوم کردن فنـاوري و بازگشت به طبیعت و نظام تولیدي صنایع فردي، اما اندیشههاي وي بر آینده فناوريهراسی بسیار اثرگذار بود.
پس از مارکس، هایدگر1 مهمترین فیلسوف اثرگذار بر فرآیند فناوريهراسی است. وي با اصطلاح گشتل یا »چارچوبـه« از ماهیـت سیطرهجو و تمامیت خواه تکنولوژي یاد میکند و آن را غیر از تکنولوژي و در برابر آن معرفی میکند. هایـدگر بـه تبیـین نقـش علـل چهارگانه فاعلی، غایی، مادي و صوري به ویژه علت غایی در ماهیت معلول(فناوري) میپردازد. این علل مسئول تحقق معلول هستند لذا معلول مدیون و تحت سیطره موجبیت آنها است و از این نظر تأثیرگذاري اساسی در ماهیت آن دارند.2 ژاك الول3 فلسوف متاله فرانسوي نیز از متقدمان این حوزه است که کتاب مشهور وي با عنوان »جامعه تکنیکزده« به سال 1954 در فرانسـه و ده سـال بعـد بـه زبـان انگلیسی در آمریکا انتشار یافت. به نظرالول تکنیک به هیولاي فرانکشتاین تبدیل شده واز کنترل انسان بیرون رفته است(فلورمن، 1364، .18 نقل از »دین و تکنولوژي«، .(1380 پس از هایدگر و الوال به ویژه در دهه هشتاد و نود مقالات و کتابهاي زیادي میان اندیشمندان غربی در این موضوع نگارش شد، ولی دیدگاه مارکس و هایدگر بر تمامی آنها حاکم است. آنچه متفکرینی نظیر آدرنو و هورك هایمر در دیالکتیک روشنگري((Horkheimer and Adorno, 2002، آرنولد پیسی در کتابهاي خود((Pacy, 1983; Pacy, 1999 و یا نیل پستمن در »تکنوپولی(Postman, 1992)« ارائه کردهاند بر همین محور استوارند.
2ـ1 مبانی فناوري هراسی در ایران
تلقی سنتی در کشورهاي اسلامی و از جمله ایران، تأکید بر ارتباط مسالمت آمیز و پویا میان علم و دین بود. این دیدگاه تا پیش از ترجمه آثار محتوي دیدگاههاي منفی نسبت به علم و فناوري وجود داشت. در ابتداي پیروزي انقلاب اسلامی، برخی با توجه به الگوهایی که در پاکستان (در دوران ژنرال ضیاء الحق) در دست تحقق بود،4 صلاي مخالفت با علوم رایج در دادند و براي عملی ساختن ایده خود، بودجههاي قابل توجهی نیز دریافت کردند(پایا، 1386، .(41 در دهه هشتاد مجددا اندیشه مخالفت با علم و فناوري رایج بـا بیـانهـاي مختلف رونق گرفت و آثار متعددي در این زمینه تولید شد. در برخی از این آثار بر اسلامی بودن این دیدگاه تأکید شد.
براي نمونه، یکی از این نویسندگان تلاش کرده است در اثري جامعتر تحت عنوان »تحلیل ماهیت تکنولوژي« مسئله را بـا مبـانی اسلامی تطبیق دهد. با این حال، به ترجمه همان مبانی فناوريهراسی مطرح در غرب پرداخته است. از منظر نویسـنده مـذکور، نکتـه اساسی مربوطه به ماهیت علم و فناوري از منظر اسلامی آن است که ایمان و کفر تنها قید عالم نیستند و قید ذات علم نیز قرار میگیرند. وي معتقد است انگیزه انسانی در دو جهت الهی و الحادي دو مجموعه کاملا متفاوت از قوانین و علوم را رقم میزند. چرا که انسان عملا به سراغ کشف آن دسته از قوانینی میرود که با اراده و اختیار اولیه وي در تناسب است؛ آن را به کار میبندد و به رفع نیازمنـدي خـاص خویش میپردازد(رضایی، 1383، 207و.(224
نتیجهگیري از بیان فوق مستلزم طرح دو ادعا است؛ اول اینکه هر دین و ایدئولوژي فناوري و علوم تجربی متفاوتی تولید میکنـد و دوم اینکه بر فرض پذیرش امکان این امر به لحاظ نظري در عمل همواره یک جامعه اسلامی بر اساس دین خود به تولید فناوري خواهد پرداخت. در مورد ادعاي دوم باید گفت، چه بسا در جامعه اسلامی نیز که از سطوح ایمانی مختلفی برخوردار است به واسـطه شخصـی
بودن آموزههاي دینی و سروکار داشتن با نیازهاي مادي صرف، به روشهایی تمسک خواهد شد که اراده الهی دخالتی در آن ندارد. این تصور که اگر دانشمندي مسلمان باشد، لزوما خود را مسئول میداند تا در باب موضوعی خاص به فعالیت بپردازد که تجلیبخـش اراده الهی باشد و تحقیق در اموري را مصداق لغو و عبث بشمارد و آن را کنار گذارد(ریاحی، صفويفر و عطاري، (1383 به هیچ روي صحیح نمینماید.
ادعاي اول نیز ناشی از یکی دانستن ماهیت علوم ارزشی با علوم فنی است. تصریح این عده بر اینکه جـدا نمـودن علـوم و منظومـه معرفتی غرب از علوم طبیعی، ریاضی و فناوري ناشی از عجز در ادراك ماهیت امور و یک تجزیه خیالی و وهمی است(مـددپور، 1384، 115ـ(116، با تلقی فقها که مفسر دین و مبین تکلیف دینی در عرصههاي مختلف هستند، مغایر است.1 این رویکـرد کـه خـود نـوعی غربزدگی در مبارزه با فرهنگ غرب است، درك از تهاجم فرهنگی و فلسفی غرب را به تهاجم فناوري تقلیل میدهد و این خود نتـایج خطرناکی در بر دارد. زیرا از طرفی، مهاجمان فرهنگی اصلی که گروهی از حاکمان سیاسی هستند، تبرئه میشوند و از طرف دیگر، مانعی درونی بر سر راه پیشرفت علوم و فناوري و توسعه کشور ایجاد میشود که هماهنگ با تحریمها و محدودیتهاي تحمیلی صاحبان ثروت و تکنولوژي علیه ماست.
نکته دیگر اینکه به نظر میرسد نویسندگان هایدگري، به جز نفی کلی وضع موجود و استناد به برخی کلیات، استدلال قانع کنندهاي در اثبات ماهیت شیطانی علوم طبیعی، ریاضی، فناوريها،... و معیار تشخیص مصادیق بیان نکردهاند. قواعد علوم طبیعی و فنـی ماننـد فیزیک، شیمی و ریاضی از هستها (و نه بایدها) سخن میگویند، و در هر صورت و شرایطی کاشف مجموعهاي از حقایقاند. از این منظر، معنا ندارد که یک حوزه علمی و فنی مانند زیستفناوري در ذات خود به جهت منشأ غربی آن، براي کشورهاي دیگر قابل استفاده نباشد و یا با مبانی اعتقادي ایشان در تناقض باشد.
3ـ1 آثار مبانی فلسفی فناوريهراسی بر زیستفناوريهراسی
جنجالها و مبارزات دامنهدار برخی گروههاي افراطی با شعار »طبیعی بهتر است« علیه استفاده از محصولات اصلاح شده با استفاده از مبانی فلسفی گفته شده انجام میشود.بیل مک کیبن2 که چندین کتاب و مقاله در مخالفت با زیسـتفنـاوري و مهندسـی ژنتیـک نگاشته است (مککیبن، 1385، (28 در این باره میگوید: اختراع ماشین در قرن گذشته به بهاي از دست دادن جهان کوچک و دنیاي فیزیکی منسجمی بود که انسانها در آن میزیستند. اختراع رادیو و تلویزیون انتخابهاي نامحدودي از فرهنگها را پیش روي ما قـرار داده اما زندگی بومی ما را مضمحل کرده است. دید و بازدیدها از بین رفته، خانواده دیگر معنایی را که همیشه فرض میکردیم ندارد، و...
اکنون تنها منبع واقعی که بسیاري از ما در مقابل این بیمعنایی داریم خود فردي ماست که با مهندسی ژنتیک آن را نیز از بین خواهیم برد(مککیبن، 1385، 71ـ.(74 برخی دیگر با اشاره به توانایی تکثیر موجودات زنده، فناوري را که توانایی اصلاح و ساخت موجودات زنده با ویژگیهاي جدید را به انسان بدهد، بسیار خطرناك توصیف کردهاند(جوي، 1385، .(105 ایشان با اشاره به اینکه همیشه راهحلهاي سادهتري براي حل مشکلات بشر به جاي ابداع فناوريها وجود دارد توصیه میکند براي شرکتهاي زیستفناوري محدودیتهایی قائل
شویم تا سرمایهها به سمت این حوزه گرایش نیابد؛ مانند اینکه بیمه شرکتهایی که میخواهند این فناوريها را مبادلـه کننـد حـذف شود(جوي، 1385، .(107 جرمی ریفکن1 نیز در کتاب قرن بیوتکنولوژي، ضمن خطرناك اعلام کردن هر گونه فنـاوري و علـم مـدرن، زیستفناوري را ابزار افراطیترین تجربه بشر بـر روي صـورتهـاي جانـدار زمـین و اکوسیسـتمهـاي موجـود در طـول تـاریخ حیـات میداند(ریفکن، 1382، .(134
.2 زیستفناوريهراسی رسانهاي
مقابله با توسعه زیستفناوري در برخی کشورهاي اروپایی به مدد جنجالهاي رسانهاي جنبه عمومی یافته است. به حدي که گـاه شرکتهاي زیستفناوري گیاهی از ترس حملات پی در پی گروههاي مبارز فعالیت خود را متوقف یـا مخفـی مـیکننـد.2 اثـرات ایـن فشارهاي رسانهاي با ایجاد جوي منفی در جامعه و ایجاد انتظار در مردم نسبت به وارد عمل شدن نهادهاي سیاسی و قانونگذاري، گاه سیاستمداران کشورهاي اروپایی را وادار ساخته محدودیتهاي شدیدي بر فعالیتهاي دانشمندان زیستفناوري اعمالکنند، حتی اگر هیچ مستند علمی درکار نباشد. براي نمونه، استفن راسچن3 دانشمند زیستفناوري آلمانی، به سختی توانسته است در ایالـت جنـوبی باواریا که دولتی مثبتنگر نسبت به زیستفناوري دارد، براي پژوهش خود راجع به اثرات زیستی ذرت تراریخته از سـال 2005 زمـین دریافت کند. اما وي میگوید وادار شده است این مکان را نیز تغییر دهد. با نزدیک شدن انتخابات سـپتامبر 2008، وزارت کشـاورزي و جنگلداري این ایالت تصمیم گرفت پژوهشهاي زیستفناوري را در باواریا متوقف کند(.(Roschen, 2009, 318 .19 زیـرا حــزب اتحاد اجتماعی مسیحی4 به تصمیم مذکور براي جلب افکار عمومی و آراء مردم احتیاج داشت. این دانشمند آلمانی با تأسفانگیز خواندن این شرایط میگوید: »این عده همان مسئولانی بودند که ما را تشویق به فعالیت و مستقیما با ما همکاري میکردند.« وي افکار عمومی این کشور را نسبت به شش سال گذشته که پژوهش در این حوزه را آغاز کرده است بسیار نامساعدتر میداند و به نکته جالـبتـوجهی اشاره میکند: »اگر امروز قصد داشتم گرایش خود را انتخاب کنم، احتمالا موضوع دیگري را دنبال مـیکـردم(.(Ibid, 318 از یـک سـو، رسانهها به این هراسها در افکار عمومی دامن میزنند و از سوي دیگر سیاستمداران آلمانی ]به دور از هر گونه دلیل علمی[ از آن بـه عنوان یک عنصر جلب رأي در مبارزات انتخاباتی استفاده میکنند. این برخورد دوگانه چیست که از یکسو به تأمینمالی و کمـک بـه پژوهش در این حوزه میپردازند و از سوي دیگر محصولات تراریخته حاصل محکوم میکنند؟((Ibid, 319
.3 منشأ سیاسی و اقتصادي زیستفناوريهراسی
دقت در حوزه فعالیت رسانههاي مذکور نشان میدهد مرکز این جنگ تبلیغاتی در برخی کشورهاي اروپایی به ویژه آلمان و فرانسه واقع شده است. اگرچه محصولات تراریخته به طور عادي در همه کشورها مصرف میشود و تا کنون موردي از خطرات ادعایی گـزارش نشده است، تولید آن در اروپا هدف حملات شدیدي از سوي گروههاي زیست محیطی و رسانهها قـرار دارد. در نتیجـه، حتـی کاشـت محصولات تراریخته که طبق قوانین سختگیرانه کشورهاي اروپایی مجوز تولید گرفتهاند نیز با محدودیتهاي جدي روبرو شده و مزارع آن در موارد زیادي تحت عنوان »نافرمانی مدنی« و اعتراضات مردمی تخریب شدهاند(.(Nüsslein, 2008 پروفسـور کریسـتین نوسـلین