بخشی از مقاله

استقرار هوش تجاری در سازمان های هوشمند


خلاصه

هوش تجاری با دامنه وسیعی از تکنیک ها و برنامه های کاربردی در ارتباط است و هدف از آن ارتقای کیفیت و تحلیل عملیات است.علاوه بر این ، هوش تجاری فرآیند تبدیل داده ها به اطلاعات است، به گونه ای که سازمان های هوشمند را قادر به تجزیه و تحلیل اطلاعات مفید و هوشمندانه می کند تا بتوانند با مدیریت دانایی1 محوری و استفاده از فناوری های هوشمند2، همواره رفتارشان را با محیط متغیر و پویا منطبق نمایند و بر عمکلردشان بیافرایند. در این مقاله ضمن بررسی ابعاد و مولفه های سازمان های هوشمند به بررسی تاثیر و استقرار و استفاده از هوش تجاری در سازمان های هوشمند پرداخته می شود.

کلمات کلیدی: هوش تجاری، هوش سازمانی، سازمان های هوشمند، فناوری های هوشمند.


.1 مقدمه

امروزه در جهان، فناوری های نوین با سرعت سرسام آور در حال پیشرفت هستند به طوری که سازمانها باید بپذیرند که فلسفه حیاتشان تغییر کرده است و باید به دنبال رقابت و ابزار آن باشند، چرا که امروزه، کمتر شرکتی در این عرصه به صورت سنتی و به دور از قواعد جدید بازی کسب وکار می کند و برای اینکه بتوان پا به پای رقبا باقی ماند یا شاید به سختی و با مهارت بسیار بتوان یک قدم از آنها پیش گرفت می بایست به قواعد جدید بازی کاملا مسلط بود. بنابراین تسلط بر فناوری های جدید مانند هوش تجاری در کسب و کار یک الزام و ضرورتی اجتناب ناپدیر است.[1] از طرفی دیگر دانش در سازمان های امروزی به عنوان یک دارایی با ارزش و مدیریت دانش به عنوان اولین و اساسی ترین اولویت مورد تاکید قرار می گیرد. برای تحقق چنین امری،مدیران و متخصصان آگاه، اقدام به مدیرت دانش می نمایند تا سازمان های هوشمند و یادگیرنده ایجاد کنند و بدین ترتیب عملکرد سازمان را افزایش دهند.[2] با توجه به توضیحات داده شده استقرار هوش تجاری در سازمان های هوشمند می تواند بهروه وری سازمان ها را چندین برابر کند و بر افزایش عملکرد سازمان ها بیافزاید.


.2 تاریخچه هوش تجاری:

بسیاری اعتقاد دارند که واژه هوش تجاری اولین بار توسط هوارد دریزنر 1 از گروه گارتنر2 در سال 1989 ابداع شده بود. هوراد هوش تجاری را به عنوان یک اصطلاح چترگونه برای شرح مفاهیم و متدها برای بهبود تصمیم گیری تجاری بر اساس اطلاعاتی که از سیستم های پشتیبان بدست می آید در نظر گرفت .اما یوه3، آیم هوف4 اعتقاد دارند که واژه هوش تجاری اولین بار در مقاله ای در سال 1958 توسط هانس پترلاتچ 5 از IBM استفاده شده بود. او هوش را به عنوان "توانایی داشتن برای درک ارتباط بین حقایق و اطلاعات موجود برای هدایتت فعالیت ها به سوی اهداف مورد نظر" تعریف کرد.هوش تجاری که به عنوان یکی از بدیهیات دنیای امروز، از دل سیستم های پشتیبان تصمیم گیری بیرون آمده است و آن را به عنوان برگرفته از سیستم های پشتیبان تصمیم گیری می شناسند. سیستم های پشتیبان تصمیم گیری در سال 1960 بوجود آمد ودراواسط سال های 1980 توسعه داده شد و سیستم های مشتق شده از سیستم های پشتیبان تصمیم گیری در این سال ها نام های مختلفی ازجمله سیستم های پشتیبان تصمیم گیری داده محور، سیستم های اطلاعات اجرایی، سیستم های هوش تجاری، سیستم های پردازش تحلیلی آنلاین به خود گرفت. با ایجاد این مفهوم، سیستم های اطلاعات اجرایی توسعه پیدا کرد و این مفهوم سیستم های پشتیبانی رایانه ای را به سطوح مدیران عالی و اجرایی برد که این سیستم ها دارای قابلیت گزارش دهی پویا، چندبعدی ،پیش بینی، تجزیه و تحلیل روند، پرداختن به جزئیات، دسترسی به وضعیت و عوامل کلیدی موفقیت برخوردار بودند و تا اواسط دهه1990 بسیاری از محصولات تجاری از این ویژگی ها بر خوردار بودند و بعد از آن محصولات جدید تحت نام هوش تجاری پا به عرصه گذاشتتند و امروزه همگی به این نتیجه رسیده اند که کلید نیازهای اطلاعاتی مدیران اجرایی در قالب سیستم های اطلاعاتی مبتنی بر هوش تجاری قابل پاسخ است.[3] سیستم هاس هوش تجاری از فرآیندهای تصمیم گیری پشتیبانی می کنند و آن در برنامه ریزی استراتژیکی سازمان به کارگرفته می شود و به طور معمول موجب دستیابی به مدیریتی اثربخش می شود.[4] به کارگیری هوش تجاری به نظر ساده می آید، اما می تواند بسته به میزان پیچیدگی تجارت، تعداد سیستم های عملگر متفاوت استفاده شونده و کیفیت داده در دسترس، گول زننده و به چالش کشنده باشد. به دلیل مقادیر زیاد شونده اطلاعات، سختی های عمده و چالش ها در برابر فرایند تصمیم گیری مطرح می شوند. یکی کردن هوش تجاری و عوامل نرم افزاری می تواند راه حل هایی برای این مشکلات فراهم آورد.[5]

.3 تعریف هوش تجاری

هوش تجاری مانند خیلی از اصطلاحات تعریف شده در حوزه کسب وکار هیچ تعریف استانداردی ندارد>3@ .تعدادی از تعاریف در رابطه با هوش تجاری ، در زیز بیان شده است:

· اصطلاح چترگونه برای فرایندهای مختلف مدیریت کسب و کار است.و با کمک به تصمیم گیری منجر می شود تا سازمان به سطوح بالای عملکرد دست یابد.[6]

 

· هوش تجاری به صورت سیستمی که داده های با ساختار را از منابع متعدد جمع آوری می کند و انتقال می دهد (تبدیل می کند) تعریف می شود.در واقع سیستم های هوش تجاری برای کوتاه کردن زمان در به دست آوردن اطلاعات مربوطه با کاربردی موثر به کار گرفته می شوند.[7]

· ابزارها، تکنیک ها و فراینده برای تبدیل داده به اطلاعات، اطلاعات به دانش و دانش به برنامه ریزی برای پیشبرد فعالیت های مناسب باری کسب و کار نیاز کی شوند.هوش تجاری انباره داده, ابزارهای آنالیز کسب و کار و مدیزیت دانش و محتوا را در بر میگیرد.[3]

4. ضرورت استفاده از هوش تجاری در سازمان های هوشمند

در دنیای رقابتی امروز و در چارچوب اطلاعاتی پیچیده ،هوش تجاری یک ابزار استراتژیک کلیدی است که تاثیر مستقیم بر موفقیت سازمان های هوشمند دارد. ضرورتهای استفاده از هوش تجاری در سازمان های هوشمند را میتوان بصورت زیر دسته بندی کرد:

-1 تعیین گرایشهای تجاری سازمان هوشمند موجب می شود تا سازمان به طور هوشمندانه و خودکار و آنلاین در سایر مسیرها به دنبال اهداف کلان و اساسی خود متمرکز شود.

-2 تحلیل عمیق بازار در فضای مجازی به طور هوشمندانه . از آنجایی که سیستم های هوشمند به طور خودکار اطلاعات بازار را می توانند وارد سیستم نمایند بنابراین تحلیل هوشمندانه آن می تواند سازمان را از یک تحلیل درست و برمبنای اطلاعات به روز در اختیار ما قرار دهد

-3 بر اساس تحلیل هوشمندانه بازار که در پارامتر قبلی توضیح داده شد می توانیم به پیش بینی بازار نائل آییم از آنجایکه اطلاعات هوشمند وارد سازمان خواهد شد می تواند قبل از اینکه رقبا سهم بازار خود را توسعه دهند، منافع جدید به وجود آمده در بازار را عاید سازمان کند .

-4 بالابردن سطح رضایتمندی مشتریان که می تواند موجبات استمرار کسب و کار هوشمندانه باشد و از دست دادن این اعتماد و رضایتمندی عواقبی را برای بنگاه به همراه دارد. بنابراین در صورت در صورت داشتن سازمان های هوشمند و استقرار هوش تجاری در آن ما به این مهم دست پیدا می کنیم که حتی می توانیم سطح رضایت مندی مشتریان و سهامداران را به صورت بر خط و هر روزه داشته باشیم.

-5 شناسایی مشتریان دائمی که وفادارند، می توان با پیگیری رفتار آنان، جهتگیریهای کلان و استراتژیک را انجام داد. -6 افزایش کارایی سازمان در امور داخلی و شفاف سازی رویه فرایندهای کلیدی که این خود یکی از کارکردهای سازمان

های هوشمند می باشد.

-7 تسهیل در تصمیم گیری که جزء اهداف اساسی هوش تجاری محسوب میشود. به همین دلیل هوشمندساری سازمان و استقرار دانش گران1 در این سازمان ها یکی از مهم ترین ضرورت هایی است که به آن پرداخته می شود و برای همین است که این نوع سازمان ها دارای ساختارهای انعطاف پذیر2 می باشند. (تصمیم گیری متمرکز و غیرمتمرکز به عنوان یک شاخص ساختار در سازمان محسوب می شود).

-8 تشخیص زود هنگام خطرات در بستر هوشمندسازی می تواند قبل از اینکه سازمان را به مخاطرات جدی بکشاند اقدام نماید .

 

مهمترین نیاز یک مدیر، داشتن اطلاعات دقیق برای اتخاذ تصمیم درست است. فرایند تصمیم گیری می تواند به سه بخش کلی زیر تقسیم شود. با توجه به انواع مختلف تصمیم گیری (بر اساس میزان ساخت یافته بودن آن) هر یک از بخشهای زیر اهمیت متفاوتی خواهند داشت.

-1 دسترسی، جمع آوری و پالایش داده ها و اطلاعات مورد نیاز در بستر فناوری اطلاعات با هدف وارد کردن اطلاعات مفید به طور هوشمندانه؛

-2 پردازش، تحلیل و نتیجه گیری بر اساس دانش؛ -3 اعمال نتیجه و نظارت بر پیامدهای اجرای آن.

در هر یک از موارد فوق، سازمانهای قدیمی که از هوش تجاری استفاده نمی کنند، دارای مشکلاتی هستند که اغلب از عواملی چون حجیم بودن داده ها، پیچیدگی در تحلیلها و ناتوانی در ردگیری نتایج فرایندها و پیامدهای تصمیمات گرفته شده، نشئت می گیرند.[1] هوش تجاری در سازمان های هوشمند با کمک به حل مشکلات فوق، به دلیل ساختار انعطالف پذیری که در سازمان به وجود می آورد، فرصتهای جدیدی نیز برای رشد سازمان ایجاد می کند و نه تنها عامل حذف مشکلات است، بلکه با صرفه جویی در زمان و هزینه در بستر هوشمندسازی ، شرایط کاری را دگرگون می سازد.

سیستم های هوش تجاری از دیدگاه برنهارد و ماریا1 در مقاله شان[8] از نظرات گوناگون متفاوت هستند: اول این که آن ها به طور نمونه شامل یکپارچگی منظم، جمع آوری و مدیریت اطلاعات سازمان یافته و غیر سازمان یافته در مخزن اطلاعات می شوند. دوم اینکه حل های هوش تجاری امروزه با مقادیر بسیار بزرگ و زیاد شونده ای از اطلاعات (اطلاعات بزرگ) سروکار دارند و می توانند بر ظرفیت های پردازش که به صورت نمایی افزایش می یابند تکیه کنند، که موقیت های جدیدی را برای کشف دانش خلق کرده اند. سوم این که، حل های هوش تجاری از راه های جدید بازپرسی و تحویل اطلاعات بهره می برند. (توزیع خودکار یا انتخاب آزاد از ابزارهای محاسباتی فراگیر).

.5 هوش سازمانی و سازمان های هوشمند

محقق در این مقاله به دنبال بررسی هوش سازمانی در بستر سازمان های هوشمند است بنابراین ابتدا به تعریف هوش سازمانی و بررسی ابعاد و مولفه های آن پرداخته و سپس تاثیر آن را در سازمان هوشمند بررسی می نماییم.

هوش و هوشمندی سازمان :

هوش به طور ساده ، به عنوان توانایی یادگیری تعریف شده است.هوش بالاتر ، باعث یادگیری سریع تر و درک استدلالات پیچیده می شود.در ادبیات مدیریت و سازمان ، هوش به عنوان توانایی تفکر انتزاعی، استفاده از تجربه، سازگاری با محیط و دانش ورزی، به کارگیری دانش، پدیدهای چند بعدی و با بصیرت2 استفاده شده است. براساس نظر راچ و سانتی3 هوشمندی ، توانایی و به کار بردن استعداد و ظرفیت سازمان در ایجاد و به کارگیری توان ذهنی و خلق دانش و ارتقای آن در سازمان است.[9]

اگر هوشمندی را در تعامل بین موجود مشاهده شونده و مشاهده کننده جستجو کنیم، می توان گفت زمانی یک موجود هوشمند فرض می شود که رفتار،عملکرد، تفکر و غیره آن برای مشاهده گر هوشمندانه جلوه کند.[10]

 

هوش سازمانی:

-هوش سازمانی یعنی توانایی یک شرکت به عنوان یک کل در جمع آوری اطلاعات، نوآوری، ایجاد دانش و عملکرد اثربخش بر اساس دانشی که ایجاد کرده است(مک مستر-.[11](1996

- هوش سازمانی با توجه به تکیه بر توانایی ها و مهارت های سازمان هوشمند و مدیریت و ترکیب صحیح آن می تواند راه حل های موثری را برای حل مشکلات و مواجهه با مسائل ارائه دهد.[12]
-هوش سازمانی از سه طریق معین ومحاسبه می گردد:

-1توانایی جهت دسترسی به دانش و اطلاعات(اتصال در بستر فناوری های اطلاعات و نظام های در حال حرکت.1 -2توانایی برای ترکیب و توزیع اطلاعات(مشارکت از طریق شبکه های هوشمند) -3توانایی برای گزینش مفهومی داده(ساختدهی)

ابعاد هوش سازمانی:

هوش سازمانی دارای ابعاد زیر است:

هوش عاطفی، هوش کسب و کار ، هوش رقابتی، هوش جمعی، هوش فرهنگی .[11]

تقویت کننده های هوش سازمانی (عواملی که با هوش سازمانی دارای روابط متقابل می باشند):

➢ مدیریت اطلاعات:2 طی پنج مرحله انجام می شود: -1کسب اطلاعات -2تعبیر و تفسیر اطلاعات -3انتشار اطلاعات -4ذخیره اطلاعات


-5به کارگیری و استفاده از اطلاعات .[11]

➢ یادگیری سازمانی:3 یک سازمان هوشمند اهدافش را در یک محیط متغیر خارجی به وسیله تطبیق رفتارش بر طبق دانش درباره موقعیت های درونی و خارجی شزکت دنبال می کند.به عبارت دیگر یک سازمان هوشمند سازمان یادگیرنده ای است که در ایجاد،اکتساب ، انتقال دانش و تعدیل رفتارش مهارت کسب کرده است و قادر است دانش و بینش های جدیدی را منعکس کند.[11] بنابراین یادگیری با ایده ها و دانش جدیدی شروع می شود که ممکن است با استفاده از منابع درونی ایجاد شود و یا اینکه از منابع بیرونی کسب شود اما باید به کار برده شوند تا تغییر اهداف و رفتارهای سازمان هوشمند به منظور یادگیری کامل شوند.

➢ مدیریت دانش: مدیریت دانش فرایندی است که به سازمان درجهت شناسایی ،انتخاب ، سازماندهی و توزیع و تبدیل اطلاعات که بخشی لز حافظه سازمانی است کمک می کند.این ساخت یافتگی دانش سبب می شود که مشکلات به طور موثر و کارآمد حل گردند و از طرف دیگر یادگیری پویا و برنامه ریزی و تصمیم گیری راهبردی میسر گردد.[2]

➢ توسعه و بهبود سازمانی: توسعه وبهبود سازمانی عبارت است از فرایند تنظیم و تلفیق ارزش های هسته ای، ساختار و ارزش های ثبت شده تا اطمینان حاصل شود که فرایند تغییر به خوبی ساختاردهی و منسجم شده است .[11]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید