بخشی از مقاله

مطالعه روابط علي باورهاو آشفتگي استنتاج با وسواس فکري و عملي

چکيده
هدف تحقيق تعيين روابط علي باورهاو آشفتگي استنتاج با وسواس فکري و عملي بود. روش تحقيق حاضر همبستگي از نوع تحليل مسير براي بررسي رابطه بين متغيرها در قالب يک مدل ساختاري بود. نمونه پژوهش ۶۷۸ زن بود که از طريق نمونه گيري تصادفي خوشه اي انتخاب شدند. براي جمع آوري داده ها، از پرسشنامه هاي باورهاي وسواسي ، آشفتگي استنتاج و وسواس فکري ـ عملي استفاده شد. داده هاي پژوهش با روش هاي ضريب همبستگي و تحليل مسير تجزيه و تحليل شدند. نتايج پژوهش نشان داد که آشفتگي استنتاج و باورهاي وسواسي اثر مستقيم معناداري روي وسواس فکري عملي دارند و بالاترين اثر در مدل ، مربوط به تأثير مستقيم آشفتگي استنتاج بر روي باورهاي وسواسي بود. نظريه اوکانور در مورد نحوه ارتباط رويکرد مبتني بر استنتاج با مدل ارزيابي مورد تأييد قرار گرفت .
واژگان کليدي :وسواس فکري و عملي ، باورهاي وسواسي ، آشفتگي استنتاج .
مقدمه
مدل هاي شناختي درمورد اختلال وسواس فکري عملي ۱ بر تحريف هاي شناختي و باورها در رشدو حفظ اين اختلال تأکيد مي کند. اليس ۲(۱۹۶۲) درمان مبتني بر تغيير باورهاي نامعقول را بررسي کرده است (درمان عقلاني هيجاني ). بعد از آن ، براساس فرضيه شناختي بک ۳(۱۹۷۶)توجه از باورهاي نامعقول به سمت شناسايي باورهاي ناکارآمد اختصاصي در اختلال وسواس فکري عملي معطوف شد که اختلالات روانشناختي مختلف توسط باورهاي ناکارآمد متفاوت مشخص شده است .کاربرد تئوريکي مدل هاي شناختي در اختلال وسواس فکري عملي ، بيشترين شکل گيري انسجام خود را در کار سالکوسکيس ۴(۱۹۸۹) پيدا کرد. وي که استدلال مي کند که افکار ناخواسته و شناخته اي مزاحم نيست که منجر به تنيدگي و رفتارهاي وسواسي مي شود، بلکه اين به چگونگي ارزيابي شخص از افکارش بر حسب مسئوليت شخصي بستگي دارد. بطور مشابه ، راچمن ۵ (۱۹۹۷) بحث کرده است که شناخت هاي مزاحم نيست که منجر به تنيدگي و رفتارهاي وسواسي مي شود بلکه پيامدهاي اين افکار برحسب اهميت شخصي منجر به اين رفتارها وپريشاني مي شود.
مدل ارزيابي اختلال وسواس فکري - عملي ، افکار مزاحم را پديده همگاني و نه مختص اختلال وسواس فکري عملي مي داند. شواهد پژوهش ها نيز نشان مي دهند که محتواي افکار مزاحم در جمعيت بهنجار مشابه با وسواس فکري در بيماران مبتلا به اختلال وسواس فکري - عملي است (راچمن و دي سيلوا۶، ۱۹۷۸؛ سالکوسکيس و هريسون ۷(۱۹۸۴). باوجود اين ، در طول اين مطالعات در تعريف ، شمول و تعداد افکار مزاحم توافـقي وجود ندارد. انگيزه اصلي تحقيقات ، مشخص کردن انواع باورها و ارزيابي هايي بود که ممکن است نقشي را در رشد اختلال وسواس فکري عملي بازي کند.
کارگروه شناخت هاي وسواس فـکري عملي ۸(۲۰۰۱) تـلاش کرده تا مهم ترين بـاورهاي
مرتبط باوسواس فکري عملي را مشخص کند. وودز، تالين و آبراموينز۱(۲۰۰۴) دريک نمونه باليني و غيرباليني ، با استفاده از تحليل عاملي اکتشافي هدايت شده سه عامل را مشخص کردند: مسئوليت پذيري .برآورد تهديد (نياز ادراک شده براي پيشگيري از رخداد آسيب براي خود و ديگران ، ترس از پيامدهاي سستي و تنبلي و مسئوليت پذيري براي رخداد چيزهاي بد)، کمال گرايي . اطمينان (استانداردهاي بالاو مطلق براي انجام کارها، خشکي ، نگراني بيشتر درباره اشتباهات و ترس از ابهامات ) و اهميت .کنترل افکار (ترس از نتايج داشتن افکار يا تصاوير ذهني منزجرکننده و آزاردهنده ، آميختگي فکر-عمل و نياز به رها کردن خود از افکار آزاردهنده ). اگر چه کاملاً واضح نيست که چگونه ارزيابي ، افکار مزاحم بهنجار را به وسواس فکري نابهنجار تبديل مي کند (جکس ۱۹۹۶،۳)، اشاره شده است که بعضي از باورهاي وسواس فکري عملي ممکن است به جاي علت وسواس فکري ، محصول آن باشد (مانسيني ، دوليمپيو، ديل جنيو، ديدونا و پرونيتي ۴، ۲۰۰۲).
اوکانور۵(۲۰۰۲) اشاره مي کند که تقريبا افکار مزاحم يک حالت استنباط شده از اموري است که از طريق فرايند استدلال خاص رخ مي دهد.
رويکرد مبتني بر استنتاج ۶ شک اوليه را به عنوان نقطه شروع افکار وسواسي مي بيندو مطرح مي کند که زنجيره افکار وسواسي هميشه با استنباط ترديدآميز شروع مي شود و بواسطه فرايند استدلالي که آشفتگي استنتاج ۷ ناميده مي شود، ايجاد مي گردد (اوکانور، آردماو پليسير۸، ۲۰۰۵)، آشفتگي استنتاجي دو مولفه دارد:الف ) سرمايه گذاري در دور ـ احتمالات مقدم بر واقعيت (اغلب خيالي ) وب ) بي اعتمادي درباره احساسات و ادراکات معمول . اين دو مولفه با هم فرد مبتلابه اختلال وسواس فکري عملي را بدون شواهد معتبردر موردشک ،دراستنتاج شک دچار آشفتگي مي کند.رويکرد مبتني بر استنتاج با مدل ارزيابي ناهماهنگ نيست ، به نظرمي رسد اين دو مدل مراحل متفاوتي را در زنجيره افکار
وسواسي هدف قرار مي دهند (کلارک ۱و اوکانور، ۲۰۰۴). هماهنگ با کلارک و اوکانور
(۲۰۰۴) تمايز مفهومي بين رويکرد مبتني براستنتاج در برابر رويکرد ارزيابي شناختي ، وقتي شناسايي مي شود که محرک تهديدکننده با خطاهاي ارزيابي و ذهني ، بيشتر مرتبط مي شود. رويکردمبتني بر استنتاج ، روي پردازش ذهني اوليه متمرکز شده و با پردازش تهديدات پنهان طوري برخورد مي کند تا احساس ايمني برقرار نمايد. بنابراين به نظر مي رسد که استنتاج مقدمه شناسايي تهديد خاص است و ارزيابي بعدي اشارات و تلويحات ضمني آنها است . تفاوت هاي اصلي در مفهوم سازي بين مدل ارزيابي و مدل استنتاج بطور شماتيک در زير آمده است .


ارتـباط آشفتگي استنتاج با رفـتار وسواس فـکري عملي درچـندين مطالعه هم با نمونه هاي باليني و هم نمونه هاي غيرباليني اثبات شده است که بطور همساني اين ارتباطات با نشانه هاي وسواس فکري عملي از قوي تا متوسط گزارش شده است (املکامپ ۲ و آردما،۱۹۹۹؛ آردما، کـليجر، تـريهري ۳، اوکانورو امـلکامپ ،۲۰۰۶الف ؛ آردما، اوکانـور، املکامپ ، مارچندو تودورو۲۰۰۵،۱).با وجود اين ، کار گروه شـناخت هاي وسواس فکري عملي ۱(۲۰۰۳)نشان داده اند که بين اندازه گيري هاي شناختي ونشانه هاي وسواس فکري عملي با حالت هاي خلقي ومنفي رابطه معني داري بدست آمده است .درواقع ، آشفتگي استنتاج با روان رنجورخويي ، اضطراب و افسردگي در نمونه هاي باليني و غيرباليني همبستگي متوسط داشته است .
در مجموع ، به نظر مي رسد وقتي انواع وسيعي از سنجش هاي شناختي و حالت هاي خلقي منفي کنترل مي شود، آشفتگي استنتاج با اکثر نشانه هاي وسواس فکري عملي مرتبط است . بخصوص ، آشفتگي استنتاج با افکار وسواسي بطور قوي مرتبط است که اين با رويکرد مبتني بر استنتاج که بطور اوليه تلاش مي کند تا وقوع و پايداري وسواس فکري را شرح دهد، همسان است (اوکانور و همکاران ، ۲۰۰۵). تاکنون براي بررسي نظريه فوق ، پژوهش هاي اندکي انجام شده است بنابراين ضروري به نظر مي رسد که نقش آشفتگي استنتاج در وسواس فکري عملي را از طريق واسطه گري باورهاي وسواسي مورد بررسي قرار گيرد. تحقيق حاضر درصدد بررسي اثر مستقيم و غيرمستقيم آشفتگي استنتاج از طريق متغير واسطه اي باورهاي وسواسي در وسواس فکري عملي مي باشد.


روش تحقيق
طرح تحقيق :روش پژوهش حاضر همبستگي از نوع تحليل مسيربود که با هدف بررسي رابطه متغيرها در قالب يک مدل ساختاري صورت گرفت .
جامعه آماري ، نمونه و روش نمونه گيري
جامعه آماري پژوهش شامل کليه زنان ساکن شهرستان اردبيل در سال ۱۳۸۹ بود.طبق سرشماري سال ۱۳۸۵ جمعيت زنان ۲۰تا ۴۰ ساله ساکن شهر اردبيل در سال ۱۳۸۹ حدود ۹۶۰۵۶ مي باشد. از آنجايي که نه از واريانس جامعه و نه از احتمال موفقيت يا ناموفقيت متغير اطلاع وجود نداشت و بنابراين امکان استفاده از فرمول هاي آماري براي برآوردحجم نمونه فراهم نبود لذا از جدول نمونه گيري مورگان استفاده شد.که طبق اين جدول براي اين حجم جامعه آماري ، ميزان ۳۸۴ نفر نمونه برآورد مي گردد که براي افزايش اعتبار تحقيق ، ۷۰۰ نـفر از ميان زنان شـهر اردبيل با استفاده از نمونه گيري خوشه اي تصادفي انتخاب شدند و پرسشنامه هاي پژوهش در نمونه هاي انتخاب شده ، اجرا شد که بعد از حذف پرسشنامه هاي ناقص ، پرسشنامه هاي مربوط به ۶۷۸ نفر مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت . ميانگين سني نمونه ۵.۸۶±۲۷.۰۱ در دامنه سني ۲۰تا ۴۰ سال مي باشد. ۳۵.۴ درصد زنان مجرد (۲۳۰ نفر) و۶۴.۷ درصد آنها متأهل (۳۲۰ نفر) مي باشند. ۱۳.۷درصد زنان تحصيلات زيرديپلم ، ۳۷.۴ درصد ديپلم ، ۸.۶ درصد فوق ديپلم ،۳۵.۷ درصد ليسانس و۲.۵ درصد فوق ليسانس داشتند.
ابزارهاي اندازه گيري
پرسشنامه تجديدنظر شده باورهاي وسواسي ۱: اين پرسشنامه از پرسشنامه باورهاي وسواسي اصلي ۸۷ آيتمي گرفته شده است که ۶ حوزه شناخت افکار را ارزيابي مي کرد. پرسشنامه تجديدنظر شده ۴۴ آيتم دارد که شامل سه زيرمقياس مي باشد: مسئوليت پذيري .بـرآورد تهديد (...=۰.۹۳)،کـمال گرايي .اطـمينان (...=۰.۹۳)واهـميت .کـنترل افـکار
(...=۰.۹۰). آزمودني ها توافق شان را با هر جمله از ۱(خيلي زياد مخالف ) تا ۷(خيلي زياد موافق ) درجه بندي مي کنند. پرسشنامه باورهاي وسواسي همساني دروني و پايايي بازآزمايي خوبي دارد (کار گروه شناختي وسواس فکري -عملي ، ۲۰۰۱، تالين ، وودس و آبرامويتز۲۰۰۳،۱). ضريب آلفاي کرونباخ نسخه فارسي اين پرسشنامه ۰.۹۲و ضريب دو نيمه سازي ۰.۹۴ گزارش شده است (شمس ، کرم قديمي ، اسماعيلي و ابراهيم خاني ،
۱۳۸۳). در تحقيق حاضر ضريب آلفاي کرونباخ پرسشنامه باورهاي وسواسي ۰.۹۳ بدست آمده است .
پرسشنامه وسواس فکري عملي ۲: پرسشنامه وسواس فکري عملي ۴۲ آيتم دارد و نشانه هاي وسواس عملي و فکري (مثل شستن ، کنترل کردن ، شک و ترديد، نظم و ترتيب ، افکار وسواسي ، احتکار و خنثي سازي ) را اندازه گيري مي کند. آيتم هاي اين پرسشنامه با يک مقياس ليکرت ۵ درجه اي (۰-۴) پاسخ داده مي شوند. فوا، کوزاک ، سالکوسکيس ، کولزو امـير۳(۱۹۹۸) نشان دادنـد که افـرادمـبتلابـه اخـتلال وسـواس فکري ـ عملي بطور معناداري از نظر اضطراب و فراواني نمرات کل در پرسشنامه وسواس فکري عملي از افراد مبتلا به هراس اجتماعي فراگير، اختلال استرس پس از سانحه و گروه بهنجار بالاتر مي باشند. ضريب همساني دروني اين پرسشنامه در دامنه اي از ۰.۸۶تا۰.۹۵و ضريب پايايي بازآزمايي آن از۰.۸۴تا ۰.۹۰ بوده است .اين پرسشنامه با ساير ابزارهاي خودگزارشي نشانه هاي وسواس فکري عملي همبستگي بالايي (۰.۶۵تا
۰.۸۱) داشته است (>p). ويژگي هاي روانسنجي قوي پرسشنامه وسواس فکري عملي در نمونه دانشجويان به خوبي اثبات شده است (سيموند، تورپ و اليوت ۴، ۲۰۰۰).
ضريب همساني دروني نسخه تجديدنظر شده اين پرسشنامه در ميان دانشجويان ايراني براي کل مقياس ۰.۸۵ و براي زيرمقياس در دامنه (۰.۵۰ تا ۰.۷۲)گزارش شده است
(مـحمدي ، زمانـي و فتي ،۱۳۸۷). در اين مـطالعه ضريب آلفاي کرونباخ وسواس فـکري عملي ۰.۹۴ بدست آمده است .
پرسشنامه آشفتگي استنتاج ۱: اين پرسشنامه توسط آردما و همکاران (۲۰۰۵) ساخته شده است . هدف اين پرسشنامه ارزيابي تمايل به خنثي کردن واقعيت و ادراک مبتني بر اطلاعات براساس احتمالات ذهني است . پرسشنامه آشفتگي استنتاج شامل ۱۵ آيتم است که روي مـقياس پنج نقـطه اي در دامنه اي از ۱(کاملاً مخالف ) تا ۵(کامـلاً موافق ) درجه بندي شده است . ضريب همساني دروني پرسشنامه آشفتگي استنتاج ، ۰.۹۰مي باشد.
اين پرسشنامه با مقياس هاي روان رنجورخويي ، اضطراب و افسردگي در هر دو نمونه باليني و غيرباليني همبستگي متوسطي داشته است (آردماو همکاران ، ۲۰۰۵). در ترکيه يورولماز، ديريک ، کرآلي و يوز۲(۲۰۱۰) ضريب همساني دروني اين پرسشنامه را در بين بيماران مبتلا به اختلال وسواس فکري -عملي ۰.۸۶، بيماران داراي اختلالات اضطرابي ديـگر۰.۸۵و در بين دانشجويان ۰.۸۵ و نيز ضريب پايايي بازآزمايي رابـعداز دو هفته
۰.۸۷ بدست آوردند. در مطالعه حاضر ضريب آلفاي کرونباخ اين پرسشنامه ۰.۸۸ بدست آمده است .
روش اجرا و تحليل آماري : در سال ۱۳۸۹، ميان ۶۷۸ زن که بصورت نمونه گيري تصادفي خوشه اي تصادفي در شهر اردبيل انتخاب شده بودند، پرسشنامه هاي وسواس فکري -عملي ، باورهاي وسواسي و آشفتگي استنتاج اجرا گرديد. داده هاي جمع آوري شده وارد نرم افزارهاي SPSS ويراست ۱۶ شد. براي تجزيه و تحليل همبستگي و آمار توصيفي از اين نرم افزار استفاده شد. براي بررسي روابط علي بين متغيرهاي مورد مطالعه روش تحليل مسير بـکار گرفـته شـد که با استفاده از نرم افزار ليزرل ۱ ويراست ۸.۵۳ (جورسکوگ وسوربوم ۲۰۰۲،۲) انجام گرفت .

يافته ها

، آشفتگي استنتاج و وسواس فکري عملي ارتباط مثبت و معني داري وجود دارد (>p). براي پيش بيني وسواس فکري عملي از طريق آشفتگي استنتاج و متغير واسطه اي باورهاي از تحليل مسير استفاده شد.
در جدول ۲، ضرايب اثر مستقيم ، غيرمستقيم و کل متغيرهاي پژوهش همراه با سطح معني داري آنها برآورد شده است .

همانطور که در جدول ۲ مشاهده مي شود متغير برونزاي آشفتگي استنتاج بر باورهاي وسواسي (۰.۸۰) و وسواس فکري عملي (۰.۳۰) اثر مستقيم معناداري دارد و همچنين آشفتگي استنتاج از طريق نقش واسطه اي باورهاي وسواسي بر وسواس فکري عملي

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید