بخشی از مقاله
چکيده
خراسان در طول تاريخ با توجه به جايگاه و اهميتي که داشته ، بزرگان و خاندانهاي معروفي را به عرصه تاريخ معرفي کرده است . خاندان جويني يکي از مهمترين و تاثيرگذارترين خاندانهاي ايراني محسوب مي شوند که نقش بسيار پر رنگي در اعتلاي ادب پارسي در مواجهه با مغولان داشته اند.
آنها با مبادرت به فعاليتهاي ديواني، توانستند مغولان را با فرهنگ و انديشه ايراني و اسلامي آشنا کرده و در اين مسير فعاليتهاي بسياري انجام دادند. حفظ زبان پارسي، پاسداشت فرهنگ ايراني و اسلامي و فعاليت در امور ديواني و وزارتخانه از جمله اين فعاليتها مي باشد. بدون شک نمي توان نقش خاندان جويني را در دوره مغولان و ايلخانان ناديده گرفت . روش پژوهش کتابخانه اي و بر پايه منابع تاريخي انجام گرفته و چنين به نظر مي رسد که شناسايي و معرفي مشاهير خراسان مي تواند در شناسايي چهره هاي مهم ايران کمک بسياري کند.
واژگان کليدي: خاندان جويني، مغولان ، خراسان ، ادب پارسي.
مقدمه :
جوين يکي از مهمترين مناطق خراسان مي باشد که در طول تاريخ در منابع همواره نامي از آن برده مي شود. با توجه به منابع موجود، نام جوين را «کويان »١ ثبت کرده اند. که مسلما استعمال اين واژه مربوط به زبان اوستايي، يکي از زبانهاي دوره باستان ايران است . اين واژه در طي دوره هاي مختلف و مخصوصا پس از اسلام و ادغام با زبان عربي، به شکل امروزي در آمد. واژه جوين که براي ناميدن منطقه اي نسبتا وسيع در غرب خراسان ، بين جلگه نيشابور و بستام به کار مي رفته ، به طور قطع در اعصار گذشته مساحت بيشتري را شامل مي شده و نامي کهن و داراي تاريخي ارزشمند است . در منابع تاريخي و مسالک نام جوين يکي از نواحي مهم ابرشهر نيشابور ذکر شده است . از مهمترين دوره هاي اين مناطق از خراسان ، مي توان به قبل از هجوم مغولان اشاره کرد. زماني که با تشکيل دولت طاهريان و فعاليتهاي سامانيان ، خراسان و شرق ايران اعتبار و اهميتي دوچندان پيدا کرد. در اوايل قرن هفتم هجري، اقوام چادرنشين مغول تحت فرماندهي چنگيزخان از صحراي مغولستان به سمت ايران حمله ور شده و مناطق بسياري تا آسياي صغير را تحت فرماندهي خود در آوردند.
مغولان از آنجا که تجربه اي در امر حکومتداري نداشتند، مي بايست از مجربين و متخصصان اين حوزه کمک بگيرند. ايرانيان در دوران بعد از اسلام در رويارويي با عناصر بيگانه ، آنگاه که از شمشير کاري ساخته نمي ديد، جنگ قلم را آغاز مي کرد و همواره از اين نبرد پيروز بيرون مي آمد.
خاندانهاي اصيل ديواني که در حکومتهاي مختلف راه مي يافتند، افراد فهيم و با استعداد را که تار و مار شده بودند، از هر گروهي به دور خود گرد مي آوردند و به تدريج از درون بر روح و انديشه فاتحان تسلط مي يافتند. زماني بيگانه به خود مي آمد که ديگر اهلي و خودي شده بود. چون چمنزارهاي دشتهاي طوفاني که ريشه هاي استوار در خاک دارند، به هنگام طوفان فقط سر خم مي کردند و پس از آرامش بار ديگر قد بر مي افراشتند و دشت را سر سبز مي کردند. در اين دوران وانفسا نيز بازماندگان خاندانهاي ديواني ايراني با کمک دانشمندان و روحانيان بدون اتلاف وقت ، خود را به دستگاه بيگانه رسانيدند تا سنگرهايي را اشغال کنند و امور از هم گسيخته را تمشيتي بخشند. اينان جهانديدگان انديشه وري بودند که به تجربه مي دانستند که اگر نمي توان مانع ورود سيل شد، لااقل مي توان سيل بندهايي بر سر راه آن ايجاد کرد تا هرچه بيشتر از ويرانگري اش بکاهد. بدين جهت ، مي بينيم که اين افراد حتي قبل از شکل گيري سازمانهاي حکومتي، وارد شده تا سيل بندها را در قمستهاي مختلف تعبيه کنند و از حوادث به نفع ملک سود جويند. ديوانيان مخصوصا در دروه مغولان که مورد بحث ماست ، مي بايست زبان ترکي و مغولي را فرا بگيرند و چون بنا به رسم گذشته که هر وزير مي بايست از موسيقي، نرد و شطرنج ، شعرشناسي و شعر سرايي و لطيفه پردازي باخبر باشد و از طب و نجوم سر رشته اي داشته باشد، (شجاع ، ١٣٥٦: ٣٩٠) اين امر سخت و تخصصي مي شد. بر اين اساس مي توان دريافت ، که وزراي اين عهد، علي رغم تلاطمها و خللها، جهان بيني وسيع و بينش و دانش وزراي گذشته را نگاهداشتند و در نحوه وزارت به سبک گذشته پايبند ماندند و حتي گاه لقب «نظام الملک » و «خواجه » را به خود اختصاص مي دادند. اين مسئله در بازسازي فرهنگ ايراني بسيار موثر افتاد. بدين گونه وزير در عهد مغول سلطله گذشته را تمام و کمال حفظ کرد و ناصح سلاطين در گزيدن خير و دوري از شر گرديد و برکارها تسلط يافت . (بياني، ١٣٧٩: ١٧٩)
خاندان صاحب ديوان
يکي از خاندانهاي صاحب ديوان که در دوره مغولان فعاليت زيادي در جهت احياي زبان پارسي و فرهنگ ايراني- اسلامي انجام دادند، جويني ها مي باشند. خاندان جويني از قديمي ترين و مشهورترين خانواده هاي نجيب ايرا و همواره در دولتهاي مختلف در مصدر خدمات و مشاغل مهم بوده اند. از آنجا که اکثر آنها به امورات مربوط به صاحب ديواني ٢ مبادرت داشتند، معروف به «خاندان صاحب ديوان » هستند. اين خاندان در دولت مغول ، مانند آل برمک در عصر خلفاي عباسي، همه اهل فضل و ادب و ارباب جود و کرم و هنرپرور و علم دوست بودند و مجالس ايشان ميعادگاه علما و فضلا و شعرا و درگاه ايشان کعبه آرزوها بود. همانگونه که خاندان برمک فرهنگ ايراني را در دربار خلفاي عباسي رواج دادند و حکومت و کشورداري را به اعراب و عباسيان آموختند، خاندان صاحب ديوان نيز فرهنگ ايراني را در دربار مغولان به کار گرفتند و جاري و ساري ساختند و به اين اقوام بدوي زمامداري و مملکت داري آموختند. به قومي بيابانگرد و چادرنشين تمدن و فرهنگ و روش کشورداري را آموزش دادند و حتي برخي امراي مغول به همت اين خاندان ، اسلام آوردند و از پرستش شمني نجات يافتند. زبان پارسي به همت همين خاندان است که در حکومت ايلخاني احياء شده و آثار ارزشمندي به اين زبان نگاشته مي شود. از اين خاندان در تواريخ و کتب نويسندگان و ديوان شاعران با نامهاي خاندان «صاحب ديوان »، «خاندان جويني»، «صاحب يا صاحبي» ياد شده است . اينان از بدو تهاجم مغول با پشتکار و زيرکي به احياي تشکيلات اداري و فرهنگي پرداختند و از اين بابت بايد حقي بزرگ براي آنها شناخت . خاندان جويني تا زمان مغولان ، دو حکومت بيگانه خودي شده را پشت سر گذاشته ، وارد سومين گشته بودند. افراد اين خاندان که همه اهل فضل و دانش و بخصوص شاعر و دبير بودند، شغلهاي حساس ديواني را داشتند و از زمان سلجوقيان به بعد، اين مشاغل در خاندان آنها موروثي بود.
اصل و نسب
نسب خاندان جويني را به فضل بن ربيع نسبت مي دهند وي و پدرش ربيع بن يونس در دستگاه حکومت بني عباس عنوان حاجبي و وزارت داشته اند. از معروفترين شخصيتهاي اين خاندان در عصر سلجوقيان ، مويدالدوله منتجب الدين بديع اتابک جويني را مي توان نام برد. وي رئيس ديوان مکاتبات سلطان سنجر(٥٥٢- ٥١١ هـ) بوده و در فن نگارش مهارت کافي و شهرت کامل داشته است . (عوفي، ١٣٣٥: ٧٨) از ديگر افراد مي توان به شمس الدين محمدبن محمد بن علي مستوفي ديوان سلطان محمد و سلطان جلال الدين خوارزمشاه بوده است . (خواندمير، ١٣١٧: ٢٦٧) با شروع تهاجم مغول و فتح قسمتي از خراسان ، بهاء الدين محمد، پدر شمس الدين که کار خوارزمشاهيان را تمام شده مي ديد، به خدمت اولين حاکم مغولي ايران در آمد و «صاحب ديوان » خراسان شد و پس از فتح مازندران ، صاحب ديواني آن ايالت را نيز عهده دار گرديد. بهاء الدين که از همان ابتدا موفق شده بود هم اعتماد مغولان را نسبت به خود جلب کند و هم حامي منافع ايرانيان در تشکيلات ديواني باشد، از جانب جنتمور، حاکم مغولي ايران ، به رسالت نزد اگتاي قاآن رفت و از او محبت بسيار ديد و طي فرماني «صاحب ديوان ممالک » شد و چون اعتباري يافت که حاکم مغول ، زماني که به قراقروم مي رفت ، او را از جانب خود حاکم نواحي متصرفي ايران کرد. پس از جنتمور، در عهد حکومت امير ارغون ، حاکم جديد، کار بهاءالدين بيش از پيش بالا گرفت . سرعت ترقي بهاءالدين آنچنان بود که امير ارغون ، در سفري ديگر که عازم مغولستان بود، وي را نايب خويش در تمام نواحي متصرفي ايران قرار داد.
بهاءالدين طبق سنت خانوادگي، پسران خويش شمس الدين محمد و علاءالدين عطاملک را که هر دو داراي هوش و استعداد فوق العاده در همان زمينه کار پدر بودند، از نوجواني وارد دستگاه ديواني کرد و خود در حدود شصت سالگي از کار کناره جست و گوشه عزلت گزيد. اين دو برادر، برگزيده ترين و زبردست ترين ديوانيان عصر خود شدند و هريک در حدود ربع قرن کل سياست و ملکداري را در پنجه کفايت خود گرفتند.
شمس الدين محمد جويني
شمس الدين محمد در دستگاه هلاکو ابتدا به مقام صاحب ديواني رسيد و پس از تشکيل حکومت ايلخاني، وزير اعظم کل مملکت شد. همه رقباي مغولي و غير مغولي را منکوب قدرت سياسي خويش کرد و در طول ده سال سلطنت هلاکو همچنان در آن پايگاه باقي ماند. صاحب ديوان ، از همان ابتداي کار، اهل دانش را به دور خود گرد آورد و برکارهاي حساس گماشت و به اصطلاح کار ايراني را به دست ايراني سپرد. (بياني، ١٣٧٩: ١٨٠) او شعرا و نويسندگان را مورد تشويق قرار داد و سبب شد تا در حد امکان حالت ياس و دلمردگي از صاحبان فرهنگ دور گردد. در تجديد نيروي اسلام کوششي خستگي ناپذير را آغاز کرد و خلاصه دين و دولت را در کنار هم قرار داد.
(عقيلي، ١٣٣٧: ٢٧٦) شمس الدين خود نيز در نظم و نثر فارسي مهارت داشت و بعضي منشآت ، مکاتيب و اشعار از وي به يادگار مانده است . (نفيسي، ١٣٤٤: ١٦٣؛ براون ، ١٣٣٩: ٤٠) صاحب ريحانه الادب رساله شمسيه در منطق را منسوب به او دانسته است . (تبريزي، ١٣٦٩: ٣٦٣) پس از مرگ هلاکو و در دوره آباقا نيز وي بر منصب خود باقي ماند و تمام تلاش خود را به کار برد تا با بازسازي ديوان ها و سازمان هاي اداري، از تاثير ياساي چنگيزي بکاهد و نفوذ عنصر بيگانه را به حداقل برساند. شمس الدين در اين مسير وظيفه سنگيني برعهده داشت . صاحب ديوان به سرعت موفق شد، طبقه اشراف ديواني ايراني را سامان بخشد و بارديگر اين قشر برگزيده را متشکل سازد. از همين زمان بود که مشاغل ديواني، مانند عصر سلجوقي و خوارزمشاهي، به انحصار ايرانيان در آمد و مغولان فقط در مشاغل سپاهيگيري باقي ماندند. صاحب ديوان شمس الدين نه تنها سامان دهنده وضع ديوان ، بلکه پشتيبان و حامي طبقه روحاني بود و به منظور ايستادگي در برابر بيگانگان ، به تقويت اسلام پرداخت .
حمايت او از آل کرت به منزله پايگاه فرهنگ ايراني و برقراري ارتباط ميان امراي اين سلسله و آباقا، نشان ديگري از هواداري او از هويت ايراني است . (رشيد الدين ، ١٣٧٣: ١٠٦١) در کنار سامان دادن به وضع ديوان در تقويت دين مبين و تمشيت مهام علماي شريعت ، سيدالمرسلين سعي و تلاش فراوان نمود. (خواندمير، ١٣١٧: ٢٨٥) بخارا در زمان او که به مرمت و بازسازي مدارس و مساجد و خانقاهها توجه فراوان داشت ، اعتباري دوباره يافت و در سايه حمايت او و برادرش عطاملک ، علم و دانش رونق گرفت و عالمان فرصت جولان يافتند. سعدي از جمله بزرگاني بود که مورد عنايت شمس الدين و عطاملک بود و هر دو را مدح مي گفت .
جهان دانش و ابر سخا و کان کرم سپهر حشمت و درياي فضل و کوه وقار
خدايگان صدور زمانه شمس الدين عماد قبه اسلام و قبله زوار (سعدي، ١٣٧٥: ٦٦٦)
در ميان دولتمردان نيز خواجه نصيرالدين طوسي که از احياگران تشيع در عهد مغول بود، رساله فارسي اوصاف الاشراف خود را به نام شمس الدين محمد و کتاب فارسي ترجمه ثمره بطلميوس را به نام پسر وي، بهاءالدين محمد نوشته است . (جويني، ١٣٨٢: مقدمه )
شمس الدين در همه حال مراقب بود تا از ويرانگريهاي مغولان جلوگيري به عمل آورد و در حد امکان افراد و شهرها را از خشم سلاطين مصون دارد. يکي از اقدامات موثر خاندان جويني در احياي سنتهاي کشاورزي و اداره املاک اين بود که در سراسر ايران شهرها و دهات را از سلطان و شاهزادگاني که ايالتي را به تملک در آورده بودند، مي خريدند و عمال و کارگزاراني را از جانب خود در آنها مي گماشتند. (رشيدالدين ، ١٣٧٣: ١٥٨) به اين ترتيب نه تنها شهرها و دهات بسياري از تصرف مغولان خارج مي شد و سنتهاي گذشته در آنها احيا مي گشت ، بلکه به روز و به روز نفوذ اين خاندان در سراسر ايران گسترش بيشتري مي يافت . دستگاه ديواني که دست اندرکار بازسازي سنتها و روشهاي گذشته بود، در کار ضرب سکه نيز دست به مداخله زد، چنانکه از دوران آباقاخان سکه هايي به خط و زبان فارسي با تصوير شير و خورشيد ضرب شد. بالاي تصوير شير جمله «لااله الا الله » و «محمد رسول الله » حک شده است و بالاي دم شير عبارت «ضرب طوس » ديده مي شود.
(بياني، ١٣٧٩: ١٨٤)
بنا به آنچه گذشت ، مي توان دريافت که نيرو و نفوذ شمس الدين صاحب ديوان در اين دوران در اوج بوده است . مسلم است که چنين مقام و اقتداري که نصيب يک خاندان ايراني گشته بود، نمي توانست مورد قبول و تحمل عنصر بيگانه حاکم قرار گيرد و عجيب نبود که مغولان هر چه سريعتر در صدد يافتن راه چاره اي برآيند. سرانجام اشراف فئودالي ايلي اين راه حل را يافتند و براي شمس الدين رقيبي سر سخت تراشيدند. او مجدالملک يزدي از زيردستان و ريزه خوار خوان نعمت خانواده جويني بود. مجدالملک که او نيز از خانداني ديواني بود، در ابتداي
کار مغول به وسيله يکي از فرزندان صاحب ديوان به دستگاه ديواني راه يافت و به مشاغلي چند رسيد و به تدريج وارد دستگاه شخص صاحب ديوان شد، ولي شمس الدين پس از چندي کار با او، وي را موجودي زيرک، منافق و جاه طلب تشخيص داده ، سعي در دور کردنش از دستگاه خود کرد. مغولان به همکاري مجدالملک ابتدا با اتهام ارتباط با سلاطين مصر و قصد براندازي نظام ، شرايط را بر خاندان جويني سخت کردند.