بخشی از مقاله

معماری و تاثیرات متقابل آن بر توسعه ارزشهای فرهنگی شهرها (نمونه موردی: موزه گوگنهایم در شهر بیلبائو اسپانیا)


چکیده:

تاثیرات متقابل انسان و محیط بر یکدیگر نیازمند توجه به دو قلمرو است؛ یکی تاثیر فرهنگ بر شکلگیری محیط مصنوع ( شهر و معماری) و دیگری تاثیر محیط بر انسان و فرهنگ او میباشد. فرهنگ را در تعریفی کلی میتوان محصول تلاشهای متفاوت انسان در راه خلق و آفرینش دانست که از آزادی عمل و اراده او سرچشمه میگیرد. معماری نیز به عنوان یک پدیده اجتماعی از فرهنگ نشأت گرفته و بر آن تاثیر میگذارد و آینهای است از اندیشههای انسان در رابطه با فضا، زیبایی شناسی و فرهنگ. مقاله حاضر که با تکیه بر روش توصیفی و شیوه مطالعات کتابخانهای و اسنادی صورت گرفته کوششی در جهت شناسایی رابطه بین دو مولفه معماری و فرهنگ و تاثیرات متقابل آنها بر یگدیگر است. در ادامه پژوهش به موزه گوگنهایم در شهر بیلبائو اسپانیا پرداخته و دلیل ساخت این بنا و تاثیرات فرهنگی و اقتصادی آن مورد تحلیل قرار میگیرد.

کلمات کلیدی: معماری، فرهنگ، شهر، محیط مصنوع، موزه گوگنهایم، بیلبائو


1

-1 مقدمه

فرهنگ و شهر دو پدیده ی مکمل یکدیگر هستند که هر یک دیگری را تکمیل کرده و بدو ن آن معنا و مفهوم ندارد، به عبارتی میتوان این گونه بیان کرد که هر دو پدیدههای انسانی شهر را تکمیل میکنند. شهر نوعی سازمان یافتگی اجتماعی در فضاست که باید آن را تولید کندهی دائم فرهنگ و بهترین بستر برای فرهنگ سازی به حساب آورد (فکوهی، .(19 :1383 شهر با طراحی مجموعه ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی و رفتاری افراد یا گروهها، مجموعه رفتارهای عملی را برای شهروندان فراهم میسازد (ربانی، .(13 :1381 عامترین تعریفی که میتوان از شهر داد این است که آن را مکان اسکان گروهی از انسانها و محمل فعالیتهای آنها در نظر گیریم و در این صورت شهر نه فقط ساختمان بلکه مکان انسانها، گروهها، سازمانهای اجتماعی، طبقات، خانوادهها است.

در مفهوم سازی از فرهنگ تعاریف متعدد و متنوعی مطرح شده است که هر یک به نحوی ابعاد مختلف زندگی انسان را بررسی کرده اند. در انسان شناسی، فرهنگ الگوهای رفتاری و فکری مردمی است که در گروههای اجتماعی زندگی میکنند، یاد میگیرند، خلق میکنند و در آن مشارکت دارند. فرهنگ متمایز کنندهی یک گروه انسانی از سایر گروههاست. فرهنگ همچنین انسانها را از دیگر موجودات متمایز میسازد. فرهنگ مردمی شامل اعتقادات، قوانین و رفتارها، زبان، آداب و رسوم، هنر، تکنولوژی، سبکهای زندگی، شیوههای تولید و پخت غذا، مذهب و سیستمهای سیاسی و اقتصادی آنهاست. میتوان به طور کلی به عنوان یک استنتاج و تعریف قراردادی نتیجه گرفت که فرهنگ " نظامی سازمان یافته از ارزشها، باورداشتها، عقاید، دیدگاههای مشترک و رفتارهای مبتنی بر آنها در یک جمعیت است که به وجود آورندهی هویت فرهنگی است" (محسنی، .(22 :1386

هر جامعهای با هر سیستمی که اداره شود و هر نوع ایدئولوژی که بر آن حاکم باشد دارای اهداف و آرمانهای خاص خود میباشد. وظیفه اصلی فرهنگ نمایش این ایدههای ذهنی است به وسیله نمود اشکال عینی، در فرآیند این استحاله معماری نقشی اساسی به عهده دارد. هرمان موتسیوس یکی از اولین نظریه پردازان ورک بوند آلمان در سال 1911 چنین مینویسد: ” معماری وسیله واقعی سنجش فرهنگ یک ملت بوده و هست. هنگامی که ملتی میتواند مبلها و لوسترهای زیبا بسازد اما هر روزه بدترین ساختمانها را میسازد، دلالت بر اوضاع نابسامان و تاریک آن جامعه دارد. اوضاعی که در مجموع، بی نظمی و عدم قدرت سازماندهی آن ملت را به اثبات میرساند (نقیزاده، .(55 :1381

هر بنایی به عنوان جزئی از فرهنگ معماری این وظیفه را دارد که یک اندیشه ذهنی را از طریق فرم ظاهری خود عینیت ببخشد و به این ترتیب نمودی خواهد بود برای سنجش این فرهنگ. از این دیدگاه تعریفی که هانس هولاین 1 از معماری می-کند قابل درک است: ” معماری نظمی معنوی است که در ساختمانها تجسم یافته است” اغلب سعی میشود به این بهانه که این ساختمان فقط برای فلان عملکرد ساخته شده است از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کنند در این جا فراموش میشود که هر ساختمانی برای کاربردی ساخته میشود. معماریای که تنها به خاطر نفس معماری باشد اصلاً وجود ندارد. به این ترتیب هر ساختمانی یک شاهد فرهنگی است چه به مفهوم خوب و چه به مفهوم بد آن (شایان، .(6 :1388

-2 مبانی نظری

-1-2 فرهنگ

مفاهیم و معانی وسیع و متنوعی را میتوان برای فرهنگ بیان کرد. از آنجایی که هر جامعه و تفکری بر پایه جهانبینی خویش، برای فرهنگ تعریفی ارائه مینماید، در جهت احتراز از اطاله کلام تنها به برخی نکات اساسی اشاره میشود. بررسی


2

اجمالی تعاریفی که برای فرهنگ ارایه میشود حکایتاز ریشه تقریباً واحد آنها دارد (جعفری، .(76 :1373 تمرکز و تاکید بر قرارداد و توافق بر تعریفی واحد برای فرهنگ در این نوشتار به این دلیل است که تقریباً هیچ عمل و فرآوردهای انسانی را نمی-توان سراغ گرفت که از فرهنگ تاثیر نپذیرفته و یا بر آن اثر نگذارد. فرهنگ موضوعی انتزاعی و هم عرض با سایر امور جامعه نیست، بلکه فرهنگ فضایی معنوی است که فرد یا جامعه در آن فضا مشی میکند (نصر، .(143 :1359 برای مثال تاثیر فرهنگ در زمینههای متفاوت زندگی از جمله در هنر و معماری و شهرسازی و توسعه و شیوه زیست و حتی فرآوردههای صنعتی امری غیرقابل انکار است (اسمیت، .(94 :1383 به این ترتیب فرهنگ مورد نظر مجموعه باورها، دانشها، معارف و آداب و رسوم و ارزشهایی است که جامعهای بر مبنای اعتقادات خود آن را تکامل بخشیده و بر اساس آن مجموعه مشی می-نماید و در این روند هدف او رسیدن به تعالی و تکاملی است که جهانبینیاش برای او تعریف و تبیین نموده است.

اولین کاربرد واژهی فرهنگ در انگلیسی مربوط به پرورش حیوانات و به عمل آوردن محصولات زراعی بود و همچنین با مفهوم عبادات دینی ارتباط داشت. از قرن شانزدهم تا قرن نوزدهم، فرهنگ کم کم به معنای بهبود و اصلاح جامعه در کلیت آن نیز به کار رفت و به منزله نوعی معادل ارزشی برای تمدن استفاده شد. با ظهور مکتب رمانتیسیزم در دوره انقلاب صنعتی واژهی فرهنگ برای سنجش رشد معنوی به کار رفت اما با ظهور ملیتگرایی رمانتیک در قرن نوزدهم، تعریف تازهای از واژهی فرهنگ ظاهر شد که تأکید خود را بر سنت و زندگی روزمره به عنوان ابعاد فرهنگ می نهاد (اسمیت، .(95 :1383 این تحولات گوناگون تاریخی به نحوی مبهم در سه نوع کاربرد رایج اصطلاح فرهنگ انعکاس یافته است:

· جامعه اشاره به رشد فکری، روحی و زیبایی شناختی فرد، گروه و جامعه. به این معنی که فرهنگتقریباً معادل با تمدن و پیشرفت اخلاق فردی و جمعی در نظر گرفته میشود. (دیدگاه جامعه شناسان)

· دربر گرفتن تعدادی از فعالیتهای ذهنی و هنری و محصولات آنها (فیلم، هنر و تئاتر و فرهنگ در این کاربرد کمابیش معادل با هنرهاست. (دیدگاه زیبایی شناسان و منتقدین ادبی)

· برای مشخص کردن کل راه و رسم زندگی، اعمال، فعالیتها، باورها و آداب و رسوم تعدادی از مردم، یک گروه یا یک جامعه( دیدگاه مردم شناسان) (همان).

· در پژوهشهای اخیر، تعریف دیگری نیز به تعاریف فوق افزوده شده است. در این تعریف که رویکرد روانشناسی به فرهنگ نام دارد، فرهنگ یکی از پایههای اصلی زندگی روانی انسانها شناخته شده است. به بیان دیگر، ادراک انسان از محیطی که دور و برش است، تابع فرهنگ اوست. فرهنگ از منظر افراد دیگر، تعاریف متفاوتی یافته است، به بیان گیدنز در بهترین حالت میتوان فرهنگ را به مجموعهای از شیوههای زندگی تعریف کرد (احمدی ترشیزی، :1382 .(159 شیوههای خاص زمانمند و فضامندی که در وضعیت واقعی تعریف شده باشند. این شیوههای زندگی از سه رکن اصلی تشکیل شدهاند؛ ارزشها (که مردم آن را حفظ میکنند)، هنجارها (که مردم آنها را تبعیت میکنند) و چیزهای مادی (که مردم آنها را به کار میگیرند؛ از کالا ها تا سیستمهای حمل و نقل تا ساختمانها و تسهیلات شهری) این سه رکن اصلی فرهنگ در ارتباط کامل با یکدیگر قرار دارند (همان). درگیری مداوم فرهنگ با عناصر مادی، جریان فرهنگی را یک جریان بی وقفه تغییر و تعدیل سیستمهای ارزشی پیشین و تفسیر و تطبق سیستمهای ارزشی نو ساخته است. از این رو فرهنگها ثابت نبوده ودائماً در حال انتقال و تغییرند. گوناگونی و تمایز، ویژگی اصلی فرهنگهای معاصر است.

3


-2-2 معماری

همانند سایر هنرها و فنون و تولیدات بشری، معماری نیز علاوه بر کالبد ظاهری خویش واجد جنبهای اصیل و حقیقی و معنوی نیز هست که در پاسخ به نیازهای انسان اعم از معنوی و مادی (هماهنگ با جنبه روحانی حیات وی) طراحی و ساخته شده است. به این ترتیب که یک بنا واجد کالبدی است که روح آن تجلی روح فرهنگ و جهانبینی جامعه است (نقیزاده، .(53 :1381 تحولات و دگرگونیهایی که در معنا و مفهوم معماری رخ داده است، تابعی از سر تحولات فکری تمدن معاصر است که با علم تجربهگرا و تفکر راسیونالیستی مدرن رایج جنبه معنوی و روحانی حیات انسانواصولاً وجه معنوی عالم وجود را انکار مینماید. در مقوله مدرنیسم با شعار پیشرفت و توسعه، چنان خویش را به جامعه بشری تحمیل میکند که جوامع و به خصوص جوامع عقب مانده (از نظر صنعت) که هویت و اعتبار خویش را در همسان شدن (ظاهری) با غرب جستجو میکنند سعی در تکرار و تقلید الگوهای معماری بیگانه مینمایند. الگوهایی که به ناچار شیوه زیست آنها را نیز دگرگون خواهد نمود. معماری مدرن (معاصر) آن چنان در چنبره مادیت گرفتار آمده است که آنچه در اوایل قرن بیستم به عنوان حادترین و پر شورترین مساله در بین معمارها و شهرسازها مطرح میگردد، در ربط دادن ((شکل)) و ((کارکرد)) و یا در ارجحیت قائل شدن یکی نسبت به دیگری از این دو خلاصه میشود (فلامکی، .(236 :1381 گوئیا که هیچ موضوع دیگری مطرح نیست.

-3-2 شهر

تعاریفی که برای شهر ارایه میشود هر کدام متاثر از پیشفرضهایی است که اهم آنها عبارتند از تعداد جمعیت، مساحت، شغل غالب مردم، و امثالهم میباشد. بسیاری از این تعاریف از انسان (اهل شهر) غفلت میورزند و به ویژه هنگامی که با بحث بر سر تهیه برنامه و طرح، موضوعاتی همچون نوع و شیوه تولید، فعالیتها، اقتصاد و امور کمی را به عنوان ملاکهای اصلی مورد نظر قرار داده و حتی اگر از انسان نیز بحثی مینمایند او را به عنوان جمعیت (کمیت) و در واقع به عنوان جزئی همچون سایر اجزاء (قطعهای از یک ماشین عظیم) مد نظر قرار میدهند. در واقع انسان تبدیل به ماده جمعیت (توده) میشود و همین تفکر که انسان را به مثابه قطعهای از یک ماشین بزرگ تلقی میکند، به طریق اولی شهر را نیز پدیدهای مادی میانگارد در حالی که اندکی مداقه در شکلگیری و حیات شهرها نشان میدهد که شهر متشکل از کالبد و قوانین حاکم بر آن به مثابه آئینهای از حیات انسان تجلی یافته و با القاء ارزشهایی به انسان به فعالیتهای او نیز جهت میدهد. به طور اجمال شهر به عنوان تجلی-گاه ارزشها فرهنگی شکل گرفته بر پایه آرمانها و اصول جهانبینی اهل خویش معانی و ارزشهایی را به انسان القا مینماید که همین ارتباط محیط و انسان را نیز میتوان به عنوان جنبهای از حیات تلقی نمود. در واقع انسان با قرار گرفتن در فضای شهر و تماس با آن علاوه بر ظواهر ملموس و مشهود مادی، معنایی را ادراک میکند که این ادراک بسته به زمینه فرهنگی و حیات انسان شامل درجات متفاوتی میباشد (گروتر، .(144 :1375

-4-2 فرهنگ، فضا و معماری

برای درک رابطهی فرهنگ و معماری، ابتدا به رابطهی فضا و فرهنگ اشاره میکنیم. فضا نیز همچون فرهنگ دارای ساختی اجتماعی است که در جریان شکلدهی به تصور مردم از خودشان ساخته میشود. فضا در تقویت و تحول فرهنگی نقش اساسی دارد، زیرا الگوهای رفتاری مورد انتظار در داخل فضای خاص، ارزشهای فرهنگی خاصی را منعکس میسازد. این تعریف، دلالت بر ساخت فضایی ذهنی دارد. تأثیرپذیری از فضای ذهنی، در محدودهی فضای عینی و کالبدی، قابل درک میشود. معماری، عمل سازماندهی فضای ذهنی و عینی، به صورت در هم پیوسته است. طرح رابطهی فرهنگ و معماری به ویژه در حوزهی روان شناسی، نیاز توجه به رابطهی انسان با محیط مصنوع خویش را روشن میسازد. با این نگرش، فرهنگ، عامل یا مسیر ارتباط انسان با محیط مصنوع است و بر دو دسته از عوامل محیطی دلالت دارد:

4

الف: رفتارها، اندیشهها و احساسات استاندارد شده ب: محصولاتی که نتیجه یا وسیلهی تداوم رفتارها و تفکرات افراد در یک جامعهی مفروض باشد.

همچنین فرهنگ از دو راه بر شکلگیری فضای معماری مؤثر است:
-1 از طریق ایجاد قوانین و آداب رفتاری که منجر به بروز ساماندهی عملکردی و سلسله مراتب فضایی میشود.

-2 از طریق ایجاد خاطرهها ، باورها و نشانهها در قالب کالبدی سمبلها، کهن الگوها و استعارهها که باعث خلق معنا در فضای معماری میشود.

با نگاهی عمیق به چهار حوزهی تعریف فرهنگ، میتوان نسبت میان معماری و فرهنگ را به صورت ماتریس زیر، دسته بندی کرد؛
جدول-1 مدل ارتباط فرهنگ و معماری بر اساس تعاریف چهارگانه (شایان، (1386

 

معماری به عنوان ظرف زندگی انسان، آیینهی تمام نمای فرهنگ در هر جامعه است و در تعاملی تنگاتنگ با ویژگیهای ساختاری، تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن جامعه قرار دارد. مردم هرسرزمینی، در ساخت اثر معماری در تلاشاند تا با بهرهگیری از چیزهای مادی، از ارزشهای خویش حفاظت و از هنجارهای خود تبعیت کنند. به بیان دیگر معماری عبارت است از هرگونه ساخت و سازی که محیط مادی را بر اساس ((قالب ذهنی)) نظامبخشی، آگاهانه تغییر دهد (شایان، .(5 :1388

-5-2 فضاهای شهری و زمینههای فرهنگی

تمام ما که در گذشته و حال با شهرها ارتباط داریم، باید معماری ((عادی)) و ((خوب))، فضاهای خستهکننده و پرشکوه، طرحهای آشفته و دقیق، یعنی هر دو سوی تقابلها را به حساب آوریم. به جای طرحهای به دقت برنامهریزی شده، بخش اعظم شهرها از فضاهای بدون طرح و برنامه تشکیل شده است بنابراین باید ببینیم کارکرد این فضاها چیست، آیا هدف فهمیدن شکل آنها در گذشته است یا رخدادشان در زمان حال. این کار بدون به حساب آوردن قلمرو فرهنگی میسر نیست. روشن است که روند تحلیل از چند رشته و حتی چند نوع تاریخ گرفته میشود؛ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و روشنفکری و همچنین معماری. مطلوب این است که تاریخ شهرنشینی بسیاری از چشماندازها را کنار هم قرار دهد؛ چشماندازهایی از چگونگی کارکرد شهرها و آن چه مکانی خاص را، چه در اصطلاح صوری و چه در اصطلاح کارکردی یا فرهنگی برجسته می-کند. چالش امروز تاریخ شهرنشینی در این است که قادر باشیم کار خود را چون آمیزه، توصیف همه جانبهای از عناصر به اصطلاح اصیل زندگی یا فرم شهری نیست، بلکه بیشتر، پیدا کردن روشهای قابل فهمی برای کنار هم نهادن بسیاری از رویکردهای مختلف شهر و واقعیتهای آن است. بنابراین متخصص تاریخ شهرنشینی باید دارای هدف روشنی باشد. هدف آمیزه

5

در تاریخ شهرنشینی، یک کاسه کردن تجربههای بیشمار، نیتها و موقعیتهای مکانی شهری، در زمانی معین است، بدون ایجاد آنچنان ناهمگونی که پذیرشش مشکل باشد. از نظر شکل باید توجه را از یک سو به بناهای برجسته یا تاریخی و فضاهای اطراف آنها و از سوی دیگر به ساختمانهای معمولی و طرح خیابانها و فضاهای باز معطوف داشت. تاثیر این ترکیب را در گذشته و تغییرات آن را در طی زمان نیز نباید از نظر دور داشت. همچنین باید به صدای متمایز معماران و نخبگان از یک سو و کارفرمایان و شهروندان عادی از سوئی دیگر دست یافت. این تفاوتگذاری برای درک این که شهرها چگونه به شکلی که دارند رسیدهاند و مردم چگونه آنها را تجربه کردهاند، حیاتی است. حتی معماران، شهرسازان و مقاطعه کاران، سیاستمداران را از آن جهت که همه آنها قدرت دخالت در شهر را دارند نمیتوان دلیل بر آن دانست که همه شهر را با یک نگاه میبینند. بیشتر معماران تصویر کلی خیابان را با معیار بناهای منفردش میبینند، در حالی که سازندگان آن را چون واحدی میانگارند که در نهایت بر بنیاد استعداد توسعه اقتصادی استوار است. مردم نیز بسته به طبقه، قومیت، سن و جنسیت به صورتهایی کاملاً متفاوت با پارکها، فروشگاهها، تالار شهر و یا بناهای تاریخی ارتباط برقرار میکنند. علاوه بر این تمام مردم، به خصوص

در جهان مدرن شهر را در نقشهای متفاوت تجربه میکنند. برای مثال، ساکنان یک محله، کارمندان یک ارگان خاص، اعضای یک گروه سیاسی و یا فرقهای مذهبی که دارای چشماندازهای متفاوتی نسبت به هم هستند، در اتباطشان با شهر نیز تاثیر دارد. شناسائی این گوناگونی، تنها برخوردی عوام گرایانه نیست. در واقع حکایت از این دارد که مسئولیت شهرسازان و معماران این نیست که شرح دهند چه اتفاقی افتاده است، بلکه این هم هست که آنچه اتفاق افتاده است، در زمان خود چه معنایی داشته و به عنوان میراث، امروزه برای ما چه معنایی دارد. هم برای هویتهای مجزایمان و هم برای وحدتمان به عنوان یک حرفه یا یک ملت.

-3 معرفی بیلبائو و موزه گوگنهایم

بیلبائو قطب اصلی فرهنگی و اقتصادی شمال اسپانیا است. بیلبائو، مرکز ایالت بیزکایا 1، در مرکز ناحیه کلان شهر با بیش از یک میلیون نفر است. اقتصاد آن، به مدت چند دهه تحت سلطه صنایع کشتی سازی و فولاد و نیز فعالیت بندری و تجاری بوده است . امروزه، خدمات حرفهای، فناوریهای اطلاعات و ارتباطات، تولید صنعتی، تجارت و گردشگری، بخشهای مهم اقتصادی، همراه با یک بخش خلاق دارای رشد سریع هستند (شکل 1 و .(2

بیلبائو، تغییر مهمی در رابطه با احیای شهری/ درون -شهری و توسعه اقصاد محلی را در طول پانزده سال گذشته تجربه کرده است. بحران اقتصادی و اشتغال در طول دهه 1980، یافتن امکانات جدید را برای توسعه و تجارت، ضروری ساخت. مجموعهای از هنرپیشههای محلی و ناحیهای با هدفی مشترک و تعهدی عمیق به احیای ((ناحیه کلان شهر بیلبائو)) نه تنها با مفهومی اقتصادی، بلکه با توجه به زیرساخت آبی و حمل و نقل، معماری، توسعه شهری، بازاریابی شهری، و توسعه کلان شهر استراتژیک کمک کردند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید